واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: حتماً خودت بهتر از هركسي ميداني تا بهحال چند بار بدقولي كردهاي! شايد هم بارها ديگران در برابر تو بدقولي كرده اند... براي اينكه بهتر با خودت آشنا شوي سؤالها را بخوان و يكي از پاسخ ها را انتخاب كن. 1.زنگ ساعت خرابشده و تو خواب ماندهاي... الف- مثل هميشه. ب- اي واي، حالا چهكاركنم. ج- امكان ندارد من خواب بمانم. هميشه قبل از اينكه ساعت زنگ بزند خود به خود از خواب مي پرم. 2. فردا قرار است با قطار به مسافرت بروي... ب- پنج دقيقه قبل از حركت به ايستگاه ميرسي. ج- نيم ساعت قبل از حركت در ايستگاه هستي و سرت را با مجلهها گرم ميكني. الف- يك ثانيه قبل از حركت ميرسي و تقريباً به داخل قطار ميپري. 3.كداميك از اين جملهها را ترجيح ميدهي؟ ج- دنيا متعلق به كسي است كه صبح زود از خواب بيدار ميشود. ب- زندگي كه هميشه نبايد مثل ساعت دقيق كار كند. الف- ساعت، ساعت است. 4. وقتي ديگران دير ميكنند و تو را معطل ميكنند... ج- از عصبانيت منفجر ميشوي. الف- تو عادتهاي دير كردن همه را ميشناسي و بر حسب آن زمان حركتت را تعيين ميكني. ب- ناراحت ميشوي. 5. كداميك از اينها را هميشه به ياد ميآوري؟ ج- روزي كه با كسي قرار داشتي و آنقدر منتظر شدي كه زير پايت علف سبز شد. الف- روزي كه آنقدر دير به مهماني رفتي كه همه مهمانها رفته بودند. ب- ماجراهاي باورنكردني اي كه برايت پيش آمده تا به موقع برسي. 6. در مطب دندانپزشكي انتظار طولاني ميشود... الف- به منشي پيشنهاد ميدهي كه بروي و برگردي. ب- با دلهره و اضطراب مجلهها را ورق ميزني. ج- از اين فرصت استفاده مي كني و فعلهاي بيقاعده انگليسي را حفظ ميكني. 7. براي اينكه ساعت را بداني... ج- به ساعتمچيات نگاهميكني. ب- از تلفن گويا ميپرسي. الف- از يك رهگذر ميپرسي. 8. به مسابقه دوي ماراتن دير ميرسي... الف- مسابقه را شروع ميكني، انگار اصلاً اتفاقي نيفتاده. ج- از هولت چند دقيقه معذرتخواهي ميكني و وقت را از دست مي دهي. ب- يك معذرتخواهي سريع ميكني و 100 متر اول را شروع ميكني 9.موقعي كه يك شخصيت مشهور بدقولي ميكند... ج- چهقدر بد، يك شخصيت مشهور بايد الگويي براي جامعه باشد. الف- حتماً يك جاي ديگر سرش گرم شده. ب- بايد خيلي مشغله داشتهباشد. 10. يكي از دوستهايت از تو مي خواهد كه ساعت 6 دنبالش بروي، كي سر قرار ميرسي... الف- ساعت هفت. ب- شش و ده دقيقه. ج- پنج و پنجاه و پنج دقيقه. اگر بيشتر جوابهاي به دستآمده «الف» باشد: بيخيال راحت بگويم: تو با ساعت اصلاً ميانه خوبي نداري. تو تمام وقت مشغول دويدن هستي. دير رسيدم، دير رسيدم... اين جملهاي است كه روزي ده بار از آن استفاده ميكني. درست است كه نگران و عجول ميشوي ولي در همان لحظه ديگران در موردت ميگويند: آيا او واقعاً از اينكه ما را سركار بگذارد لذت ميبرد؟ و اين اصلاً خوب نيست. يا برعكس، زماني كه برحسب اتفاق زود ميرسي شايد اين جمله را بشنوي: واي چه معجزهاي اتفاق افتاده؟! ساعتت را چند دقيقه جلو بكش و بر طبق همان ساعت به زندگي روزمرهات برس. اگر بيشتر علامتهاي به دست آمده «ب» باشد: آونگ نميتوان گفت هميشه دير ميرسي اما اگر اطرافيانت بخواهند در مورد تو نظر دهند، اصلاً نميگويند: او وقتشناس است. برنامههاي تو گاهي از پيش تعيين شده هستند و با اين حال بازهم دير ميرسي و برعكس گاهي بدون برنامهريزي به موقع ميرسي. چيزي درون تو هست كه درست در لحظههاي حساس كمي فكرت را مشغول مي كند و تو را از ديدن ساعت باز ميدارد. اما اين توانايي را داري كه در مدتي كم تبديل به يك آدم بسيار وقتشناس شوي. فقط برنامهريزيهايت را جدي بگير و سعي كن دقيقاً مطابق آن عمل كني. اگر بيشتر علامتهاي بهدست آمده «ج» باشد: دقيق مثل ساعت ميتوان صداي تيك تاك ساعت را در وجودت شنيد. با اينكه بعضي وقتها بيدار شدن برايت سخت است اما يك ساعت دروني در بدنت داري. كلمه وقتشناس كاملاً برازنده توست. اما براي يك قرار كوتاه كه دو قدم بيشتر تا خانه فاصله ندارد از دو ساعت قبل آماده مي شوي. آيا اين كمي افراط در وقتشناسي نيست؟ تو يك راز كوچك داري: براي اينكه همه كارهايت طبق ساعت پيش برود زنگ موبايل يا ساعتت را كوك ميكني، اما درواقع احتياجي به اين كار نيست. يادت باشد هميشه ممكن است شرايطي پيش بيايد كه دير به قرار برسي. آنوقت براي اين ديركرد مدتها معذرت خواهي ميكني، اما اصلاً تقصير تو نبودهاست. منبع:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 130]