واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
![آ](http://rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1/1388/ordibehesht/11/108803.jpg)
نام های فارسی که با حرف پ شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی پيدا کنيد نام معنی لاتین پاتريس اصيل، نجيب، ميهن پرست patris پادنا ناحيه اي از نواحي استان فارس padena پارسا پرهيزكار، ايراني، پارسي parsa پارسادخت دختر پرهيزگار و باتقوي parsadoxt پارميدا نام دختر بردياي هخامنشي parmida پاشا مخفف پادشاه، بزرگ، آقا، سيد pasa پاك دخت دختر بي گناه و معصوم pahdoxt پاكديس پاك گونه، مانند پاكان pakdis پاكرو پارسا، عفيف pakru پاكروان پاك نهاد، پاكدامن pakravan پاكزاد از نژاد پاك، اصيل، شريف pakzad پاكسانه پاك، بسان پاك paksane پامچال گلي به رنگهاي سفيد و صورتي و سرخ pamcal پانته آ مقاوم، پايدار pante-a پايا پايدار، مقاوم paya پاينده همبستگي، جاويد، پايدار، استوار payane پايور داراي رتبه و مقام، صاحب جاه payyvar پايون زينت ، زيور، آرايش payon پترو در اصل پطروس: سنگ petro پدرام پايدار، خجسته، نيكو، جاويد pedram پاتريس اصيل، نجيب، ميهن پرست patris پادنا ناحيه اي از نواحي استان فارس padena پارسا پرهيزكار، ايراني، پارسي parsa پارسادخت دختر پرهيزگار و باتقوي parsadoxt پارميدا نام دختر بردياي هخامنشي parmida پاشا مخفف پادشاه، بزرگ، آقا، سيد pasa پاك دخت دختر بي گناه و معصوم pahdoxt پاكديس پاك گونه، مانند پاكان pakdis پاكرو پارسا، عفيف pakru پاكروان پاك نهاد، پاكدامن pakravan پاكزاد از نژاد پاك، اصيل، شريف pakzad پاكسانه پاك، بسان پاك paksane پامچال گلي به رنگهاي سفيد و صورتي و سرخ pamcal پانته آ مقاوم، پايدار pante-a پايا پايدار، مقاوم paya پاينده همبستگي، جاويد، پايدار، استوار payane پايور داراي رتبه و مقام، صاحب جاه payyvar پايون زينت ، زيور، آرايش payon پترو در اصل پطروس: سنگ petro پدرام پايدار، خجسته، نيكو، جاويد pedram پدرو قابل اعتماد، معتبر pedro پراهام براهام، ابراهيم praham پرتو روشني، نور، فروغ، شعاع، اثر partow پرخيده رمز، ايماو اشاره، سخن پوشيده و رمز parxide پرديس باغ بستان، بهشت، فردوس pardis پرستو پرنده اي كه پشت و دم آن سياه و سفيد و منقارش سرخ است، چلچله parastu پرلا پرنده اي شبيه مرغابي داراي پرهاي قهوه اي تند parla پرمون زيور، آرايش parmun پرن ستاره پروين، ديباي منقش paran پرن بانو پروين بانو paranbanu پرناز داراي ناز لطيف به لطافت پر parnaz پرند پرنيان منقش، ستاره پروين، بافته ابريشمي parand پرنديس پرند، مانند شمشير يا حرير parandis پرنيا نوعي ديباي منتقش، پرنيان parniya پرنيان حرير، ابريشم منقش، شمشير صيقلي و درخشان parniyan پرهام ابراهيم، نامي در پارسي باستان parham پرهون خرمن ماه، هاله ماه، دايره parhun پروا طاقت، صبر، شكيبايي، ميل،ترس parva پرواس دست سودن بر چيزي، خلاصي، نجات، فراغ parvas پروان چرخ ابريشم تابي parvan پروانه حشره معروف كه فريفته نور است، سياه گوش، حاجب، فرمان رساننده، حكم فرمانروا، دليل، رهبر parvane پروشات ملكه ايران، همسر داريوش دوم كه بسيار مزور و قسي القلب بود porosat پروند ابريشم، نوعي گلابي جنگلي parvand پرويز پيروز، منصور، سعيد، گرامي parviz پروين ثريا، نام يكي از منازل بيست و هشتگانه قمر parvin پري فرشته، حوري، پريروز، استعاره از زن زيبا pari پري بانو بانوي زيبا مانند پري pari-banu پري ديس پرديس، مانند پري زيبا pari-dis پري ناز آنكه چون پري ناز و كرشمه دارد parinaz پريا زن زيبا مانند پري، الف آن توصيفي است paria پريدخت دختري كه مانند پري زيباست pari-doxt پريرو زيباچهره، خوش صورت pari-ru پريزاد چون پري زاييده شده، كنايه از زن زيبارو parizad پريسا مانند پري زيبا، افسونگر parisa پريشاد زيباروي شادان مانند پري parisad پريماه دختر ماه صورت زيباي مانند پري، زيباي زيبايان parimah پرينوش زيبا و مطبوع مانند پري و عسل parinus پريوش پري پيكر، كنايه از زيبارو، نام گلي با بوته هاي نيمه كوتاه parivas پژمان مخمور، عضبناك، افسرده pezman پژند گياهي خوشبو و خودرو مانند اسفناج pazand پژهان آرزو، خواهش دل، غبطه pozhan پژواك انعكاس صدا در كوه pazvak پژوهش جستجو، بازخواست، تحقيق pazuhes پشن مرد جنگي، نام برادرزاده فريدون pasan پشوتن فداكار، پيشكش كننده pasutan پطرس يكي از دوازده حواري مسيح petros پگ زن نارپستان، گاورس چو pag پگاه صبح زود، بامداد pegah پگي مرواريد pagi پلاره يك شاخه از خوشه انگور pelare پندار انديشه، فكر و خيال، تكبر و تعجب pendar پهلبد نگهبان پهلوها pahlbod پوران پسران، يادگار، جانشين، از اعلام زنان puran پورانه پسرانه، منسوب به پسر purane پورمند داراي پسر، نام گياهي خوشبو purmand پوري مخفف پوران puri پوريا لقب پهلوان محمود خوارزمي كه بسيار جوانمرد و عارف بود puriya پولاد فولاد، فلز سخت و معروف، آهن آبديده pulad پولادوند نيرومند، نام پهلوان توراني puladvand پولين طاوس،پاولينا pulin پونه نام گياهي خوشبو از تيره نعناع، پودنه pune پويا رونده، دونده، جستجوگر،خستگي ناپذير puya پويان رونده، پويا، پوينده puyan پويه رفتاري متوسط نه آهسته و نه تند puye پي ير قابل اعتماد، صخره: پيتر piyer پيام خبر، پيغام، سلام payam پيتر قابل اعتماد، صخره piter پيرام نام عاشقي است بابلي كه بامعشوقه اش تيسبه خودكشي كرد piram پيران سالخوردگان، دانايان، نام سپهسالار و مشاور انديشمندافراسياب piran پيرايه آرايش و زيور، زينت piraye پيرزاد زاده پير pirzad پيرعلي كسيكه علي مرشد اوست pirali پيرمحمد كسيكه محمدمرشد اوست pirmohammad پيرنيا كسيكه جدا و پيرو مرشد است pirneya پيروز چيره، غالب، منصور piruz پيروزان منسوب به پيروز، چيرگان piruzan پيروزبخت سعادتمند، نيكبخت piruzbaxt پيروزه فيروزه، جواهري قيمتي به رنگ سبز piruze پيمان عهد، شرط، قرارداد peyman پيمانه قدح، جام شراب peymane
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1020]