محبوبترینها
از کجا بفهمیم قاشق چنگال اصل است | قاشق چنگال تقلبی نخرید!
با چاپ روی وسایل یک کسب و کار پرسود بسازید
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروفترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1799152159
گفت وگوی امین زندگانی با آتنه فقیه نصیری درباره بازیگری
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: همیشه برای بعضی از بازیگران پیش می آید كه می گویند چهره اش اروپایی است یا چهره اش بیشتر به شرقی ها میخورد،اما چهره شما و تركیب استخوان بندی صورتتان شاید چندان شرقی نباشد آیا این عامل ... یك گفت و گوی دو نفره دیگر. اینبار میزبان آتنه فقیه نصیری هستیم بازیگری كه از اواخر دهه 60 كار خود را در سینما شروع كرد و حالا 18 سال از حضورش در سینما می گذرد چیزی نزدیك به دو دهه.انتخاب او برای این گفت و گو دلایل محكمی برای خودش داشت اما اتفاقاتی ناخواسته به شكلی غیر قابل باور چاپ این گفت و گو به تاخیر انداخت.در هرحال در فصل بهار دو مجموعه نشانی و سرنوشت با بازی او از شبكه های سیما پخش شد كه اولی تجربه ای متفاوت در كارنامه این بازیگر محسوب می شد. ضمن اینكه همین چند روز پیش ها هم تله فیلم «پس از پایان»با بازی او روی آنتن رفت و در ایام ماه رمضان سریال «مثل هیچكس» را آماده پخش خواهد داشت. با او امین زندگانی به گفت وگو نشسته، بازیگری هم نسل فقیه نصیری كه پیش از این در تاك شوی «كاغذ كاهی» تبحر خود را در گفت و گو نشان داده بود. زمانی كه پیشنهاد این كار به او دادیم با وجود درگیری هایش در پروژه ملك سلیمان این كار را پذیرفت.در هر حال مطابق این نوع گفت و گوها من برای اینكه روح مصاحبه این دو با یكدیگر حفظ شود در طول مصاحبه وارد بحث نشدم و اتفاقا امین زندگانی منهای تعارف هایش بحث را به همان جایی هدایت می كرد كه مد نظرم بود. متولد چه ماهی هستید؟ آبان اگر اشتباه نكنم آبان برج عقرب است؟ بله ،همینطوره حالا كه متولد برج عقرب هستید بیشتر اهل نیش زدن هستید یا اینكه شما را بیشتر نیش می زنند؟ سال ها پیش بیشتر اهل نیش زدن بودم ،ولی حالا به دلیل بالا رفتن سنم فكر میكنم زهرم كمتر شده (می خندد)، ولی در مجموع آدم بخشنده ایی نیستم. شغلتان یا رفتار دیگران باعث شده كه بخشندگی در وجودتان كمتر شود ؛چون با توجه به شناختی كه من از شما دارم اصولا در گروه بازیگران همراه هستید و كمی و كاستی های پارتنر مقابلتان را با توانایی های خودتان جبران میكنید؟ فكر میكنم كه این قضیه بیشتر شخصی و ذاتی است، چون خودم سعی میكنم همه چیز در حد خوب و آیده آل باشد. یعنی ذاتا آدم بخشنده ایی نیستید؟ یك جورایی توقع ام زیاد است از آدم های دوربرتان؟ بله، توقع ندارم كه آدم های دور و برم به خاطر یكسری كم و كاستی هایی كه می تواند وجود نداشته باشد ، دچار اشتباه بشوند. این نوع اشتباه ها برایم غیر قابل هضم است و نمی توانم آن را ببخشم. در مصاحبه ایی قدیمی از شما خواندم كه خیلی اهل مسافرت هستید، هنوز هم سفر را دوست دارید؟ بله همچنان عاشق سفر هستم. شرایط شغلی و حجم كارهایتان اصلا این فرصت سفر كردن را به شما میدهد ؟ خوشبختانه طی سال های اخیر طوری برنامه ریزی كرده ام كه بتوانتم سالی یك سفر را داشته باشم؛ چون فاصله گرفتن از محیط كاری به طرز شگفت انگیزی دوباره احیایم میكند پس ما دعا میكنیم كه شما بیشتر سفر كنید؟ (می خندد) به نظر من آدم زمانی كه در سفر است ، این زمان جز عمرش محسوب نمی شود. انگار زمان برایت متوقف می شود. سفر های كاری هم مشمول این قانون شما می شوند؛ یعنی روزهایی كه برای بازی در مجموعه هایی «مدار صفر درجه» و «نشانی» در مجارستان و امارات بودید جز روزهای زندگیاتان محسوب نشده؟ بله جدا از كار حال و هوای سفر هم برایم داشتند.خوشبختانه من این شانس را داشتم كه تهیه كننده هردوتا كاری كه نام بردید از تهیه كننده های خوب تلویزیون هستند. آنها در این كشورها بهترین شرایط و امكانات را برای گروه مهیا كردند. مثلا در بوداپست كه بودیم مردم آنجا ازاینكه ما در بهترین هتل شهر اقامت داریم تعجب كرده بودند یا در دبی كه تمام امكانات چه از لحاظ رفاهی چه از لحاظ تولیدی از ایران بهتر بود و اصلا احساس نمی كردیم كه در خارج ازكشور مشغول كاریم. شما در مدار صفر درجه با بازیگران اروپایی همبازی بودید، ذهنیت آن ها نسبت به بازیگران ایرانی چطور بود؟ واقعیتش هیچ اطلاعی در این باره ندارم و نمی دانم ذهنیت آن ها نسبت به بازیگران سینمای ایران چطور بوده است. در این باره هیچ گفت و گویی بین آن ها انجام نمی شد؟ نه، برای اینكه اطلاعات آن ها از سینما و تلویزیون ایران بسیار محدود بود . مثلا از سینمای ایران فقط آقای كیارستمی را می شناختند و فكر میكنم از اینكه می دیدند بازیگران ایرانی با اعتماد به نفس كامل و بدون مشكل پا به پای انها در صحنه بازی می كنند متحیر شده بودند. چون آنها هیچ ضعفی در این بین نمی دیدند. همیشه برای بعضی از بازیگران پیش می آید كه می گویند چهره اش اروپایی است یا چهره اش بیشتر به شرقی ها می خورد،اما چهره شما و تركیب استخوان بندی صورتتان شاید چندان شرقی نباشد آیا این عامل باعث از دست دادن نقشی نشده است. نه، واقعا اگر اتفاقی هم افتاده هیچ وقت در حضور خودم نبوده. احتمال دارد كه در پس پرده كارهایی باشد و میبینم كه انتخاب بازیگران را چقدر سادهانگارانه انجام میدهند ولی در مورد خودم این اتفاق نیفتاده. * من خودم بازیگر هستم و هیچ وقت دوست ندارم به زندگی خصوصی بازیگران بپردازم ولی از تفكرات خصوصیتان سئوال میكنم، نگاهتان به شغلتان، به سینما و تلویزیون و حتی تئاتر ایران چقدر هنری و چقدر حرفهای است؟ درواقع تركیبی از هر دو اینهاست شما منظورتان از حرفهای چیست؟ * منظورم به عنوان شغل است. من برای خودم اعتقادات خاصی دارم، الان حدودا 18 سال است كه كار میكنم یعنی از سال 69 شروع به كار كردم. پس وقتی تا الان ماندم این یعنی اینكه بازیگری حرفه من است و من به شكل تفننی این كار را انجام نمی دهم.امروز تعداد كارهای سینمایی و تلویزیونی ام آنقدر زیاد شده كه آمارش را نمیدانم پس این حرفه من است . پس نگاهتان به این حرفه ایده الیستی نیست كه مثلا مدت ها در انتظار بمانید تا فیلمنامه قابل توجهی از یك كارگردان به شما پیشنهاد شود. به شكل واقع بینانه نمیتوانم خیلی ایدهآلیستی به این ماجرانگاه كنم، مگر در سال چند تا كار خیلی خوب و ایدهآل از نظر فراهم بودن تمام شرایط هنری در كشور ما ساخته میشود.با این وجود من سعی می كنم در انتخاب هایم هم بحث هنری و هم بحث مالی را در نظر بگیریم.به نوعی كه انتخاب هایم را با تلفیقی دوگانه از این فاكتورهاانجام می دهم. همین نكته باعث می شود كه در برخی مواقع مجبور به انتخاب هایی شوید كه شاید كارهای خوبی نباشند. این اتفاق ناگزیر است چون اگر بخواهم دستچین كنم شاید مجبور باشم سه سال كار نكنم به هرحال روز به روز هنرپیشههای جدیدی وارد این عرصه می شوند و دوری مثلا سه ساله من از عرصه بازیگری موجب می شود تا از خاطرها بروم .بنابراین مجبورم انتخاب هایم را به شكل نسبی انجام بدهم.مثلا می بینم كه فیلمنامه این كار را فلان نویسنده نوشته و قرار است بازیگران مطرحی هم در آن بازی كنند پس ضریب اطمینانم در مورد اینكه این كار را انجام دهم بالا میرود؛ولی اگر نتیجه كار خوب نشود تقصیر من نیست ؛چراكه من تلاش خودم را انجام دادهام تا جایی كه ممكن بوده ضریب اطمینان را بالا برده ام حالا اینكه كار به هر دلیلی خوب نشود از دست من خارج است. در این حالت نسبی مسائل مالی راهم قطعا در نظر می گیرید. حتما اینطور است.اما نكته مهم این است كه من در طول دوران كاری ام تلاش كرده ام كه یاد بگیرم و هنوز هم دارم یاد میگیرم و اگر امروز اینجا نشسته ام كه در خدمت شما باشم فقط به خاطر این است كه كار كردم و یاد گرفتم. * در حقیقت شما در مرحله آزمون، آموزش دیدید، نكتهای كه میخواستم اشاره كنم و شما زودتر سراغش رفتید این است كه خانم فقیهنصیری را خیلی كم میتوان در سریالهای تكراری دید. خدا خیرتان بدهد، ببخشید حرفتان را قطع میكنم ولی خیلی از دوستان منتقد و مطبوعاتی ، یكسری حرفها و نقدهای كلیشهای یاد گرفتند كه در مورد همه به كار میبرند. بازی تكراری و نقش تكراری و.... وقتی راجع به اینها فكر می كنم برایم خیلی عجیب است.به خصوص درباره خودم و نقشهایی كه بازی كرده ام . واقعا نمی دانم لیلی خانه سبز و مونس داستان یك شهر با نقش سعیده در مدار صفر درجه چه شباهتی از لحاظ شخصیت پردازی و بازی بهم دارند ، شاید عقل من نمیرسد. * شاید خودتان بارها از دهان منتقدان شنیدهاید كه اگر بازی خوبی از خانم فقیهنصیری دیدهایم این نقش به شدت به خودشان نزدیك بوده به خصوص در زمان پخش سریال خانه سبز ازاین جمله زیاد استفاده میشد حالا سوال من این است كه چطور میشود كه خانم فقیهنصیری در همه نقشها خودش باشد و با حفظ سلامت روانی اینقدر وجوهات مختلف شخصیتی هم داشته باشد. متاسفانه كسانی كه این بحث ها را مطرح می كنندیكسری مسائل را فراموش میكنند و آن این است كه هر بازیگری یك فیزیك و ویژگیهای خاصی در خودش دارد كه همه جا آن ویژگیها همراه بازیگر است یعنی من نمیتوانم چشمم، نگاهم و لبخندم را عوض كنم، ولی میتوانم آن ها را در قالبهای مختلف بیاورم خودتان بازیگر هستید میدانید منظورم چیست. هر بازیگر وقتی می خواهد نقشی را ایفا كند سعی دارد كه در ابتدا رنگها و ریشههایی آن شخصیت را در خودش پیدا كند حتی اگر آن ها در وجوه پنهان او مخفی بوده باشند. پس از كشف این ریشهها و رنگها به آنها از طریق مطالعه ، تجربه ، تكنیك و تمرین شكل میدهد و به این ترتیب شخصیتی جدید در او شكل میگیرد.این مساله را تا كسی بازیگر نباشد نمی تواند درك كند.و شاید به خاطر همین باشد كه می گویند شخصیت لیلی خانه سبز شبیه به من است.حالا من از شما سوال میكنم واقعا من آدم خنگی هستم كه می گویند شبیه لیلی هستم.(می خندد) * اصلا. پس من مثل «مونس» داستان یك شهر نه روانپریش هستم و نه آنقدر غصه جامعه را میخورم و نه مثل لیلی خانه سبز ساده و مهربان هستم و نه مثل سعیده مدار صفر درجه یك زن اشرافی هستم. وجوه مختلف این شخصیت هایی كه نام بردم چیزهایی است كه من ذرهذره در خودم پیدا كرده ام و با تخیلم به آن شكل دادهام. و اگر این نبود شخصیت «لیلا» در مجموعه«نشانی» تا این اندازه باور پذیر از كار در نمی آمد. وقتی رامبد جوان این نقش را به من پیشنهاد كرد من آن را قبول نكردم و گفتم نمیتوانم، هر چه میخوانم میبینم این توانایی در من وجود ندارد، دختری كه خارج از ایران زندگی كرده لهجه دارد هیچ طوری نمی توانستم با آن كنار بیایم .حتی به آقای جوان پیشنهاد كردم كه آدمی را با این مشخصات پیدا كند. چرا؟ فكر میكردم این نقش برای سن من مناسب نیست و نمی توانم چنین نقشی رابازی كنم ، اما از دو طرف تحت فشار قرار گرفتم، از داخل خانه همسرم به شدت اصرار داشت كه این نقش را قبول كنم و خارج از خانه آقای جوان كه آخر سر با تردید و وحشت فراوان من این نقش را قبول كردم، پانزده روز اول دائم به آقای جوان میگفتم آبرویمان نمیرود؟ (با خنده) و آقای جوان میگفتند نه خوب شده یعنی در این حد وحشت داشتم ولی خدا را شكر كمكم جا افتادم و عادت كردم. * برمیگردیم سمت خود خانم فقیهنصیری، بعضی وقتها بازیگر آنقدر درگیر نقش خود میشود كه خودش را فراموش كند، شده كه یادتان رود چگونه خانم فقیهنصیری میخندد؟ نه. * دلیل سئوالم این بود كه بازیگری تمركز خاصی نیاز دارد در عین اینكه یك شخصیت واحد را در زندگیتان حمل میكنید ،تجاربی را كه به دست میآورید را هم آگاهانه در ذهن خود نگاه میداریدحال با توجه به این نكته شما چقدر از این استفاده حافظه و رها شدن بر لبه مرز شخصیتهایی كه بازی میكنید خسته میشوید؟ و هراس اینكه خودتان را در نقشها از لحاظ روحی، نه جایگاهی گم كنید برایتان پیش آمده؟ نه اصلا، چون من به شدت خودم و زندگی و كارم را مرزبندی میكنم واقعیتش را بخواهید جزو آن دسته از بازیگران نیستم كه نقش را با خودشان حمل میكنند. * نه منظورم خود شخصیت آتنه فقیهنصیری است كه در طول روز با خودش حمل میكند و اگر قرار باشد نقشی كه به عهده میگیرد در رفتارش با خانواده و سایرین تاثیر نگذارد خستهكننده نخواهد بود. نه، خدا را شكر این قدرت مجزا كردن را پیدا كردم، برای اینكه اگر واقعا این اتفاق نیفتد نمیتوانی تحمل كنی و شاید من به همان اندازه كه كارم را دوست دارم خودم و زندگی شخصیام را دوست دارم. * در این جا میتوانم اشاره كنم به جمله ریچارد لیفكوفسكی كه قدرت بازیگر به میزان فرو رفتنش در نقش نیست به سرعت بیرون آمدن از آن است و این موضوع در كارهای شما حتما به چشم آمده و بینندگان هم متوجه آن شدهاند و دلیل 18 سال حضورتان در سینما و تلویزیون به خاطر خودآگاهی خاصی است كه نسبت به خودتان و شغلتان دارید، بازیگری چقدر شما را تخلیه میكند و آیا تا بهحال دلتان خواسته كه به شاخهای دیگر از هنر بپردازید. نه، برای اینكه لذتی كه خیلی وقتها از جلوی دوربین بودن و بازی كردن داشتم كه لذتهای اتفاقا كوتاه و آنی هم هستند باعث می شوند به شدت از خودت فاصله بگیری و بگویی این چه كسی است، از كجا آمده، آنقدر لذت میبرم كه در ذهنم میماند و برایم كافیست. مثلا اگر یك بار در طول یك نقش برایم اتفاق بیفتد تا شش ماه آینده برای من كافی است حتی اگر با آن نقش موافق نباشم، منظورم لذت فاصله گرفتن از خود و قدرت دیگری شدن است درواقع آرزو میكنم كه یك روزی به جایی برسم كه بتوانم بگویم بازیگر خوبی هستم. مثلاً دوستان از من میپرسند چرا كارگردانی نمیكنی، من در جواب میگویم كه نه دانش آن را دارم و نه تواناییش را، ترجیح می دهم یك بازیگر خوب باشم تا یك كارگردان بد (با خنده). * با توجه به تجاربی كه شما دارید مطمئناً كارگردان بدی نمیشوید، من احساس میكنم شما جزو آن دسته از بازیگرانی هستید كه هنگام خواندن فیلمنامه زود تكلیفتان با آن روش میشود و حتی برای خودتان دكوپاژ ذهنی میكنید. آیا در برخورد با همه كارها اینگونه هستید؟ بله درست است و به صورت ناخودآگاه اتفاق میافتد، شیوه كارم اینگونه است كه وقتی متن را میخوانم در ذهنم یك طراحی تقریبی میكنم. در طول كار با این طراحی پیش میروم چون به این فرضیه معتقدم كه اگر بتوانم كل ماجرا را یكجا ببینم خیلی راحتتر میتوانم عمل كنم و این كار به پیدا كردن آن نقش كمك میكند.البته این كار راخیلی خود آگاهانه انجام نمی دهم و بیشتر این كار به شگل تجربی انجام می شود. * شما چقدر روی صورتتان نقاب میگذارید؟ متاسفانه فضای كار بازیگری ما در ابتدا برای خانمها و بعد در رابطه با خود آقایان مجبور میكند كه آدم نقابی را روی صورتش بگذارد كه ممكن است از خودش چهره خشنی نشان دهد. وقتی كارهای خانم فقیهنصیری را نگاه میكنیم متوجه می شویم این بخشی از شخصیت مهربان ، ساده و خندان كاركترهایی كه نقش آن ها را ایفا می كند بخشی از وجود و درونیات خود اوست. چقدر نقاب میگذارید كه این بخشها باعث سوءاستفاده آدمها از خوبیهای شما نباشد. در سنین پایینتر این نقاب وجود داشت، خب خدا را شكر روز به روز در محیط كاری بیشتر تكلیفم معلوم شد. * در واقع تكلیف دیگران معلوم شده. بله. تكلیف من با دیگران و دیگران با من معلوم شده و فكر میكنم تمام آدمهایی كه در این كار هستند اگر خودشان با من كار نكردند از دیگران راجع به خصوصیات اخلاقی و رفتاری من شنیدهاند و به شدت معلوم است كه من چه كسی هستم و نمیتوان سوءاستفادهای كرد یعنی حد و مرزهایم خیلی معلوم است و در مورد كاری كه انجام میدهم تا جایی كه هستم انرژی میگذارم نه یك قدم فراتر از آن كه احساس كنم به شخصیت انسانی و حرفهایام لطمه وارد میسازد. امكان ندارد من در این مورد گذشت داشته باشم و از طرفی هم خودم از نظر شخصیتی آدمی هستم كه در عین مهربان و صمیمی بودن یك مرزی دارم كه نه تنها در محیط كاریام بلكه در محیط شخصیام نیز وجود دارد پس نیازی به نقاب ندارم. * البته داشتن این نقاب یك انرژی دوچندان از آدم میگیرد. خانم فقیه نصیری از سال 69 وارد این حرفه شدید. چقدر دیدتان نسبت به آن موقع عوض شده آن زمان این حرفه چقدر برایتان دستنیافتنی بود؟ خیلی عوض شده، خب سالهای ابتدایی كار من بر سر این موضوع گذشت كه واقعیت این كار چیست، همان تصویر خوشنقش و نگاری كه برای خیلی از آدمهای غیر بازیگر وجود دارد برای من هم وجود داشت، بعد از این كه وارد این حرفه شدم دیدم از این تصویر خوشنقش و نگار خبری نیست و حالا كه باید شوك ناشی از آن را طی كنم زمانی طول میكشد و در طول سالهای بعدی متوجه شدم كه من چیزی نمیدانم و باید یاد بگیرم. وقتی شروع كردم در طول كار كردن آموختم و الان خدا را شكر كمی یاد گرفتم . آگاه شدم و لذت از كارم لذت میبرم. * یك موجی در ارتباط با بازیگری راه افتاد هم در مورد آقایان و هم خانمها كه ورود بازیگران جدید است و بیشتر از هر چیزی به ارائه خودشان تمایل دارند. فكر میكنید كه چه چیزهایی در رسیدن جامعه جوان ما به این تفكر موثر بوده كه به حرفه بازیگری در حد یك شغل مثل پزشكی، خلبانی و... نگاه نمیكند و به عنوان یك كار سهلالوصول كه بازدهی خوبی برایشان دارد به این سمت میروند، آیا ورود غیرمنطقی عدهای از دوستان به این حرفه است یا كارهایی كه ساخته شده و چقدر به نظرتان ما زن به معنای بازیگر داریم و متعلق به چه نسلی هستند؟ من معتقدم این چیزهایی كه شما میفرمایید در واقع به خاطر این مسائل كه گفتید نیست. به دلیل سیاستها و مناسبتهایی است كه در این چند سال بر این حرفه حاكم شده. وقتی من كارم را شروع كردم تعداد بازیگران جوان محدودی داشتیم شاید 4 یا 5 نفر، این 4 یا 5 نفر به عنوان بازیگران جوان چند سال كار میكردند، اولا در آن زمان كه ما كار میكردیم اصلا چهره جدید، اهمیت دادن به چهره جدید و بزرگ كردنشان و اعتبار بی مورد دادن وجود نداشت، من خودم در یك سال 3 فیلم سینمایی كار كردم و اگر این مناسبات و مطبوعات در آن زمان وجود داشت، تمام بیلبوردها عكس من بود و چقدر خوب بود. (با خنده) ولی گذشته ازشوخی با اینكه در دو سه فیلم نقش اول بودم،اماعكسهای پیشكسوتان را بزرگ كار میكردند و پایین آن اسم بازیگران جوان را مینوشتند این خیلی طبیعی و نرمال بود خب اصلا آن زمان به فكرتان هم خطور می كرد كه در حضور پیشكسوتان بیایند و عكس شما را بزرگ كنند. نه چون همین كه من در كنار این بزرگان قرار می گرفتم برایم كافی بود چراكه به این فكر می كردم كه قرار است چه چیزهایی از این هنرمندان یاد بگیرم و از این بابت خوشحال بودم، در واقع بازیگران جوان آن نسل دائم در این فكر بودند كه چگونه خودشان را به حد و اندازه یك بازیگر حرفهای برسانند، برای اینكه اصلا چیزی به عنوان عكس روی جلد و عناوینی مثل سوپراستار وجود نداشت در نتیجه ما به كارمان