محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845258005
نگاهي به سينماي انيميشن و فيلم نامه
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي به سينماي انيميشن و فيلم نامه انيميشن، همان دنيايي است که در کودکي، با نقاشي ها و بازي ها شکل گرفته است. دنياي اين هنر و نوشتن براي آن، داراي مسئوليت و حساسيت است. چون به هر نحو به روياي مخاطب گام مي گذارد. بنابراين، نوشتن براي فيلم انيميشن، تکنيک است به علاوه واقعيت بخشيدن به رويا؛ و قطعا آن چه در دنياي زنده اطراف نيست، يا کم است. عصري که در آن زندگي مي کنيم دوران رسانه ها و پديده هاي انبوه است. شبکه هاي تلويزيوني، مطبوعات، اينترنت، سينما و بازي هاي کامپيوتري، روح و روان مردم سراسر دنيا را تسخير کرده اند. براي کساني که سني از آن ها گذشته و شاهد بروز اين ابر پديده بوده اند، خاطراتي شيرين و نوستالژيک وجود دارد که گاهي رخ مي نمايد و دل و ذهن را با خود مي برد. يکي از اين خاطرات، اسپايدرمن (Spiderman) يا مرد عنکبوتي است که اکنون با فيلمي مدرن و پر از تمهيدات پيش رفته، سينماي جهان را فتح کرده است. خاستگاه اين شخصيت، کميک استريپ هايي است که در مجلات انگليسي زبان مستعمل، از دست دوستان و بزرگ ترها يا در بين کتاب هاي دست دوم کتاب فروشي جست و جو مي کرديم و هر تصويرش را با ولع مي بلعيديم. هيجاني که از حرکات عجيب و ديدني «مردعنکبوتي» حس مي کرديم و در هزارتوي آرزوها خود را چون او مي پنداشتيم، اکنون پس از سال هاي دراز باز گشته است.واقعيت اين است در عصري که انواع تمهيدات بصري قابل اجرا شده و مشتاقان پردازش هاي کامپيوتري، عاشق سينه چاک زنده شدن دايناسورها و رد شدن آدم ها از لاي ميله ها هستند، تماشاگران دوست دارند در واقعيت ببينند که مردي با چند تار نازک از اين ساختمان به آن يکي مي پرد و هيچ بلايي هم سرش نمي آيد. به اين ترتيب، ديگر انيميشن نمي تواند جواب گوي نياز بصري آن ها باشد. چرا که اصلاً عرصه اش متفاوت است. اما همين اثر انيميشن گريز، همه موفقيت اش را از انيميشن مي گيرد. اصلاً داستان اسپايدرمن خاصيت انيميشني دارد. قهرمان ناميرايش کارتوني است و گره ها و توطئه هاي فيلم بر اساس شخصيت هاي انيميشني طراحي شده اند. مثلاً به عنوان نمونه اي ديگر، در بتمن همواره خير و شر با هم مي جنگند. نمونه اش نبرد بتمن با مردي مرکب از انسان و پنگوئن به همين نام (pinguin) است. شکل گرافيکي و توصيفي پنگوئن، انيميشني است. يعني بايد کاراکتري با خصلت هاي فراواقعي ساخت و در اين رفتارها او را باور کرد. براي باور کردن او هم بايد منطق خاص خودش را به وجود آورد. که اين منطق، همان منطق انيميشن است. اين اصول را از ابتدا و از همان مرحله نوشتن فيلم نامه پي مي ريزند تا بعداً فن آوران هم بتوانند تخيل خود را بر بستر آن پرواز داده و خيالي رنگين و متعالي بسازند.در بادي امر، نگارش براي هر نوع فيلمي، فيلم نامه نويسي محسوب مي شود و از قواعد ساختاري آن پيروي مي کند. مثل داستان، طرح، صحنه، شخصيت، گفت و گو و ماجراي عاطفي و فيزيکي، که اين قاعده اي کلي است. در فيلم هاي انيميشن هم، کاراکتر و خط روايي وجود دارد. اما همان طور که انواع فيلم زنده را با يک الگو نمي توان محک زد، در انيميشن هم همين طور است. زمينه جان بخشي، گستره اي وسيع از طرح هاي يک دقيقه اي تا فيلم هاي سينمايي و سريال هاي انيميشني را در برمي گيرد. کاراکترها در اين نوع فيلم ها مي توانند انسان نباشند. يک کليد، يک چکش، تبر، کره زمين و سيب مي توانند قهرمان داستان باشند. ماهي هايي که حرف مي