واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: هر تماشاگري كه شيفته سينما شده باشد ، فارغ از هر فرهنگي، يكي يا 2 نفر از بازيگران و حتي كارگردانهاي سينما را براي خودش كنار ميگذارد و در سراسر زندگياش حواسش به كارنامه سينمايي و هنري او هست حتي اگر هر چند سال يكبار بتواند از سينماگر محبوبش فيلمي ببيند. حساب كار اما براي بعضي از غولها جداگانه است. بويژه بازيگراني كه حالا سن و سالي را هم از سر گذرانيدهاند و در اين برهوت پيدا نشدن بازيگر خاص و اسطوره و همچنين مرخص شدن پيرمردهاي اين گروه، هر كاري از آنها ميتواند يك سوپرايز عظيم باشد. رابرت دنيرو و آلپاچينو هم براي تماشاگر ايراني جماعت و هم براي علاقهمند به سينما در قطب جنوب، كاراكترهاي خاص هستند و وقتي قرار است آنها در كنار هم در فيلمي بازي كنند، آن وقت است كه ديگر انتظار كشيدنها لذت دارد؛ در «مخمصه» ساخته مايكل مان آنها چند دقيقه با هم ديالوگ داشتند و در صحنه آخر فيلم هم كه در تاريكي محض نماي فرودگاه، دنيرو در بغل پاچينو جان داد و همهچيز رفت پي كارش. اما در قتل موجه درست از 10 ماه پيش كه خبرهاي پيش توليد فيلم منتشر ميشد، تمام تماشاگران شيفته سينما لحظهشماري كردند تا اين فيلم صحيح و سلامت به روز افتتاحيهاش در 12 سپتامبر برسد. 12 سپتامبري كه متاسفانه با يك واحد كم كردن به 11 سپتامبر ديگر تبديل شد و همه را غرق در تعجب و نگراني كرد. براي ما ايرانيها كه فقط نتوانسته بوديم 7 دقيقه كليپ از اين فيلم را ببينيم، اين انتظار بيشتر طول كشيد. تا اين كه 2 هفته بعد سيدي رنگ و رو رفته و پردهاياش يافت شد، اما آن انتظار لذتبخش دهماهه و اين انتظار دردمند 2 هفتهاي از زمين تا آسمان تفاوت داشت. و علت همان 7 دقيقه كليپ لاكردار و دقيقا 49 عكس فيلم بود. 7 دقيقهاي كه ميديديم اما خودمان را به نديدن ميزديم كه اي بابا اين كليپها نميتواند اصل قضيه و كنه كار (!) را نشان دهد. بايد خود فيلم بيايد. چرا كه در همان كليپهاي ياهو و يوتيوب تصاوير بدجوري توي ذوق ميزد. فيلم كه آمد، حقيقت را عيان كرد. آل پاچينو و رابرت دنيروي محبوب ما، چنان تكيده و كسالتآور بودندكه گويي همين الان از پاي دستگاه دياليز برخاستهاند. فضا و بستر داستان هم كه از اين وقايع بدتر بود. هرچند از ابتدا كه معلوم شد جان آونت كله خراب قرار است قتل موجه را بسازد، آه از نهاد همه برخاسته بود. به 6 ماه پيش برگرديد و فيلم متوسط و درجه 2 «88 دقيقه» را به ياد بياوريد. فيلمي كه آونت كارگرداني كرد و فقط بازي آل پاچينو را داشت. فيلمي كه بيشتر به يك تلهفيلم يا سياهمشق دانشجويي شباهت داشت نه يك كار حرفهاي! با همه اين تفاسير، قتل موجه آرزوهاي ميليونها نفر را بر باد داد. همه آنهايي كه سالهاي سال صبر كردند، ابر و ماه و مه وخورشيد و فلك دست به كار شوند تا فيلمنامهاي زاده شود و اين 2 كاراكتر شهير در آن همبازي شوند. دست بر قضا در يك نكته اخبار پيشتوليد فيلم بدجوري ما را قلقلك داد و آن هم اين كه اعلام شده بود قتل موجه (Righteous Kill) درباره 2 پليس پيشكسوت نيويوركي است. همين كه فهميديم كاراكترهايمان قرار است در قالب اين نقش فرو بروند سر از پا نشناختيم، چرا كه آرشيو ذهني و قلبيمان سرشار از سكانسهايي بود كه اين دو دست بر قضا در همين نوع كاراكترها عالي كار كرده بودند. به هر حال اين آرزوها برباد رفت ولي آيا چيزي جايگزين آن ميشود؟ مثلا منتظر باشيم جك نيكلسون با رابرت دنيرو يا آل پاچينو در يك فيلم به كارگرداني مارتين اسكورسيزي بازي كنند؟ جان آونت متوسط اوضاع ذهني تماشاگران كلان سينما را به باد داد. او ميرود و يك فيلم زير متوسط ديگر ميسازد. اما ما چه بايد بكنيم؟ واقعا فيلمي ميتواند خاطره تلخ قتل موجه را از ذهنمان پاك كند؟ خاطرهاي كه احتمالا به ميليونها تماشاگر عادي و البته شيفته سينما لطمه وارد كرده است؟ تير خلاص به تماشاگر 2 بازرس باسابقه پليس نيويورك كه هر دو داراي سوابق درخشان و امتيازات فراواني هستند با اين چالش رودررو ميشوند كه به هر حال زمان اعطاي درجه پليس پيشكسوت! به آنها رسيده است. اين عنوان مختص كارآگاهان ارشد و زبده دپارتمان پليس نيويورك است كه به مرز بازنشستگي نائل آمدند و عنواني است كه هر پليسي آرزوي دريافت آن را دارد، اما 2 بازرس فيلم «قتل موجه»، «ترك» و «روستر» اصلا به اين عنوان فكر نميكنند كه هنوز خود را فرز و دست به اسلحه ميدانند تا جايي كه از اصليترين آيتمهاي روزانه آنها مسابقه دادن، پليسهاي جوانتر و سر كار گذاشتن آنهاست. با اين حال ترك (با بازي رابرت دنيرو) و روستر (با بازي آل پاچينو) در گذر اين سالها زندگي پليسي، جداي اينكه از موفقيتهاي خود شادمان نيستند؛ مدام به شيوه كار سيستم قضايي نيويورك اعتراض دارند و اين اعتراضها كار را تا آنجا ميكشاند كه ترك در بسياري از دعاوي و حتي در صحن دادگاه با جنايتكاران و مفسداني كه با لابيبازي و خريد قاضي و رشوه دادن به سيستم از گناه صددرصد كردهشان تبرئه ميشوند، درگيريهاي اساسي پيدا ميكند. در ايامي كه اين نوع درگيريها توسط ترك اعمال ميشود، چندين و چند جنازه هم روي دست دپارتمان پليس نيويورك باقي ميماند؛ جنازههايي كه تمام آنان با شيوههاي خاص خود از چنگ عدالت فرار كرده بودند. شيوه كشته شدن آنها اين ظن را در پليس نيويورك تقويت ميكند كه يك قاتل زنجيرهاي خود دست به كار شده و تصميم به اجراي عدالت گرفته است. اين گونه است كه روستر و ترك مامور رسيدگي به اين پرونده ميشوند تا سرنخهايي از اين ماجرا به دست بياورند. در گيرودار اين پرونده، روستر درمييابد همكارش يعني كارآگاه ارشد پليس نيويورك ترك، همان قاتل زنجيرهاي است و وقتي مساله را به او ميگويد، ترك با ادلههاي فراوان سعي دارد به او بفهماند وقتي يك متجاوز به كودكان و زنان و يك قاتل در سيستم قضايي نيويورك به خاطر نفوذ و ثروت تبرئه ميشود، چگونه ميتوان ساكت ماند. بظاهر قتل موجه قرار بوده يك فيلم پليسي - جنايي يا يك تريلر پليسي - معمايي از آب درآيد، چرا كه در ذات فيلمهاي پليسي و در قواعد اين ژانر، تماشاگر يا ميداند قاتل كيست و از انگيزهاش بيخبر است يا اين كه ميتواند انگيزه را حدس بزند، اما براي يافتن قاتل مجبور است به حدس و گمان متوسل شود. خب، بامزه اينجاست كه در قتل موجه تماشاگر هم ميفهمد قاتل كارآگاه ترك است و هم اين كه از انگيزه او مطلع ميشود. پس چه دليلي دارد كه ديگر فيلم را دنبال كند؟ طي حدود 4 هفتهاي كه از اكران اين فيلم ميگذرد، استقبال از فيلم نشاندهنده همه چيز است. اگر قتل موجه (Righteous kill) طي اين مدت حدود 40 ميليون دلار فروخته فقط و فقط به خاطر اسم رابرت دنيرو و آل پاچينو بوده است. فيلم در افتتاحيهاش به زحمت 12 ميليون دلار فروخت، در حالي كه در گروه اكران درجه A قرار داشت و در 12 سپتامبر 2008 در نزديك به 3500 سالن نمايش داده شد. وقتي فيلمي با بودجه 60 ميليون دلاري و بدون صحنههاي اكشن در هفته اول 12 ميليون دلار ميفروشد يعني اين كه باخته و اگر اين رقم اكنون 3 برابر شده به خاطر تماشاگراني است كه به خاطر شيفتگيشان در سالن حاضر شدهاند. فقط تصور كنيد به جاي پاچينو و دنيرو 2 نفر ديگر در اين فيلم حضور مييافتند. لازم به توضيح نيست كه آن وقت چند نفر به ديدن قتل موجه ميرفتند. به هر حال آرزوهايمان درباره اين كه آنها را در يك فيلم خاص و عالي ببينيم نقش بر آب شد، اما مهم اين است كه آنها هنوز زنده هستند و فيلم هم ساخته ميشود. پس چارهاي نداريم جز اين كه باز هم صبر كنيم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 140]