واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: همشهری-متخصصان علوم ارتباطات بر اين عقيدهاند كه در طبيعت حيوانات و نيز انسان، رفتاري وجود دارد كه ما آن را «قلمروجويي» ميناميم؛ بدين معنا كه هر فرد يك فضاي شخصي دارد، فضايي در پيرامون بدن خود با مرزهاي نامرئي كه در آن مزاحمان و ميهمانان ناخوانده، جاي ندارند. ما اين فضاي پيرامون خود را همواره با خود داريم و اگر ديگران وارد آن شوند، احساس ناامني و اضطراب ميكنيم اما اگر ديگران هميشه از آن دوري جويند شايد احساس كنيم كه طرد شدهايم؛ به همين دليل ما به طور مداوم و تقريبا ناآگاهانه، نسبت به افرادي كه نزديك ما ميشوند اين فضا را تنظيم ميكنيم. يك قلمرو، منطقه يا فضايي است كه انسان آن را از آن خود و بهمثابه امتدادي از بدنش ميداند. در واقع هر شخصي داراي قلمرو خاص خود است كه شامل منطقه پيرامون متعلقات اوست. ميتوان گفت همه ما با ترسيم دايرهاي نامريي به دور خود، قلمرو و حريم خصوصيمان را مشخص ميكنيم و اگر كسي كه او را نميشناسيم به درون آن دايره يا محدوده قدم بگذارد احساس ناراحتي يا به نوعي احساس تهديد فيزيكي ميكنيم. در چنين موقعيتي بدن ما خود را براي واكنشي از نوع «جنگيدن يا گريختن» آماده ميكند. تعداد تنفسها و ضربان قلبمان افزايش مييابد و مقدار زيادي هورمون آدرنالين به درون جريان خونمان ترشح ميشود و اغلب براي پنهان كردن ناراحتي خود سعي ميكنيم تا بيشتر لبخند بزنيم. با تمام اين تفاسير ما در روابط روزمره خود، ناخواسته وارد قلمرو ديگران ميشويم. در سفرهاي درونشهري براي رفتن به محلكار خود مجبوريم وارد اتوبوسهاي شلوغ يا آسانسورهاي پرجمعيت بشويم و در چنين مكانهايي به دليل فاصله اندك ميان ما و ديگران احساس راحتي نميكنيم به همين دليل، لازم است قانون طلايي «حفظ فاصله» را رعايت كنيم. در چنين فضاهاي بستهاي، براي اينكه نشان دهيد قصد تهديد قلمرو كسي را نداريد بايد نگاه خود را به درون آن فضا متمركز كنيد و حركات بدن خود را به كمترين ميزان ممكن برسانيد. حفظ تعادل رفتاري در چنين موقعيتهايي امري كاملا ضرورياست. امروزه روانشناسان متوجه شدهاند، افرادي كه مشغول رانندگي هستند اغلب رفتاري كاملا متفاوت از رفتار معمول اجتماعي خود در برابر حريمشان نشان ميدهند چرا كه براي بعضي از مردم، اتومبيل يك «پيله» محافظ است كه ميتوانند در داخل آن از دنياي بيرون در امان بمانند. به نظر ميرسد كه اتومبيل گاهي اوقات اثر بزرگنمايي در اندازه حريم يك فرد داشته باشد. به همين دليل زماني كه راننده ديگري به جلو خودرو ميپيچد حتي اگر هيچ اتفاقي هم نيفتاده باشد، راننده شايد يكسري تحولات فيزيولوژيكي را تجربه كند، عصباني شود و حتي به راننده متخطي حمله كند. همچنين چگونگي استفاده از فضا، رابطه تنگاتنگي با جايگاه شخصي دارد. معمولا اشخاص مهم تمايل دارند تا حريم خصوصي بيشتري را به خود اختصاص دهند. به طور كلي روابط انسانها براساس فاصله به 4دسته تقسيم شده است: صميمانه، شخصي، اجتماعي و عمومي كه هريك از تقسيمات از نظر رفتاري با يكديگر تفاوتهايي دارند. فاصله صميمانه يا حريم خصوصي اندازه اين فاصله در تماس مستقيم با فرد ديگر حدود 45سانتيمتر است. اين فاصله بيشتر در مورد فعاليتهاي خصوصي ما(بغل كردن و در گوشي حرف زدن) مطرح ميشود و مسائلي كه در اين فاصله مورد بحث قرار ميگيرند، براي طرفين كاملا محرمانه است. اين فاصله نزديك عموما خوشايند اماكن عمومي نيست و افراد بيشتر فرهنگها تلاش ميكنند كه در انظار عمومي از آن بپرهيزند. فاصله شخصي يا قلمرو روابط دوستانه: فاصله 45 تا حدود120سانتيمتر را حريم شخصي و گاهي «حريم آسايش» نيز مينامند. بيشتر افرادي كه با يكديگر حرف ميزنند در اين فاصله احساس آرامش بيشتري ميكنند. مرحله بسيار نزديك اين فاصله براي روابط بسيار نزديك و كم و بيش صميمانه مورد نظر است و مرحله دور آن مناسب براي گفتوگوهاي دوستانه است. فاصله اجتماعي: فاصله 120 تا 360 سانتيمتر را شامل ميشود كه آن را به عنوان «فاصله روانشناختي» مطرح كردهاند. اين فاصله درجريان مراودات اجتماعي و مذاكرات تجاري مشاهده ميشود. همچنين اگر شخصي بايستد و مخاطب او بنشيند اين فاصله حريماجتماعي نيز ناميده ميشود. در اين حالت، آن كسي كه ايستاده است معمولا كنترل امور را در دست دارد مانند فاصله معلم و شاگرد. فاصله عمومي: اين فاصله، بيشترين فاصلهاي است كه انسانها در روابط بين خود، آن را حفظ ميكنند و اندازه آن 360سانتيمتر و بيشتر است. اين فاصله در سالنهاي سخنراني و كنفرانسها ميان سخنرانان و شنوندگان رعايت ميشود و سخنرانان باتجربه در اين فاصله براي اثربخشي بيشتر كلام خود از حركت اندام استفاده بيشتري ميكنند. آنان از اشارات، بالا و پايين آوردن صدا و به طور كلي ارتباطات غيركلامي براي بهتر شدن فراگرد ارتباطات استفاده ميكنند. فرهنگ و فضاي ارتباطي بايد به اين نكته توجه كرد كه فرهنگ، به صورت غيرمستقيم به ما ميآموزد كه چگونه با ديگران به طرق مختلف ارتباط برقرار كنيم. هر شخصي توسط قلمروي خاص خود احاطه شده است. اين قلمرو براساس زمينه فرهنگي، وضعيت، حالت و احساس شخصي و فعاليتي كه در آن مشاركت ميكند كوچك و بزرگ ميشود. افراد ساكن در اروپاي شمالي(انگليسيها، اسكانديناويها وآلمانيها) تمايل دارند محدوده بزرگتري از فضاي شخصي را در اختيار داشته باشند و از تماس نزديك اجتناب ميكنند. در واقع آنها به قلمروي بيشتري در اطراف خود نياز دارند. بنابراين انگليسيها به شكل كليشهاي دوست دارند كه دور (غيرصميمي) و غير شخصي(بدون احساساتشخصي) باشند و اين رفتار قالبي و كليشهاي ناشي از احترامي است كه آنها براي قلمرو ديگران از خود نشان ميدهند. در مقابل ايتالياييها، روسها، اسپانياييها، مردم آمريكاي لاتين، مردم خاورميانه و فرانسويها عموما تمايل دارند كه تماس فردي نزديك داشته باشند به همين دليل نيز در ازدواجهاي 2 فرد با 2 فرهنگ متفاوت يكي از عوامل اصلي بروز اختلافات خانوادگي ناشي از عدم سازگاري عاطفي و فضايي بين زوجين است. اصولا زماني كه افرادي از فرهنگهاي مختلف با يكديگر ارتباط