واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: دلم براي «شادي» سوخت؛ كلمه غمگيني است «شادي». وجودش هميشه در گرو اتفاقها و چيزهاي ديگر است. دليل ميخواهد حضورش؛ اگر بيدليل بيايد لوس ميشود. معمولاً هم راهش را بلد نيست.بعضي وقتها جاهاي بيمزهاي ميرود. بعضي وقتها سرجايش است اما كسي او را نميبيند. حتي حسش هم نميكنند. فقط نتيجهاش ديده ميشود. اصلاً راستش را بخواهيد خود كلمهاش همينجوري «حالگيري» است. در حالي كه وقتي به يك لحظه خيليخيلي شاد فكر ميكنيم ميبينيم كه عجب خارقالعاده است اين شادي؛ و چه تأثير بزرگي روي روابط ما با آدمهاي دوربرمان و روي فعاليتها و حتي درس و مدرسهمان دارد؛ به شرطي كه وقتي شاديم، راه شادي كردن را بلد باشيم. عكس: رضا معطريان من و تو براي من، شاديها عمق ندارد. اما گاهي همان شادي سطحي را دوست دارم، دلم ميخواهد شادي كنم، اگر حتي بعداً خيلي احساس خوبي نداشته باشم. براي تو، شادي سروصداست. هيجان و هياهوست. تو به بهانههاي مختلف شادي ميكني. خودت گفتي وقتي تيم مورد علاقهام ميبرد، از ته دل شاد ميشوم و ميخواهم همه بدانند كه چهقدر خوشحالم. فوتبال كه تعطيل است، شادي هم نيست؛ عليرضاي 15 ساله اين را گفت. براي تو، همين كه مدرسهها تعطيل شده، شادي است. خودت گفتي تابستانها بيشتر شاد هستي. دست خودت نيست آرياي 14 ساله. و تو از وقتي 16 ساله شدهاي، حتي در لحظههاي خيليخيلي شادت، يك اضطراب زندگي ميكند. خودت گفتي از حالا نگران كنكور شدهاي. يادت هست نيلوفر! براي روانشناس، شادي يك بحث تحليلي است: «از ديدگاه روانشناسي شادي و نشاط، يك هيجان مثبت است كه رويآوري را در ما ايجاد ميكند. يعني علاقه به برقراري ارتباط، دريافت و يادگيري . يعني اگر شاد باشيم، با اضطراب كمتر، فكر بازتر و آرامتر، به كارهايمان ادامه ميدهيم.» براي من، يعني الان تابستان است و افسردگي پاييز و ماه مهر وجود ندارد و هر چه به تابستانهاي كودكيام فكر ميكنم، ميبينم تابستان هميشه يك مهمان داشته است؛ شادي. براي تو، فرصت استفاده از فضاهاي شاد وجود دارد. خودت گفتي حتي عروسيهايي كه تابستان ميروم بيشتر خوش ميگذرد. براي تو اين فرصتي است تا روحيهات را تقويت كني و براي نيمه دوم سال، آماده شوي. او دكتر شيوا دولتآبادي، روانشناس و مشاور ميگويد: «در زمانهاي خيلي دور، فردوسي بزرگ سروده: چو شادي بكاهد، بكاهد روان/ خرد گردد اندر ميان ناتوان. آنچه اين مرد بزرگ آن روزگار سروده، امروز در روانشناسي و در آزمايشگاهها ثابت ميشود. رابطه بين هيجان مثبت (شادي) و يادگيري و مسئوليتپذيري امروز كاملاً مشخص و ثابت شده است و در واقع كسي كه بدون هيجان مثبت و نشاط و شادي به زندگي نگاه كند علاوه بر كسالت، مسئوليتپذيري را نيز از دست ميدهد. از نظر زيربناي روانشناسي، احساس نشاط و شادي را نوعي تقويت روحي به حساب ميآوريم. يعني براي كار در هر زمينهاي اگر ما يك تقويت مثبت را پشتوانه روحي خود كنيم، دست به خودتشويقي ميزنيم و آن كار را با شور و اشتياق ادامه ميدهيم. از ديدگاه عصبشناسي ميتوانيم بگوييم خيلي از راهها و مدارهاي عصبي مغز ما، پيوندهاي مشتركي بين احساسات مثبت و منفي و هيجانها و واكنشهاي يادگيري ما ايجاد ميكند. ما ميدانيم هرگاه شادماني همراه با فعاليتها باشد. آن فعاليتها استحكام پيدا ميكند. حتي يك فعاليت كاملاً تفريحي يا ورزشي.» آنها براي هر كس شادي يك معني ميدهد. هركس يك جور شاد ميشود. مادر: هر وقت شما شاد باشيد، من شادم مادر بزرگ: خنده بر هر درد بيدرمان دواست. برادر: شاد بودن هنر است/ شاد كردن هنري والاتر.(حميد مصدق) خواهر: ميگويند اگربخندي دنيا بهت ميخنده؛ اين درسته؟ دوست: شادي بهانه ميخواهد. همينطور كه نميشود شاد بود. و باز هم تو: ما به آدمهاي... ميگوييم خوشحال. منبع:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 273]