تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 17 مرداد 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):برای انسان عیب نیست که حقش تاخیر افتد، عیب آن است که چیزی را که حقش نیست بگیرد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1809830728




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پسر! داخل اتاق‌هاي تاريك نشو


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: همشهری-«1408» يك فيلم ترسناك و دلهره‌آور است. همين‌قدر كه بدانيم قصه فيلم بر اساس كتابي از استفن كينگ نوشته شده، كافي است تا متوجه شويم با كاري سروكار داريم كه ترس و دلهره‌ از آن مي‌ريزد. كينگ كه متخصص نگارش قصه‌هاي عجيب و غريب و هم‌گونه دلهره‌آور است، در «1408» هم همان دنياي هميشگي خويش را خلق كرده است. در اين فيلم هم مثل چند نوشته قديمي‌تر او همچون «ميزري» و «پنجره مخفي»، كاراكتر اصلي ماجراها يك نويسنده است. منتقدين ادبي در اين رابطه اين سؤال را مطرح مي‌كنند كه آيا اين شخصيت‌ها به‌گونه‌اي برگرفته از كاراكتر خود كينگ هستند يا خير. و البته اين نويسنده ماجراجو به اين پرسش، پاسخ مشخصي نمي‌دهد. در «1408» جان كيوزاك نقش نويسنده‌اي را بازي مي‌كند كه درگيري ذهني زيادي با خودش دارد و كابوس‌هاي متفاوتي مي‌بيند. او براي حل اين مشكلات تصميم به اقامت در اتاق يك هتل را مي‌گيرد. شماره اين اتاق 1408 است. اما مدير هتل- با بازي ساموئل ال‌جكسن- مخالف حضور اين نويسنده در هتل است. ورود نويسنده به اتاق، سرآغاز ماجراهاي پيچيده‌اي است كه مدير هتل را نيز درگير خود مي‌كند. به‌صورت طبيعي پايان ماجرا و جواب‌هايي كه به‌دست مي‌آيد، باعث حيرت و شوك تماشاچي مي‌شود. بدترين يا ترسناك‌ترين تجربه‌اي كه در اين هتل داشتيد چه بود؟ - نمي‌دانم مي‌شود اسمش را تجربه بد گذاشت يا نه، اما احساس مي‌كنم جالب توجه‌ترين چيزي كه در رابطه با اين هتل اتفاق افتاد، اين بود كه خيلي دلم مي‌خواست بدانم اسم اين هتل چيست و براي چه آن را به نام هتل دولفين مي‌شناسند. سال قبل من براي تحقيق درباره يك بازي ويدئويي به آفريقاي جنوبي رفتم، زماني كه به محل مربوطه رفتيم، كسي از من كارت اعتباري يا شناسايي نخواست. به‌جاي آن، آنها از من خواستند يك متن بنويسم. انجام اين كار برايم سخت بود و آن را تجربه‌اي بد مي‌دانستم. در اين فيلم هم، سركشي به اتاق‌هاي مختلف و رفتن از اين اتاق به يك اتاق ديگر كار ساده‌اي نبود. تصور اين‌كه در اين اتاق‌ها چه اتفاقات ترسناكي مي‌تواند رخ دهد، ذهنم را به خود مشغول كرده بود. آيا ارواح و اشباح را باور داريد؟ - ببينيد، من در تنسي و در بين مردمي بزرگ شده‌ام كه به انواع و اقسام چيزها باور دارند. مادربزرگم آن روزها براي من و برادرانم قصه‌هاي مربوط به ارواح را تعريف مي‌كرد. قصه‌هاي ديگران هم در همين ارتباط بود. زماني كه زخمي يا مريض مي‌شديم، تقصير را به گردن اشباح مي‌انداختيم. در حوالي منزل ما خانه‌اي بود كه مي‌گفتند جن‌زده است. ما هميشه تا نزديكي آن مي‌رفتيم و خيلي دلمان مي‌خواست داخل آن شويم. خانمي كه در اين خانه زندگي مي‌كرد، آدمي منزوي بود و هميشه لباس‌هايي عجيب و غريب به تن داشت. وقتي ما مريض مي‌شديم، او براي درمان ما مي‌آمد. هميشه يك مشت داروهاي گياهي همراهش بود. آن داروها را به ما مي‌داد و چيزهايي هم بر روي ما مي‌انداخت. كمي بعد، ما خوب مي‌شديم. يادم مي‌آيد او مرغ و خروس زيادي هم داشت. اهالي به‌جاي خريد مرغ و خروس از فروشگاه، از او خريد مي‌كردند. بعضي وقت‌ها مي‌شنيديم كه كساني در منطقه مرده‌اند و اين در حالي بود كه ما خيلي وقت پيش از آن، مرگ آنها را ديده بوديم، آن روزها من نمي‌توانستم اين موضوعات را براي خودم تجزيه و تحليل كنم. واقعاً‌ شما آدم‌هاي مرده را ديديد؟ - اگر شب‌ها بيرون مي‌رفتي و به مسير اشتباهي مي‌رفتي يا كار غلطي مي‌كردي، آن خانم سروكله‌اش پيدا مي‌شد. او عادت داشت به در خانه شما بيايد و با مادرتان صحبت كند. وي مي‌گفت فرزندت كار اشتباهي كرده است. اين در حالي بود كه اين خانم مرده بود و به همين دليل نمي‌توانست در آن‌جا حضور داشته باشد، اما او بود!‌ و تو تنها كسي نبودي كه او را ديده بودي. اين مسأله پديده‌اي بود كه تأثير عظيمي بر كل زندگي‌ام گذاشت. در محل زندگي‌مان با چيزهاي جالب توجه زيادي روبه‌رو مي‌شديم، مردم قصه‌هايي تعريف مي‌كردند كه درباره مكان‌هايي بود كه تو در آينده خواهي رفت. يك بار اتوبوسي در جاده چپ كرد، بعدها، بسياري شب‌ها هنگام گذر از آن محل، صداي گريه بچه‌هايي را مي‌شنيدند كه داخل اين اتوبوس مدرسه بودند. اينها چيزهايي است كه حتي حالا هم نمي‌توان توضيحي درباره‌شان داد. پس شما شاهد اتفاقات عجيب و غريب زيادي بوده‌ايد؟ - الزاماً‌ نمي‌توان همه آنها را خرافات يا بر عكس واقعيت دانست. يادم مي‌آيد در مكزيك مشغول فيلمبرداري فيلمي بودم. از آن‌جا كه اولين بار بود به اين محل مي‌رفتم، كمي ترسيده بودم. روزي براي فيلمبرداري، به محلي دورتر از محل اقامت خود رفتيم. به دلايلي نامعلوم و عجيب، من دوباره اين مسير را برگشتم. وقتي برگشتم داخل ماشين خود تنها بودم، زيرا كسي نمي‌خواست همراه من دوباره برگردد. نمي‌دانم چرا اين كار را كردم. احساس مي‌كنم نيرويي مرموز مرا دوباره به اين محل كشاند. هنگام بازگشت و در داخل بزرگراه، مدام از خدا مي‌خواستم اتفاق ويژه و عجيبي برايم رخ ندهد و به سلامت برگردم. آيا اين اتفاقات باعث شد تبديل به آدمي نترس و بي‌باك شويد؟ - بي‌باك؟ خير!‌ من در نقطه مقابل بي‌باكي قرار دارم. آدمي هستم كه به تماشاي فيلم‌هاي ترسناك مي‌روم و بعد به خود مي‌گويم: «پسر، داخل اتاق‌هاي تاريك نشو؛ اگر هم رفتي، صبر كن تا يك نفر بيايد و چراغ را روشن كند. آن‌وقت خطري تو را تهديد نخواهد كرد!» حتي وقتي در خانه خودم هستم و كسي جز من در آنجا نباشد، اگر صدايي بشنوم. اتاقم را ترك نمي‌كنم و پيگير ماجرا نمي‌‌شوم. پس شما در زمره آدم‌هاي قهرمان قرار نمي‌گيرد؟ - خب، دلم مي‌خواهد از اين‌جور كارها بكنم، ولي مرا يك آدم معمولي ارزيابي كنيد. آيا هيچ‌وقت دوست داشته‌ايد وارد اتاقي مثل اتاق 1408 شويد؟ - هميشه اين ترس را داريد كه اگر وارد اين اتاق شويد، چه اتفاقي مي‌افتد و شما ديگر كاري براي انجام دادن نداريد. اگر ناگهان قفل در جابه‌جا شده و در اتاق به روي شما بسته شود و نتوانيد از آنجا خارج شويد، چه خواهد شد؟ در اين حالت از خودتان مي‌پرسيد: «حالا من در اين اتاق هستم، اما چرا؟ قرار نبود من وارد اين‌جا شوم.» خودتان كاراكتر «اولين» (صاحب هتل) را موجودي شيطاني مي‌دانيد؟ - خير. فيلم اين نكته را در هاله‌اي از ابهام قرار مي‌دهد و نوع شخصيت‌ من طوري است كه مي‌تواند در قسمت‌هاي بعدي آن، دوباره زنده شده و حضور يابد. حالا اين با تماشاچي است كه اين كاراكتر را چگونه ديده و ارزيابي كند. منبع:




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 344]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن