واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مردم شناسی و جامعه شناسی، ایل و عشایر(5) گذشته، میان دو اصطلاح ایل و عشایر تمایزی قائل نبودند و این دو را مترداف با یكدیگر و برای معرفی گروهی از مردم كوچندهٔ شبانكارهٔ چادرنشین به كار میبردند؛ اما امروزه در مردم شناسی و جامعه شناسی، ایل و عشایر، دو مفهوم متفاوت به كار میروند. .... الف- ایلهای بدون قشربندی (شامل اجتماعات كوچكی از ایلها و طایفهها): در این نوع جامعههای ایلی ، قشر حاكم وجود نداشت و اعضای طایفهها با سران طایفهها، یعنی كدخدایان و ریش سفیدان، وضع اجتماعی برابر و یكسانی داشتند و تصمیمات معمولا در مجلسی مركب از اعضای ایل و طایفه گرفته میشد. طایفهی «گوشهای » و طایفهی «سادات حیات غیب»در لرستان، نمونهای از این دسته ایلهای بدون قشربندی بودند. ب- ایلهای با قشربندی ضعیف(شامل گروهی از ایلهای بزرگ با تیرههای متعدد): در این دسته از ایلها معمولا یك تیره، هسته مركزی ایل یا طایفه به شمار میرفت و رهبری ایل یا طایفه را بر عهده داشت. زمینهای مرغوب كشاورزی و مراتع، در اختیار تیرهٔ حاكم بود، اما تیرههای دیگر نیز حق بهرهبرداری از آنها را داشتند. قدرت رهبری در دست چند تن از اعضای تیرهٔ حاكم بود كه به طور جمعی، طایفه یا ایل را رهبری و هدایت میكردند. اعضای تیرهٔ حاكم، قشر برتر جامعه ایلی بودند. ایلهای «میر»، «قلاوند» و «بهاروند» از زمرهی این ایلها به شمار میرفتند. در این دسته ایلها، بجز تیرهٔ خوانین، یا قشر برتر، ۳ قشر دیگر هم وجود داشتند: ۱. قشر همسا (همسایه) كه بیشتر اعضای تیرههای دیگر ایل را تشكیل میدادند، و به تیره خوانین وابسته بودند؛ ۲. قشر لوتیها (نوازندگان) كه پایینترین قشر ایل بودند و ازدواج میان اعضای این قشر و قشرهای دیگر ممنوع بود؛ ۳. قشر سیدها كه در میان قشرهای دیگر از احترام خاص برخوردار بودند. ج- ایلهای با قشربندی پیشرفته (شامل ایلهایی متشكل از مجموعهای از طایفهها و تیرهها):این دسته از ایلها، مانند بختیاری و قشقایی، هر یك دارای ۵ قشر متمایز از یكدیگر بودند: ۱.قشرحاكم، كه روستاها ، زمینهای كشاورزی، مراتع مرغوب، چشمهسارها و گلههای بزرگ گوسفند را در اختیار داشتند. اعضای این قشر با دریافت بهرهی مالكانه از روستاها، مالیات گله از افراد ایل و درآمدهای دیگر، صاحب قدرت و ثروت شده بودند. ایلخانان و خوانین آن معمولا در شهرها میزیستند و شماری خدمتگزار و تفنگچی در دستگاه خود نگه میداشتند. منصب و منزلت اجتماعی افراد قشر، ارثی بود و مردان آن با القابی مانند ایلخان، خان و خانزاده، و زنان آن با القاب «بیبی» از افراد قشرهای دیگر متمایز میشدند. ازدواج در میان این قشر بیشتر به صورت درون همسری بود. گاهی خوانین برای مقاصد سیاسی با ازدواج میان خود و كلانتران یا كدخدایان ایل، و یا سران ایلهای دیگر، با آنان رابطه برقرار میكردند. ۲.قشر كلانتران، یا سران طایفهها. منصب و پایگاه اجتماعی كلانتران موروثی بود. آنها صاحب زمین و مرتع و گلههای بزرگ گوسفند بودند و همیشه گروهی تفنگچی فرمانبر در اختیار خود داشتند. اعضای این قشر بالاترین مرجع تصمیمگیری در امور ایلی بودند. ازدواج در میان آنها بیشتر به شیوه درون همسری یود. ۳.قشر كدخدایان. منصب كدخدایی ارثی بود، اما كدخدایان برای به دست آوردن این مقام و منصب ناگزیر از جلب خشنودی اعضای تیرهٔ خود بودند. كدخدایان مانند عامهٔ عشایر از راه دامداری و زراعت زندگی میگذراندند و به نمایندگی از سوی خوانین و كلانتران و با مشورت اعضای تیره ، تصمیم میگرفتند و عمل میكردند. ۴.قشر عامه عشایر،كه گروه تولید كنندگان اصلی جامعه ایلی بودند و از راه گلهدداری و زراعت زندگی میگذراندند. زندگی آنها در سنجش با زارعان ده نشین كه در زیر یوغ مالكان بودند، بهتر مینمود. ازدواج در میان آنها بیشتر درون گروهی بود، لیكن به كدخدایان نیز دختر میدادند و از آنها دختر میگرفتند. گاهی خوانین و كلانتران از این قشر، دختر به همسری میگرفتند. این همسران به لحاظ منزلت اجتماعی، درجه دو به شمار میآمدند و همچون كنیز در خانه خوانین كار میكردند. ۵. قشر نیمه مطرود، كه پایینترین قشر جامعه ایلی بودند . افراد این قشر، از ایل به شمار نمیآمدند، زمین و گله نداشتند و صاحب حرفههای مختلف ، مانند چلنگری، سلمانیگری و و نوازندگی بوند. از لحاظ سیاسی و اجتماعی نیز نقشی در ایل ایفا نمیكردند. پرویز ورجاوند در تركیب اجتماعی جامعه ایلات، ۳ قشر را از یكدیگر متمایز میكند: نخست، قشر خانها و كلانتران كه از گروه اشراف ایل به شمار میرفتند. افراد این قشر، صاحب اغنام احشام زیاد و كشتزارهای وسیع در قلمرو ایل بودند و در شهرهای بزرگ مستغلات داشتند. ایشان با مقامهای مسئول محلی و مملكتی در تماس بودند و برخی از آنها صاحب منصبهای سیاسی و اداری نیز بودند. در ایلات بزرگی مانند بختیاری و قشقایی، اعضای ای قشر دارای تشكیلات وسیعی بودند كه مسئولیت تماس با افراد ایل را برای جمعآوری مالیات، رسیدگی به دعاوی، نظارت در برداشت محصول و جداساختن سهم خان داشتند؛ همچنین دارای نیروی رزمی و مجافظ و گشتیهای اردو به هنگام كوچ بودند. در دستگاه رهبری خان، سازمانی نیز وظایف فراهم كردن امكانات تشریفات را بر عهده داشت، مانند آبدارخانه، فراشخانه، آشپزخانه و بخش مربوط به نگهداری اصطبل و قاطرچی و پرورش دهنده اسب و اسلحهدار. دوم قشر كدخدایان و ریشسفیدان و شماری از طبقه متوسط جامعه ایلی كه دارای اغنام و احشام بودند و از راه دامپروری و فروش فرآوردههای دامی زندگی میگذراندند. افراد این قشر برای خود كار میكردند و كارگر و مزدور خوانین نبودند. سوم، قشر خانوادههای ایلی بدون دام كه از راه چوپانی و كارگری در ایل، و یا همچون كارگر فصلی در روستاها و شهرها زندگی میگذراندند. شماری از آنها هم روستاییانی به ایل پیوسته بودند كه برای ایل كارگری میكردند پژوهشگران در تكنگاریهای خود صورتهای دیگری نیز از قشربندی اجتماعی در جامعههای ایلی مورد تحقیق خود را آوردهاند. افشار نادری در مونوگرافی ایل بهمئی، ۳ قشر خان و خانزادگان، خوانین طایفهها، كدخدایان و اعضای معمولی ایل (رعایا) را تشخیص داده است. به نوشته او خوانین در كار تولید مستقیما مداخله نداشتند، در صورتی كه كدخدایان و رعایا در همه كارهای تولیدی سهیم بودند. خوانین ایل و طایفهها برای افراد طایفهٔ خود و طوایف دیگر همچون پدر به شكار میرفتند و در واقع عمو و عموزادگان آنها بودند. از این رو، رابطه میان افراد ایل با خوانین رابطه سلسله مراتب حكومتی نبود و قشربندی جامعه ایلی موجب پدید آمدن طبقات اجتماعی نمیشد. در ایل بهمئی، همچون ایلات دیگر، قشری به نام توشمال (مطرب)، خطیر (سلمانی) و غربتی(كولی) وجود نداشت.غفاری به ۷ قشر در جاعه ایلی بویراحمد اشاره میكند : ۱. خوانین كه از تیره اردشیری و قشر بالای جامعه بودند و شخصی به نام ملك را نیای بزرگ خود میدانستند؛ ۲. ریشسفیدان كه پس از مرتبه خوانین ، سرپرستی تیرهها، طایفهها و اولادها را بر عهده داشتند و با القابی چون «میر»(در تیره سادات) و «كی»(درتیره كیگیوی) از دیگران متمایز میشدند؛ ۳. میرزاها كه مشاوران و مباشران و مأموران اجرایی خوانین بودند و بهره مالكانه آنها را گردآوری میكردند. بیشتر میرزاها به تیرهٔ «سادات امام زاده علی» تعلق داشتند؛ ۴. عالمها كه از معلمان باسواد طایفه «سادات شاه قاسمی» ، و آگاه به احكام و مسائل فقهی ، و متصدی موقوفات امامزاده بودند. عالمها در خطاب با پیشوند «آ» (مخفف آقا) بر سر اسمشان از افراد دیگر تیرهها و عشایر متمایز میشدند. این گروه علاوه بر داوری و قضای شرعی و اجرای عقد نكاح در ایل، مشیر و مشاور خوانین در برخی امور سیاسی و اقتصادی نیز بودند؛ ۵. نوكرها كه خادمان و مأموران اجرای خوانین بودند و به چند دسته، مانند محصلان بهرهی مالكانه و رسومات، كشیكچیان ، سواران محافظ خان، تفنگچیان، پیشخدمتان دستگاه رهبری خان و... تقسیم میشدند. ۶. رعیت، دامدارها كه مولدان واقعی جامعه ایلی بودند و شاخه بزرگی از گروههای خویشاوند را در ایل تشكیل میدادند. در این قشر۳ لایه از هم قابل تشیص بودند:الف- خانوارهایی كه تنها به كار تولید دامی و زراعی میپرداختند، ب- خانوادهایی كه افزون بر فعالیتهای تولیدی به كار و یاری دیگران نیز متكی بودند، ج- خانوارهایی كه افزون بر كار زراعی و دامی خود، برای گذران زندگی روزانه، ناگزیر از كار برای دیگران بودند. اینان از دامداران تهیدستی بودند كه گروه بازاریان و برزگران راشكل میدادند؛ ۷- قشر جنبی كه گروه خطیر، مهتر، آهنگر و پیلهور غیربومی را در جامعه بویراحمد تشكیل میدادند. در تركیب قشربندی اجتماعی ایل قشقایی، ۴ گروه ایلخانان، ایلخانان ، كلانتران، كدخدایان و ریشسفیدان ، به ترتیب ارزش و پایگاه احتماعی ، در سلسله مراتب هرم سرپرستی قرار داشتند. پس از این گروهها، ۳ قشر دامداران یا افراد عادی (گروه مولد ایل)، كارگران (گروه فاقد زمین ، مرتع و دام، مانند چوپان و نوكر و مهتر و تفگچی كه بیشتر برای خوانین و كلانتران و كدخدایان كار میكردند)، و پیشهوران (سلمانیها، نوازندگان و غربتیها) به ترتیب قشرهای جامعه قشقایی را شكل میدادند.در قشربندی اجتماعی جامعهی بلوچ ده نشین و عشایری در حوزهی جغرافیایی بنت بلوچستان، ۶ قشر در جامعه روستایی و ۵ قشر در جامعه عشایری برشمردهاند: خان (گروه حاكم و خویشاوندان آنها)، كدخدا(مالكان زمین یا بزرگ مالكان)، ارباب (خرده مالكان)، استاد (صنعتگران، شامل زرگر، آهنگر، نجار)، درزاده (كارگران كشاورز بیآب و زمن و نیروی مولد جامعه)، و نوكر و غلام (بردگان) در جامعه بلوچ روستایی؛ هوت، (طایفهای از بالاترین قشر اجتماعی و هم ردیف گروههای بالای قشر كدخدای روستاها)، كرنكش( افراد طایفه كرنكش)، بلوچ(طایفه)، جت (شتربانان هم مرتبه درزادههای روستایی) و تیه( بردگان عشایر) درجامعه عشایر بلوچ كه به ترتیب ارزش و اعتبار و منزلت اجتماعی داشتند. افراد قشرهای درزاده و نوكر و غلام در جامعه روستایی، و جت و تیه در جامعه عشایری از قشرهای حقیر و پایین اجتماعات بلوچ به شمار میرفتند و از حقوق اجتماعی برخوردار نبودند(۵).
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1208]