زنند و رفتارهايي انسان گونه از خود نشان مي دهند، کرم هاي شب تاب، آسمان خراش هايي که تبديل به هيولا مي شوند و حتي يک خط ساده که تبديل به انساني شماتيک مي شود. به ياد بياوريم قطعه گم شده اثر درخشان شل سيلوراستاين را که با يک برش از دايره، داستاني زيبا خلق کرده که بعدها دست مايه اي براي آثار جان بخشي شده است. مثال ديگري بياوريم. کساني که فيلم به ياد ماندني مرد راهب و ماهي را ديده اند، مي دانند به همان اندازه که راهب در شکار ماهي از خود شخصيتي شيفته نشان مي دهد، ماهي هم در دل بسته کردن او به خود مؤثر است. عاقبت هم هر دو در دور دست به هم مي پيوندند. مثل يک صورت فلکي که تمام اجزايش با هم معني آن صورت را مي دهد. در فيلم نامه انيميشن، براي خلق شخصيت هاي جديد، فانتزي بي حد و حصر، موقعيت هاي خارق العاده و حتي انباشتن تمام کره زمين از پيچک ياس امين الدوله، دست مان باز است. اما با توجه به معيارهاي بنا کردن فيلم نامه که کاملاً براساس روان شناسي انسان ها پايه ريزي شده، لزوم رعايت ساختار مناسب بديهي است. ساختار، مثل چوب رختي است که لباس را به آن مي آويزند. ممکن است لباس هر چيزي باشد، اما چوب رختي هميشه همان است که بود. براي همين هم در عرصه انيميشن بلند، چند الگوي شاخص بيش تر نداريم. همه هم کم و بيش به همان ساختارها رجوع مي کنند. مثلاً ساختار نمونه در فيلم هاي والت ديزني، حکايت عاشقي است که از عاشق اش به دليل حضور نيروهاي اهريمني جدا افتاده و بالاخره با ايثار موفق مي شود عشق خود را بازيابد. در فيلم هاي استوديو آردمن، کاراکترهاي غيرانساني داريم که از خود رفتار انساني نشان مي دهند و اتفاقاً بامزه هم از آب در آمده اند. مثل گروميت سگ باهوشي که مشکلات ارباب بي دست و پا و مخترع خود را حل مي کند. در جايي ديگر از جهان، مکتبي به نام مکتب زاگرب وجود دارد. نوع نگرش در اين مکتب به ساختار دوره امپرسيونيست ها در نقاشي نزديک است؛ يعني تأثيرگرايي. چنين نگرشي باعث به وجود آمدن ساختار علت و معلولي محکمي بر پايه نشان دادن نتيجه عمل مي شود.چنان که گفتيم، بحث درباره فيلم نامه انيميشن گسترده و طولاني است و زمينه هاي متعددي هم دارد. اما از آن جا که بهانه نگارش اين نوشته، نمايش اسپايدرمن (مرد عنکبوتي) است، به فيلم هايي با ساختار کلاسيک در اندازه هاي سينمايي مي پردازيم. منظور انيميشن هايي هستند که در فرهنگ ما به کارتون شهرت يافتند و خاستگاهي مثل والت ديزني دارند. البته اکنون در آمريکا شرکت هاي بزرگ ديگري به اين قالب رو آورده اند. مثل دريم ورکز، آمبلين پيکچرز و سوني. اما همگي در همان مکتب والت ديزني رده بندي مي شوند. در واقع از او تبعيت کرده اند و بدعتي در زمينه سبک ايجاد نکرده اند؛ و صد البته مخاطبان شان هم همين را مي خواهند.فيلم نامه مورد استفاده در چنين آثاري از قبيل شيرشاه، ديو و دلبر، پوکاهانتس، هرکول، گوژپشت نتردام، داستان اسباب بازي و بالاخره کمپاني هيولاها و شرک کاملاً مبتني بر ساختار کلاسيک و فيلم نامه استغراقي است. يعني فارغ از اين که انيميشن نگاه مي کنيد، در طول نمايش فيلم، احساس «فيلم ديدن» فراموش مي شود. اين نوع فيلم نامه ها براساس ساختار 9 نقطه اي پايه ريزي شده اند و داراي اوج و فرودهاي متعدد هستند. منظور همان: افتتاحيه (گشايش)، قلاب (کليد) عطف اول، مفصل اول، نقطه مياني، مفصل دوم، عطف دوم، اوج و پايان (گره گشايي) است. پس از هر گشايش چالشي است و پس از هر قبض، بسطي. شخصيت پردازي ها کاملاً براساس قهرمان و ضد قهرمان است. با رنگ آميزي هاي نه چندان ملايم که گاه تا مرز