برقرار ميكنند فرض را بر اين ميگذارند كه ديگران نيز مانند آنها فكر ميكنند كه البته اين فرض صحيح نيست. در حقيقت فرهنگها را ميتوان از طريق فاصله يا حريمي كه اعضاي آنها در مراودات با يكديگر رعايت ميكنند و تعداد دفعاتي كه يكديگر را لمس ميكنند، تشخيص داد. عدهاي از پژوهشگران ارتباطات معتقدند كه ما 2 نوع فرهنگ داريم: فرهنگ تماسپذير(فرهنگهايي كه اعضاي آن با تماسهاي بدني ارتباط برقرار ميكنند، مثل فرهنگ مردم آمريكاي لاتين، حوزه مديترانه، فرانسه و اعراب) و فرهنگهاي تماس گريز (فرهنگ مردم آلمان، انگلستان، آمريكا و كانادا). بنابراين واضح است كه چرا هنگام مذاكرات كاري، آسياييها، اروپاييها و آمريكاييها به طرزي مشكوك با هم برخورد ميكنند. آمريكاييها و اروپاييها، مردم آسيا را «سمج» و «خودماني» تصور ميكنند و آسياييها به اروپاييها و آمريكاييها با صفات «سرد»، «نچسب» و «خشك» اشاره ميكنند. در واقع عدم آگاهي از تفاوتهاي فاصله در حريم صميمي فرهنگهاي مختلف ميتواند بهراحتي موجب سوءتفاهم و ديدگاههاي غلط شود. و اين خود يكي از دشواريهاي ارتباطات بين فرهنگي است. روشن است در برخوردهاي تجاري و سياسي بين شهروندان فرهنگهاي گوناگون، درك فضاي ارتباطي، اثر بسزايي دارد. درك و شناخت مشترك ميتواند ميان آنان دوستي و نزديكي پديد آورد و عدم درك منجر به دشواري و فاصله ميشود. مثلا ايرانيان و بيشتر اعراب علاقهمندند كه در گفتوگو با طرف مقابل خود از فاصله كمتري استفاده كنند، مشاهده گردهمايي 2 شهروند از 2فرهنگ متفاوت خود بهراحتي تفاوتها را نشان ميدهد. شخصي خاورميانهاي براي پركردن فاصله بين فرد و طرف مقابل خويش گام به جلو ميگذارد و خود اروپايي يا آمريكايي با وحشت از نزديكي گام به پس مينهد و اين امر خندهآور ميشود، باتوجه به اينكه هر دو احساس ناخوشايندي ميكنند، بدون اينكه خود بدانند و خود بخواهند. همانطور كه پيشتر اشاره شد، در هر فرهنگ اين فواصل ارتباطي متمايز از هم خواهند بود و كمتر ميتوان 2فرهنگ را يافت كه از اين جهت با يكديگر تفاوت نداشته باشند. در فرهنگي با قدمت مانند فرهنگ ايران خردهفرهنگهاي مختلف هنجارهاي مجاورت يا همجواري خود را شكل داده و آن را جدا از ديگر خردهفرهنگها مينمايند. مثلا گرمي و صميميت و فاصله بسيار نزديك را در بين مردم خوزستان بيشتر ميتوان مشاهده كرد، در حالي كه در مناطق كوهپايه شمالي كمتر چنين موردي محسوس است. سن و جنس نيز تفاوتهايي را در اين مورد پديد ميآورند. كودكان در مقام مقايسه با بزرگسالان معمولا در فاصله نزديكتري با يكديگر ارتباط برقرار ميكنند و در حالي كه بين 2 مرد فاصلهها دورتر است بين دو زن اين فاصله در حد متوسط است. بايد در نظر داشت كه هرچند هريك از ما رفتارهاي خاص خود را داريم اما در عين حال تابع فرهنگ حاكم بر خويش هستيم. فرهنگ، هنجارهاي خود را در مورد فاصله بر ما تحميل ميكند و به ما ميگويد چه اندازه فاصله را رعايت كنيم، چقدر پيش برويم و كجا توقف كنيم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 536]