خیلی اهمیت میدادیم و هیچ حاشیهای نداشتیم ولی الان جریانی حاكم است كه اینها را به وجود میآورد و پیش خودم فكر میكنم كه چطور میشود از خانم و آقایی كه هنوز هیچكسی از آنها كاری ندیده عكس هایشان و حتی مصاحبه هایشان چاپ می شود. اینها باعث میشود كه این كار به شدت كار سهلالوصول، بسیار بیدردسر و بدون نیاز به هیچگونه آگاهی و تجربهای محسوب شود و یك جوان 20 ساله با خودش فكر میكند كه وقتی من تمام شرایط فیزیكی لازم را دارم مثل آقا و خانم فلانی كه هنوز هیچ كاری نكرده به عنوان پدیده از آنها یاد میشود چرا من شانس خود را امتحان نكنم. شرایط جامعه و تغییر نگرش ها و ذائقه ها هم در شكل گیری این شرایط بسیار تاثیر گذار بوده است. دقیقا، نكته ایی كه می خواستم به آن اشاره كنم همین مساله بود، زمانی كه من كارم را شروع كردم اواخر دهه شصت بود كه سینمای بعد از انقلاب خیلی جا افتاده بود مردم اصلا حسی را كه نسبت به بازیگران الان دارند، آن موقع نداشتند.یعنی پدر خود من چندین ماه با من صحبت نكرد چون بازیگر شدن برایش قابل پذیرش نبود. پدرم همیشه با خودش فكر می كرد كه مثلا دختر من كه درسش خوب بوده وباید دكتر یا مهندس شود چرا بازیگرشده. ولی امروزه خیلی افراد حاضرند میلیونها خرج كنند تا فقط یك تصویر داشته باشند. نوع نگاه به این كار فرق كرده و من متاسفم كه این اتفاق افتاده برای اینكه روز به روز حد و اندازه حرفه ما را پایینتر میآورد و تنها كسانی كه میتوانیم این حرفه را با چنگ و دندان نگاه داریم فقط خودمان هستیم چون تبدیل به كاروانسرایی میشود كه همه میآیند و میروند. * متاسفانه واقعیتی است كه باید قبول كرد ولی در حقیقت بازیگران هم نسل شما چون یك سال بعد از شما یعنی از سال 70وارد این كار شدم، میتوانم این را حس كنم كه این بازیگران دو بار تحول را در عرصه بازیگری تجربه كردند یكسری همان دورهای كه شما پا در این حرفه گذاشتید كه هیچ حمایتی نبود و همین باعث شد كه شما با توانایی و كارتان خودتان را تثبیت كنید و بعد دههای كه در آن قرار گرفتیم كه همهچیز شبیه فستفود شده، ما شاهد ورود استعدادهای جدید و چهرههای جدید شدیم كه شاید اگر تحت آموزش قرار میگرفتند میتوانستند بازیگران خوبی باشند ولی هم جامعه آن سطح را پسندید و هم مطبوعات به این مسئله دامن زدند، بازیگران همنسل شما و مطبوعات كه متاسفانه خیلی به این تحول دوم دامن زدند. به غیر از مطبوعات من هیچ چیز دیگری را مقصر نمیدانم، از زمانی كه این جریان شروع شد اگر مطبوعات معتبرمان را نگاه كنیم و آنها را یكییكی بغل یكدیگر بگذارید متوجه میشوید، من نمیدانم چه نفعی در كار بوده یا نبوده چون نمیخواهم بدانم و برایم مهم نیست به همین دلیل است كه سالهاست نه مصاحبهای میكنم و نه در برنامهای شركت میكنم و نه مجله میخرم و نه میخوانم به دلیل اینكه به این نتیجه رسیدهام كه اگر میخواهم از نظر روحی سلامت بمانم فقط و فقط دستاویز من كار شخص خودم است. برای اینكه اگر بخواهم خودم را لحظهای در این جریان رها كنم مغزم متلاشی میشود. * انشاءالله كه هر كس وظیفه خودش را در هر عرصهای كه فعالیت میكند شناسایی كند، حالا از بحث مطبوعات بیرون بیاییم چون خودمان الان یك كار مطبوعاتی میكنیم (با خنده) خانم فقیه نصیری تجربه كار در سینما و تلویزیون را داشتید، آیا تجربه كار تئاتر هم داشتید؟ نه من اصلا كار تئاتر نكردهام. * تلهتئاتر چطور؟ یك تلهتئاتر سالها پیش به اسم «فیزیكدانها» كار كردم كه كارگردانش آقای كرمرضایی بود، یك نقش بسیار بسیار كوتاه داشتم در حد یك جمله، جالب است كه بدانید وقتی من آن تلهتئاتر را كار كردم 4 تا كار سینمایی كرده بودم كه اتفاقاً دو تا از آنها «جیببرها به بهشت نمیروند» و «دو نفر و نصفی» جزو پرفروشترین كارها بودند و سریال تلویزیونی خاله سارا را كار كرده بودم كه خیلی محبوب شده بود ولی آن نقش را با میل و لذت فراوان و با وحشت زیاد روی چشمم گذاشتم و كار كردم فقط به خاطر اینكه در كنار آقای شكیبایی، خانم شیخی و آقای زنجانپور باشم، این موضوع خیلی برایم مهم بود با اینكه فقط میآمدم و یك جمله میگفتم و می رفتم. * به نظرتان الان یك سوپراستار این كار را میكند؟ فقط به اشتیاق آموزش و كنار این بزرگان بودن؟ نه، من عقلم نمیرسید، اگر عقلم میرسید كه الان وضعم اینطور نبود. (با خنده) * برگردیم به خود خانم فقیهنصیری، چقدر مسیری كه تا الان آمدهاید را دوست داشتید اگر میشد این كیلومتر را صفر كرد و به عقب برگشت آیا باز هم بازیگری را انتخاب میكردید؟ آیا با همین شرایط پا به عرصه بازیگری میگذاشتید یا نه؟ سوال سختی است، چون آدم در شرایط مختلف جوابهای مختلفی دارد. وقتی از این كار دلآزرده و دلشكسته میشوی با خودت میگویی كه اگر این سالها و ساعات طولانی كار را روی هر چیز دیگری میگذاشتم تا الان پروفسور میشدم (با خنده) ولی نه، اگر بخواهم منصفانه و با رجوع به قلب و روحم بگویم خیلی خوشحال و راضیام آقای زندگانی امروز بعد از 18 سال با وجود تمام ناكامیهایی كه یك روزهایی در این حرفه داشتم و خدا را شكر كه بالا رفتن سن آدم این آگاهی را میدهد كه تو آن چیزهایی كه در لحظهای اذیتت كرده و برایت غیرقابل تحمل بوده، میفهمی كه چقدر برایت لازم بوده و خدا را شكر میكنی از اینكه تجربهشان كردی. با وجود اینكه خیلی از این لحظات و سرخوردگیها داشتم، ولی الان در این لحظه كه اینجا نشستم بینهایت راضیام، به دلیل اینكه برای آن چیزی كه الان هستم به جز خدا مدیون هیچكس نیستم خیلی راحت میتوانم در چشمان هر كسی نگاه كنم و بگویم كه فقط خودم و كمك خدا بوده كه من در این نقطه قرار دارم، ممكن است به نظر خیلیها نقطه درخشانی نباشد و عناوین سوپراستار نداشته باشد. * مطمئنا در این مسیر صعبالعبور بارها صدای ترك خوردن قلبتان را شنیدهاید. بسیار زیاد، از روی زمین جمعش كردم (با خنده) * آن لحظات چه چیزی به شما كمك كرده و به دادتان رسیده؟ پررویی، واقعا جدی میگویم. * از چه انگیزهای این پررویی نشأت گرفته؟ برای اینكه به خودم چیزهایی را ثابت كنم. * در این مسیر چقدر بزرگ شدید؟ خیلی زیاد. * الان همسن سنتان هستید یا از آن بزرگتر؟ نیمه حرفهایام خیلی بالاتر؛ ولی نیمه شخصیام پایینتر است. * بزرگی میگوید بازیگران كسانی هستند كه كودكیشان را در جیب خود پنهان میكنند كه تا آخر عمر از آن استفاده كنند. بازیگر چقدر هم در زندگی شخصی و هم در زمینه كاری تنهاست. در زندگی شخصی اگر تنها باشند فكر میكنم مربوط به خودشان است شاید به خاطر اینكه خیلی بازیگر بودنشان را جدی گرفتند كه نباید اینجوری باشد من اینگونه فكر میكنم كه بازیگری حرفه ماست نه زندگیمان. این از بخش شخصی ولی در بخش كاری بسیار تنها و مظلومیم، هر اتفاقی كه میافتد، مردم كه مهمترین هستند كاری به منتقدین و مسئولین ندارم ما را مسئول میدانند و متاسفانه نمیدانند چقدر همهچیز از دست ما خارج است و نوك حملاتشان را متوجه بازیگر میكنند به خاطر همین خیلی مظلوم و تنها هستیم. * اشاره كردید من این مسیری را كه رفتم مدیون خدای خودم هستم، حضرت علی(ع) میفرماید خودشناسی، خداشناسی است یكی از خصوصیات ویژه بازیگری خودشناسی است، وارد بحث كلاسیك خداشناسی نمیشوم ولی به صورت شخصی شغلتان چقدر شما را به خدا نزدیك كرده؟ نه تنها شغلم بلكه همه زندگیام به شدت به خدا نزدیكم كرده، هر روز زندگیام را وقتی مرور میكنم ارتباطم با خدا قویتر میشود و خیلی شخصیه ولی جالب است بدانید آن تنهایی كه شما گفتید من در زندگی شخصی كه خیلی وقتها داشتم كاملا با خدا پر كردهام نه از نظر كلیشهها منظورم حسی است، خیلی وقتها پشت فرمان با خدا صحبت كردم دقیقاً مثل آدمی كه دائم در كنارم نشسته و با او دیالوگ دارم و ارتباطم به این شكل است و آنجایی كه میگویید وقتی قلبت شكسته چه چیزی كمكت كرده، هم پررویی و هم این ارتباطه بوده و این ارتباط به من نشان داده كه زندگی فراتز از این چیزهای كوچك است و آنقدر خدا این لحظات بزرگ را به من نشان داده كه خجالتآور است بخواهم در مورد حرفهام با او صحبتی كنم به همین خاطر است كه تاب میآورم چون میبینم همهچیز در حال گذر است. * چقدر به این مسئله اعتقاد دارید كه جهان گذر میكند و ما ثابتیم و چقدر ما گذر میكنیم و جهان ثابت. من فكر میكنم جهان از ما گذر میكند برای اینكه در درون آدم یك چیزی است كه همیشه در جهان وجود دارد حالا اسمش هر چیزی میخواهد باشد روح یا دلش. * یك سوال خیلی قلقلكم میدهد، اینكه چقدر به مخاطب و چقدر به كار هنری اعتقاد دارید اگر كاری بعد هنری بسیار بالایی داشته باشد ولی مخاطبش كم باشد. اما یك كار استانداردهای لازم با مخاطبان بسیار وسیعی داشته باشد؟ خانم آتنه فقیهنصیری سال 87 كدام را انتخاب میكند و خانم فقیهنصیری سال 69 كدام را؟ سوال سختی است ولی الان كار پرمخاطب داخلی را بیشتر میپسندم، یك زمانی خیلی برایم كسب كردن اعتبار هنری مهم بود. جایزه گرفتن، همین نقدهای خوب گرفتن. * هیچوقت جایزه گرفتید؟ نه. * الان چقدر دوست دارید جایزه بگیرید؟ بستگی به مقدار جایزهاش دارد (با خنده) یك بار در جشنواره سیزدهم فجر برای نقش اول فیلم در كمال خونسردی آقای سیامك شایقی كاندیدا شدم. * اعتباری كه مخاطب میدهد از كار ماندگارتر است؟ اینجوری بگویم كه انرژی كه مخاطب به من میدهد بیشتر به دردم میخورد تا جایزهای كه در جشنواره درجه چهار بگیرم. * یك بحث روشنفكری باب شده كه كار پرمخاطب كار سطح پایینی است و كاری كه مخاطب خاص داشته باشد كار خوبی است. البته این را بگویم كه باز برمیگردیم به مسئله فرهنگسازی، یعنی با فرهنگسازیمان میتوانیم كار پرمخاطب را روز به روز به معیارهای كار هنری نزدیكتر كنیم. * من بحثم را با یك خواسته تمام میكنم اگر شما مایل باشید، دلم میخواهد سه تا آرزو كنید یك آرزوی مادی، یك آروزی معنوی و یك آرزوی جهانی. آرزوی جهانیام در اول بگویم كه واقعاً آرزوی صلح جهانی میكنم، خیلی آرزوی عجیب و معجزهواری است ولی همه در یك لحظه واحد هر سلاحی را كه دارند به كائنات بفرستند و در تمام جهان صلح برقرار باشد. آرزوی معنویام آرزوی سلامتی و عاقبت به خیری برای پدر و مادرم است. آرزوی مادی هم كه خیلی دارم. * گل درشتترینش را بگویید. پول داشته باشم یك رستوران غذاهای سنتی خودمان را باز كنم (با خنده) مطالب مرتبط: گزارش تصویری سریال مثل هیچکس
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 511]
صفحات پیشنهادی
ماراتون سریالهای رمضان، کدام سریال برنده میشود؟!
کافی است سریال فتحی مقداری لغزش پیداکند؛ آن وقت برنده ماراتن امسال هم با توجه به ... مکرر او با فتحی و فیلمنامههای متفاوتش درباره معضلات و مسائل اجتماعی با آن ... سریال میتواند موقعیت مناسبی برای تهامی باشد تا مسیر بازیگری اش را تغییر دهد؛ ... امین تارخ، ثریا قاسمی، علی عمرانی، فرهاد اصلانی،آتنه فقیه نصیری، مهوش ...
کافی است سریال فتحی مقداری لغزش پیداکند؛ آن وقت برنده ماراتن امسال هم با توجه به ... مکرر او با فتحی و فیلمنامههای متفاوتش درباره معضلات و مسائل اجتماعی با آن ... سریال میتواند موقعیت مناسبی برای تهامی باشد تا مسیر بازیگری اش را تغییر دهد؛ ... امین تارخ، ثریا قاسمی، علی عمرانی، فرهاد اصلانی،آتنه فقیه نصیری، مهوش ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها