واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم:تيمور بکمامنتوف ، مطرح ترين فيلمساز سينماي روسيه در سطح بين المللي ، 25 ژوئن 1961 در قزاقستان اتحاد جماهير شوروي به دنيا آمد. او که سينما را در مدرسه عالي سينما توگرافي مسکو خوانده است ، پيش از ساخت اولين فيلم سينمايي اش «والس پيشاور» (1994) به عنوان طراح صحنه ، نويسنده و تهيه کننده کار کرد. او تعدادي آگهي تبليغاتي هم براي تلويزيون ساخت. وي که در کل 8 فيلم سينمايي و ويدئويي کارگرداني کرده ، با «نگهبان شب» (2002) يکي از پرفروش ترين فيلمهاي تاريخ سينماي روسيه را خلق کرد. فيلم حال و هوايي شبيه سه گانه ماتريکس دارد. يک بار گفته بوديد فيلمهاي فانتزي و ترسناک در روسيه طرفداران زيادي دارند. چرا اين طور است؟ فکر مي کنم دليلش اين است که ما براي 70 سال در کشوري زندگي مي کرديم که يک دستگاه تبليغاتي و پروپاگانداي قدرتمند داشت. اتحاد شوروي کشوري بود که از کمونيسم حمايت مي کرد و ايده کمونيسم به گونه اي بود که مي خواست يک دنياي فانتزي خلق کند. اما دنيايي که آنها خلق کردند، بيشتر درباره ايده آل ها بود تا مردم و علايق آنها. مردم در يک دنياي فانتزي و خيالي زندگي مي کردند و آن دوران براي مردم روسيه دوران سخت و محافظت شده اي بود. پس مي بينيد که ما قبلا در يک دنياي فانتزي زندگي مي کرديم و به اين ترتيب ، نيازي به خلق چنين دنيايي را نداشتيم. هيچ چيز نمي توانست و نمي تواند با اين موضوع برابر شود. شما چگونه توانستيد فيلمي فانتزي و ترسناک خلق کنيد که با طبع و ذائقه تماشاچي روسي همخواني داشته باشد؟ من و همکارانم فيلمي فانتزي و ترسناک خلق کرديم ؛ زيرا در 20 سال گذشته اتفاقات زيادي رخ داده و همه چيز تغيير کرده است. از اواسط دهه 80 ميلادي تا به امروز، ما شاهد تحولات و دگرگوني هاي زيادي در کشورمان بوده ايم. موقعيت و وضعيت کنوني به اعتقاد من خيلي شبيه دهه 30 کشور امريکاست. در آن دوران (که به دوران «ديپريشن» معروف شد) مردم امريکا سر خورده و منفعل شدند و اوضاع اقتصادي بشدت نابسامان و وخيم شد. تريلوژي کتاب «نگهبان شب» (که با «نگهبان روز» و «Dust watch» ادامه پيدا مي کند) به نوعي متولوژي روسيه امروزي و معاصر را خلق کرد و به نمايش گذاشت. اين قصه تلفيقي از تفکرات ذهني گذشته با تفکرات ذهني نسل جوان تر جامعه ماست. در فيلم شما، محتواي قصه بسيار ساده است و تماشاچي با روشنايي و تاريکي سروکار دارد. اين مساله تفاوت خيلي زيادي با حس و حال هنرمندان غربي دارد. نوع نگاه به روشنايي و تاريکي در فرهنگ هاي کشورهاي مختلف ، متفاوت است. براي گروهي ، خوبي به معني قدرت مسووليت و مراقبت از ديگران است. آنها تاريکي را هم نوعي آزادي و خودآگاهي مي دانند. همه چيز بستگي به اين دارد که شما در کدام نقطه قرار داريد و هدفتان چيست. در قصه فيلم هم در نقطه اي ، تاريکي به معني آزادي است ؛ زيرا در تاريکي است که شما مي توانيد هر کاري را که مي خواهيد انجام دهيد. در اين حالت شما مسووليت چيزي را به عهده نمي گيريد، زيرا هيچ کس نمي داند (و نمي بيند) شما چه کرده ايد. در همين حال ، روشنايي به معناي شفافيت و مسووليت است. تلاش من هنگام ساخت فيلم ، خلق درامي بود که بتواند تماشاگران جوان را جذب خود کند، آينده متعلق به آنهاست. پس طبيعي است که با واقعيت هاي مربوط به آن هم روبه رو شوند. براي اين که تماشاچي غيرروسي هم جذب قصه فيلم شود، هيچ کاري کرده ايد؟ مثلا آن را تدوين مجدد نخواهيد کرد؟ واقعيت اين است که تفاوت هاي فرهنگي باعث مي شود تماشاچي خارجي متوجه برخي چيزهايي نشود که بيننده روسي آنها را خيلي خوب درک مي کند. در نسخه بين المللي شاهد چه تغييراتي هستيم؟ خب ، جامعه و جهان امروز ديگر بين المللي و همگاني شده است. با اين حال ، طبيعي است که هر يک از ما پس زمينه هاي خاص خود را داريم. ولي در پايان روز متوجه مي شويم آدمهايي با فرهنگ هاي مختلف و متفاوت از يک فيلم واحد به يک اندازه لذت برده اند. من کارم را با ساخت آگهي هاي تبليغاتي شروع کردم و با توجه به تجربه اي که در اين زمينه کسب کردم ، فکر مي کنم مي توان در فيلمها عناصري را گنجاند که مورد توجه عموم تماشاگران در سطح بين المللي قرار گيرد. به هر حال ، فراموش نکنيم همه ما در حال حاضر در يک دهکده جهاني زندگي مي کنيم. براي نقشهاي مختلف فيلم از حضور برجسته ترين بازيگران سينما و تئاتر روسيه بهره گرفته ايد. نوع انتخاب شما چگونه بود؟ بيشتر به توانايي ايفاي نقش از سوي بازيگر فکر مي کرديد يا توانايي هاي جسمي و يا چيز ديگر؟ از همان زمان نگارش فيلمنامه به اين نکته فکر مي کردم که دو نيروي خير و شر تاريکي و روشنايي بايد دو طبيعت کاملا متفاوت داشته باشند. نيروي تاريکي بايد بيشتر شبيه بازيگران به نظر برسد، خيلي پرسروصدا و هنرمندانه. در همين حال ، نيروي روشنايي بايد بشدت شبيه مردم عادي و واقعي ترسيم شود. براي اين نقشها، بازيگري را مي خواستم که خيلي طبيعي و معمولي به نظر برسند. بازيگران فيلم را براساس اين ديدگاه انتخاب کردم. به همين دليل ، نيروي تاريکي در فيلم کمي غلو شده ، بيرون گرا و نمايشي ديده مي شود. ترجيح مي دهيد با بازيگراني کار کنيد که توانايي هاي فيزيکي زيادي دارند و مي توانند خودشان را با شرايط مختلف وفق بدهند؟ منظورم بازيگراني است که با بازي خود پيچيدگي قصه و روابط خاص دروني کاراکترها را به نمايش مي گذارند. بيشتر ترجيح مي دهم با بازيگري کار کنم که وقت زيادي براي تحقيق و جستجوي نقش خود مي گذارد. او کسي است که مي تواند بدون کمک من جزييات دقيق و هوشمندانه اي از نقش را کشف کند که مي تواند نکات زيادي را در مورد اين کاراکتر افشا و بيان کند. در يک کلام ، بازيگري را مي خواهم که جلوي دوربين خودش را بازي نکند، نقش و کاراکتر را زنده و خلق کند. تلاش من هنگام ساخت فيلم خلق درامي بود که بتواند تماشاگران جوان را جذب کند، آينده متعلق به آنهاست او بايد با اين ايده کلي که درجستجوي تضاد درون درام باشد، کارش را انجام دهد. تضاد، پايه و اساس درام است و بازيگر خوب بايد بتواند با کشف اين نکته ، در خدمت درام باشد. خط اصلي قصه فيلم من هم تضاد بين دو نيرو و قدرت است و بازيگران آن بايد اين تضاد را بشناسند. در فيلم شما سبک تصويري ، نوع نگاه و حس بصري اهميت خيلي داشته و مرکزيت قصه را تشکيل مي دهند. در اين رابطه ، نوع همکاري تان با مدير فيلمبرداري و طراح صحنه چگونه بود؟ خب ، همه کساني که در اين طرح همکاري داشتند، مثل اعضاي يک خانواده بودند. ما يک خانواده را تشکيل مي داديم. سبک و وسايلي که منعکس کننده روحيات و وضعيت فرهنگي هستند، با کمک همسرم باربارا واريا آوديوشکا خلق شده اند. او در دو قسمت اول و دوم فيلم تلفيقي از دنياي واقعي و سوررئال را ارائه کرد. او تعدادي قطعات رئال را با تکه هاي سوررئال در کنار هم چيد تا متولوژي خاص دنيا را خلق کند. کار او اهميت خيلي زيادي داشت ، زيرا در قصه فيلم ما يک دنياي فانتزي داريم که برگرفته از يک فضاي واقعي است. اين دنيا شکل و شمايلي ويژه دارد و اين ويژگي بايد روي پرده کاملا به چشم مي آمد. طراح صحنه مان والري ويکتوروف را 35 سال است که مي شناسم. او چيزهاي زيادي به من ياد داده است. مي دانيد، من خودم هم مدتها طراح صحنه بودم و با فيلمسازان زيادي کار کرده ام. به همين دليل با کار طراحي صحنه آشنايي زيادي دارم. آيا در طول فيلمبرداري ، سبک فيلمسازي يا نگاه خلاقه تان به کار تغييري هم کرد؟ خير. تغيير کلي به آن صورت وجود نداشت. راز و رمز کار خيلي ساده است. در طول کار، همه توجه مان به اين است که هزينه ها بالا نرود. شما گفته ايد که صنعت فيلمسازي روسيه در دهه 90 ، در آستانه اضمحلال بود. مي توانيد از نقش حياتي فيلمهاي خود در احياي مجدد اين صنعت صحبت کنيد؟ طرحهاي بعدي تان را چگونه مي بينيد و فکر مي کنيد که آنها تصويري تازه به فيلمسازي روسيه داده و آن را تا سطح بالاتري ارتقا مي دهند؟ مشکل سينماي روسيه در دهه 90 اين بود که بشدت سينمايي جشنواره اي بود. فيلمسازان ما با سرمايه هاي دولتي فيلم مي ساختند و اين فيلمها بيشتر راهي جشنواره هاي بين المللي مي شدند تا خواسته ها و تمايلات سازندگانشان را پاسخ دهند. اين در حالي بود که تماشاگران معمولي ، همچنان چشم انتظار ساخته شدن فيلمهايي خوب و جذاب براي خودشان بودند. «نگهبان شب» اولين فيلمي بود که به طور خاص براي انبوه تماشاگران ساخته شد تا آنها را سرگرم کند. تا پيش از آن ، فيلمسازان خجالت مي کشيدند براي عموم تماشاگران فيلم بسازند. آنها اين کار را خلاف شان خود مي دانستند. از سوي ديگر، تعداد سالنهاي نمايش فيلم در روسيه کم و اندک بود. در دهه 90 تعداد زيادي سالن سينما ساخته شد و مردم در چنين شرايطي به دنبال اکران عمومي فيلمهاي روسي در اين سالن ها بودند. وقتي «نگهبان شب» اکران شد، سينماهاي ما فقط فيلمهاي امريکايي را نمايش مي دهند، ما وقت ، پول ، استعداد و انرژي گذاشتيم تا فيلمهاي روسي را تبليغ کنيم و در مردم اشتياق تماشاي آنها را زنده کنيم. اين روزها فيلمهاي روسي در روي پرده سينما با موفقيت بيشتري روبه رو هستند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 563]