تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833313371
حماسهسرایی بزرگ
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حماسهسرایی بزرگ نويسنده: محمّد شجاعی تولدیکی از پرآوازهترین شاعران ایران زمین و یکی از بزرگترین حماسه سرایان جهان در قرن چهارم و پنجم هجری، حکیم ابوالقاسم فردوسی است. وی در سال 329 هجری، همزمان با آغاز غیبت کبری در روستای «باژ» که یکی از قریههای طوس است، دیده به جهان گشود. وی دوران کودکی و جوانی را در خانوادهای که همه دهقان و ایرانی پاکنژاد و صاحب آب و زمین بودند در فضایی سرسبز و آرام به تحصیل علم و ادب پرداخت. وی در این روستا شوکتی تمام داشت و گهگاه طبع خود را در سرودن تاریخ ایران قدیم آزمایش میکرد. در آن زمان هیچ کس باور نمیکرد که این سرودههای پراکنده ادامه یابد و به یک اثر عظیم حماسی به نام «شاهنامه» تبدیل شود.شاهنامه سراییدر عهد سامانیان یعنی در قرن چهارم هجری، جمعآوری و تألیف سرگذشت پادشاهان قدیم ایران رونق به سزایی یافت. این کتابها که به شاهنامه معروف بودند به نثر نوشته شده بود و پیش از آن که از میان بروند، منبع و مأخذ برخی از کتابهای منثور و منظوم تاریخی در زبان فارسی و عربی قرار گرفت. جامعترین آنها شاهنامه منثور ابومنصوری نام داشت که به فرمان «ابومنصور محمّد بن عبدالرزاق» حاکم طوس، در حدود سال 346 ه . ق به دست جمعی از مورخان و نویسندگان جمعآوری و تدوین گردید. این کتاب، مأخذ مهم فردوسی در نظم شاهنامه است.آغاز سرودن شاهنامه به خواهش همسراگر کسی بخواهد نقش زنان را در آفرینش آثار ارزشمند ادبی و علمی مردان بررسی کند، مثنوی، هفتاد من کاغذ شود. از جمله این آثار، کتاب گرانسنگ «شاهنامه» است. فردوسی پیش از آن که به طور رسمی به نظم شاهنامه بپردازد، داستان «بیژن و منیژه» را به خواهش همسرش به نظم درآورد. بدین ترتیب اگر بگوییم آغاز این اثر عظیم هنری و این شاهکار بزرگ جهانی مرهون و مدیون یک زن خوش ذوق و «یک مهربانْ جفتِ نیکی شناس» است، سخنی به گزاف نگفتهایم.حکایت آغاز سرودن شاهنامهفردوسی در مقدمه داستان «بیژن و مَنیژه» میگوید: در یکی از شبهای بسیار تاریک، در باغ خانهام، جهت خواب به بستر رفتم؛ اما خواب بر پلکهایم نمینشست، سکوت و سیاهی همهجا را فرا گرفته بود، از جای برجستم و بر بستر نشستم به همسر مهربانم که در اتاقی دیگر مشغول مطالعه بود گفتم: برایم شمع و چراغی بیاور، او علاوه بر شمع و چراغ مقداری میوه و نوشیدنی نیز آورد، کتابی نیز در دست داشت و گفت: میخواهم برایت داستانی از گذشتگان بخوانم، اما به شرطی که پس از شنیدن آن، تمامی آن را به شعر درآوری، شرط او را پذیرفتم و سپس آن را به شعر درآوردم.مرا گفت کز من سخن بشنویبه شعر آری از دفتر پهلوی بگفتم بیار ای مه خوب چهربخوان داستان و بیفزای مهر مگر طبع شوریده بگشایدمشب تیره ز اندیشه خواب آیدم ز تو طبع من گردد آراستهایا مهربان یار پیراسته چنان چون ز تو بشنوم در به دربه شعر آورم داستان سر به سر بگویم پذیرم ز یزدان سپاسایا مهربان جفت نیکی شناس دقیقی، اولین شاهنامه سراپیش از آن که فردوسی، به شاهنامه سرایی بپردازد، «دقیقی» که از شاعران بزرگ و همسال فردوسی است به نظم شاهنامه روی آورده بود. وی تنها هزار بیت از داستان گُشْتاسبْ و اَرْجاسْب تورانی را سروده بود که در سن کمتر از چهل سالگی به دست غلامش کشته شد. فردوسی علت قتل او را «خوی بَد» یاد میکند و چنین میگوید:جوانیش را خوی بد یار بودهمه ساله تا بُد به پیکار بود بدان خوی بد جان شیرین بدادنبود از جهان دِلْش یک روز شاد یکایک از او بخت بر گشته شدبه دست یکی بندهبر کُشته شد منابع شاهنامه«دقیقی» شاعر معاصر فردوسی، ابتدا دست به نظم شاهنامه زد، اما در میانه راه به دست غلامش به قتل رسید. پس از قتل دقیقی، دوستان فردوسی که قوت طبع شاعری او را پیش از این آزموده بودند نزد وی آمده و او را به ادامه کار تشویق کردند؛ اما وی منبع و مأخذی در اختیار نداشت که بتواند از روی آن به نظم شاهنامه بپردازد؛ از اینرو این شاعر خستگیناپذیر و سخت کوش برای تهیه این منابع به شهرهای بخارا، مرو، بلخ و هرات سفر کرد و با یک تحقیق میدانی و گسترده، داستانهای باستان را از سینه پیران جهان دیده بیرون کشید و آن را به نسلهای پس از خود تقدیم کرد.بپرسیدم از هر کسی بیشمارنترسیدم از گردش روزگار و این در حالی بود که آتش جنگ همه جا شعله ور و راهها پر خطر بود.زمانه سرای پر از جنگ بودبه جویندگان بر جهان تنگ بود نگرانی فردوسیبزرگترین لذّت بزرگان علم و ادب زمانی است که بتوانند نتیجه تلاشهای علمی و ادبی خود را ببینند و آثاری گرانسنگ و ارزشمند از خود به یادگار گذارند. همچنین بزرگترین نگرانی آنان هنگامی است که موانع و مشکلاتی خواسته یا ناخواسته در این راه پیش آید و نتوانند کار بزرگی را که آغاز کردهاند به پایان برند. فردوسی نیز چنین بود. او همیشه این نگرانی و دغدغه خاطر را داشت که مبادا او هم همانند دقیقی که در چهل سالگی از دنیا رفت با مرگی نا بههنگام روبهرو شود، و نتواند کار بزرگی را که با عشق و علاقه آغاز کرده به فرجام رساند؛ از این رو از خداوند میخواست که آن قدر زنده بماند که بتواند شاهنامه را که خود آن را «نامه شهریاران پیش» نامیده بود به نظم درآورد.همی خواهم از دادگر یک خدایکه چندان بمانم به گیتی به جای که این نامه شهریاران پیشبپیوندم از خوب گفتار خویش دعای او مستجاب شد و در 71 سالگی، شاهنامه را به پایان رساند و در 82 سالگی نیز جهان فانی را وداع گفت.حامی قدرشناساگر چه فردوسی در خانوادهای به دنیا آمد که به قول نظامی عروضی صاحب آب و زمین بودند و او بدین سبب از امثال خود بینیاز بود؛ اما هر چه داشت همه را در راه تدوین شاهنامه خرج کرد و خود گرفتار فقر و تهیدستی گردید. در این زمان یکی از امرای قدرشناس طوس او را از نگرانی معاش و اندوه فقر رهایی بخشید و تحت حمایت خود قرار داد؛ اما دیری نپایید که این حامی قدرشناس به وضع نامعلومی ناپدید شد. بعد از آن بود که دیگر فردوسی روی آسایش ندید و فقر، سایه سیاه و سنگین خود را تا پایان عمر بر سر او انداخت.الا ای برآورده چرخ بلندچه داری به پیری مرا مستمند چو بودم جوان برترم داشتیبه پیری مرا خوار بگذاشتی رنج سی ساله«هر چه زود بر آید، دیر نپاید».این سخن از سعدی شیرازی است یعنی چیزی که با شتاب انجام یابد ماندگار نمیماند. بعضی از شاعران و نویسندگان که بیتأمل و اندیشه، سخن میسرایند، به قدری آثارشان بیپایه و بیمایه است که به قول نظامی عروضی «پیش از خداوند خود بمیرد»؛ اما فردوسی این شاعر توانمند ایران، از کسانی بود که عشق و تلاش را به هم آمیخت و با فقر و تنگدستی در آویخت و سی سال رنج برد و دود چراغ خورد تا توانست اثری پایدار و ماندگار از خود به یادگار گذارد.بسی رنج بردم در این سالْ سیعجم زنده کردم بدین پارسی نمیرم از این پس که من زندهامکه تخم سخن را پراکندهام فردوسی در سن کهولت نیز خود را بازنشسته نپنداشت و هستی خود را در این راه گذاشت و تا دستانش توان نوشتن داشت قلم را کنار ننهاد و حاصل رنج سی ساله خود را در سال 400 هجری و در سن 71 سالگی به جامعه ادبی و هنری ایران زمین تقدیم کرد و تا سن 82 سالگی نیز به پیرایش و آرایش آن پرداخت.دربار سلطان محمودفردوسی پس از تکمیل شاهنامه و بازنگری در آن، تصمیم گرفت آن را به سلطان محمود غزنوی تقدیم کند، تا با پاداشی که از این راه میستاند هم خود را از فقر و تهیدستی برهاند و هم کتاب را از گزند حوادث مصون دارد. وی بدین منظور از طوس به غزنین آمد، و به دربار محمود بار یافت، اما برخلاف انتظار، مورد بیمهری سلطان قرار گرفت. فردوسی خشم آلود از کاخ بیرون شتافت و به گرمابه رفت و همه درهمهایی را که دریافت کرده بود بین کارکنان حمام تقسیم کرد و شبانه به هرات گریخت. فردوسی مدتها به هجو سلطان محمود پرداخت و در مذمّت او شعر سرود.علت بیتوجهی سلطان محمود به فردوسیدرباره این که چرا سلطان محمود، به فردوسی بیاعتنایی کرد گفتهاند: فردوسی از پیروان اهل بیت بود و سلطان محمود را با شیعیان میانهای نبود. نظامی عروضی میگوید: سلطان محمود مردی متعصّب بود و اطرافیان وی که با فردوسی دشمنی داشتند به سلطان گفتند که او مردی رافضی (شیعه) است و این بیتها دلیل رَفْضِ (و شیعه بودن) اوست.خردمند گیتی چو دریا نهادبرانگیخته موج از او تندباد چو هفتاد کشتی درو ساختههمه بادبانها برافراخته میانه یکی خوب کِشتی عروسبرآراسته همچو چشم خروس پیمبر بِدو اندرون با علیهمه اهل بیت نبّی و وصی اگر خُلد خواهی به دیگر سرایبه نزد نبی و وصی گیر جای گرت زین بَد آید گناه من است؟چنین دان و این راه، راه من است بر این زادم و هم بر این بگذرمیقین دان که خاک پیِ حیدرم حب علی علیهالسلام فردوسی، از دوستان خاندان اهلبیت عصمت و طهارت و شیفته مقام حضرت علی علیهالسلام بوده است. این معنا در اشعار بسیاری از فردوسی تجلی یافته است:مرا غَمْز کردند کان بد سخنبه مهر نبّی و علی شد کهن هر آن کس که در دلْش بُغض علی استاز او خوارتر در جهان گو که کیست منم بنده هر دو تا رستخیز اگر شَه کند پیکرم ریز ریز من از مهر این هر دو شه نگذرماگر تیغ شه بگذرد از سرم منم بنده اهل بیت نبیستاینده خاک پای وصی نترسم که دارم ز روشن دلیبه دل مهر جان نبی و علی چه گفت آن خداوند تنزیل و وحیخداوند امر و خداوند نهی که من شهر علمم علیام در استدُرست این سخن گفت پیغمبر است فردوسی، شاعری آزادهیکی از دلایلی که فردوسی مورد بیمهری سلطان محمود قرار گرفت این بود که او شاعر درباری نبود.سلطان محمود انتظار داشت که او هم مانند دیگر شاعران، جیره خوار درگاه او باشد و جز به ستایش او به کار دیگری نپردازد. او انتظار داشت که فردوسی هم همانند فرّخی، عنصری و عَسجَدی در مدح او قصیدهها بسراید و زندگانی او را به نظم درآورد، اما فردوسی نه تنها شاعر مدیحه سرای مزدبگیر نبود بلکه به عکس گاه بیتهایی گفته بود که به سلطان محمود کنایه میزد. از جمله از زبان «رستم فرخزاد»، قرن او را که قرن چهارم هجری است اینگونه پیش بینی کرده بود:بَداندیش گردد پدر بر پسرپسر بر پدر همچنین چاره گربر این سالیان چارصد بگذردکزین تخمه گیتی کسی نسپرد شود بنده بیهنر شهریارنژاد و بزرگی نیاید به کارزیان کسان از پی سود خویشبجویند و دین اندر آرند پیشبریزند خون از پی خواستهشود روزگار مهان کاستهوفات فردوسیسلطان محمود غزنوی، ابتدا فردوسی را مورد بیمهری قرار داد و دل او را رنجاند، اما سالها بعد درصدد برآمد از این شاعر دل شکسته دل جویی کند؛ از این رو هدایایی فراهم کرد و گفت با شتر سلطانی به طوس برند و از او عذرخواهند؛ اما اقبال با این شاعر بختبرگشته همراه نبود. نظامی عروضی گوید: هدایای سلطان به سلامت به شهر «طَبَران» رسید، وقتی شتر از دروازه «رودبار» وارد میشد، جنازه فردوسی از دروازه «رزان» بیرون میرفت. گویند از فردوسی دختری ماند سخت بزرگوار، خواستند هدایای سلطان را بدو سپارند، قبول نکرد و گفت بدان محتاج نیستم.فردوسی پس از 82 سال زندگی شرافتمندانه و افتخارآمیز در سال 411 ه . ق غریبانه وفات یافت و دخترش عزت و بلند طبعی او را کامل کرد و این چنین مقتدرانه از هدایای مادی سلطانی چشم پوشید و افتخاری بر افتخارات پدر افزود.کاخ بلند فردوسیوقتی خبر مرگ فردوسی و رد هدایای او توسط دخترش به گوش سلطان محمود غزنوی رسید، دستور داد تا با آن هدایا کاروانْسرا و آب انباری در بین راه نیشابور و مرو بنا کنند.امروز پس از گذشت هزار سال که از مرگ فردوسی میگذرد نه از کاروانسرا اثری است و نه از «سلطان سرا»؛ نه از کاخ نشانی است و نه از کاخ نشین؛ اما کاخی که فردوسی بنا کرد نه تنها با گذشت روزگاران ویران نگردید بلکه بر آبادی و استحکام آن افزوده گشت.صلاح کار کجا و من خراب کجاببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا فردوسی خود در شاهنامه آورده است:بناهای آباد گردد خرابز باران و از تابش آفتاب پی افکندم از نظم کاخی بلندکه از باد و باران نیابد گزند بر این نامهبر سالها بگذردبخواند همی هر که دارد خِرد نمیرم از این پس که من زندهامکه تخم سخن را پراکندهام پندهای اخلاقیفردوسی در نظم شاهنامه تنها به بیان تاریخ گذشتگان اکتفا نکرده، بلکه در جای جای هر داستان به نتیجهگیری اخلاقی میپردازد و با بیانی آرام و دلپذیر و کلامی شیوا و لطیف، زبان به پند و اندرز گشوده و به خواننده شناخت و معرفت میدهد، پندهای او آن چنان شیرین و دلنشین است که خواننده و شنونده هر چند سنگدل باشد، نرم دل میشود و از جان و دل آن را میپذیرد.برای مثال، فردوسی پس از نقل داستان «ضَحّاک و فریدون» میگوید:بیا تا جهان را به بَد نسپَریمبه کوشش همه دست نیکی بریم نباشد همه نیک و بد پایدارهمان به که نیکی بود یادگار همان گنجِ دینار و کاخ بلندنخواهد بُدَن مر تو را سودمند سخن مانَد از تو همی یادگارسخن را چنین خوارمایه مدار فریدون فرخ فرشته نبودز مُشک و ز عنبر سرشته نبود به داد و دهش یافت آن نیکوییتو داد و دهش کن فریدون تویی... شاهنامه و سخنان امام حسین علیهالسلام از داستانهای بسیار آموزنده و خواندنی شاهنامه، داستان رستم و اسنفدیار است. قسمتهایی از این داستان، یادآور سخنان حماسی سرور آزادگان و سالار شهیدان حسین بنعلی علیهالسلام است. از آن جمله، آن جا که رستم میگوید:مگر بند، کز بند عاری بودشکستی بود زشت کاری بود اشاره به این شعر امام حسین در روز عاشورا دارد که:القَتلُ اَولی من رُکوبِ الغاری؛ کشته شدن بهتر از ننگ تسلیم است.رستم: مرا کشتن آسانتر آید ز ننگامام حسین علیهالسلام : مرگ در راه رسیدن به عزت و احیای حق چه آسان است.رستم: و گر باز مانمبه جایی ز جنگامام حسین علیهالسلام خطاب به برادرش محمّد حنفیه میفرمایند: ای برادر، به خدا قسم، اگر در زمین پناهگاه و چارهای نداشته باشم، با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد.تسلیم ناپذیری قهرمانان شاهنامهفردوسی از زبان قهرمانان و پهلوانان شاهنامه به همه آزاد مردان و ستمستیزان جهان میآموزد که در برابر بیگانگان سر تسلیم و تعظیم فرود نیاورند و مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح دهند و این همان مضمون سخنان سید و سالار شهیدان امام حسین علیهالسلام در کربلاست.مرا مرگ خوشتر از آن زندگیکه سالار باشم کنم بندگی بزرگی که انجام آن تیرگی استبر آن مهتری بر بباید گریست به نام نکو گر بمیرم رواستمرا نام باید که تن، مرگ راست امام حسین علیهالسلام : موتٌ فی عزٍّ، خیرٌ من حیاةٍ فی ذُلٍّ؛ مرگ با عزت بهتر از زندگانی با ذلت است.چنین گفت کامروز مُردن به نامبه از زنده، دشمن بدو شادکام امام حسین علیهالسلام : مرگ در راه عزت، جز زندگانی جاوید نیست و زندگانی با ذلت جز مرگی که از زندگی تهی است نخواهد بود.مرا مرگ خوشتر به نام بلنداز این زیستن با هراس و گزند امام حسین علیهالسلام : من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز خواری نمیبینم.نیک نامیفردوسی نام نیک و افتخارآمیز را بهترین و با ارزشترین یادگار انسان میداند و از زبان پهلوانان شاهنامه میگوید:جهان یادگار است و ما رفتنیبه گیتی نماند به جز گفتنی به نام نکو گر بمیرم رواستمرا نام باید که تن مرگ راست این بیتها یادآور اشعاری است که امام حسین در برابر سپاه «حُر» خواند:من میروم و مرگ بر جوانمرد، ننگ نیست؛ آن جوانمردی که اندیشه خیر داشته باشد و در راه اسلام جهاد کند و نیز در راه شایستگان از جان بگذرد و از هر ناشایستی دوری گزیند و با هر تبهکاری ناسازگاری کند. من این زندگانی را نمیخواهم. و چه زنده بمانم یا بمیرم کسی مرا سرزنش نمیکند، تو مورد ملامتی که با ذلت زندگی کنی.مرا مرگ نامیتر از سرزنشبه هرجای بیغاره بدکنشهمان نیک نامی به و راستیکه کرد ای پسر سود برکاستی؟ یکتا پرستیحکیم ابوالقاسم فردوسی همانند دیگر شعرای نامآور ایران نه تنها در آغاز شاهنامه خداوند یکتا را به زیبایی وصف کرده است؛ بلکه در سراسر این کتاب، نام خدا را، زینتبخش داستانهای ایرانیان قدیم نموده است.به نام خداوند جان و خردکز این برتر اندیشه بر نگذرد خداوند نام و خداوند جایخداوند روزی ده رهنمای خداوند کیهان و گَردانْ سپهرفروزنده نام و ناهید و مهر ستودن نداند کس او را چو هستمیانْ بندگی را ببایَدْتْ بست پرستنده باشی و جوینده راهبه ژرفی به فرمانْش کردن نگاهتوانا بود هر که دانا بودز دانش دل پیر، برنا بود سخن هیچ برتر ز توحید نیستبه ناگفتن و گفتن ایزد یکی استپوشش زنان در ایران قبل از اسلاماز داستانهای شاهنامه چنین برمیآید که در ایران قبل ازاسلام، زنان و دختران پادشاه دارای موقعیّتی ممتاز و همه دارای حجاب و پوشش بودهاند و فردوسی هنگامی که صفتی برای آنها میآورده از کلمه «پوشیده» و «پوشیده روی» استفاده میکرده است. از جمله در داستان بیژن و منیژه در چند جا برای دختران تورانی این تعبیر را به کار برده است.به پرده درون دُخت پوشیده رویبجوشید مهرش بپوشید موی منیژه منم دخت افراسیاببرهنه ندیدی مرا آفتاب همه دُخت ترکان پوشیده رویهمه سرو قد و همه مُشک موی وزان پس بفرمود شاه جهانکه آرید پوشیدگان را نهان همان دختر شاه پوشیده رویکسی کو نیاید ز پرده به کوی تهمینه دختر شاه سَمنگان زمانی که خود را به رستم معرفی میکند چنین میگوید:یکی دخت شاه سمنگان منمز پُشت هُژَبرو پلنگان منم به گیتی ز شاهان مرا جفت نیستچو من زیر چرخ بلند اندکی است کس از پرده بیرون ندیده مرانه هرگز کس آوا شنیده مرا سخنان اخلاقی شاهنامه- درباره دانشاندوزی:میاسای ز آموختن یک زمانز دانش میفکن دل اندر گمان - مبارزه با هوای نَفْس و شهوترانیاگر بر خرد چیره گردد هوانیابد ز چنگ هوا، کس رها خردمند کآرد هوا را به زیربود داستانش چو شیر دلیر - مبارزه با حرص و آزبخور آن چه داری و بیشی مجویکه از آز کاهَد همی آبروی - راستگویی و پرهیز از دروغبه گیتی به از راستی پیشه نیستز کژّی تَبَر هیچ اندیشه نیست چو با راستی باشی و مردمینبینی به جز خوبی و خرّمی - تلاش و کوششبه رنج اندر است ای خردمند گنجنیابد کسی گنج نابرده رنج - بیآزاریبه نزد کهان و به نزد مهانبه آزار موری نیرزد جهان - نیکی و احسانمکن بَد که بینی به فرجامْ بدز بد گردد اندر جهان نامْ بد نگر تا چه کاری، همان بِدْرویسخن هرچه گویی همان بشنوی تو تا زندهای سوی نیکی گرایمگر کامیابی به دیگر سرای - بردباری و پرهیز از غرورسَرِ مردمی بردباری بودسبکسر همیشه به خواری بود منبع: حوزه/خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2490]
صفحات پیشنهادی
فردوسي،حماسهسرايي بزرگ
فردوسي،حماسهسرايي بزرگ خبرگزاري فارس: يكي از پرآوازهترين شاعران ايران زمين و يكي از بزرگترين حماسه سرايان جهان در قرن چهارم و پنجم هجري، حكيم ابوالقاسم ...
فردوسي،حماسهسرايي بزرگ خبرگزاري فارس: يكي از پرآوازهترين شاعران ايران زمين و يكي از بزرگترين حماسه سرايان جهان در قرن چهارم و پنجم هجري، حكيم ابوالقاسم ...
حماسهسرایی بزرگ
حماسهسرایی بزرگ نويسنده: محمّد شجاعی تولدیکی از پرآوازهترین شاعران ایران زمین و یکی از بزرگترین حماسه سرایان جهان در قرن چهارم و پنجم هجری، حکیم ابوالقاسم ...
حماسهسرایی بزرگ نويسنده: محمّد شجاعی تولدیکی از پرآوازهترین شاعران ایران زمین و یکی از بزرگترین حماسه سرایان جهان در قرن چهارم و پنجم هجری، حکیم ابوالقاسم ...
پایان شب سخن سرایی
فردوسي،حماسهسرايي بزرگ خبرگزاري فارس: يكي از پرآوازهترين شاعران ايران زمين و ... شاهنامه فردوسي در مقدمه داستان «بيژن و مَنيژه» ميگويد: در يكي از شبهاي ...
فردوسي،حماسهسرايي بزرگ خبرگزاري فارس: يكي از پرآوازهترين شاعران ايران زمين و ... شاهنامه فردوسي در مقدمه داستان «بيژن و مَنيژه» ميگويد: در يكي از شبهاي ...
حماسه جان و جان حماسه ها
حماسهسرایی بزرگ نويسنده: محمّد شجاعی تولدیکی از پرآوازهترین شاعران ایران زمین و ... این کتابها که به شاهنامه معروف بودند به نثر نوشته شده بود و پیش از آن که از .
حماسهسرایی بزرگ نويسنده: محمّد شجاعی تولدیکی از پرآوازهترین شاعران ایران زمین و ... این کتابها که به شاهنامه معروف بودند به نثر نوشته شده بود و پیش از آن که از .
هنر مرثيه سرايي ذايقه اي بديع در شاعران اردبيل
شاعري و مرثيه سرايي در اردبيل هنوز هم جايگاه ويژه اي دارد. درتاريخ ايران مرثيه سرايان اردبيلي بي شك نقش ارزنده و گرانسنگي در روايت حماسه بزرگ عاشورا و انتقال آن ...
شاعري و مرثيه سرايي در اردبيل هنوز هم جايگاه ويژه اي دارد. درتاريخ ايران مرثيه سرايان اردبيلي بي شك نقش ارزنده و گرانسنگي در روايت حماسه بزرگ عاشورا و انتقال آن ...
به پاس بزرگ حماسه سراي ايران/ فردوسي و شاهنامه جاودانند ( ۲و ...
به پاس بزرگ حماسه سراي ايران/ فردوسي و شاهنامه جاودانند ( ۲و پاياني)-به پاس بزرگ ... شاهنامه و شاهنامه خواني و حماسه سرايي آرام بخش جانهاي شيفته ايرانيان در زورخانههاو ...
به پاس بزرگ حماسه سراي ايران/ فردوسي و شاهنامه جاودانند ( ۲و پاياني)-به پاس بزرگ ... شاهنامه و شاهنامه خواني و حماسه سرايي آرام بخش جانهاي شيفته ايرانيان در زورخانههاو ...
هنر مرثيه سرايي ذايقهاي بديع در شاعران اردبيل
6 سپتامبر 2008 – حماسه بزرگ عاشورا و انتقال آن به نسلهاي امروزي داشته اند. به گفته صاحبنظران، هنر شعر دراردبيل در دوره صفويه كه مرثيه سرايي به خاطر علاقه شديد ...
6 سپتامبر 2008 – حماسه بزرگ عاشورا و انتقال آن به نسلهاي امروزي داشته اند. به گفته صاحبنظران، هنر شعر دراردبيل در دوره صفويه كه مرثيه سرايي به خاطر علاقه شديد ...
پايان همايش بين المللي فردوسي و حماسه سرايي در ايران و آسياي ...
پايان همايش بين المللي فردوسي و حماسه سرايي در ايران و آسياي مرکزي-در روز دوم و روز پاياني اين ... خود به بازنويسي داستان هاي حماسي در ادبيات کودکان و نوجوانان ايران پرداخت و اوتيگين کميس. ... برگزاري همايش بزرگ دفاع از ملت فلسطين در پاريس ...
پايان همايش بين المللي فردوسي و حماسه سرايي در ايران و آسياي مرکزي-در روز دوم و روز پاياني اين ... خود به بازنويسي داستان هاي حماسي در ادبيات کودکان و نوجوانان ايران پرداخت و اوتيگين کميس. ... برگزاري همايش بزرگ دفاع از ملت فلسطين در پاريس ...
استاديار گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه يزد:حماسه سرايي ...
23 نوامبر 2008 – استاديار گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه يزد:حماسه سرايي براي جامعه اي ... وي افزود: خانم صفار زاده، خادم بزرگ براي زبان فارسي، انديشه ايراني و ...
23 نوامبر 2008 – استاديار گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه يزد:حماسه سرايي براي جامعه اي ... وي افزود: خانم صفار زاده، خادم بزرگ براي زبان فارسي، انديشه ايراني و ...
تازه هاي نشر مرواريد وارد بازار كتاب شد
... سنت و نوآوري در حماسه سرايي نوشته محمود عباديان و كارت پستال اثر روح انگيز ... در اين كتاب سه حماسه بزرگ جهاني : گيلگمش سومري - آشوري، ايلياد يوناني و شاهنامه ...
... سنت و نوآوري در حماسه سرايي نوشته محمود عباديان و كارت پستال اثر روح انگيز ... در اين كتاب سه حماسه بزرگ جهاني : گيلگمش سومري - آشوري، ايلياد يوناني و شاهنامه ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها