تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833536726
نويسنده: فاطمه كريمپور وحدت ملّي در انديشه رهبري
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: فاطمه كريمپور وحدت ملّي در انديشه رهبري
خبرگزاري فارس: در اين مقاله ديدگاههاي مقام معظم رهبري در تحقق اتحاد ملّي، شامل عوامل بسترساز و آسيبها و تهديدهايي كه متوجه آن ميباشد، بيان گرديده است.
انقلاب اسلامي نقطه آغاز خيزش تفكر اسلامي است. درحاليكه قرن بيستم با پيروزي انقلاب اسلامي آغاز دوره جديدي از احياي مجدد اسلام را نويد داد. اين تجديد حيات اسلامي به اشكال گوناگون نمود يافته است، اما از منظر بسياري از دلسوزان، انديشمندان و رهبران سياسي و فكري جهان اسلام، استراتژيكترين و ماندگارترين شيوهاي كه ميتواند عزت و ابهت مسلمانان را متجلي سازد همانا تمسك به اصل وحدت و انسجام كشورهاي اسلامي ميباشد و بنا به همين ضرورت نيز مقام معظم رهبري سال 1386 را اتحاد ملّي و انسجام اسلامي نامگذاري نمودند. در اين مقاله ديدگاههاي مقام معظم رهبري در تحقق اتحاد ملّي، شامل عوامل بسترساز و آسيبها و تهديدهايي كه متوجه آن ميباشد، بيان گرديده است.
در بحث از مفهوم "وحدت"، توجه به دو مفهوم "كثرت" و "اختلاف" نيز ضروري به نظر ميرسد. برخلاف آنچه در بدو امر به نظر ميرسد، بهويژه در مباحث اجتماعي، آنچه در تقابل با مفهوم وحدت قرار دارد و ناسازگار با آن مينمايد، مقوله اختلاف است نه مقوله كثرت. همانگونه كه ميبينيم، پديدهاي به عظمت جهان هستي، بهرغم كثرت فراوان، از وحدت عمومي برخوردار است و در حركت تكاملي آن، ميان اجزاي متكثرش اختلافي وجود ندارد. آنچه ركود و اختلال در ساختار وجودي پديدهاي را باعث ميگردد، اختلاف است. به همين علت است كه وحدت، مهمترين ركن حيات و بقاي هر پديده ميباشد. اين مهم در جامعه و زندگي اجتماعي، كه انسان و اراده و علايق و سلايق او و تضارب اين ارادهها و علايق و سلايق باعث واگراييها و اختلافات ميشوند، اهميت بيشتري دارد. به بيان ديگر، در جامعه نيز آنچه عامل استمرار حيات و تكامل ميباشد، اتحاد است و در برابر، آنچه انحطاط و عقبماندگي از كاروان تمدن را باعث ميشود، اختلاف است. مصاديق اين اصل در زندگي بشر آنچنان بديهي و آشكار است كه بينياز از بيان است. هيچ حركت و تحول مثبت اجتماعي بدون اتحاد قشرهاي متعدد جامعه رخ نداده است و نميدهد. براي نمونه، رخداد عظيم و دورانسازي چون انقلاب اسلامي ايران بدون اتحاد ملّي، ممكن نبود و حضرت امامخميني(ره)، رهبر انقلاب، همواره وحدت را رمز پيروزي اعلام ميكرد. اكنون ازآنجاكه براي ادامه حركت تكاملي جامعه ايران، همچنان وحدت، رمز پيروزي است و به همين علت، حفظ و تحكيم آن، امري حياتي تلقي ميگردد، در اين مقاله كوشش شده است تا ضرورت و اهداف و عوامل تحكيم و تهديد اين مقوله با تكيه بر سخنان مقام معظم رهبري به اختصار بيان شود.
تعاريف و اصطلاحات
اتحاد در لغت به معني "يگانه شدن، يكتايي و يگانگي" است و ملّي از نظر لغوي منسوب به ملّت ميباشد و آنچه در يد و اختيار ملت است و گاهي در زبان فارسي دولتي را به سبب وابستگي دولت به ملّت، ملّي ميگويند. از اينرو اين كلمه در همهجا معادل ناسيونال به كار نميرود.
از نظر اصطلاحي وحدت در مفهومي كلي عبارت است از: اتحاد گروههاي مردمي كه بنا بر مصالح اجتماعي و شخصي يا گروهي و حزبي به صورت جماعت يا دستههاي مختلف گرد هم ميآيند و از هر گونه كشمكش و درگيري دورند و به مصالح ميانديشند.
مقام معظم رهبري در تعريفي كه از واژه وحدت ارائه نمودند چنين بيان داشتهاند كه "منظور ما از وحدت چيست؟ يعني همه مردم يك جور فكر كنند؟ نه. يعني همه مردم يك جور سليقه سياسي داشته باشند؟ نه. يعني همه مردم يك چيز را، يك شخص را، يك شخصيت را، يك جناح را يا يك گروه را بخواهند؟ نه. معناي وحدت اينها نيست. وحدت مردم يعني نبودن تفرقه، نفاق، درگيري و كشمكش، حتي دو جماعتي كه از لحاظ اعتقاد ديني هم مثل هم نيستند، ميتوانند كنار هم باشند، ميتوانند دعوا نكنند."[1]
ضرورت، اهداف و فوايد وحدت ملّي:
قاعدتاً هر نظام اجتماعي، براي بقا و تداوم حيات اجتماعي خويش، نيازمند آن است كه شناخت كاملي از ملّت خويش داشته باشد و دشمن خود را نيز به خوبي بشناسد، تا در مواقع لزوم با بسيج همگاني مردم بتواند تهديدها را مهار سازد و با آنها مقابله نمايد. ازاينرو برقراري وحدت و پيوند عميق ميان قشرهاي مردم يكي از ضروريات انكارناپذير جامعه قلمداد ميگردد كه به طور خاص بايد مسئولان به آن توجه نمايند.
مقام معظم رهبري در ضرورت اين مهم فرمودند: "من بر روي وحدت ملّي تأكيد بيشتري دارم، به خاطر اينكه امنيت هم ناشي از وحدت است، اگر وحدت نباشد، امنيت ملّي هم به خطر ميافتد و ايجاد ناامني ميشود."[2]
اگر مقوله وحدت ملّي را كشورهاي جهان اسلام، به صورت مسألهاي جدي دنبال كنند و مسلمانان به آثار و فوايد آن پي ببرند، بيشك ميتوانند به بزرگترين قطب جهاني تبديل گردند و تمام ابرقدرتها را تحت فشار و سيطره خود قرار دهند. اگر امروز ما مشاهده ميكنيم كه كشورهاي اسلامي وضع اقتصادي نابساماني دارند، بهخاطر درك ناصحيح از ضرورت اين مهم ميباشد.
اكنون سخن اينجاست كه اگر وحدت ملّي در جامعه برقرار باشد، چه اهداف و فوايدي بر آن مترتب است؟ به طور خلاصه اهداف و فوايد وحدت ملّي عبارتاند از:
1ــ ايجاد همدلي و مشاركت ميان قشرهاي مختلف مردم و حضور در عرصههاي گوناگون اجتماعي، سياسي، فرهنگي و...: در پرتو اين مهم است كه قشرهاي مختلف مردم، دست در دست هم مينهند و براي سازندگي كشور خويش گامهاي مؤثري برميدارند.
"وظيفه امروز مردم اين است كه اولاً، وحدت و صفا و برادري را با همه وجودشان حفظ كنند و... ثانياً، ملّت ايران گوش به زنگ باشند تا آنجايي كه انقلاب و نظام حضور آنها را لازم ميداند در صحنه حاضر باشند... با حضور آگاهانه و مخلصانه شما، تمام مشكلات ريز و درشت اين كشور و ملّت برطرف خواهد شد."[3]
مقام معظم رهبري حضور مردم در صحنههاي مختلف اجتماعي ــ كه جز به وسيله برقراري وحدت در بين آنان ميسر نميشود ــ را راز بزرگ غلبه بر مشكلات معرفي كرده و تأكيد فرموده است: در سايه اين وحدت است كه ما بارها و بارها تودهني به دشمن زدهايم.
2ــ جلوگيري از آسيبپذيري جامعه و پيروزي در برابر انواع تهاجمات داخلي و خارجي: وقتي وحدت و همدلي ميان تمامي مردم برقرار باشد، مردم آن كشور، براساس پايبندي و التزاماتي كه نسبت به ميهن، ناموس، رهبر و سرمايه كشورشان دارند، اجازه نميدهند هيچگونه لرزشي در درون خود نسبت به وفاداري به اصول اسلامي به وجود آيد و قرص و محكم در برابر همه نوع تهديد، اعم از داخلي يا خارجي، مقاومت مينمايند.
"علت اينكه ما ملّت ايران، در ده سال بعد از انقلاب توانستيم در مقابل تهاجم گوناگون دشمن ــ با همه مشكلات آن ــ بايستيم و مقاومت كنيم و ضرر بيشتري متوجه آنان بكنيم، اين است كه به بركت دين و ايمان و انقلاب و اسلام و آموزش قرآني و اسلامي شخصيت عظيمالشأني كه بيان سخن و كلامش، مفاد و مضمون قرآن و اسلام بود، در ميان مردم ما روحيه انقلابي و پارسايي انقلابي و وحدت كلمه بيشتر حكمفرما بود."[4]
واضح است جامعهاي كه در آن وحدت و يكدلي حاكم باشد، كمتر آسيبپذير است؛ زيرا در چنين جوامعي به علت استحكام حكومت و حمايت مردم، دشمن اميد كمتري براي رخنه در آن دارد و راهها را بر روي خويش مسدود ميبيند، ازاينرو نميتواند جامعه را به آسيب و بحران دچار سازد و اوضاع را متشنج نمايد.
3ــ استعمارستيزي و برقراري عدالت اجتماعي: يكي از اهداف اوليه و اساسي معصومين(ع) استعمارستيزي و برقراري عدالت اجتماعي بود. علماي متديّن و آگاه نظام شكوهمند اسلامي ايران نيز با پيروي از اين مسلك، از آن سال كه اجراي اين رسالت را برعهده گرفتند، در مقابل استعمار با تمام قوا و توان مقابله كردند و درصدد برآمدند تا عدالت اجتماعي را به مفهوم واقعي خويش در جامعه اجرا نمايند.
مردم ايران، برخلاف ادوار گذشته، در دوران انقلاب و پس از آن با دامن زدن به اين مسأله، ثابت نمودهاند كه ديگر آن مردم قبل از انقلاب ايران نيستند كه تابع استعمار باشند؛ چراكه خداوند در قرآن كريم به صراحت پيروزي مسلمانان را وعده داده و نقشههاي منافقان را خنثي اعلام كرده است.
"نقطه مثبتي كه باز در اينجا بايد از نظر دور نماند، اين است كه "المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض" (توبه / 67) يعني از جنس يكديگرند. در مورد "المومنون و المومنات" ميفرمايد "بعضهم اولياء بعض" (توبه / 71)، يعني پيوسته به يكديگرند. بين منافقون و منافقات، آن صميميت و صفا و وحدت هرگز به وجود نخواهد آمد. بالاخره در اين جبهه واحد كفر و استكبار، اختلاف و تشتت رأي و تعارض قوا و نيروها با يكديگر به قدري وجود خواهد داشت كه اگر مومنين وقتشناس، وجود داشته باشند و بخواهند از فرصتها استفاده كنند، بتوانند، ليكن ظاهر قضيه آن است كه اگر خطر واحدي مجموعه قدرت مادي عالم و اين امپراتوري خطرناك را تهديد بكند، آنها دستشان با هم است."[5]
4ــ نزديك ساختن احزاب و گروههاي سياسي كشور به هم براي حل مشكلات جامعه: هر جامعه در درون خود متشكل از احزاب و گروههايي است كه به خاطر برخي اهداف خاص تشكيل گرديده است و در سياستهاي كلان جامعه مداخله مينمايند. در كشور ما نيز احزاب و جناحهاي مختلفي وجود دارد كه هركدام براساس مرام و اهداف خاصي بهوجود آمدهاند و در حيات سياسي جامعه فعاليت مينمايند.
رهبر معظم انقلاب در ديدار با تني چند از شخصيتها و سران احزاب و جناحهاي سياسي كشور، با تأكيد بر ضرورت وفاداري به شعارها و مواضع اصولي انقلاب و با تبيين ديدگاههاي دشمنان داخلي و خارجي، و لزوم شفافگري صريح در مقابل آنان، در جهت عينيت بخشيدن به وحدت ملّي فرمود: "شما بايد در جايگاه حقيقي خود محكم بايستيد و با در دست گرفتن ابتكار عمل، با دوستان ديگري كه در اصول انقلاب و نظام با هم توافق نظر داريد، گردهم آييد و با تكرار اصول مشترك و تأكيد بر خط امام، عدم جدايي دين از سياست و ديگر اصول انقلاب، ضد انقلاب را منزوي و مرزهاي خود را با آنها كاملاً مشخص كنيد و وحدت ملّي را عينيت بخشيد، بنده نيز از شما حمايت خواهم كرد."[6]
5ــ ارتباط تنگاتنگ دولت و ملّت: ملّت را ميتوان يك واحد بزرگ انساني تعريف كرد كه عامل پيوند آن فرهنگ و آگاهي مشترك است. از اين پيوند است كه احساس تعلق به يكديگر و اساس وحدت ميان افراد متعلق به آن واحد پديد ميآيد. درواقع ملّت جزء مهم دولت ميباشد و يكي از اركان اساسي و مهم آن است كه بيوجود ملّت، دولت مفهوم خاص خويش را نخواهد داشت. ازاينرو در صورتي كه ميان ملّت و دولت وحدت همهجانبه برقرار باشد، چنين ملّتي هرگز اجازه نخواهند داد دولت در مشكلات و گرفتاريها تنها بماند و به ضعف و انحلال دچار شود. مقام معظم رهبري، در بياناتشان اتحاد مردم با دولت را وصفنشدني و سرمنشأ تمام پيروزيها دانسته است: "اتصال نظام، دولت، حكومت و مسئولان با مردم، يكي از همان نعمتهاي معجزهآساي الهي است. اگر مردم نبودند و اين اخلاصها و فداكاريهاي بينظير نبود، انقلاب هم پيروز نميشد، جنگ هم به پيروزي نميرسيد، در مقابل محاصره اقتصادي دشمن هم توان مقاومت باقي نميماند، والا شما تصور ميكنيد كه شياطين حاضرند يك حكومت و يك پرچم اسلامي را اينطور برافراشته در عالم تحمل كنند؟ اگر در يك نقطه دنيا صدايي از اسلام بلند ميشود، ببينيد دستگاههاي تبليغاتي چه ميكنند و چطور از غيظ به خود ميپيچند و نميتوانند تحمل كنند! ديديد كه در اين چند سال، بازوهاي شيطاني و دستهاي شيطاني در سراسر عالم در مقابل انقلاب و جمهوري اسلامي چه كردند. آنچه آنها را تا امروز ناكام كرده است كه نتوانستهاند مقاصد شومشان را عملي كنند، همين پيوند و اتصال ارتباط با مردم و حضور مردم در صحنه است."[7] بنابراين وحدت مهمترين عامل برقراري پيوند عاطفي عميق ميان ملّت و دولت است كه در صورت نبود آن جامعه به تشتت، هرج و مرج و اضمحلال دچار ميشود.
6ــ اتحاد كلمه و ايجاد دولتي مقتدر: يكي از تفاوتهاي اساسي نظام سياسي اسلام با مكاتب سياسي و حقوقي معاصر در مرزبندي موجود ميان "ملّت و امت" است. اسلام از آن جهت كه ديني جاودانه و جهانشمول است و جامعه بشري را مخاطب خويش ميداند، بدون توجه به مرزهاي سرزميني و تفاوتهاي نژادي، زباني، ملّي و فرهنگي از ميان همه انسانها سربازگيري ميكند و نام "امت واحده" را بر پيروان خويش مينهد.
تشكيل امت واحده و اسلامي فراگير ميسر نيست، مگر در سايه اتحاد كلمه. البته اگر ما اتحاد كلمه داشته باشيم و بر روي آن تأكيد كنيم، مسلماً دولت مقتدري خواهيم داشت كه در تمام عرصههاي جهاني جلوهگر خواهد شد و در برقراري عدالت اجتماعي گامهاي ارزندهاي برخواهد داشت.
"وحدت اسلامي را در بين خودتان، با كمال قوت حفظ كنيد. نگذاريد همين دشمنان خبيثي كه از آنها اسم آورديم، بتوانند يا طمع كنند كه بين شما ملّت اختلاف ايجاد كنند. اميد است به فضل الهي، وحدت و يكپارچگي و ايمان و اقتدار شما، دنياي اسلام را هم بيدار كنيد... شما تنها ملّتي هستيد كه قدرتمندانه و با صداي رسا ميگوييد: فلسطين آري، اسلام آري، اسرائيل نه، امريكا نه، استكبار نه، اين به بركت اسلام است."[8]
عوامل بسترساز اتحاد ملّي
1ــ عوامل سياسي:
عوامل سياسي به دستهاي از عوامل اطلاق ميشود كه دولتمردان و كارگزاران نظام در آنها بسيار تأثيرگذارند. در اين دسته از عوامل جايگاه حكومت بسيار مهم است. حكومت اسلامي از سه جنبه بررسيشدني است:
الف) رهبري و مرجعيت: مرجعيت و رهبري و رابطه اين دو عنوان، يكي از مسائل مهم در موضوع ولايت فقيه و حكومت اسلامي در دوره غيبت ميباشد.
نكته اساسي بحث ما در اين مهم، آن است كه رهبري چه سهمي در برقراري وحدت دارد؟ رهبر بهعنوان راهنما و پيشواي مردم كه نائب امام معصوم(ع) در عصر غيبت است با ارائه راهبردهاي اساسي، جامعه را براي برقراري حكومت همهجانبه و جهانشمول آماده ميسازد و تلاش ميكند تا حاكميت ديني را به نحو احسن برقرار نمايد. مقام معظم رهبري در اين باره فرموده است: "امروز قدرتهاي دنيا اصرار دارند و پولها خرج ميكنند، براي اينكه بتوانند خط حاكميت دين را از دنيا پاك كنند. در بخشي از عالم اتفاقي افتاده است، ملّتي قيام كرد و حاكميت ديني و ارزشهاي ديني را عليرغم ميل قدرتمندان بهوجود آورده است."[9]
در حقيقت برقراري حاكميت ديني، به رهبري علماي دين و با ياري مردم تحقق مييابد. مردم در اين صورت نيز دوستدار ولايتاند و در پاسخ به نداي او از جان دريغ نميكنند. اما در اين ميان وظيفه رهبر است تا به شكلهاي مختلف مردم را در صحنه نگاه دارد و در تمام امور از حقوق مردم دفاع نمايد.
بنابراين رهبر، بهعنوان فردي دلسوز در رأس حكومت اسلامي، ميتواند با استفاده از روشهاي مختلف كه در ذيل به چند نمونه آن اشاره شده است در برقراري وحدت ملّي مؤثر باشد: 1ــ با عنايت به فرامين عاليه الهي درصدد باشد احكام خدا را عملي و اجرا نمايد؛ 2ــ در برقراري عدالت اجتماعي تلاش نمايد و با هرگونه تبعيض و فساد مبارزه كند؛ 3ــ به امور مسلمانان و مستضعفان رسيدگي كند و از تضييع حقوق آنان جلوگيري نمايد؛ 4ــ مردم و مسئولان را با وظايف خود آشنا ساخته و با رهنمودهاي خود آنان را به همديگر نزديكتر نمايد؛ 5ــ نسبت به حقوق مردم به هيچ وجه اغماض نداشته باشد و... .
نمونه بارز اين امر، حادثه كوي دانشگاه تهران در هفدهم تير سال 1378 ميباشد كه مقام معظم رهبري با تمام وجود در مقابل رسانههاي گروهي جهان از حقوق مردم دفاع كرد و با صراحت به مخالفان و معاندان داخلي و خارجي فرمود: "من از حق خود ميگذرم، ولي از حقوق مردم هرگز!" مردم نيز به يمن اين ازخودگذشتگي با اتحاد و يكدلي در تمامي نقاط ايران پهناور، در حمايت از رهبري، راهپيمايي و تظاهرات به راه انداختند و دشمن را به عقبنشيني واداشتند.
ب) قواي سهگانه و دستگاههاي دولتي: از عوامل مؤثر و مهم ديگري كه ميتواند در ركاب رهبري، سهم بسزايي در برقراري وحدت ملّي ميان مردم داشته باشد، هماهنگي قواي سهگانه در جهت خدمت به مردم است. دستگاههاي دولتي، بهويژه قوه مجريه، كه مجري قوانين وضعشده از سوي مجلس يا قوه قانونگذار است، بايد با به كار گماردن مديران و كارگزاران لايق هدف اصلي خويش را حل معضلات اجتماعي و گرفتاريهاي مردم بداند و انسجام دروني را حفظ نمايد.
"شما چگونه ميخواهيد محبت و اطمينان مردم را جلب كنيد؟ مردم بايد به من و شما اعتماد داشته باشند. اگر ما دنبال مسائل خودمان رفتيم، به فكر زندگي شخصي خودمان افتاديم، دنبال تجملات و تشريفاتمان رفتيم، در خرج كردن بيتالمال هيچ حدي براي خودمان قائل نشديم. هرچه توانستيم خرج كرديم. مگر اعتماد مردم باقي ميماند؟ مگر مردم كورند؟... آقايان! مگر مردم نميبينند كه ما چگونه زندگي ميكنيم؟"[10]
قوه قضائيه نيز در كنار قوه مجريه ميتواند سهمي بسيار مهم در سلامت و كمال جامعه داشته باشد. هميشه دستگاه قضايي در هر كشوري، جزء مجموعههاي وزين و عاليقدر و برخوردار از وزانتهاي علمي، اخلاقي و تقوايي هستند كه ميتوانند در ايجاد وحدت ملّي ما و برقراري عدالت اجتماعي و احقاق حقوق مستضعفان گامهاي مؤثري بردارند. عملكرد مسئولان قضايي بايد به گونهاي باشد كه مردم به آن اعتماد داشته باشند؛ زيرا در غير اين صورت، اعتماد عمومي مردم از بين ميرود و باز تفرقه و آشوب به جاي وحدت و امنيت كشور را فراخواهد گرفت.
"ما بايد كاري كنيم كه دستگاه قضايي در كل زندگي مردم و در كل بسيط حيات يك يك افراد اين جامعه ــ سطح كشور را عرض نميكنم، سطح كشور كه چيز قهري است ــ چنين حالت اميدي داشته باشد؛ يعني همينكه كسي مشكلي پيدا كرد، مظلوم واقع شد، يا مورد كمترين اجحافي قرار گرفت، در دل و زبان بگويد كه به دستگاه قضايي مراجعه ميكنيم، تا ظالم سر جاي خود بنشيند. بايد چنين روحيهاي در مردم بهوجود بيايد."[11]
مجلس شوراي اسلامي نيز به عنوان قوه قانونگذار، كه قوانين كشور را تنظيم مينمايند، بايد با هوشياري و بصيرت كامل و با اقدامات شايسته و خداپسندانه موجبات رضايت عموم مردم را فراهم سازد و زمينههاي رخنه دشمنان را به داخل مرزهاي ايران و بهويژه اسلام مسدود نمايند.
"نمايندگان محترم ملّت در مجلس شوراي اسلامي، بايد به دقت مراقب باشند كه مبادا خداي نخواسته اظهارات آنان، دلسردي و يأس را از تريبون عمومي مجلس، در سطح جامعه پراكنده سازد، بلكه قولاً و عملاً مظهر يكپارچگي ملّت باشند... رمز موفقيت دولت و قوه قضائيه و مقنّنه، در پشتيباني قاطبه ملّت از آنهاست. مجلس شوراي اسلامي، نقطه اميد نظام و مظهر اقتدار و اختيار ملّت است... ."[12]
ج) مردم: به عنوان مهمترين ركن تشكيلدهنده جامعه، يعني مردم، در صورتي كه با دستگاههاي دولتي و مقام رهبري هماهنگ باشد و انسجام دروني خويش را حفظ نمايد، به فضل خدا مسلماً پيروز تمام ميدانها خواهد بود.
"جمهوري اسلامي به فضل الهي، به كوري چشم دشمنان و عليرغم وسوسه خناسان و اشكالتراشي اشكالتراشانِ بدپيله بيانصاف تا امروز مراحل زيادي را پيش رفته و با قدرت نيز پيش خواهد رفت... . البته اگر مانعها نبود، وضعيت از اين خيلي بهتر بود... . اگر اعمال غرضهاي دشمنان شناختهشده و نشده نبود، از اين حالت خيلي بهتر بود. وحدت مردم محبت ميان مردم و مسئولان عشق به راه خدا و راه اسلام و راه آن رهبر عظيمالشأن و عاليقدر، آن امام راحل ... مردم را پيش برده و حركت داده است و اين تلاشها با ارزش است."[13] آري در سايه چنين وحدتي، دولت و دستگاههاي اجرايي كشور به ملّت، و ملّت به دولت دلگرم ميشوند و با حفظ اتحاد كلمه و وحدت، در برابر تمام مصائب استقامت ميكنند و تسليم ايادي و اجانب نميشوند.
2ــ عوامل اجتماعي:
عوامل اجتماعي به آن دسته از اقداماتي اطلاق ميشود كه دولتمردان و كارگزاران به منظور رفاه حال مردم و از بين بردن مشكلات اجتماعي آنان انجام ميدهند: مانند از بين بردن فقر، بيكاري و... .
عوامل اجتماعي ميتواند به شيوههاي مختلف در برقراري وحدت مؤثر باشد. مهمترين اين شيوهها عبارتاند از:
الف) تشكيل اتحاديههاي صنفي، و توجه به مشكلات مردم: "از دورههاي گذشته تا به امروز، كسبه و اصناف و تجار و كسانيكه در كار داد و ستد بودهاند، اهل عمل به دين و عقيده ديني و اعتقاد به علماي دين و حضور در كنار آنها بودهاند،... همين تديّن و انس كسبه به علما موجب شده است كه در هر ميداني كه علماي دين حضور داشتهاند، حضور اصناف و كسبه و اهل بازار در آنجا قطعي باشد. وقتي كه علماي اسلام ميخواستند در دوران مبارزات يك حضور مردمي قاطع را نشان بدهند، دستور ميدادند كه بازارها تعطيل بشود، و بازاريان و كسبه تعطيل ميكردند؛ يعني پشت سر علما ميايستادند و اين تأثير زيادي داشت... ."[14]
ب) تشكيل هيأتهاي مذهبي و توجه به مسائل معنوي: هيأتهاي مذهبي ميتوانند روح تشنه آدمي را در چشمهسار زلال معرفت سيراب كنند و نيازهاي معنوي مردم را مرتفع سازند. مداحان و ذاكران اهل بيت(ع) با برگزاري مراسم عزاداري نسبت به گردآوري مردم براي زماني خاص اقدام مينمايند و در مدح و منقبت انبيا و معصومين(ع) مديحهسرايي ميكنند و درواقع اين اقدام آنان تبلوري از "وحدت ملّي" است.
"شما پيوند عاطفي مردم با ائمه(ع) را حفظ كنيد... عاطفه مردم ما و پيوندشان با ائمه(ع) و عشقشان كه در شادي آنها حقيقتاً شاد ميشوند و در عزاي آنها حقيقتاً محزون و غمگين ميشوند، چيز بسيار مهمي است... ."[15]
نماز جمعه با توجه به اهميت آن و تأثير عظيمي كه در جلب رحمت الهي با هدايت مسلمانان و حفظ استقامت و وحدت و آگاهيهاي سياسي و ديني آنان دارد، ميتواند با بهتر برگزار شدن در سراسر كشور، به عنوان ميعادگاه اصلي مردم براي ايجاد وحدت مؤثر باشد.
ج) ايجاد مراكز و كانونهاي تفريحي سالم: تشكيل كانونهاي قرآن، مجامع جهاني اهل بيت(ع)، سازمانها و كنفرانسهاي حمايت از مظلومان، ايجاد مراكز ورزشي، فرهنگي و تفريحي سالم كه در آنها به نوعي تبادل افكار و نظريات انجام ميشود و قشرهاي مختلف مردم در آنها جمع ميشوند، از عوامل مهم و بسترساز اجتماعي وحدت ملّي قلمداد ميشوند. شكلگيري گروههاي مذهبي و صنفهاي مختلف كه به نوعي در آنها دستهاي از مردم گردهم ميآيند و براي نيل به هدفي مشترك گام برميدارند، ميتواند خود عامل مهمي در شكلگيري وحدت ملّي باشد.
3) عوامل اقتصادي:
عوامل اقتصادي درواقع به مجموعهاي از اقداماتي گفته ميشود كه دولتمردان و مسئولان اجرايي يك كشور براي بهبود مشكلات اقتصادي جامعه انجام ميدهند.
امروزه يكي از مسائل مهمي كه ميتواند در موفقيت يا ركود اهداف جامعه و دولتمردان آن سهم بسزايي داشته باشد مسائل اقتصادي ميباشد. در پرتو رسيدگي به اين مهم، مردم دغدغهاي براي مشكلات معيشتي ندارند و در صورت به وجود آمدن مشكلي بهخوبي با آن مقابله ميكنند و انسجام دروني آنها از هم نميپاشد.
"مسئولان فرق نميكند، مسئولان دولتي، مسئولان قوه مقنّنه، قضائيه، يعني همه كسانيكه دستاندركار مسائل اداره كشورند بايد به آن مسئوليت خودشان بپردازند و وجود خودشان را به آن بدهند... . مهمترين مسأله، مساله اقتصادي است. اين طرح (ساماندهي اقتصادي) كار بزرگي بود. طرح اميدي در مردم ايجاد ميكند... ."[16]
دولت و مسئولان اجرايي كشور بايد با توزيع عادلانه درآمد، با هرگونه فقر، فساد و تبعيض در جامعه مبارزه كنند و تلاش نمايند تا منابع و درآمدهاي حاصله به صورت يكسان، در اختيار قشرهاي مختلف مردم قرار گيرد، بهطوريكه اين توزيع در تمامي نقاط ايران انجام شود و هيچ فرقي بين طبقات شهري، روستايي، عشايري، ثروتمند و فقير نباشد.
"مباحثي همچون اولويت توسعه سياسي يا اقتصادي، كه مدتها بخش اعظمي از وقت رسانههاي مختلف را به خود اختصاص داد، اما كارگزاران و مسئولان دولتي بايد بدون توجه به اين مباحث، به دنبال اصلاح وضع اقتصادي مردم باشند؛ چراكه اگر مردم از مسائل اقتصادي و معيشتي، نارضايتي نداشته باشند، هيچ مسألهاي آنها را به معارضه ترغيب و تشويق نميكند. اما اگر مردم مشكلات اقتصادي فراوان داشته باشند، هرقدر هم آزادي باشد، مردم از حكومت برميگردند."[17]
بنابراين لازم است كه مسائل اقتصادي نيز در كنار ساير عوامل دخيل، در ايجاد زمينههاي مناسب براي تأمين وحدت ملّي مورد توجه جدي مسئولان و مردم قرار گيرد. مسئولان دولتي بايد به جاي شعار دادن، در تحقق اين مهم گام بردارند و درصدد برآيند مشكلات اقتصادي مردم را رفع كنند.
4) عوامل فرهنگي: به آن دسته از اقداماتي اطلاق ميشود كه مسئولان و دولتمردان كشور به منظور بهبود اوضاع فرهنگي كشور انجام ميدهند و با ايجاد مراكز فرهنگي نظير مراكز علمي ــ پژوهشي، مدارس، دانشگاهها، مطبوعات و... بسترهاي لازم براي تقويت وحدت ملّي را تحقق ميبخشند.
يكي از مقولات مهمي كه امروزه ميتواند در دگرگوني اوضاع هر جامعهاي تأثير بسزايي داشته باشد مقوله فرهنگ است. هر ملّتي داراي ذخيرههاي فرهنگي است كه نسبت به عمق و فراگيري و قدمت آن، باعث قوام ملّي و پيوستگي افراد و نسلهاي يك ملّت با هم و با گذشته خويش ميشود. اين ذخيرهها كه حاصل رنج و تلاش و فراز و نشيبهاي ساليان ملّت است، گرانبهاترين سرمايه نزد آن ملّت و دشمن اوست.
در واقع فرهنگ ركن ركين هر جامعهاي است كه در صورت رشد و شكوفايي آن، ميتوان به استقلال و خودكفايي رسيد و دست بيگانگان را از رسوخ در امورات فرهنگي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و نظامي كشور قطع كرد.
"با عدم وابستگي فرهنگي است كه استقلال يك ملّت تأمين ميشود... . اگر فرهنگ، اخلاق، عقايد و باورهاي دشمنان و بيگانگان در ميان ملّتي رواج داشته باشد چنين ملّتي نميتواند عليرغم مستقل بودن در امور سياسي و اقتصادي ادعاي استقلال كند. تنها در صورتي ميتوان يك مجموعه بشري را مستقل دانست كه نتواند خود را از سرايت امواج مسموم فرهنگي كه توسط بيگانگان ساخته و پرداخته شده است حفظ كند."[18]
از آنجايي كه جامعه ما، جامعهاي ديني و مذهبي است، با جوامعي كه صرفاً مسائل مادي زندگي مردم در ميان آنها اهميت دارد، تفاوتهاي بسياري خواهد داشت. در چنين جامعهاي در كنار مسائل مادي و معيشتي مردم، هدفهاي معنوي و فرهنگي آنان نيز، كه با روح و قلب آنان عجين ميباشد، برنامهريزي ميشود.
"سياست ما مقهور فرهنگ ماست و چهره بيروني و نمادين انقلاب، يك چهره فرهنگي است. فرهنگ ما ساختهشده تاريخ، مكتب و انقلاب ماست. لذا با اين ادعاي بزرگ، مردم از ما توقعات بسياري دارند كه بايد به آن عمل كنيم و از بين بردن نواقص كار را جدي بگيريم."[19]
با اين اوصاف، به طور اختصار ميتوان سهم مسائل فرهنگي را در تحقق وحدت ملّي اينگونه بيان نمود: 1ــ با توجه به اينكه فرهنگ دربردارنده كليه، عادات، ملكات، اخلاق و رسوم انساني است، لذا در صورت توجه و احترام به اين مقولات، ميتوان وحدت را در بين قشرهاي مختلف كه داراي عادات، رسوم و خلقيات متفاوتي هستند، ايجاد نمود؛ 2ــ لازمه استقلال هر كشوري، وابسته نبودن از لحاظ فرهنگي است. طبيعي است، فرهنگ وابسته، زمينهساز نفوذ رسوم و سنن فرهنگي بيگانه به داخل مرزهاي يك كشور است و با ورود اين رسوم، خواسته يا ناخواسته، مطامع و اهداف كشور مسلط دنبال خواهد شد. اما در صورت وابسته نبودن، نيروهاي دلسوز با استفاده از سنن خودي و كارآمد، بسترهاي لازم براي ترقي و كمال ملّي را فراهم ميكنند و به حفظ وحدت و انسجام ملّي كمك مينمايند.
3ــ رسانههاي گروهي و وسايل ارتباط جمعي نظير صدا و سيما، مطبوعات، مراكز فرهنگي، مدارس، دانشگاهها و ساير عوامل كه جزء بنگاههاي فرهنگي قلمداد ميشوند و از ابزار مهم فرهنگي به شمار ميروند، ميتوانند با پرورش نيروهاي متعهد و متخصص و تشويق مردم به حضور در عرصههاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و... جامعه سهم بسزايي در ايجاد وحدت و حفظ آرامش جامعه داشته باشند، به گونهاي كه همه نيروهاي فرهنگي و فرهنگسازان اين عمل را جزء وظايف اصلي خود قلمداد كنند.
5ــ عوامل نظامي:
به مجموعهاي از نيروهاي انساني، ابزار و لوازم جنگي، مجهز بودن به فنون نظامي روز و هرگونه وسيله نظامي كه بتوان به گونهاي به واسطه آن در مقابل مهاجمان ايستادگي نمود، عوامل نظامي ميگويند. وحدت همه قشرهاي ملّت و مسئولان و دولتمردان در شكلگيري و پيروزي انقلاب اسلامي ايران از سوي امام راحل(ره) رمز پيروزي نام گرفت.
"اگر نيروهاي مومن، بسيج و حزباللهي، يعني همين عامه مردم، همين اكثريت عظيم كشور عزيز ما، همينهايي كه جنگ را اداره كردند، همينهايي كه از اول انقلاب تا به حال، با همه حوادث، مقابله كردند، نبودند، و اگر بسيج و نيروهاي عظيم حزبالله نبود، ما هم در جنگ و هم در مقابل دشمنان گوناگون در اين چند سال شكست ميخورديم... . اين است آن نيروي اصلي اين كشور و نظام اسلامي متكي به اين نيرو است. اگر مردم يعني نيروهاي مومن و حزباللهي با نظام و دولت باشند، كه بحمدالله هستند، هيچ دشمني نميتواند كاري از پيش ببرد."[20]
در زمان جنگ تحميلي، در سايه برقراري وحدت و اتحادي كه از جانب امام(ره) ميان انبوه مردم ايجاد شده بود، دستههاي عظيم مردم گرد هم آمدند و توانستند در مقابل دشمن ايستادگي كنند.
نيروهاي مسلح درواقع، بهعنوان مهمترين و قدرتمندترين بازوي نظام، ميتوانند با استفاده از عوامل زير در ايجاد و بسترسازي وحدت ملّي مؤثر باشد:
الف) همكاري و همدلي ميان نيروهاي مسلح و دولت: بدون ترديد به وجود آمدن هرگونه تشنج و اختلاف ميان نيروهاي مسلح، اعم از ارتش، سپاه، بسيج و نيروي انتظامي، نتيجه كارآمد و شايستهاي براي كشور ما نخواهد داشت؛ زيرا در پرتو همين تشنجات و اختلافات داخلي، دشمن به راحتي در دل ما نفوذ خواهد كرد و پايههاي امنيتي كشورمان را متزلزل خواهد ساخت.
"ارتش و سپاه دو سازمان و دو بازوي مسلح در خدمت انقلاب و نظام جمهوري اسلامي هستند كه هر كدام با توجه به وظايف خود بايد در جهت برطرف كردن كاستيها و تبديل ضعف به قدرت، تلاش كنند و درخشندگيهاي هر يك براي ديگري درس و الگو باشد. ارتش و سپاه بايد در كنار يكديگر و در حيطه وظايف مشخصي كه بر عهده دارند خود را مجهز و قوي كنند."[21]
اگرچه نيروهاي نظامي جمهوري اسلامي ايران از ارتش، سپاه، بسيج و نيروي انتظامي تشكيل شده است و داراي اهداف و آرمانهاي واحدي ميباشند، اما با توجه به تعدد سازمانهاي موجود، بايد اين سازمانها در حين اداي وظيفه به طور هماهنگ عمل نمايند تا از ايجاد هرگونه اختلاف و تفرقه جلوگيري به عمل آورند.
ب) استقلال و آمادگي نيروهاي نظامي در سياست دفاعي كشور: همانطور كه ميدانيم، يكي از انگيزههاي اساسي قيام شكوهمند انقلاب اسلامي ايران به رهبري امامخميني(ره) استقلال و حفظ تماميّت ارضي كشور بود.
استقلال نظامي وقتي است كه كشور بدون اتكا به بيگانگان، قدرت دفاع از خود را داشته باشد و نيز بدون وابستگي به قدرتهاي بزرگ از عهده پاسداري از تماميت ارضي خود برآيد.
"ما به نيروي ذاتي و قدرتها و تواناييها و لياقتهاي خودمان متكي هستيم، بايد هم متكي باشيم. اگر به اين نيروها، متكي نبوديم، موجوديت اين كشور و اين ملّت، به شدت مورد تهديد و در خطر بود... . در دنياي امروز كه قطبيگريِ بسيار شديدي وجود دارد، قطب قدرتها و قطب وابستگان به قدرتها. فاصله اينها هم از لحاظ نيروي نظامي و سياسي و اقتصادي، يك فاصله ژرف و ناپيمودني است. با اين وصفي كه امروز در دنيا هست، قدرتهايي كه ميتوانند به كسي كمك بدهند... فقط به قيمت وابستگي به كسي كمك ميدهند ولاغير."[22]
به طور خلاصه ميتوان سهم عوامل نظامي را در استمرار و زمينهسازي وحدت ملّي اينگونه بيان نمود: 1ــ نيروهاي انساني مومن و متعهد از اركان اساسي عوامل نظامي به شمار ميرود و وحدت و هماهنگي ميان آنان مصونيت و حفظ استقلال و تماميّت ارضي را به دنبال دارد؛ 2ــ همكاري ميان عوامل نظامي ميتواند در جنبههاي مختلف نظامي، سياسي و... زمينهساز و بسترساز وحدت ملّي باشد؛ 3ــ تجهيز نيروهاي نظامي به سلاحهاي مدرن و علم روز باعث ميشود بر توان دفاعي آنها افزوده شود كه خود وابسته نبودن به قدرتهاي ديگر را به دنبال دارد و اين خود زمينهاي براي مشاركت عمومي فراهم ميسازد كه ابزار مهم وحدت ملّي است.
چالشهاي وحدت ملّي
چالشها درواقع مجموعهاي از عواملي هستند كه به شكلهاي مختلف قصد دارند چهره نظام اسلامي ما را تخريب كنند و آن را ناكارآمد جلوه دهند و تهديد نمايند. به عبارتي ديگر چالشها مجموعهاي از عوامل تهديدزا و خطرناك هستند كه مخالفان نظام جمهوري اسلامي با برنامهاي منظم و هدايتشده و با قصد تخريب چهره واقعي نظام اسلامي آن را طراحي ميكنند. اين عومل تهديدزا را ميتوان در دو بعد دروني و بيروني بررسي نمود.
1ــ چالشهاي دروني:
چالشهاي دروني مجموعهاي از عوامل تهديدزا هستند كه افراد داخل نظام يا به عبارتي "غيرخوديها" كه از اين انقلاب و اسلام سيلي خوردهاند و منافع شخصي خود را بر منافع ملّي ترجيح ميدهند، آنها را طراحي، و به سمت براندازي نظام هدايت ميكنند. اين عوامل را ميتوان در چند دسته بررسي نمود كه عمده آنها عبارتاند از:
الف) تضعيف ارزشها و باورهاي ديني: مردم ايران با پيروي از دين جامع اسلام ناب محمدي(ص) و حمايت بينظير از آرمانهاي ديني خود، به جهانيان ثابت نمودند كه دين اسلام، آسيبپذير نيست و تا مردم ديندار باشند و ارزشهاي ديني را حفظ نمايند، دشمن هيچ كاري نميتواند بكند. اما در اين ميان دشمن نيز از پاي نمينشيند و درصدد است ميان مردم تفرقه ايجاد كند.
"امروزه عده زيادي از عناصر وابسته داخلي در ركاب دشمن از هيچ اقدامي براي تضعيف و كمرنگنمودن چهره واقعي دين فروگذاري نميكنند، اما غافل از اينكه حيات و صلاح واقعي بشر در قوانين نوراني دين نهفته است و پيامبران و امامان و دينداران همگي در سايه اتحاد كلمه به پيروزي واقعي دست يافتند و اين چيزي نيست كه دين اسلام به آن اهميت نورزد."[23]
بنابراين به طور خلاصه ميتوان گفت كه با تضعيف ارزشها و باورهاي ديني، وحدت ملّي به مخاطره ميافتد؛ زيرا: 1ــ دين از امور فطري انسانهاست و همواره آزادي، استقلال و عزت انسان بر پايه عمل به ارزشهاي الهي است. ازاينرو عامل مهمي براي تأمين وحدت ملّي از طريق اين سه ركن اساسي، يعني استقلال، آزادي و عزت انسان ميباشد. پس تضعيف آن گامي است براي تضعيف وحدت ملّي؛ 2ــ با توجه به اينكه صلاح و حيات سالم و واقعي بشر در قوانين نوراني دين نهفته است و دينداري چيزي جز اصلاحطلبي نيست، تأمين اصلاحطلبي واقعي اسلامي در سايه اتحاد كلمه است. پس با تضعيف دين به راحتي ميتوان اتحاد كلمه را از بين برد؛ 3ــ تاريخ به خوبي نشاندهنده اين است كه دينداران واقعي و راهنمايان حقيقي بشر با تمسك به تعاليم عاليه دين و فرامين الهي و در سايه اتحاد كلمه كه جزئي از خواستههاي ديني است به پيروزيهاي مهمي دست يافتهاند كه حاصل آن را امروز به نام جوامع اسلامي و مبارزه با ديكتاتوري و استبداد، تروريسم و... مشاهده ميكنند، لذا تضعيف دين و باورهاي ديني اين انسجام و روحيه انساندوستانه را در مبارزه با هرگونه استبداد و... از بين ميبرد.
ب) بياعتمادي مردم و مسئولان نسبت به همديگر: اگر جامعه درصدد است سلامت و پويايي خويش را حفظ كند، لازمهاش اين است كه دولتمردان نسبت به مردم و بالعكس، اعتماد داشته باشند.
"ذخيره معنوي شما، يكي توكل به خداست، يكي اعتماد به اين مردم مومن و صادق و فداكار و علاقهمند به مسئولان و علاقهمند به اسلام و قدردان نظام جمهوري اسلامي، كه هر جا از طرف مسئولان نظام از اين مردم كمكي خواسته شد، آنچه در اختيارشان بوده، در اختيار ما قرار دادند و حجت را بر ما تمام كردند."[24]
يكي از عوامل ماندگاري مردم در كنار مسئولان در برهههاي مختلف انقلاب، اطمينان به تحقق شعارهاي ارزشي است كه مورد وفاق هر دو گروه مردم و مسئولان ميباشد؛ يعني اينكه حركت و نوع زندگي مسئولان نماد و جلوهاي از عمل به شعارهاي ارزشي است.
ج) تفرقه و ايجاد تشنج در ميان مسئولان: يكي از آفتهاي مهمي كه از درون، جامعه را بهطور جدي تهديد مينمايد، تفرقه و اختلاف در ميان مسئولان، احزاب و گروههاي سياسي است. دشمن از ديرباز همواره درصدد است كه بتواند با ايجاد تفرقه در ميان مسئولان، آن جامعه را از درون متلاشي سازد تا خود حاكم گردد.
"حالا شما ملاحظه كنيد، ببينيد توطئههاي دشمن چگونه است. گروههايي هستند كه در اساسيترين مسائل فكرشان يكي است، در اعتقاد به اسلام، در اعتقاد به شريعت، در اعتقاد به نظام جمهوري اسلامي، گاهي در رعايت حتي مستحبات، فكرشان و عقيدهشان، راهشان حتي عملشان يكي است، اما با تلقين دشمن، اينها احساس جدايي و نفرت از هم ميكنند. در مراكز مربوط به نظام، جلوي هم صفآرايي ميكنند. در بخشهاي مختلف، جلوي هم صفآرايي ميكنند! در ميان اين مجموعهها هر كدام كه نسبت به ديگران سختگيرتر، با اعلام دشمني صريح، تندكنندهتر و تيزكنندهتر آتش اختلاف باشد، اين بيشتر در خدمت دشمنان اين ملّت و اين نظام است، چه بداند و چه نداند."[25]
د) قوميتگرايي و تحريك احساسات قومي در ايران: ايران اسلامي يكي از كشورهاي كمنظيري است كه توانسته است در عين گستردگي مرزها و تعدد اقوام گوناگون از عرب، عجم، ترك، فارس، كرد، لر و... الفت و همدلي را به نحو احسن در ميان مردم حفظ نمايد.
دشمن يكي از عواملي را كه براي براندازي اين نظام مؤثر ميداند، شوراندن قومها عليه دولت مركزي يا عليه همديگر است، بدين طريق كه با تحقير اقوام توسط عدهاي معاند، آن را به اقوام ديگر يا دولت مركزي تعميم ميدهد يا چنين باوري را به قوميتها القا ميكند كه دولت نسبت به آنان بيتفاوت است و سرمايهگذاري چنداني بر روي فلان قوم خاص يا در محل استقرار آنان انجام نميدهد و هزاران روش ديگر كه هركدام به سهم خود از عوامل اساسي تضعيف وحدت ملّي است و بر درگيريهاي قومي دامن ميزند و انسجام ملّي را از بين ميبرد.
"البته همينجا من بگويم، سعي بر اين است كه مسأله قوميتها در ايران عمده بشود. عدهاي با تحريك احساسات قومي و نفي عامل حقيقي وحدت، يعني اسلام و دين، دنبال اين قضيه هستند. آن كساني كه خيال ميكنند عامل وحدت كشور، زبان فارسي است، دلبستگيشان به زبان فارسي يقيناً به قدر بنده نيست. يكصدم تلاشي هم كه بنده براي زبان فارسي كردهام، آنها نكردهاند و نخواهند كرد. عامل وحدت ملّت ايران زبان فارسي نيست، دين اسلام است. همان ديني كه در انقلاب و نظام اسلامي تجسم پيدا كرد... . عدهاي سعي ميكنند اهميت عامل پيوند مستحكم دلهاي ملّت ايران، يعني ايمان اسلامي، را كمكنند. نه، كشور ملّت يكپارچه است، البته يكپارچگياش به خاطر تاريخ و جغرافيا و سنّتها و فرهنگ است، اما عمدتاً بهخاطر دين و مسأله رهبري است كه اجزاي اين ملّت را به هم وصل كرده و همه احساس يكپارچگي ميكنند."[26]
هـ) مطبوعات وابسته: با گسترش علم انفورماتيك، ارتباطات شكل ويژهاي به خود گرفته و در دنياي پرهياهوي امروزي، كه به عصر اطلاعات يا انفجار اطلاعات ملقب شده، جايگاه ويژهاي يافته است. مطبوعات، يعني يكي از وسايل ارتباط جمعي، ميتواند با درج حقايق و فراخواني عموم مردم به وحدت، صفا و دوستي را براي مردم و دولت فراهم نمايد. اما اگر مطبوعات برعكس قضيه عمل نمايد، ميتواند به صورت يكي از عوامل اساسي در تخريب چهره وحدت همگاني عمل كند.
مطبوعات وابسته مطبوعاتي است كه در جهت منافع دشمن و با هدف براندازي نظام و ايجاد تفرقه ميان مردم عمل ميكند. اين مهم با توجه به اينكه در چند سال اخير در كشور ما نمود بيشتري پيدا كرده است. مورد عنايت جدي مقام معظم رهبري واقع گرديد.
"امروز برخي مطبوعات همه همّتشان تشويش افكار عمومي است. متأسفانه همان دشمني كه به وسيله تبليغات خود همّتش اين بود كه افكار عمومي يك كشور را به سمتي متوجه بكند. امروز به جاي راديوها آمده و در داخل كشور ما پايگاه زده است. بعضي از اين مطبوعاتي كه امروز هستند پايگاههاي دشمن هستند همان كاري را ميكنند كه راديو و تلويزيون بيبيسي امريكا و رژيم صهيونيستي ميخواهند بكنند. ميآيند جنگ و رزمندگان و شهدا و سپاه و بسيج را زير سؤال ميبرند. اين گسست نسل كنوني از نسل گذشته و از افتخارات گذشته، اين جدا كردن مردم از مسئولان، اين جدا كردن مردم از عقايد ديني و باورهاي ديني آيا جز از دشمن برميآيد؟ اما ميبينيم كه فلان روزنامه همه اين كارها را ميكند."[27]
2ــ چالشهاي بيروني:
چالشهاي بيروني دستهاي ديگر از عوامل تهديدزا هستند كه بيگانگان و دشمنان خارجي نظام، بيرون از مرزهاي ملّي آنها را براي تخريب وحدت عملي ميكنند. دشمن درصدد است تا با برنامهاي منظم و منسجم وحدت مردم را خدشهدار سازد و كانون گرم جامعه را از هم بپاشد. دشمن براي رسيدن به اين هدف، چون از طريق نظامي موفق نميشود، ناگزير از طريق فرهنگي وارد ميگردد.
تاريخ روابط بينالملل نشان ميدهد كه قدرتهاي بزرگ جهاني به هيچوجه كشورهاي مستقل و داراي ماهيت ايدئولوژيكي متفاوت را تحمل نميكنند، و براي تغيير رفتار و حتي سرنگوني چنين كشورهايي از انواع حيلهها و شگردها استفاده كردهاند.
يكي از شگردهاي قدرتهاي جهاني كه عليه نهضتهاي اسلامي به كار گرفته شد و سبب ناكامي و شكست آنها گرديد، سياست "تفرقهبينداز و حكومتكن" ميباشد. اين سياست پس از پيروزي انقلاب اسلامي در رأس دستور كار دشمن قرار گرفت، ولي با درايت و هوشمندي رهبر كبير انقلاب عقيم ماند. اكنون نيز دشمن بار ديگر با استفاده از شيوهها و فنون مدرن به طور پيچيدهاي به فعاليت دست زده است و عليه اين نظام سمپاشي مينمايد.
"من ميبينم امروز در خلال تبليغات دشمناني كه از بيرون مرزهاي ملّي تبليغ ميكنند، خط ايجاد اختلاف و تفرقه تعقيب ميشود، البته اگرچه بعضي از آنها دنبالههايي هم در داخل دارند و اينطور نيست كه يكسره بيرون اين مرزها باشند، نه شعب باريكي در داخل هست كه اگر جرأت كنند، آن را بيشتر هم خواهند كرد. از اين آزادي كه بحمدالله در كشور هست دارند سوءاستفاده ميكنند اما عمده مربوط به بيرون است. ميبينم كه خط تشنج خط ايجاد اختلاف و تفرقه از طرف دشمنان انقلاب و اسلام، از طرف كسانيكه انقلاب نفس آنها و جلوي مطامع آنها را در طول سالهاي متمادي گرفت، دارد تعقيب ميشود."[28]
نتيجه
از مجموع آنچه به اختصار گفته شد، روشن ميشود كه تحقق اتحاد ملّي در يك جامعه مانند هر پديده ديگر هستي، ريشه در عوامل خاصي دارد و عوامل ويژهاي نيز آن را تهديد ميكند. جامعه نيز پديدهاي قانونمند است و براي تحكيم وحدت آن بايد با تكيه بر اين قانونمنديها، عوامل بسترساز وحدت را شناسايي و تقويت كرد و در برابر، عوامل تهديدكننده آن را نيز بررسي نمود و مجال ظهور را از آنها گرفت.
پينوشتها
--------------------------------------------------------------------------------
[1]ــ كوثر ولايت (5)، تهران، اداره سياسي حوزه نمايندگي ولي فقيه در سپاه، 1379، صص 74 ــ 73
[2]ــ سخنراني مقام رهبري در خط�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 526]
-
گوناگون
پربازدیدترینها