محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827800891
نگاهي گذرا به پرونده سينماي علمي- تخيلي
واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: نگاهي گذرا به پرونده سينماي علمي- تخيلي
«تخيل همه چيز است» اگر با اين جمله «آلبرت انيشتين» موافق باشيد به طور قطع از طرفداران فيلم هاي پر مخاطب در گونه علمي- تخيلي هستيد.ژانر علمي تخيلي به گونه اي حس كنجكاوي همراه با ترس را كنار هم قلقلك مي دهد، اين ژانر نيز به نوعي زاده شده از ادبيات علمي و تخيلي مي باشد، حتما شما هم كتاب هاي پر طرفدار استاد ادبيات تخيلي- ژول ورن را خوانده ايد و شايد هم تصويرهايي از آن را ديده باشيد.
«بيست هزار فرسنگ زير دريا» به عناوين مختلف و به گونه هاي با كيفيت وضعيت با زبان تصوير روايت شده است.
اولين كار تصويري در اين حيطه توسط «ژرژمه ليس» انجام شده كه يكي از آثار مكتوب ژول ورن را به تصوير كشيده است، او با اقتباس از كتاب «از زمين تا ماه» فيلمي به نام «سفر به ماه» را ساخته است.
(در آن زمان سفر به ماه از مضامين و مسائل تخيلي و دست نيافتني بوده است) با سينمايي سفر به ماه ژانر تخيلي وارد عرصه تصوير و دنياي گوياي سينما شد.
اما امروز روز دنيا با پيشرفت وحشتناك و غير منتظره اش، تاريخ مصرف داستان هاي ژول ورن را انقضا كرده است تا جايي كه رفتن به كرات ديگر تا چند سال آينده به پديده اي تفريحي و سرگرم كننده بدل خواهد شد( البته براي قشر پولدار) و در حال حاضر هر كودكي مي داند كه در زيرزمين و دريا چيز غير قابل باور و هولناكي موجود نيست.
دنياي فيلم هاي تخيلي در حال حاضر به نگراني بشر از پيشرفت بي رحمانه تكنولوژي مي پردازد و فيلم هاي اين ژانر بي شك به مسائلي چون حمله روبات ها، ضعف بشر در برابر دست ساخته ها و نانوتكنولوژي و تراشه ها مي پردازد
*حضور سيلورمن ها در دنياي تصوير و سينماي علمي- تخيلي:
در روزگارهاي گذشته حضور و ظهور روبات ها در زندگي انسان ها يك رويا و تخيل به نظر مي رسيد، هيچ كس تصورش را هم نمي كرد كه روزي رشته اي با همين مضمون و محوريت در دانشگاه ها تدريس شود.امروز رشته روبوتيك يكي از پر طرف دارترين و هيجان انگيزترين شاخه هاي تحصيلي مي باشد.(دنيا در حال تغيير است)روزگاري روبات ها از بكرترين و وسوسه انگيزترين مضامين موجود در سينماي علمي و تخيلي بود اما ... اين موجودات فلزي در ابتدا با رويي خوش، مهربان و انعطاف پذير وارد سينماي دنيا و زندگي مردم شدند اما در مدت كوتاهي ماهيت تهاجمي و استقلال پيدا كردند.
*من روبات هستم: (تجلي روبات هاي سركش)
در اين سينمايي قدرت جمعي روبات هاي شورشي كه تا ديروز فرمانبردار بودند به تهديدي حتمي براي زندگي بشر بدل شده است.آدم آهني هاي اين فيلم از نظر هوشي و حتي احساسي پا فراتر از حد خواسته هايي كه بشر از آن ها دارد، مي گذارند و كار به جايي مي رسد كه به قدرت تسلط بر خالق خود دست مي يابند.ازآن جايي كه حضور آن ها قدرت فعاليت ذهني و بدني را از انسان گرفته است، حال اين بشر است كه ضعيف شده است.در «من روبات هستم» روبات ها و سيلورمن ها براي رسيدن به استقلال و حاكم شدن بر زندگي نوع بشر تا حدي عصيان مي كنند كه دست به قتل انسان ها نيز مي زنند (نهايت شورش و سركشي)
*«ماتريكس» تجلي دنياي مجازي و كامپيوتري بر زندگي بشر
در اين سينمايي مرز بين دنياي مجازي و حقيقي از بين مي رود و ماشين ها و رايانه ها بر زندگي انسان تسلط پيدا مي كنند.«ماتريكس» از فيلم هايي مي باشد كه دنياي تكنولوژي را دچار ترديد و ترسي حقيقي كرد.هر چند كه زبان اين فيلم هنوز براي عده اي تعريف نشده و گنگ باقي مانده است، اما دردي را مطرح كرد كه در صورت وقوع دنياي اسفناكي را رقم خواهد زد، شايد شكل و شيوه اش متفاوت باشد اما ظهور دنياي مجازي در زندگي حقيقي به گونه اي غم انگيز مانند خوره به جان زندگي انسان ها افتاده و تا حدودي بر سبك و سياق اصلي آن سايه انداخته است و به تعبيري دنيا به ماتريكسي بدل شده كه به تدريج در حال مجازي شدن است.
*ترميناتور: (سه گانه اي جذاب و هشدار دهنده)
اين سينمايي هم مانند ديگر گونه هاي موجود هشداري است تصويري براي دنياي روباتيك.
در ترميناتور دو گونه از روبات ها در كنار هم به تصوير كشيده مي شوند، گونه اي كه عليه انسان طغيان كرده و گروهي كه هم چنان به سازنده و خالق شان پاي بند هستند.اما موضوع اصلي و محوري اين سينمايي از بين رفتن عواطف و احساسات است، تا جايي كه كودكان و نوجوانان ديگر چيزي به نام محبت را نياموخته و درك نمي كنند.ترميناتور هشداري است به تكنولوژي هاي بي حساب و كتابي كه صرفا براي راحتي انسان ساخته مي شوند، بي هيچ توجهي به حاشيه هاي اين توليدات. (دنيا به كجا خواهد رسيد؟)
*«گزارش اقليت» (هم زيستي انسان و روبات هاي حاكم)
در اين فيلم ديگر روبات ها، موجوداتي دست ساز انسان و فرمان بر نيستند، بلكه حاكماني كوچك هستند كه زندگي انسان را مختل كرده اند.
در «گزارش اقليت» خبري از شورش و عصيان نيست.از همان ابتداي فيلم، روبات ها موجوداتي حاكم بر انسان مي باشند.موجودات هوشمندي كه به راحتي وارد خانه ها و خصوصي ترين حريم هاي انسان مي شوند.آن ها فرماندهاني مقتدر، ترسناك و چيره شده بر انسان به تصوير كشيده شده اند.
*«هوش مصنوعي» (عوض شدن جاي انسان ها و روبات ها، تجلي احساسات در اين موجودات فلزي)
هوش مصنوعي را بارها در تلويزيون ديده ايد.در اين سينمايي همان طور كه انسان ها بر اثر استفاده و هم زيستي بيش از حد و با روبات ها به موجوداتي بي احساس و منفعل بدل مي شوند، در مقابل روبات ها نيز از بشر تاثير مي گيرند و به موجوداتي هوشمند و احساسي بدل مي شوند.در فيلم پس از انقراض نسل بشر تنها يك موجود مصنوعي به نام «مايكل» روي كره زمين باقي مي ماند.
مايكل روباتي هوشمند و داراي احساس است كه آرزوي انسان شدن را در سر مي پروراند.در اين فيلم تنها نشانه هوش و احساس بشري در آينده و آرزوي روباتي هوشمند تجلي مي يابد.سينماي علمي تخيلي به نوعي، ترس از آينده و زندگي بشري را در مخاطب ايجاد مي كند.انساني كه با ندانم كاري ها و محاسبات بچه گانه اش گاهي موجب تخريب و از بين بردن احساسات بشري مي شود.سينماي علمي تخيلي به اسنادي مصور در برابر آينده اي نامعلوم بدل شده كه موجب ترس و دلهره انسان مي شود.
در آينده چه اتفاقي رخ خواهد داد؟ آيا از احساسات بشري اثري باقي خواهد ماند؟
آيا روبات ها فكر و جسم انسان را منفعل خواهند كرد؟ آيا محبت به افسانه بدل خواهد شد؟و آيا ...
اين هشدارهاي تصويري (نه به همين گونه به شيوه هايي ديگر) بايد جدي گرفته شود.
*پايان دنيا و بهانه هايي متفاوت براي اين واقعه عظيم
پايان دنيا و به تعبيري آخرالزمان به اين دليل كه امري حتمي و غير قابل انكار در اكثر اديان مي باشد، به نوعي دست مايه اي بدون توجيه و قابل باور براي اهالي دنياي تخيل بدل شده است.
هر كس به رغم اطلاعات و يا دل مشغولي اش چگونگي و مسبب اين رويداد عظيم را به چيزي نسبت داده است تصور پايان جهان به هر شكل و شيوه اي ترس و دلهره اي حتمي را در پي خواهد داشت.شايد در چگونگي اين رويداد تعبيرها و روايت ها زياد باشد، اما در هر صورت اين اتفاق امري بديهي و قابل پذيرش است.
قصه هاي اين گونه فيلم ها معمولا با از هم پاشيدگي و اسفناك بودن اوضاع بشر با فضايي چرك و تاريك شروع مي شود و ذهن بيننده را براي پايان يافتن زندگي بشري و دنيا آماده مي سازد.
به تعبيري ديگر انسان و دنياي در انتظار مرگ را به تصوير مي كشد و اما در فيلم نوع و چگونگي مرگ و پايان دنيا متفاوت است و با هم فرق مي كند.يك بيماري ويروسي، قهر طبيعت و جنگ هاي هسته اي از دلايل و بهانه هاي به تصوير كشيده شده اي است كه منجر به پايان زندگي بشري مي شود.در اين چند گونه فيلم هايي كه با بهانه بيماري هاي ويروسي پيش مي روند جذاب ترين و پر بيننده ترين گونه اين نوع سينمايي تخيلي مي باشد.تاثير انرژي هسته اي و آزمايشات شيميايي بر ژن موجودات يكي ديگر از مسائل و مضامين جذاب اين نوع از سينما مي باشد.
*فيلم هاي «28 روز بعد»، «28 هفته بعد»، «اهريمن ساكن»: (تجلي زامبي ها)
در اين سينمايي ها نوعي بيماري ويروسي به انسان ها حمله مي كند كه قادر است طي چند ساعت از انساني عاقل و هوشمند موجودي خون خوار، زامبلي و حيوان صفت بسازد.اين موجودات كم هوش تنها به فكر بقا هستند و هر انسان سالمي را بر سر راه خود به ويروس مرگبارشان آلوده مي كنند.همين اتفاق در فيلم «من افسانه ام» هم تكرار مي شود با اين تفاوت كه زامبلي هاي بيمار در اين فيلم از روشنايي روز مي ترسند و همين موضوع براي تنها انسان سالم مانده در شهر متروك شده نيويورك به فرصتي بدل شده است.«نويل» (تنها بازمانده شهر) اميدوار است بتواند با انجام آزمايشات روي بازماندگان بيمار، خوي حيواني را از آن ها بگيرد.
*«روزي پس از فردا» (تجلي بلاهاي طبيعي)
در فيلم «روزي پس از فردا» شاهد قهر طبيعت عليه سينما هستيم، عصر يخبنداني جديد طي تنها چند روز شهر نيويورك را به سردخانه اي بزرگ تبديل كرده كه سرنوشت محتوم انسان ها در آن مرگ از سرما و گرسنگي خواهد بود.
*«دنياي آب» (غرق شدن دنيا در زير آب)
در اين فيلم تمام خشكي هاي روي زمين زير آب رفته اند و معدود انسان هاي نجات يافته، جايي براي زندگي به جز لاشه هاي زنگ زده كشتي ها ندارند.آن ها در حالي كه تمام اطرافشان آب است و بس، به جنگيدن در برابر مرگ و گرسنگي ادامه مي دهند.
*...و اما «فرزندان بشر»: (از بين رفتن نسل انسان)
اين فيلم كه يكي از شاهكارهاي مصور چند سال اخير مي باشد به موضوعي هولناك مي پردازد و به گونه اي به انسان هاي فراموشكار و غافل گوش زد مي كند كه قدر عافيت را بدانند.در اين فيلم با هيچ نوع فاجعه زيست محيطي يا جنگ بين كشورها مواجه نيستيم تنها عامل اصلي انقراض بشر در اين فيلم، عاملي بسيار ساده و در عين حال هولناك است، در فيلم بشر عقيم مي شود.زمان اين فيلم در سال 2027 مي گذرد و در 18 سال گذشته هيچ نوزادي به دنيا نيامده است.هرج و مرج دنيا را فرا گرفته است، جنگ در جاي جاي دنيا بيداد مي كند و در پي جنگ و به دنيا نيامدن كودكي جمعيت جهان با سرعت هول انگيزي رو به كاهش است.دنياي كابوس زده، تاريك و محروم از معصوميت كودكان چنان واقعي و تاثيرگذار به تصوير كشيده شده است كه انسان را به واقع دچار ترس و نگراني مي كند.اما اين سينمايي نيز مانند ديگر فيلم هاي اين گونه بازمانده و تك افتاده اي نيز دارد، در «فرزندان بشر» تنها زن سياه پوستي كه باردار است، دچار مشكلاتي مي شود و ماجراهايي پيرامونش اتفاق مي افتد كه ديدني است اما برجسته ترين سكانس فيلم جايي مي باشد كه طنين صداي گريه كودك جنگ را تحت تاثير قرار مي دهد و تمام سربازان براي مدتي مبهوت دست از جنگ بر مي دارند.اين گونه از سينماي تخيلي ملموس ترين و هولناك ترين و واقعي ترين نوع سينما مي باشد، به گونه اي خيلي نزديك تر به واقعيت و قابل درك تر مي باشد.
*«هيولا» (تجلي موجودات عظيم الجثه و عجيب و غريب)
اين سينمايي را چهار بار تلويزيون پخش كرده است.موضوع جذاب و تصويرهاي واقعي آن چنان جالب و جذاب است كه مخاطبان زيادي را پاي جعبه جادويي نشانده است.
در اين فيلم بر اثر آلوده شدن آب رودخانه به نوعي ماده شيميايي، موجود عظيم جثه و چندش آور خلق شده كه نسل بشر را تهديد و به زندگي آن ها حمله مي كند.
*سينماي علمي- تخيلي و هجوم بيگانه ها:
قصه و داستان هاي مربوط به اين موجودات و سينماي آن ها فانتزي ترين و غير قابل باورترين نوع سينماي تخيلي مي باشد، زيرا انسان با تمام تلاشي كه در امر اثبات وجود موجودات فرازميني داشته است، ناموفق بوده و هنوز نتوانسته موجوديت اين گونه از مخلوقات را ثابت كند و تمام مكتوبات و مصورات موجود زائده ذهن بشر مي باشد.
اين موجودات فرا زميني نيز مانند روبات ها در ابتداي امر با رويي گشاده و مهربانانه وارد سينما شده اند، اما در اين اواخر به گروهي متخاصم و قصي القلب بدل شده اند.
*تجلي بيگانگان رئوف القلب:
همان طور كه گفتيم ظهور ابتدايي بيگانگان در سينما در چهره موجوداتي مهربان، دوست داشتني و شگفت انگيز بوده است.
«اي تي» كوتوله عجيب و غريبي كه از سفينه اش جا مي ماند و با پسركي در زمين دوست مي شود.
اين فيلم بارزترين نوع از سينماي تخيلي بيگانگان رئوف القلب مي باشد.
آدم فضايي ها در فيلم هاي «برخورد نزديك از نوع سوم» و «شاهزاده خانم از ماه» و ... چهره اي كاملا دوستانه و مهربان دارند كه براي برقراري ارتباط و كسب اطلاعات به زمين آمده اند.
موجوداتي كه قصد دوستي و ارتباط برقرار كردن با انسان را دارند، اين فيلم ها چهره دوست داشتني موجودات فرا زميني را به تصوير مي كشد.
*تجلي بيگانه هاي قصي القلب در سينماي تخيلي:
و اما با گذشت زمان چهره اين بيگانگان به تصوير كشيده شده و نوع سينمايش تغيير كرده و روي ديگر سكه تجلي پيدا كرده است.
در فيلم هاي چند دهه اخير ديگر خبري از چهره هاي دوست داشتني و قابل پذيرش فرا زميني ها نيست و به جاي آن ها با موجوداتي خشن، مهاجم و نابود كننده طرف هستيم.
موجوداتي كه صرفا براي نابودي زندگي بشر و ساكن شدن به زمين آمده اند، دشمناني هوشمند و پيشرفته كه هدفشان جانشيني به جاي انسان است.
در فيلم «نشانه ها» اين بيگانگان هولناك با علامت گذاري بر مزارع قصد در هشدار به انسان دارند و در پي آن به شكلي جمعي به زمين حمله مي كنند.
فيلم «جنگ دنياها» نيز به شكلي ديگر تهاجم و قتل عام انسان ها را به تصوير مي كشد.
در مجموعه بيگانه ها هم انسان ها با مخلوقات ناشناخته اي در فضا مواجه مي شوند كه دست به كشتار انسان ها مي زنند.
با تمام تلاشي كه در اين فيلم ها و به تصوير كشيدن فرا زميني ها شده، اما به علت غير قابل باور بودن كليت قضيه موجوديت بيگانه هاي اين فيلم ها از جذابيت لازم برخوردار نيستند و به گونه اي غير واقعي به تصوير كشيده شده اند و به نوعي به سينماي فانتزي نزديك تر از سينماي علمي تخيلي مي باشد.
*هجوم به دنياي ذهن در سينماي علمي تخيلي: (انسان عليه انسان)
در اين گونه از فيلم ها خبري از روبات ها، بيگانگان، وقايع آخرالزماني و ... وجود ندارد بلكه اين آدم ها هستند كه نقش هر گونه نابودگري را بازي مي كنند.
در اين فيلم ها ذهن انسان ها براي نيل به قصد و نيتي پليد به خدمت گرفته مي شود و انسان هاي مسخ شده اي مجبور به اطاعت از مافوق خبيث خود شده اند بي آن كه حتي نسبت به چرايي اين اطاعت پذيري آگاهي داشته باشند.
كنار گذاشتن تراشه هايي در مغز، شست و شوي ذهني و يا خوراندن داروهاي ويژه و در پي آن تسخير انساني معمولا عواملي هستند كه از انسان هاي صاحب فكر و شعور و اختيار، برده هايي رام مي سازد كه اطاعت كردن محض را اولين و اصلي ترين وظيفه خود مي داند.
*«تعادل» (جامعه اي بي روح)
در اين فيلم افراد جامعه طبق قانون مجبور به استفاده از دارويي به نام «پروزيوم» هستند، دارويي براي بالابردن سطح هوشياري ذهن و از بين بردن احساسات، كتاب، هنر و موسيقي در اين جامعه ممنوع است و داشتن احساسات جرمي غير قابل بخشش است كه مجازات مرگ را در پي خواهد داشت در اين جامعه خشك و خشن، احساسات انساني عاملي مضر براي رشد و پيشرفت بشر تلقي مي شود و سردمداران اين حكومت ديكتاتوري معتقدند علت شكل گيري تمام جنگ ها و اختلافات ميان انسان ها از احساسات آن ها سرچشمه مي گيرد و بدون داشتن هيجانات و احساسات، انسان با داشتن منطق صرف و البته خود خواهانه زندگي راحت تري خواهد داشت.
در صحنه اي از فيلم پسر يكي از ماموران حكومتي به پدرش مي گويد كه يكي از هم كلاسي هاي خود را در حال گريه كردن ديده و آيا لازم است اين كار او را گزارش كند؟
«فراموش كرده»، «كد 46»، «جزيره» و ... از ديگر فيلم هاي اين گونه از سينماي علمي تخيلي مي باشد.در آثار انتهايي سينماي علمي تخيلي ديگر خبري از فضاهاي پر اميد و دوست داشتني كارهاي ژول ورن نيست.هميشه با گذشت زمان آثاري از اين سينما و آينده نگري هاي تصوير به حقيقت بدل شده است، پس بايد اين سينما را جدي تر گرفت.
مشغله هاي زندگي هاي مدرن، جنگ هاي پي در پي بمب هاي شيميايي، نژاد پرستي ها و نابودي محيط زيست و ... همگي به مخرب ها و نابود كننده هايي بدل شده اند كه علاوه بر احساسات بشري زندگي انسان را نيز به خطر مي اندازد، به گونه اي كه تا چند قرن آينده احتياجي به وجود موجود و يا اتفاقي تخيلي از بين رفتن بشر وجود نخواهد داشت.
سه شنبه 10 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[مشاهده در: www.khorasannews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 269]
-
گوناگون
پربازدیدترینها