واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگاهي به "جان شيفته"
تصوير تخت يک پرستار هميشه مثبت فيلم تلويزيوني "جان شيفته" ساخته عباس رافعي از ساختار متقاطع روايي براي ترسيم چهرهاي مثبت از پرستاران بهره برده بدون آنکه به همخواني ساختار و تم اصلي توجهي ويژه کند. رافعي در "جان شيفته" تلاش کرده دلمشغوليهاي جامعه پرستاران را بر بستري دراماتيک روايت و در اين ميان از حرکت در زمان و مکان براي ايجاد تعليق استفاده کند. اين ساختار هر چند بر اثر استفاده نامناسب کارکرد خود را از دست داده، ولي همچنان تناسب آن با تم اصلي يک اثر ميتواند منجر به اتفاقات خوب شود."جان شيفته" با موقعيت آشنا دادگاه آغاز ميشود که به عنوان خط روايت در زمان حال برشهايي را که به اتفاقات گذشته زده ميشود به يکديگر پيوند ميدهد. به اين ترتيب قصه زمان حال در جلسه دادگاه ميگذرد و طبق انتظارات ايجاد شده هر بار که فردي در جايگاه متهم يا شاهد قرار ميگيرد، اتفاقات آن روز مهم از نقطه نظر او روايت ميشود.نکته مهم در روايتهاي متقاطع بخصوص وقتي همه چيز حول محور يک هسته مرکزي شکل ميگيرد، چگونگي چينش برشهاي گذشته از نقاط ديد مختلف و البته ايجاد تعليق و ابهام در همان هسته محوري است تا پيگيري مخاطب و غافلگيري انتهايي را به همراه داشته باشد.هسته مرکزي در "جان شيفته" سکانسي است که شيوا معتمد (فاطمه گودرزي) با اعتضاد تصادف کرده يا شاهد صحنه تصادف بوده و مجروح را به بيمارستان منتقل کرده است. اين هسته از آن جهت اهميت پيدا ميکند که دادگاه و حکمي که قرار است براي شيوا صادر شود وابسته به چگونگي اين حادثه است تا با تعليق ايجاد شده در نهايت گره گشايي حقيقت را افشا کند.حتي قصه فرعي تزريق اشتباهي به اعتضاد هم برآمده از همين وجه است. به اين مفهوم که شيوا پرستاري متعهد است يا گناهکار؟ چرا که اگر طرح اين دروغ بزرگ از سوي او ممکن باشد و خودش با مجروح تصادف کرده باشد، دروغ او درباره تزريق اشتباهي هم ميتواند تعبيري ديگر پيدا کند.اما مسئله اين است که اين نکته کليدي که پرداخت تدريجي و چگونگي آن براي تعليقآفريني لازم به نظر ميآيد، در همان ابتدا با شخصيتپردازي تخت شيوا به عنوان پرستار خوب از دست ميرود و در واقع شکي باقي نميماند که او مثبتتر از آن است که دروغ بگويد و بدون شک بيمار تصادفي را براي خيرخواهي به بيمارستان رسانده و خودش را به دردسر انداخته است.به اين ترتيب همان امتياز اوليه ساختار روايي فيلم با اين شيوه پرداخت زير سئوال ميرود. قرار است اين روايت متقاطع در خدمت چه مفهومي باشد؟ وقتي قضاوت ما از همان ابتدا درباره شيوا شکل گرفته و تثبيت شده، جزئيات و چگونگي اتفاقات آن چند روز بحراني براي چيست؟ داستانگويي، تعليقآفريني، غافلگيري مخاطب يا فقط يک بستهبندي شيک ولي غيرکاربردي؟
