واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: «شهر، شهر فرنگ است؛ از همه رنگ است؛ بيا و تماشا کن....» مرد ميخواند و مردم يکييکي جمع ميشوند تا از دريچه باريک شهر فرنگ به دنياي تخيل و خيال پا بگذارند. حالا سالهاي سال است که شهر فرنگيها رفتهاند و جاي خود را به پرده نقرهاي سينما دادهاند؛ سينمايي که 77سال از اکران اولين فيلم بر پرده نقرهاياش ميگذرد و اين روزها در آستانه روز تولدش،21شهريور، قرار داريم. به همين بهانه، سرک کشيدهايم به اوضاع سلامت و ايمني اهالي سينما، اهالي شهر پرزرق و برقي که خيليها آرزوي صدور جواز ورود به آن را دارند... تمام وسوسههاي زمين، پاتال و آروزهاي كوچك، كيميا، مادرم گيسو، سلطان، سينما سينماست، آژانس شيشهاي، روبان قرمز، بوي كافور، عطر ياس، چتري براي دو نفر، خانهاي روي آب، فرش باد، گاهي به آسمان نگاه كن، جايي براي زندگي، ماهيها عاشق ميشوند، يك تكه نان، يه بوسكوچولو، كارگران مشغول کارند و نقطه مشترک همه آنها يعني «بازي رضا کيانيان». او امروز تنها يک بازيگر نيست؛ چرا که نامش با کتابهاي «بازيگري در قاب»، «ناصر و فردين»، «اين مردم نازنين» و «شعبده بازيگري» در بين اسامي نويسندگان هم قرار گرفته است.کيانيان عکس هم ميگيرد؛ مجسمه هم ميسازد و خلاصه اينکه او کسي بود که انتخاب شد تا در روز سينما از ايمني و سلامت اهالي سينما بگويد؛ از اينکه فرق حال بد دوربين و وسايل با حال بد بازيگر از کجا تا به کجاست؟! سلامت : از سادهترين شکل تضمين سلامت يک فرد شروع کنيم. آيا بازيگرها و عوامل سينمايي در حين کار بيمه ميشوند؟ چند سالي است در بعضي قراردادها رسم شده به طور محدود افرادي را بيمه کنند. سلامت : ميگوييد تعداد محدودي؛ يعني همه عوامل و بازيگرها بيمه نميشوند؟ در بعضي از کارها- که تعدادشان هم کم نيست- اکثرا بيمه نميشوند، مگر اينکه خود فرد پافشاري کند براي بيمه کردن. سلامت : اتفاقهاي زيادي ممکن است در حين کار براي يک بازيگر بيفتد. بايد سختگيري براي بيمه شدن عوامل از طرف خود تهيهکننده و کارگردان صورت بگيرد. چرا اين کار صورت نميگيرد؟ چون بازيگرها صاحب ندارند! همان زمان که پگاه آهنگراني سر صحنه فيلم آتشسبز از ارتفاع افتاد و حادثه خيلي بزرگي از سرش گذشت، من يادداشتي نوشتم با اين مضمون که اگر قرار بود به جاي پگاه، دوربين را داخل آن سبدي که پگاه را گذاشتند، بگذارند حتما قبل از آن بارها فيلمبردار، کارگردان و تهيهکننده ميآمدند و چک ميکردند تا اتفاقي براي دوربين نيفتد چون دوربين ميليونها تومان قيمت دارد و اگر صدمهاي ببيند بايد غرامت آن را بپردازند اما بازيگر صاحب ندارد تا از او حمايت کند و اگر آسيبي ببيند، ديده و لازم نيست به کسي جوابگو باشند. ديه بازيگر هم که مثل هر انسان ديگري يک دهم قيمت دوربين است. سلامت : اما بازيگرها هم صنف و تشکيلات مختلف دارند. آنها کاري نميتوانند بکنند؟ صنف و انجمن که قدرت قانوني ندارد و آنها بيشتر تشکيلاتي معنوي هستند، در حالي که در کشورهاي ديگر سنديکاهايي وجود دارد که ساعت کار را مشخص ميکند، درباره غذا، زمان استراحت، اسکان و... قوانين تصويب شده دارد که اگر رعايت نشود ميتواند شکايت کند، در حالي که هيچوقت چه قبل و چه بعد از انقلاب چنين سازماني به وجود نيامد، يعني نگذاشتند که چنين سازماني شکل بگيرد چرا که اگر به وجود ميآمد، خيليها بايد جوابگو ميبودند چون ديگر بحث يک نفر در مقابل يک تشکيلات نبود، تشکيلات در مقابل تشکيلات قرار ميگرفت و بايد جواب ميداد! سلامت : حالا که هيچ انجمن و صنفي نيست که به طور قانوني بتواند از بازيگرها در حوزه سلامتشان دفاع کند و يا تهيهکننده را مجبور به بيمه کردن عوامل کند، چرا همه بازيگرها روي بيمه شدن و رعايت نکات ايمني کار پافشاري نميکنند؟ چون کسي به حرف آنها گوش نميدهد و آخرش اين است که اگر بازيگر جوان و تازه کاري باشد جايگزيني ديگري برايش پيدا ميکنند. سلامت : اما خيلي از بازيگرها مثل شما به هر حال شناخته شده هستيد و هر کارگردان و تهيهکنندهاي راضي به از دست دادن حضور افرادي مثل شما نيست. در اين موارد ميشود گفت که پافشاري جواب ميدهد اما آن هم نه هميشه، گاهي وقتها! سلامت : اصلا خود شما اهل اين پافشاري هستيد يا نه؟ تا جايي که امکان داشته باشد زير بار کار در شرايط نامناسب و ناامن نميروم اما گاهي مجبور ميشوي برخلاف ميل خودت و به اصرار ديگران کار را در شرايط بسيار نامناسب انجام دهي؛ مثلا سر فيلم زاگرس شرايط بسيار بدي وجود داشت و ما صحنههاي زيادي را زير سد ميگرفتيم؛ در حالي که هيچ وسيله ايمني سر صحنه وجود نداشت. من مدام اعتراض ميکردم و ميگفتم حداقل يک جعبه کمکهاي اوليه بياوريد اما با اين حرف روبهرو ميشدم که حالا يک سکانس ديگر بگيريم، سخت نگير و... خلاصه به سکانس آخر رسيديم که سختترين جاي کار بود، احتمال زمين خوردن و هزار حادثه ديگر وجود داشت، به اينجا که رسيد، گفتم: «من تا وقتي که يک جعبه کمکهاي اوليه نياوريد بازي نميکنم.» هرچهقدر اصرار کردند، قبول نکردم و خلاصه، جعبه کمکهاي اوليه را آوردند؛ آن هم چه جعبه کمکهاي اوليهاي! توي آن يک باند بود و يک چسب و پماد و چهار تا چيز به درد نخور ديگر! سلامت : بالاخره چه کار کرديد؟ بازي کردم! سلامت : و اگر اتفاقي برايتان ميافتاد، چه؟ اگر اتفاقي هم براي يک بازيگر بيفتد، ديگران ميآيند تا او را راضي کنند به ادامه کار و گرفتن يک سکانس ديگر! در صورتي که اگر براي يک چراغ، ريل، دوربين و يا هر وسيله ديگري اتفاق کوچکي بيفتد، کار تعطيل ميشود چون وسايل سريعا بايد به بيمارستان رسانده شوند و تحت درمان قرار بگيرند. اينجاست که ميگويم بازيگرها صاحب ندارند. سلامت : با همه اين احوال تا به امروز شاهد اتفاقي بودهايد که سر صحنه براي خودتان يا اطرافيان بيفتد!؟ خوشبختانه ،نه؛ هنوز، نه! سلامت : ميخواستم بپرسم تا به حال سرصحنه فيلمي، پزشکي حضور داشته يا نه، اما وقتي ميگوييد يک جعبه کمکهاي اوليه نيست، حتما پزشک هم نيست، ديگر! (خنده) آره، ديگه ....همين را هم بنويس که خودت از سوال خودت، خندهات گرفت! کيانيان در يک نگاه • متولد 30 خرداد 1330 در تهران • فارغ التحصيل رشته تئاتر از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران • آغاز فعاليت هنري در سال 1345 با حضور در تئاتر و بازي در نمايشهاي آنتيگونه، خرده بورژوا، چهرههاي سيمون ماشا، ازدواج آقاي مي سي سي پي، يادگار سالهاي شن و... • آغاز فعاليتهاي سينمايي در سال 1368 با حضور در «تمام وسوسه هاي زمين» ساخته حميد سمندريان و ادامه اين فعاليت با بازي در فيلمهاي پاتال و آروزهاي کوچک، مرد ناتمام، کيميا، سلطان، سينما سينماست، آژانس شيشهاي، روبان قرمز، بوي کافور عطر ياس، خانهاي روي آب، فرش باد، گاهي به آسمان نگاه کن، ماهيها عاشق ميشوند، يک تکه نان، يک بوس کوچولو، کارگران مشغول کارند، هميشه پاي يك زن در ميان است، 3 زن و خاک آشنا • برنده سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش اول مرد از بيستمين جشنواره بين المللي فيلم فجر براي بازي در فيلم خانهاي روي آب و برنده جايزه شانزدهمين جشنواره فيلم فجر براي بازي در فيلم آژانس شيشهاي و کانديد جايزه براي بازي در فيلم کيميا در سيزدهمين جشنواره فيلم فجر و برگزاري نمايشگاههاي متعدد عکس و مجسمههاي چوبي و...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 580]