واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: سينما - هنر در موزه دفن ميشود
سينما - هنر در موزه دفن ميشود
«ساعات تابستاني» فيلمي اثرگذار است كه بيننده را به فكر وا ميدارد. يك درام خانوادگي فرانسوي كه به موضوعاتي پر دردسر چون هنر، تاريخ و ميراث يك كشور پرداخته است. سه فرزند خانواده پس از مرگ مادرشان بر سر نگهداشتن و يا فروختن آثار هنري عموي بزرگشان كه هنرمندي در قرن نوزدهم بود با هم اختلافنظر پيدا ميكنند. اليويه آساياس كارگردان اين كه فيلم ژوليت بينوش در آن نقش دختر خانواده را بازي ميكند در گفتوگوي كوتاه با Timeout از انگيزه ساخت اين فيلم و نگاه آن به مقوله هنر و ميراث فرهنگي فرانسه سخن گفته است كه آن را ميخوانيد:
ايده اوليه ساخت اين فيلم چگونه به ذهنتان رسيد؟
چند ماه قبل از ساخت فيلم، موزه دورساي قصد داشت در يك پروژه جمعي و به مناسبت بيستمين سال تاسيسش موزه فيلمي در 20 اپيزود بسازد اما وزارت فرهنگ فرانسه بودجهاي براي ساخت اين فيلم اختصاص نداد. به همين دليل خودم تصميم گرفتم فيلمي با موضوع هنر و ميراث فرهنگي در فرانسه بسازم. موزه هم تا جايي كه توانست كمك كرد. هم توانستيم قسمتي از صحنههاي فيلم را در اين موزه فيلمبرداري كنيم و هم تعدادي از آثار هنري را از موزه بيرون بياوريم.
زمان زيادي طول كشيد تا لوكيشن اصلي فيلم را پيدا كنيد؟
همان كسي كه لوكيشن فيلم «دروازه تختهاي» را برايم پيدا كرد در اين مورد هم كمكم كرد. در همان دقيقه اول كه وارد اين ويلا شدم فهميدم همان چيزي است كه ميخواهم. محل زندگي واقعي يك هنرمند. واضح ميگويم اصلا تصور نميكردم بدون پيدا كردن خانه مناسب بتوانم اين فيلم را بسازم. خانه بسيار زيبايي است، به دليل اينكه تجسم روحيه افرادي بود كه در آن زندگي ميكردند.
اين ايده چه مراحلي را طي كرد تا به يك فيلمنامه بلند تبديل شود؟
چند صفحه در مورد ايدههايي مثل ايجاد هنر از زندگي واقعي، روابط فردي آدمها با طبيعت و تجربههاي شخصي آنها از دنيايي كه در آن زندگي ميكنند و در آن هنر در موزهها دفن ميشود نوشته بودم. تصوري و مفهومي كه بسيار مجرد و انتزاعي است. فكر كردم كه چگونه ميتوانم اين ايده را گسترش دهم و به اين نتيجه رسيدم كه بايد در يك خانواده به آن پرداخت. اول بايد خانه و آثار هنري كاملا زنده به نظر برسند و سپس خانوادهاي با افكار و سلايق متنوع در آن خانه زندگي كنند. پس از آن ميخواستم نشان دهم كه چگونه اين آثار سر از موزه درميآورند.
شما با ساخت اين فيلم دوباره به همان نگرانيهاي كارهاي ابتدايي خود بازگشتيد. يعني تفاوتهاي فرهنگي.
بايد بگويم فيلمهاي «اواخر آگوست، اوايل سپتامبر» و «فواصل احساسي» كاملا غرق در فرهنگ فرانسه بودند. ميخواستم از آن محيط خارج شوم. اما با گذشت زمان اشتياق پيدا كردم تا دوباره به آن محيط و افكار بازگردم و با چيزهايي كه حس ميكردم آنها را پشت سرم جاگذاشتهام ارتباط برقرار كنم.
ارتباط مجدد از چه طريقي؟
خب، اولين نكته اين است كه فيلم همه چيزش فرانسوي بود. و با توجه با كاري كه ميخواستم انجام دهم بايد در انتظاراتم از بازيگران فرانسوي تغييراتي ايجاد ميكردم. همه ما فرانسويها به نوعي با موضوع آثار هنري و فرهنگي كشورمان درگير بوديم پس به اين دليل ميتوانستم بازيگران را در بداههگويي هم آزاد بگذارم.
بحث اصلي فيلم شما تفاوت ايجاد شده در نگاه فرانسويان نسبت به فرهنگشان است.
بخشي از فيلم «ساعات تابستاني» حول اين مقوله ميچرخد كه مردم نبايد تصور كنند هميشه با فرهنگ و ريشههايشان ارتباط محكم و دائمي داشته باشند. آنها حتي آن چيزها را به عنوان ريشههايشان نميشناسند. ريشههاي آنها جايي در همين دنياي مدرن است.
واكنشهايي كه نسبت به فيلم ابراز شد را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
فيلم، به خصوص در فرانسه، بسيار موفق بود و مرا با خود به جاهايي برد كه هميشه برايم جذاب بود. مثلا چند روز پيش در سينمايي در حومه يك شهر در مورد فيلم صحبت ميكرديم. آنهم با مردمي كه نميخواستند چيزي از سينما، مدرنيته و داستان اين فيلم بدانند اما بحث شديدي ميان آنها درگرفت در مورد اينكه شخصيتهاي فيلم چه واكنشهايي را بايد بروز ميدادند و كدام كارشان اشتباه بود. اصلا انتظار چنين چيزي را نداشتم و برايم بسيار جالب بود. بهطور اتفاقي دقيقا جايي قرار گرفتم كه دوست داشتم در مقام يك كارگردان در آن موقعيت باشم. رابطه صادقانه و بيپرده با تماشاگراني كه در حال واكنش نشان دادن به داستاني هستند كه شما روايت ميكنيد.
شنبه 19 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]