نکته جالبتر اينکه منطق بسياري از اين فلاش بکها به واسطه روايت در دادگاه براي همه حاضران زير سئوال ميرود و سئوالاتي متعدد را در ذهن مخاطب شکل ميدهد. به عنوان مثال خط فرعي هوشنگ اعتضاد (برادر مجروح / علي دهکردي) يکي از اين موارد است که با توجه به جايگاه گرهگشايي آن، معلوم نيست چه نيازي را تأمين ميکند؟در فلاشبکها به اين پرداخته ميشود که هوشنگ در دو فصل اعترافهايي براي شيوا ميکند که انگيزههاي او را شکل ميدهد. در مرحله اول او با نگراني از عذاب کشيدن برادرش از شيوا ميخواهد او را راحت کند. اين درخواست کشمکشي بيروني به مشکلات شيوا ميافزايد که با مخالفت او توپ به ميدان پرستاري ديگر (افسانه / ستاره اسکندري) ميافتد که مشکل مالي دارد.اين پتانسيل هر چند در بخش مياني برخوردهاي شيوا و اعتضاد را واجد تعليق ميکند، به رابطه مشکوک افسانه با اعتضاد هم ميپردازد که در تزريق دارو اشتباهي نمود پيدا ميکند. جالب اينجاست که شيوا با وجود شکبرانگيز بودن اين رابطه ابتدا خودش را عامل تزريق معرفي ميکند که از مواردي است که به تخت شدن چهره مثبت او و پرداخت غلوشده شخصيت پرستار خوب ميانجامد.در ادامه وقتي توطئه اعتضاد براي راحت کردن برادرش ناکام ميماند و تزريق اشتباهي هم جواب نميدهد، او اين بار اعترافي به نظر واقعي نزد شيوا ميکند که قصد او انتقام گرفتن از برادر ناتنياش بوده که در طول زندگي هوشنگ و مادر و خواهرش را از سهم پدر حذف کرده است. اين وجه هم البته نميتواند در شيوا تزلزلي ايجاد کند و تنها به رابطه خصمانه هوشنگ و او دامن ميزند که در نهايت هوشنگ را واداشته پس از مرگ برادرش از شيوا شکايت کند. همه اطلاعات ارائه شده در اين خط فرعي وقتي مفهوم پيدا ميکند که تأثير منطقي آن در زمان حال هم مشخص شود که البته اين اتفاق نميافتد و بازتاب اين اعترافات در دادگاه به کلي ناديده گرفته ميشود.اين اتفاق در شرايطي ميافتد که صحنه دادگاه در زمان حال با حضور همه شاهدان و خود هوشنگ اعتضاد در حال برگزاري است و کسي درصدد پيگيري اين ادعاي شيوا برنيامده و يکبار هم از اعتضاد درباره اين اتهام يا واقعيتها سئوال نميشود. فيلم علاوه بر ناکارآمدي در انتخاب ساختار روايي که بايد ريتم را تند و توزيع اطلاعات را ظريفتر کند، از اين امتيازها در جهت عکس بهره برده و حاصل کار و اين رفت و برگشتهاي زماني مخاطب را خسته و دلزده ميکند.نکته ديگر اينکه يک سري جزئيات فرعي بيش از ظرفيت خود پررنگ شده و قصه را دچار به پرگويي و پراکندگي کرده اند. مانند قصه فرعي ديگر بيماران بيمارستان و بخصوص بخش مراقبتهاي ويژه درباره سارق دزد ماشين، تازه عروس و داماد، زني که از شوهرش قهر کرده و ...به نظر ميآيد اين داستانکهاي فرعي بيش از هر چيز در خدمت همان تصويرسازي تخت از چهره پرستار طراح شده و در اين ميان شايد کمتر به اين وجه انديشيده شده که فيلمي با اين مضمون و موقعيت محوري، نقطه قوت خود را از تمرکز بر هسته مرکزي دريافت مي کند نه شکل دادن تصويري همه شمول از چهره پرستار.فيلم تلويزيوني "جان شيفته" ساخته عباس رافعي به تهيهکنندگي اکبر تحويليان جمعه 20 ارديبهشت ساعت 15:45 از شبکه يک پخش شد. فيلم درباره پرستاري است که شاهد تصادف پيرمردي بنام اعتضاد است. مقصر از صحنه تصادف ميگريزد و او پيرمرد را به بيمارستان ميبرد. فاطمه گودرزي، علي دهکردي و ستاره اسکندري بازيگران اصلي اين فيلم هستند.منبع : مهر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 555]