واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: وقتی برنامههای تلویزیون یکی دو دهه پیش را با امروز مقایسه میکنیم به این نتیجه میرسیم عشق ،علاقه و احترام به دنیای کودکان اکنون کمتر وجود دارد. به گزارش خبرنگار مهر، دوران کودکی از تاثیرگذارترین و تعیینکنندهترین دوران عمر هر فرد است. دورانی که خوب، بد، زشت و زیبا زندگی آینده تمام کودکان را رقم می زند، به همین علت رسانههای عمومی به ویژه صدا و سیما به عنوان فراگیرترین رسانه ارتباط جمعی باید به این دوران توجه ویژه داشته باشند. اکنون که به دوران کودکی همنسلانمان نگاه و برنامههای تلویزیون آن زمان را با برنامههایی که امروز برای بچهها پخش میشود، مقایسه میکنیم به این نتیجه میرسیم که شاید از لحاظ فرم در این برنامهها تفاوت و گاهی پیشرفت حاصل شده باشد.ولی عشق و علاقهای که در آن دوران در برنامه سازان دیده می شد، اکنون آشکارا کمتر شده و در تولید برنامه های کودکان به رج زدن تعدادی موضوع از پیش تعیین شده اکتفا میشود. در حالی که کار هنری خصوصاً برای کودکان بیش از هر چیز کار دل است. آثار شاخصی چون "محله بهداشت"، "محله برو و بیا"، "مدرسه موش ها"، "کرم شبتاب" و .. اکنون به گفتگوی دو یا چند نفره مجری و عروسک ها بدل شدهاند و از ابتدا تا انتها مشغول نصیحت کردن کودکان و دادن پیام های بهداشتی، اجتماعی و فرهنگی به آنها هستند. آثار انیمیشن خارجی با مضامین متفاوت و غالباً همان مضامینی که در ساخت برنامههای وطنی بدآموزی خوانده میشود، به طور مرتب پخش میشوند و اتفاقاً بچهها هم به شکل قابل توجهی از این گونه برنامهها استقبال می کنند. دلیل این اتفاق کمرنگ بودن نگاه کارشناسانه در پسزمینه کارهای کودک است. البته در میان برنامههای کودکان و نوجوان کمتر میتوان به برنامه نسبتا موفق "فیتیلهایها" اشاره کرد که چند سال روی آنتن است ، آن هم تا حدی به وادی تکرار افتاده است . این برنامه نه تنها کودکان، بلکه بزرگسالان را همراه خود میکند. در این برنامه گروه سه نفره محمد مسلمی، علی فروتن و حمید گلی هر هفته سعی میکنند با سرودن اشعار جدید و پخش آیتمهای متنوع برای بچهها فضای متفاوت و شادی را رقم بزنند که نه تنها بچهها سرگرم شوند، بلکه مسائلی را هم یاد بگیرند، اما تنها یک برنامه پاسخگوی نیاز کودکان ما هست؟ برای اینکه کودک چیزی را بپذیرد در مرحله اول باید با او همدلی ایجاد کنیم و به همین دلیل ناچاریم تصاویری را مقابل چشمانش بنشانیم که او از دیدن آنها شاد شود و احساس کند عروسک یا کودکی که در تلویزیون میبیند، از جنس خود اوست. برنامههای عروسکی تا دورهای جزو بهترین برنامههای کودک و حتی بهترین برنامههای تلویزیون بودند. شادی و سرزندگی کودکانه از اولین نشانههایی است که این برنامههای عروسکی قادر به بخشیدن آن به مخاطبان هستند، چیزی که در انواع دیگر برنامهها نشانی چندانی از آن نمیبینیم. در سالهای گذشته خلق عروسکهای شیرین و دلچسب با خصوصیات اخلاقی و رفتاری باورپذیر از مهمترین اتفاقات صدا و سیما بود. البته گروههای مشخص و محدودی در این حیطه فعالیت میکردند. در گذشته آنها ساعات وسیعی از روز را به خود اختصاص میدادند و جالب اینجاست که توانایی جذب مخاطب را در این زمان طولانی داشتند که علت آن بیش از هر چیز به خلاقیت فردی و آشنایی با روحیات کودکانه و مدیوم تلویزیون بازمیگردد. در میان این عروسکها، مجموعه "صندوق پست" یا همان کلاه قرمزی و آقای مجری در تلویزیون جایگاه خاصی پیدا کرد و خیلی زود، رفتارها، لحن صحبت و تکیه کلامهای او فراگیر شد. در دوران پخش کلاه قرمزی کمتر کسی را پیدا میکردید که به نوعی با این برنامه درگیر نشده و بخشی از زمانش را به آن اختصاص نداده باشد. البته این اتفاق تنها در مورد کودکان نیفتاد و آن برنامه به سرگرمی مهمی برای بزرگسالان هم تبدیل شد. برخی برنامههای کودک تلویزیون مدتهاست به لحاظ فرم گرفتار دور باطل شدهاند. ترکیب عروسک با کسی که او را خاله صدا میزند، ترکیبی قدیمی و کسالت بار است که در جدیدترین شکلش جای خاله با عمو، دایی و پدربزرگ عوض میشود. از جمله اتفاقاتی که موجب جذابیت کلاه قرمزی شد، ویژگیهای رفتاری او بود. کلاه قرمزی از نظر تمام خصوصیات غیر از ظاهر به کودکان شبیه بود. او شعار نمیداد. مانند بسیاری از بچهها دروغ میگفت، شیطنت میکرد و در رویه کار تمام حوادث را به نفع خود تمام میکرد. متاسفانه ایراد عمدهای که بسیاری از برنامههای عروسکی دارند، گذاشتن حرف های تکراری و بزرگ در دهان آدمهایی است که گوینده مناسبی برای این عروسکها نیستند وبا جست و خیزها و لحن غلو شده فکر میکنندمیتوانند باکودکان ارتباط برقرار کنند. این نقصان مهمترین دلیلی است که باعث ایجاد دافعه در کودکان میشود، حتی اگر این نوع عملکردها نتیجه بخش هم باشد، مسلماً نتیجه مثبتی نخواهد داشت و نتیجه آن مشاهده کودکانی است که رفتاری بزرگسالانه و متظاهرانه دارند. ما با ساخت این نوع برنامهها بچه ها را از سن طبیعی و حقوق کودکانه آنان محروم میکنیم و بخشی از بهترین و شیرینترین دوران زندگی را از آنها میگیریم. ظاهرا اغلب برنامه سازان فراموش میکنند که اگر میخواهند به کودکان صداقت را بیاموزند، اول باید با آنها صادق باشند . سریالی هم چون "کلاه قرمزی" این ویژگی را به شکل روشن و بارزی دارا بود . مهربانی و شفقت موجود در صورت و صدای ایرج طهماسب هم موجب شکل گرفتن بده بستانهای کلامی زیبایی بین او و مخاطب میشد که شاید ساعتها بدون کوچکترین احساس کسالت و خستگی تحملش میکرد، اما در حال حاضر برنامههای عروسکی به لحاظ محتوا و ساختار دارای سطح نازلی هستند. بچهها بیش از هر چیز نیاز به پرواز ذهن و آموزشهایی دارند که به خلاقیت آنها بیفزاید. خلق فضاهای دور از ذهن که توانایی ذهنی کودک را افزایش میدهد و ناممکنها را از پیش پای او بردارد، از مهمترین اصولی است که برنامه سازان تلویزیون باید مد نظر قرار دهند. برخی برنامههای کودک تلویزیون مدتهاست به لحاظ فرم گرفتار دور باطل شدهاند. ترکیب عروسک با کسی که او را خاله صدا میزند، ترکیبی قدیمی و کسالت بار است که در جدیدترین شکلش جای خاله با عمو، دایی و پدربزرگ عوض میشود و در حقیقت تغییر خارق العادهای اتفاق نیفتاده است. فرم پایه همان است که بود و تنها رنگ و لعاب اثر عوض شده است. گویی برنامهسازان ما جرات و جسارت رفتن به سمت ساختها و فرمهای جدید را ندارند و ترجیح میدهند از همان فرم تجربه شده پیشین استفاده کنند. با تمام این تفاسیر به نظر میرسد کودکان امروز چه به لحاظ تولیدات داخلی و به چه لحاظ انیمیشنهای خارجی خریداری شده نسبت به نسلهای گذشته نیاز روحی شان تامین نمیشود و بعید است خاطرات خوش همانند آنچه نسل دوم از دوران کودکی خود به یادگار دارد برای آینده خود به یادگار ببرند. در هفته جاری بحث مهم برنامههای کودک سیما را با کارشناسان و برنامه سازان دنبال میکنیم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 280]