مطلق گويي پيش مي روند. ديالوگ نقش اساسي در بازگشايي گره هاي داستاني دارد و عملاً کارکردي همتاي تصوير پيدا مي کند. موسيقي بار احساسي داستان را به دوش مي کشد و از ملزومات اين نوع فيلم به شمار مي آيد. ايماژهاي تصويري در حد همان ها که در فيلم زنده امروزي هاليوود مشاهده مي کنيم وجود دارد، نه بيش تر. اين امر باعث مي شود فکر کنيم به حد کافي خلاقيت به خرج نمي دهند و از صور خيال اثر کمي ديده مي شود. حتي اثري مثل الدورادو که جهاني ديگر خلق مي کند و مي تواند تمام مرزهاي خيال را در نوردد، باز گرفتار قواعد دست و پاگير جهان انساني است و ايماژي جالب توجه نمي سازد. تنها بارقه هاي اميد در کمپاني هيولاها و کمي هم در آتلانتيس وجود دارد که جهاني وراي جهان ملموس خودمان را ديدني و در عين حال باورپذير ساخته اند. در کمپاني هيولاها هر چيزي که ما در زندگي امروزي خود داريم، هيولاها هم دارند. فقط فرق شان اين است که از راه ترساندن انرژي کسب مي کنند. اين که قهرمانان بچه ها هيولاهاي ترسناک باشند و تازه ما در پايان همه را دوست داشته باشيم، خودش نبوغ آميز است. البته اگر اين فيلم را در قالب انيميشن نساخته بودند، هيولاي ترسناک به اين اندازه دوست داشتني نمي شد. قهرمان داستان، ترسناک ترين هيولاي آن کمپاني به نام ساليوان است که برخلاف تصور، بسيار دوست داشتني و محبوب است. گرافيکي که در طراحي چهره او به کار برده اند با آن دستيار يک چشم بذله گو، تناقض دل پذيري با ماهيت ترساننده شان مي آفريند. رنگ مليحي که به پوست پشمالوي او زده اند و لبخند شيريني که به ذات هيولاوارش نمي خورد، همه از دستاوردهاي هنر فوق العاده انيميشن است. در آتلانتيس اما با وجود آن که سعي شده همه چيز واقعي به نظر برسد، با دنيايي سروکار داريم که فانتزي وجودش را جز در انيميشن نمي توان باور کرد، حتي اگر در آينده از اين موضوع فيلم زنده هم ساخته شود فرقي نمي کند؛ ماهيت همان است که بود. افسانه آتلانتيس متعلق به جهان جان بخشي است و قواعد آن بر موضوع حاکم است. با اين که سعي شده با شکستن برخي قواعد به دنياي فيلم زنده نزديک شود، باز هم نمي توان از منطق پرواز دستگاه هايي که شبيه مارماهي و سفره ماهي است به راحتي گذشت. اين که در زير آب ها جهاني زنده و با عظمت وجود دارد و آن ها بر خلاف ما بسيار پيش رفته هستند، خودش دلايل کافي براي فکر انيميشني فيلم است؛ حتي اگر بلد نباشند به زبان خود بخوانند و بنويسند. در اين دنيا هزار جور ايده خيالي مي توان داشت. اما باز هم در فيلم دو بعدي آتلانتيس همان قواعد سينماي رايج هاليوودي حاکم است و راه را براي سيلان تخيل مي بندد. متأسفانه هر چه هم زمان مي گذرد اين تمايل به گريز از خيال پردازي بيش تر خود را مي نماياند. به ياد بياوريم آثار لطيف و زيبايي نظير سفيد برفي و هفت کوتوله، سيندرلا و پترپن را که با خيال موزون و زيباي شان دوره کودکي ميليون ها کودک را در سراسر جهان رنگين ساخته اند.اما زياد هم نبايد نگران بود. هر چه سينماي انيميشن هاليوود به سوي بي خيالي و يکنواخت سازي انديشه مي رود، سينماي ديگر مکاتب انيميشن اعم از فيلم بلند و کوتاه و سريال، هنوز عرصه هاي خلاقيت را طي مي کنند و روز به روز بالنده تر مي شوند. جاي اميد است که روزي سينماي جان بخشي ايران هم بتواند با تثبيت مکتب انيميشن ايراني، برگ ديگري به اين دفتر بيافزايد و هويت خاصي براي خود بيابد.منبع:نشريه فيلم نگار، پيش شماره 2/ن
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 717]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها