محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1853383100
نام های فارسی که با حرف ا شروع می شوند
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نام های فارسی که با حرف ا شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی پيدا کنيد نام معنی لاتین اَباذر ابوذر غفاري از صحابه پيامبر abasar اَباصلت چيز آشكار و هموار و نرم، نام يكي از خادمان امام رضا abasalt اَباقا برادر مهتريا كهتر پدر، فرزند هلاكوخان مغول abaqa اِبتهاج شادي و شادماني و سرور ebtehag اَبرام ابراهيم، پدرعالي، پدر جماعات بسيار، پافشاري، اصرار abram اِبراهيم پدر جماعت بسيار، صورتي از ابراهام عبري، نام سوره چهاردهم قرآن، نام ابراهيم پيامبر بت شكن ebrahim اَبرهام طبيعت، فرشته اي كه تدبير كننده عالم است، ابراهيم abarham اَبسال بهار، فصل بهار، در داستان عاشقانه سلامان و ابسال، دايه سلامان پادشاه بود كه عاشق او شد absal اَبش آنكه اطراف و پيشگاه خانه كسي را با طعام و شراب بيارايد abes اَبشالوم پدر سلامت، فرزند داود پيامبركه عليه او قيام كرد absal اِبن يامين بنيامين، از پسران يعقوب كه با يوسف از يك مادر بود ebneyamin اَبناس نام خواهر يعقوب پيامبر و عمه حضرت يوسف abnas اَبوالعباس پدر بسيار ترشرو و عبوس a-abas اَبوالفضل پدر فضل، دارنده فضل، كنيه عباس بن علي a-fazl اَبوالقاسم پدر قسمت كننده، كنيه حضرت پيامبر a-qasem اَبوالمحسن پدر نيكوكار a-mohsen اَبوبكر پدر شترجوان، نام اولين خليفه مسلمين abubakr اَبوريحان پدرريحان، ابوريحان بيروني دانشمند معروف همزمان با سلطان محمود غزنوي a-reyhan اَبوسعيد پدر نيكبخت، ابوسعيد ابي الخير شاعر عارف قرن پنجم هجري abusai اَبوطالب پدر طالب، عموي پيامبر و پدر امام علي abutaleb اَباذر ابوذر غفاري از صحابه پيامبر abasar اَباصلت چيز آشكار و هموار و نرم، نام يكي از خادمان امام رضا abasalt اَباقا برادر مهتريا كهتر پدر، فرزند هلاكوخان مغول abaqa اِبتهاج شادي و شادماني و سرور ebtehag اَبرام ابراهيم، پدرعالي، پدر جماعات بسيار، پافشاري، اصرار abram اِبراهيم پدر جماعت بسيار، صورتي از ابراهام عبري، نام سوره چهاردهم قرآن، نام ابراهيم پيامبر بت شكن ebrahim اَبرهام طبيعت، فرشته اي كه تدبير كننده عالم است، ابراهيم abarham اَبسال بهار، فصل بهار، در داستان عاشقانه سلامان و ابسال، دايه سلامان پادشاه بود كه عاشق او شد absal اَبش آنكه اطراف و پيشگاه خانه كسي را با طعام و شراب بيارايد abes اَبشالوم پدر سلامت، فرزند داود پيامبركه عليه او قيام كرد absal اِبن يامين بنيامين، از پسران يعقوب كه با يوسف از يك مادر بود ebneyamin اَبناس نام خواهر يعقوب پيامبر و عمه حضرت يوسف abnas اَبوالعباس پدر بسيار ترشرو و عبوس a-abas اَبوالفضل پدر فضل، دارنده فضل، كنيه عباس بن علي a-fazl اَبوالقاسم پدر قسمت كننده، كنيه حضرت پيامبر a-qasem اَبوالمحسن پدر نيكوكار a-mohsen اَبوبكر پدر شترجوان، نام اولين خليفه مسلمين abubakr اَبوريحان پدرريحان، ابوريحان بيروني دانشمند معروف همزمان با سلطان محمود غزنوي a-reyhan اَبوسعيد پدر نيكبخت، ابوسعيد ابي الخير شاعر عارف قرن پنجم هجري abusai اَبوطالب پدر طالب، عموي پيامبر و پدر امام علي abutaleb اَبوعلي پدرعلي، ابوعلي سينا دانشمند معروف قرن چهارم هجري abu-alli اَبومسلم پدر مسلم، كنيه ابومسلم خراسان abumoslem اَبونصر پدرنصر، كنايه از پيروزمند abunasr اَتابك پدربزرگ از نظر احترام، وزير پادشاه، مربي كودك atabak اتان نام داريوش بزرگ هخامنشي otan اَتسز لاغر، بي گوشت atsez اَثيرالدين كره آتش، آسمان دين، اثيرالدين اخسيكتي شاعر قرن ششم هجري asiaddin اُجاي بلند، رفيع، نام فرزند هلاكوخان ojay اِحترام حرمت داشتن، بزرگواري، شكوه ehteram اِحتشام بزرگي، بزرگ شمردن، صاحب حشمت و جلال بودن ehtesam اَحد يگانه، يكتا ahad اَحرار آزادگان، مردمان كريم و جوانمرد و برگزيده ahrar اِحسان بخشش، نيكويي، خوبي، لنگرگاهي در عدن ehsan اِحسان الله بخشش خداوند ehsanolah اَحمد پسنده تر، ستوده تر، لقب پيامبر اسلام ahmad اَحور سياه چشم مانند آهو ahvar اَختر ستاره، بخت، طالع، پرچم، نام گياهي است داراي برگهاي دراز و گلهاي ريز و زرد و سرخ، نام فرشته موكل بر زمين axtar اِختيار بزرگزيدن، انتخاب كردن، تسلط داشتن exteyar اَخشيد شاه شاهان، از نامهاي مازندراني در قرون گذشته axsid اَخضر سبز، كبود، نيلگون، آبي، مجازا آسمان axzar اَخگر شراره آتش axgar اِخلاص پاك و خالص كردن، پرهيزگاري exlas اِدريس نام يكي از پيامبران. به جهت تدريس بسيار به اين نام مشهور شده edris اِدموند نگهبان، پشتيبان، محافظ edmond اِدنا از اعلام زنان edena اَدهم سياه، تيره گون، اسب سياه، ابراهيم ادهم از عرفاي قرن سوم هجري adham اِدوارد نگهبان، محافظ edvard اَدونيس گل لاله، رب النوع فنيقي كه داراي زيبايي خيره كننده بود و افروديت او را به صورت گل لاله نعماني در آورد adonis اَديب با ادب، با فرهنگ، زيرك، سخندان adib اَديبه مونث اديب، زن با فرهنگ adibe اَراسب از دوستان و ياران كورش كبير، دارنده اسب نيرومند arasb اَرتا راستي، درستي، راستگو arta اَرتكين خواجه سرا، حاجب درگاه سلطان مسعود غزنوي artekin اَرجاسب دارنده اسب گرانبها، از مخالفان زرتشت كه در جنگ با گشتاسب كشته شد arjasb اَرجمند دانا، قيمتي،بلندمرتبه، سعادتمند arjmand اَرحام جمع رَحِم، زهدانها arham اُرُد خير و بركت،فرشته نگهبان ثروت، مخفف اردشير، نام يكي از پادشاهان اشكاني orod اَردا درستي، راستي، پاكي، اَرتا arda اَردشير شير خشمگين، شهريارمقدس، نام اولين پادشاه ساساني ardasir اَردَلان ماخوذ از واژه ارد ايراني ardalan اَردَوان در اصل ارتيان، پاسدار راستي و درستي، نام چند پادشاه اشكاني ardavan اُرديبهشت آتش، نام فرشته اي كه نگهبان كوههاست و موكل برروز سوم هر ماه، بهترين راستي، ماه دوم سال خورشيدي ordibehest اَرژَن درخت بادام كوهي كه از چوب آن عصا و كمان مي سازند، نام دشتي در استان فارس arzan اَرژَنگ آرايش، زينت، نقاشيها، طلسم، نام كتاب ماني پيامبر ايراني arzang اَرسطو ارسطاطاليس، معروفترين حكيم يوناني كه معلم اول هم گفته شده arastu اَرسلان شير درنده، مجازا مرد دلير و شجاع arsalan اِرشاد راهنمايي، هدايت، راه بحق نمودن ersad اَرشاسب دارنده اسبهاي نر arsasb اَرشاك دلير، مرد قوي تن، مبارز، اَرَشك، اشك، نام موسس سلسله اشكاني arsak اَرشَد رشيدتر، بزرگتر، راه راست يا بنده تر arsad اَرشك ارشاك، اشك arsak اَرشَيا در پهلوي اَگاش به معني تخت و گاه، همريشه با كلمه عرش عربي arsaya اَرغَند خشمگين، با ابهت arqand اَرغُنون نوعي ساز شبيه پيانو، ارگ، ماخوذ از يوناني ارگانون arqinun اَرغوان نوعي گل سرخ است ، قبل از آنكه برگهاي آن برويد گل مي دهد arqavan اَرفَع بالاتر، رفيع تر، بلندمرتبه تر arfa اِرَم كاخها، بهشت، لقب قوم عاد eram اَرمغان ره آورد، هديه، تحفه، سوغات armaqan اَرمند آرام گرفته، آرمنده، آراميده armand اِرميا نام پيامبر بني اسرائيل، يرميا يعني يهوه بزير مي اندازد ermya اَرمين آرمين، كي آرمين پسر كيقباد armin اَرمين دخت نام يكي از شاهزاده خانمهاي باستان، دختر آرزو armindoxt اِرنا نام درختي در جنگلهاي ايران erna اَرنواز آنكه سخنش نيكوست و رحمت به همراه دارد، نام خواهر يا دختر جمشيد arvavaz اَروند نيرومندتر، چالاك، جوانمرد، شريف، رود دجله arvand اَروي سپرابتر، راوي تر، نام دختر عموي پيامبر arva اِريك شاهزاده وار، باشكوه erik اِريكا مونث اريك، با وقار، با شكوه، شاهزاده خانم erika اُرَينِب خرگوش كوچك ماده، در عرب كنايه از زن زيبا و ظريف orayneb اَزهر روشنتر، درخشان تر azhar اَژدر اژدها، ماربزرگ، كنايه از مرد بزرگ و دلير azdar اسامه اسد، شير osme اسپند مقدس، گياهي خودرو داراي دانه هاي سياه كه بر آتش مي ريزند تا از بوي خوش ان بهره مند شوند و براي دفع چشم زخم بكار برده مي شود espand اسپندار اسپنديار، اسفنديار espandar استر ستاره، برادرزاده، مردخاي، همسر خشايارشا ester اسحاق كهنه شدن، دور كردن، كهنه شدن جامه، فرزند ابراهيم و سارا eshaq اسد شيردرنده، برج پنجم از بروج فلكي، خانه آفتاب asad اسدالله شير خدا، لقب حضرت علي و حمزه سيد الشهدا عموي پيامبر asdolah اسده شيرماده asade اسرائيل مجادل باخدا، زورمندتر از خدا، نام فرشته اي است، نامي كه به يعقوب پس از نزاع با فرشته داده شده esrail اسرار رازها، جمع سر asrar اسرافيل درخشيدن مانند آتش، از فرشتگان مقرب درگاه خداوند esrafil اسراي در شب سير داد و گرداند asra اسفار اسوار، سوار، عربي جمع سفر، مسافرتها، سپيده روز، كتابهاي بزرگ asfar اسفنديار آفريده پاك و مقدس، خرد پاك، جهان پهلوان ايراني كه به دست رستم كشته شد esfandeyar اسكات خاموش كردن، ساكت كردن، تسكين eskat اسكندر كمك كننده، رهبر مردان، ماخوذ از الكساندروس يوناني فاتح بزرگ مقدونيه eskandar اسلام گردن نهادن، فرمان بردن، مدارا، صفا eslam اسما نام ها، حقايق، علوم asma اسماعيل بشنو اي خدا، پروردگارا بشنو، نام فرزند ابراهيم esmail اسمرديس نامي كه يونانيان به بردپا پسر كورش داده بودند esmerdis اسمره مونث اسمر، زن زيباي گندمگون asmare اسود سياه، سياه چرده asvad اشتر گرديده چشم، اصطلاحي در علم عروض astar اشتياق آرزومندي، ميل شديد داشتن estyaq اشجع شجاعتر، دليرتر asja اشراف نظارت دقيق esraf اشراق درخشيدن، روشن شدن، صبحگاه، مجازا الهام گرفتن و نداي غيبي esraq اشرف الدين آنكه در دينداري شريفترين است asrafedin اشرف السادات شريفترين در سادات asrafosadat اشعيا نجات خداوند، از پيامبران بي اسرائيل asiya اشكان منسوب به اشك نياي اشكانيان askan اشهب رنگ سپيدي كه بر سياهي غالب آمده ashab اشوكا نام يكي از بزرگترين پادشاهان هند asuka اصفيا پيامبران، رسولان، جمع صفي asfeya اصيل صاحب اصل و نسب، نجيب asil اطلس پرنيان، ديبا، عرش، نام فلك نهم، كتاب جغرافيا، رب النوع يوناني كه محكوم است كره زمين را تا ابد بر دوش بگيرد atlas اطهره طاهرتر، پاكيزه تر، پاكتر athare اعتصام پناهنده و متوسل شدن، خويشتن داري از گناه etesam اعتضاد ياري كردن، همراهي etezad اعتماد تكيه كردن، اطمينان etemad اعظم بزرگتر، بزرگوارتر azam اعظم السادات بزرگوارترين سادات azamolsadat افتخار نازيدن، باليدن، فخر كردن، سرافرازي eftexar افتخارالسادات سرافراز سادات eftexarrolsadat افخم بزرگ قدرتر، گرانمايه تر، بلند مرتبه تر afxam افرا درختي بزرگ شبيه درخت چنار با شاخ و برگ فراوان و پرسايه، آفرين ، تحسين afra افراز بلندي، كرسي، منبر، فعل امر از افراشتن afraz افراسياب هولناك، ترسناك، مخوف، پادشاه معروف توران، دشمن و مخالف ايرانيان afrasiyab افراشته بالا برده، بلند كرده، برافراشته afraste افراييم پسر دوم يوسف و جد اعلاي يكي از اسباط دوازده گانه، به معني: ثمر و ميوه دو چندان afrayim افرند فر و شكوه، حشمت، جمال afrand افروز فروزان، نوراني، فعل امر از افروختن afruz افسا افسونگر، جادوگر، ساحر afsa افسان مخفف افسانه، آهن يا سنگي كه با آن كارد و شمشير را تيز مي كنند afsan افسانه داستان يا حكايتي ك خيال انگيز و غير واقعي است afsane افسر تاج، ديهيم، يكي از درجه هاي ارتش afsar افسون حيله، تزوير، مكر، سحر و جادو afsun افشار افشردن، فشاردادن، شريك و رفيق و همكار، نام قبيله اي از تركان afsar افشان گسترده، پراكنده، بيافشان، منتشر afsan افشانه افشاننده ناز و محبت و گيسو afsane افشك شبنم، ژاله afsak افشيد روشنايي،نور، پرتو afsid افشين لقب و عنوان فرمانروايان اشروسنه در نواحي ماوارالنهر، حيدربن كاوس سردار ايراني كه در راه استقلال ايران كوشيد و كشته شد afsin افصح فصيح تر، شيواتر، گشاده زبان تر afsah افضل برتر، فاضلتر، داناتر afzal افضل الدين برتر و داناتر در دين و دينداري afzaladin اقاقيا درختي با گلهاي سفيد و صورتي خوشبو aqaqiya اقدس پاكيزه تر، مقدس تر، پاكتر aqdas اقليدس كليد هندسه،رياضيدان و منجم يوناني oqlidos اقليما نام دختر آدم و خواهر قابيل، ريزه زر eqlima اكتاي نام فرزند چنگيز خان مغول oktay اكرام گرامي تر، جوانمردتر، آزاده تر ekram اكسير هر چيز مفيد و كمياب، جوهري گدازنده كه ماهيت اجسام را تغيير دهد eksir اكمل الدين كاملتر در دين akmalodin اگنس پاك، خالص، يكدست agnes البتكين نام پدرزن سبكتكين پادشان غزنوي albetkin البرز كوه بلند و بزرگ، نام سلسله جبال در شمال ايران alborz التفات لطف، نگرش با مهرباني eltefat الجايتو نام سلطان محمد خدابنده از ايخانان مغول oljayto الغ بيگ بيگ بزرگ، آقاي بزرگ oloqbeyg الفت انس گرفتن، دوستي، همدمي olfat الك بيچاده، خرده جواهر، نوعي سنگ قيمتي، نام مردان ارمني alek الكا زمين، ناحيه، ايالت olka الكساندر رهبر مردان، اسكندررهبر مردان، اسكندر aleksandr الله داد خداداد allahdad الله وردي خداداد allahverdi الله يار خدايار، كسيكه خداونديار اوست allahyar الماس سنگ قيمتي و زينتي، كرين خالص متبلور برنگهاي مختلف كه بيرنگ آن سختر و ارزشمندتر است almas الميرا نامي براي زنان elmira النا معادل هلنا، روشنايي، نور elna الناز ايلناز، دختري كه در ناز سرآمد دختران ايل است elnaz النور نور و روشنايي elnor الهام در دل انداختن، القا امري در فكر و دل انسان elham الهه مونث اله، معبود غير پروردگار، مجازا زن زيبايي كه در جمال مورد پرستش عشاق است elahe الوند توانا، مقتدر، اروند، كوهي در همدان alvand اليا مخفف الياس، نامي براي زنان elya الياس يكي از چهار پيامبر جاويد يهود، ايليا elyas اليزا مومن، باوفا، ديندار eliza اليزابت قول و وعده خدا، اصل آن اليصابات: خداوند او را قسم خورد، همسر زكريا، مادر يحيي تعمير دهنده elizabet الين مخفف اليانوس، نامي براي زنان elin ام البنين مادر پسران، نام همسرعلي و مادر حضرت عباس ommolbanin ام ايمن مادر ايمن، نام دايه پيامبر ommeayman ام سلمه مادرسلمه، سلمه: زن نازك اندام، نام همسر حضرت رسول ommesalame ام فروه پوستين، لباسي كه آستر آن از پوست حيوانات باشد ommefaruh ام كلثوم زني كه داراي چهره گوشت آلود است، نام سومين دختر پيامبر ommekolsum ام ليلا شراب سياهگون، نام همسر حضرت امام حسين omme-leyla ام هاني مادر هاني، خدمتكار، نام خواهر امام علي ommehani اما جدي، فعال، سخت ema امامه نام دختر حمزه عموي پيامبر و نام همسر علي بن ابيطالب emame امان پناه، ايمن از خطر، ايمني، حفاظت aman امان الله پناه پروردگار، ايمن كرده خدا amanollah امجد بزرگتر، بزرگوارتر، جوانمرد و باشرف amjad امداد ياري نمودن، درنگ كردن، مهلت خواستن emdad امرالله فرمان خداوند amrallah امشاسپند جاويدان مقدس، نام فرشتگان آيين زردشتي emsaspand امل اميد، آرزو amal املح بانكمتر، زيباتر amlah اميد آرزو، اصل، آرمان omid اميده مونث اميد omide امير فرمانده، پادشاه، فرمانروا amir اميرارسلان شير درنده، نام قهرمان داستان اميرارسلان ساخته نقيب الممالك a-arsalan اميراسعد نيكبخت تر، سعادتمندتر a-asad اميرحسن نيكو، زيبا a-hasan اميرعباس خشمگين، عبوس، اخمو a-abas اميره شهبانو amire اميل ساعي، كوشا emil اميلي روشنفكر، دانا emili امين مورد اعتماد، درستكار، استوار amin امين الدين مورد اعتماد دين و آيين aminaddin امين الله مورد اعتماد خداوند aminollah امينا مورد اعتماد، امانت دار، نامي براي زنان amina امينه زن درستكار و مورد اعتماد amine امينه اقدس امانت دارپاك، نام يكي از زنان ناصر الدين شاه amineaqdas اناهيتا ناهيد، اناهيد anahita انتظام آراستگي، ترتيب، نظم، سامان سافتن entezam انجب نجيبتر، شريفتر، اصيلتر anjab انجم ستارگان، اختران، مفردآن نجم anjom انجو جزيره، آبخوست، آل اينجو، اتابكان فارس در قرن هفتم و هشتم anju انديشه فكر و خيال و ترس و بيم andise انس خوگرفتن، آرام گرفتن anas انسي همدم، آشنا onsi انسيه مونث انسي onsiye انسيه مونث انس، آدمي،مردمي ensiye انصار ياران،همراهان ansar انوار نورها، روشني ها anvar انور روشنتر، نوراني تر anvar انوش بي مرگ، جاودان، پابرجا anus انوشتكين نام يكي از پادشاهان خوارزم anustekin انوشك جاودانه، بي مرگ، نام دختر مهرداد ششم پادشاه اشكاني anusak انوشه جاودان، خوش و خرم، مرد تازه داماد، گوارا، آفرين، شراب anusah انوشيروان روح و روان جاويدان، شادروان anusiravan انوشين نوشين، جاودانه anusin انيران روشنايي بي پايان، روز سي ام هرماه شمسي aniran انيژ نام گياهي است. بومادران aniz انيس همدم، انس گيرنده anis انيسه مونث انيس، همدم anise اهتمام كوشش، همت، دل بستن، غمخواري ehtemam اهدا هديه دادن، بخشش، ايثار ehda اهورامزدا سرور دانا، نام خداي ايرانيان باستان ahuramazda اوجا بسيار بلندقد، كشيده قامت oja اوحد يگانه، يكتا، بي مانند ohad اوحدالدين يگانه در دينداري ohadaddin اودت نامي براي زنان odet اورانوس رب النوع آسمان، نام يكي از سيارات منظومه شمسي uranus اورمزد سياره مشتري، اهورامزدا، خداي ايرانيان باستان urmazd اورند اورنگ، اروند، فر و شكوه، شوكت، افرند orand اورنگ تخت فرمانروايي، عقل و دانش، فر و شكوه، جلال، آب و رنگ orang اوريا شعله خدا، نام جد حضرت سليمان uriya اوزون افزون، افزايش و زيادتي ozun اوژن افكندن، انداختن، همريشه با اوگن، افكن ozan اوس دارنده چشمه ها، ارزومند ows اوستا دانش، پايه و اساس، بنياد، پناه، ياوري avesta اوسط ميان، معتدل، متوسط osat اوشين نوعي گياه از تيره نعنايان osin اولاد فرزندان olad اوليا دوستان، سرپرستان oliya اياز نسيم شب، باد خنك، بزرگ پاينده ayaz ايبك ماه بزرگ، قاصد، معشوق eybak ايثار از خودگذشتگي، بذل و بخشش isar ايران نام كشورايران، در پهلوي اران گفته مي شد iran ايرانا اي ايران، منسوب به ايران irana ايرانشهر شهر نيشابوررا گويند، اكنون نام شهري است در استان سيستان و بلوچستان I-sahr ايرانفر داراي فر و شكوه ايران I-far ايرانمهر داراي مهر و محبت ايران I-mehr ايرانه ايراني، منسوب به ايران irane ايرج ياري دهنده آريائيان iraj ايرسا زنبق سفيد، سوسن آسمانگون، گل قوس و قزح irsa ايرمان موبد، پيشوا، مهمان، كنايه از دنيا irman ايرن مايه شير iren ايزابل قول و وعده خداوند، طاهر، پاكيزه izabel ايزد خدا، آفريدگار izad ايزدبخش خدابخش، بخشش پروردگار I-baxs ايزدچهر آنكه چهره اي الهي و نوراني دارد، خوبرو I-cehr ايزدگشسب دارنده اسب نر ايزدي، از امراي بهرام چوبينه I-gosasb ايزديار آنكه خداياور اوست I-yar ايزك خوشحال، شادمان، راضي izak ايل ارسلان شير درنده ايل ilarsalan ايلا نام فرزند افراسياب توارني، درختان ila ايلدگز دختر ايل ildogoz ايلزا محرف اليزا، باوفا، مومن ilza ايلناز دختر زيباي ايل ilnaz ايليا خداوند خداي من است، خداي خدايان iliya ايماء اشاره، بارمز و كنايه سخن گفتن ima ايماژ صورت ذهني، تصوير هنري، خيال imaz ايمان باور، گرايش، اعتماد، تصديق iman ايمن در امن و امان، محفوظ imen ايوب برگشت به سوي خدا، نام پيامبر يهود ayyub ايوت كماندار، از اعلام زنان ivet
#سرگرمی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 102451]
صفحات پیشنهادی
نام های فارسی که با حرف ا شروع می شوند
نام های فارسی که با حرف ا شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی ...
نام های فارسی که با حرف ا شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی ...
نام های فارسی که با حرف آ شروع می شوند
نام های فارسی که با حرف آ شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی ...
نام های فارسی که با حرف آ شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی ...
نام های فارسی که با حرف ث شروع می شوند
نام های فارسی که با حرف ث شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی ...
نام های فارسی که با حرف ث شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی ...
نام های فارسی که با حرف س شروع می شوند
نام های فارسی که با حرف س شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی ...
نام های فارسی که با حرف س شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی ...
نام های فارسی که با حرف چ شروع می شوند
نام های فارسی که با حرف چ شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی ...
نام های فارسی که با حرف چ شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی ...
نام های فارسی که با حرف ح شروع می شوند
نام های فارسی که با حرف ح شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی ...
نام های فارسی که با حرف ح شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی ...
نام های فارسی که با حرف خ شروع می شوند
نام های فارسی که با حرف خ شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی ...
نام های فارسی که با حرف خ شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی ...
نام های فارسی که با حرف ص شروع می شوند
نام های فارسی که با حرف ص شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها ...
نام های فارسی که با حرف ص شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها ...
نام های فارسی که با حرف د شروع می شوند
نام های فارسی که با حرف د شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی ...
نام های فارسی که با حرف د شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی ...
نام های فارسی که با حرف پ شروع می شوند
نام های فارسی که با حرف پ شروع می شوند. آ نام های فارسی که با حرف پ شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که ...
نام های فارسی که با حرف پ شروع می شوند. آ نام های فارسی که با حرف پ شروع می شوند در اين بخش بيش از 3600 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که ...
-
سرگرمی
پربازدیدترینها