پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1851453396
حق انتخاب!!!
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: هموطن-مدل سرمايه اجتماعي اعتماد اوليه است.من و شما زماني به هم اعتماد ميكنيم كه به يكديگر صدمه نزنيم و براساس تجربهاي كه داريم انتخابهايمان بايستي انتخابي باشد تا كمترين ضرر را براي ديگري داشته باشد. در اينجاست كه سرمايه اجتماعي از طريق مشاركت به وجود ميآيد. تا به حال از خود پرسيدهاي حق انتخاب تو چيست؟ اصلا تفسير تو از انتخاب چيست؟ اينكه چگونه و بر مبناي چه معيار و ملاكي انتخاب ميكني؟ آيا انتخاب تو شرايط خاصي را ميطلبد؟ آيا به ديگران حق مداخله ميدهي اگر بلي چگونه اين مداخله بايد شكل بگيرد تا منجر به مشاركت شود. فرهنگ مشاركت و همكاري، ضرورتها، شيوهها، زمينههاي ذهني و راهكارهاي آنان موضوع گفتوگوي ما با دكتر مهرداد احترامي مدير دفتر توسعه و تحقيق سازمان بهزيستي كشور است كه در ادامه ميخوانيد. ما چگونه به مشاركت ميرسيم؟ اجازه دهيد! قبل از طرح فوايد مشاركت در ارتقاي كيفيت سلامت روان جامعه، كه ميتواند در زندگي انسان نقش مهمي را ايفا كند ما به ضرورت طرح عدم مشاركت بپردازيم. عدم مشاركت در درجه اول ميتواند علاوه بر فايده زماني و مالي فايده روانشناختي هم داشته باشد. فايده زماني و مالي، به اين معناست كه با مشاركت نكردن منابعي را نزد خود نگاه داري و در واقع وقت و زماني را براي مشاركت هزينه نكردهايم. حال آنكه براي اقدام به مشاركت هر كسي بايستي در قبال آن زمان، دانش و نيز هزينهاي را متقبل شود و اين در حالي است كه تصور ما از مشاركت اين است كه هيچ نوع هزينهاي و حتي دانش و اطلاعاتي را در بر ندارد و اين باور منجر به عدم مشاركت ميشود و درست به مثابه اين است كه هر يك از ما كه داراي منابع و اطلاعاتي هستيم آن را نزد خود نگاه داشتهايم. از نظر روانشناختي، فرض ما بر اين است كه آدمها يا دستگاههايي در بيرون وجود دارند كه وظيفه دارند آنچه را ما در ذهنمان به عنوان اقدامات مطلوب مييابيم، برآورده كنند و تصور ميكنيم، وظيفه ما نيز ما فقط انتقاد از اين آدمها و دستگاههاست و گويي با اين شيوه به آرامش ميرسيم. چرا؟ اول اينكه منابعمان را براي خود حفظ كردهايم و از اين عدم مشاركت سود بردهايم. دوم، عقيده داريم كه ديگران بايد كار كنند، انتقاد ما را بپذيرند بدون آنكه هيچ مسئوليتي را متوجه خود كرده باشيم. بدينترتيب نگراني در خصوص پرداخت هزينه، براي مسئوليت و انتخابهاي انجام نشده نداريم. چه دلايل و انگيزههايي ما را به سمت عدم مشاركت سوق ميدهد؟ در مورد موضوعات روانشناختي، باورمان بر اين است كه عواملي باعث ميشوند تا ما دچار استرس شويم مثل عوامل محيطي كه شامل: نبود پول، وجود مشكلات اجتماعي، عدم امكانات رفاهي و يا اصولا هر چيزي كه موجب گشته دچار استرس شده تا روان ما را به هم بريزد. حال با بيان اينكه هر روز بكوشيم، مشكلات ما ناشي از فلان آقا يا فلان خانم است و آنها باعث پديد آمدن فلان مشكل شدهاند،كمك به حل آن نميكند در واقع مثل اين است كه ما را هر روز بياندازند توي يك استخر آب و ما هميشه استرس و ترس از پرتاب شدن توي آب را داشته باشيم. و اين در حالي است كه بايد اقدامي صورت دهيم ما را داخل آب نيندازند. بايد بدانيم تا زماني كه اين احساس واقعي يا غيرواقعي (پرتاب شدن به داخل آب) وجود داشته باشد همچنان دچار استرس خواهيم شد و همواره به دنبال يك شخص از بيرون خواهيم بود كه تمام مشكلات را سر او خالي كنيم. چنين رفتاري تنها به طور اندك و موقت و ناسالم ميتواند از بار استرس و مشكلاتمان كم كند. به عبارتي ما فقط غر ميزنيم اين مدل يعني غر زدن در بلند مدت نميتواند ما را راضي كند، چه به لحاظ مالي و چه به لحاظ اجتماعي. مثلا تصور كنيد، ما هنگام رانندگي بدون حضور پليس از چراغ قرمز رد ميشويم، كمربند ايمني خود را به هنگام رانندگي نميبنديم. حال آنكه حس ميكنيم كمربند باعث تنگي جاي ما در صندلي ميشود، يا احساس گرما ميكنيم و يا فكر ميكنيم كه 5ثانيه زودتر از چراغقرمز رد شدن براي ما نفعي داشته و اينكه راحتتر در صندلي خودرو بدون كمربند رانندگي كنيم! نگاه كلان به اين رويكرد اين است كه مردم به قانون عمل نميكنند. در حالي كه داشتن اعتقاد به قانون و عملكرد صحيح ميتواند منجر به عدم بروز رفتارهايي شود كه نتيجه آن به هرج و مرج ميانجامد. وقتي تصادفي بر اثر رد شدن از چراغ قرمز روي ميدهد و ترافيك ايجاد ميشود نميتواند به حفظ منافع ما چه در كوتاه مدت و يا بلند مدت كمكي بنمايد. ميبينيد كه در اين اتفاقات مشاركتي صورت نگرفته است. چرا؟ بگذاريد مثالي بزنيم كه ميتواند به درك بهتر اين موضوع كمك كند. فرض كنيد ما دو تا بچه شيطان داريم و يك كيك خامهاي. براي اينكه بتوانيم اين دو را راضي نگاه داريم تا از بروز اختلاف آنها جلوگيري كنيم، راه حل ساده اين است كه چاقو را به يكي و كيك را به ديگري دهيم. و به آنها بگوييم برش قطعه اول از آن كسي است كه كيك دست اوست. بدون شك كودك مورد نظري كه چاقو در دست دارد، به گونهاي برش ميزند كه كيك به طور مساوي تقسيم شود. و اين همان مفهومي است كه با اصل تئوري بازيها ارتباط دارد. اين تئوري ميگويد كه ما انتخابهاي متعددي داريم، با ريسكهاي متفاوت. اما اين انتخاب و ريسكي كه ميكنيم به انتخاب بقيه نيز بستگي دارد. در زندگي اجتماعي انتخاب رفتار ما و ديگران به هم مربوط است اگر من قانون را نقض كنم بدين معني است كه به ديگران نيز توصيه كردهام آن را نقض كنند و نتيجه اين امر هرج و مرج و بيمسئوليتي و خراب شدن شرايط زندگي است. پيش نياز مشاركت اجتماعي، چه داشتهها و سرمايههايي را طلب ميكند؟ ببينيد مفاهيم بالا، ما را به مدل سرمايه اجتماعي ميرساند، در بحث اوليه محوري مدل سرمايهاجتماعي اعتماد اوليه است. من و شما زماني به هم اعتماد ميكنيم كه به يكديگر صدمه وارد نكنيم و براساس تجربهاي كه داريم، انتخابهايمان بايستي انتخابي باشد تا كمترين ضرر را براي ديگري داشته باشد. در اينجاست كه سرمايه اجتماعي از طريق مشاركت به وجود ميآيد، به عبارتي قادر باشيم و بفهميم در موقعيتهايي كه قرار داريم شرايط و منافع چه طور توسط آدمهاي مختلف تفسير ميشود. آدمها چطور انتخاب ميكنند. آدمها تفسيرشان از انتخابهايشان در شرايط مختلف چيست. مثل همان موضوع چراغ قرمز و كمربند ايمني يا مثال تقسيم كيك كه مربوط به انتخابهاي كوچك است تا انتخابهاي كلان اگر ندانيم طرف مقابلمان چگونه موضوعات و شرايط را ميبيند و تفسير ميكند قادر نخواهيم بود تا بفهميم شرايط مطلوب و تقسيم درست چيست. در طول تاريخ به كرات ديده شده است آدمهايي كه به جاي ديگران فكر كردند و اعتقادشان اين بود كه ديگران هم مثل آنان فكر ميكنند! و عمل خود را نوعي از خود گذشتگي نيز تعبير كردند و گفتند به خاطر ديگران بوده كه اين فعاليتها را انجام دادهاند. اين در حالي است كه شايد ديگران چنين تعبيري از اين موضوع به آن گونه كه برايشان عمل شده، اعتقادي نداشتهاند. پس بايد قواعدي را ياد بگيريم تا چگونه بر سر يك موضوع يا يك مشكل به توافق برسيم. البته اين بستگي به ديدي دارد كه در آن محل زندگي ميكنيم. بنابراين مسئله نحوه درك موضوع از طرف ديگران مطرح ميشود، راه درك مذاكره و اتخاذ تصميمهاي است كه همه خود را در آن شريك بدانند. اين مسئله باعث ميشود، ما به تصميمهايي كه گرفته ميشود و به يكديگر اعتماد كنيم با هم قرار ميگذاريم تا در اجراي قواعد مورد توافق اعتماد كنيم و اين يعني پايهاي براي سرمايهاجتماعي. به نظر ميرسد كه اگر مشاركت با آموزش همراه باشد بايد از خانوادهها شروع كرد! با شما موافقم. در خانواده هم اين اتفاق شايد به نظر سادهآيد به طور مثال،پدر خانواده حقوق ماهيانهاش را در اختيارخانواده ميگذارد و هر يك از اعضاي خانواده بنا به خواسته خودش از پول برداشت ميكند. دختر نوجوان خانواده، مانتو ميخرد، مادر خانواده، ديگ و قابلمه ميخرد، پسر خانواده بازي كامپيوتري ميخرد و پدر خانواده، قسط خودرو ميدهد. در حالي كه شايد هيچ كدام از اين افراد نتوانند مشكل خود را حل كنند. چون صاحبخانه طلب اجاره خانه را دارد. اتفاقي كه در اين خانواده افتاده، به عدم ارتباطي است كه اعضاي خانواده با هم دارند و اين منجر به از دست دادن منابعشان شده و مشاركت باعث ميشود كه قادر شويم تا منابع جديدي را بشناسيم و يا به عكس، وقتي خانواده براي خريد يك خودرو، پدر خانواده از مخارج اضافياش ميزند، پسر خانواده قلكاش را ميشكند، دختر خانواده عيديهايش را ميدهد، مادر خانواده، طلاهايش را ميفروشد، آن وقت همگي در خريد آن با هم مشاركت دارند و همه از آن استفاده ميكنند با هم گردش ميروند و... در واقع خانواده با استفاده از داشتهها (پسانداز) دست به شناسايي منابع جديد زدهاند. در خانواده جدال بر سر قدرت موضوع شايعي است و معمولا در خيلي از موارد يك نفر برنده ميشود، خانوادهها با برخورداري از حق انتخاب، پذيرش مسئوليت و نيز شيوه مذاكره ميتوانند به مشاركت برسند در شيوههاي مشاركتي همه برندهاند . تاثير يادگيري مشاركت و روشهاي آن در فعاليتهاي روزمره مثل به سفر رفتن و يا مهمانيدادن و مهماني رفتن از همان سالهاي پايين زندگي كودكان و نوجوانان بسيار حائز اهميت است. چرا كه بعدها آنها در يك محله يا جامعه نيز بنا به نيازش چيزي را مطرح ميكنند كه بر حسب اولويت نياز را بررسي و روي آن اتفاق نظر پيدا ميكنند. اين مشاركت، يك هوش جمعي و خرد جمعي را به وجود ميآورد. يعني مردم در مجموع خالق چيزي ميشوند كه به طور جمعي از آن سود ميبرند. تنها يك اشكال زماني وجود دارد.(مثال چراغ قرمز را به خاطر بياوريد) وقتي كسي قانون شكني ميكند. و از چراغ قرمز رد ميشود، به نظر آدم موفقي ميآيد چون به نظر زودتر از ديگران حركت كرده است. اما چراغ قرمزهاي ديگر را چه ميكند؟ واقعيت اين است كه اين نوع روند باعث ميشود كه عموم مردم به تدريج متضرر شوند. همانطور كه حركت درست در يك فرآيند جمعي ميتواند به سود همه باشد. چه مداخلهاي در روند مشاركت ميتواند به ترويج و تسهيل آن در بين مردم كمك كند؟ واقعيت اين است كه قرار نيست ما كاري كنيم كه صرفا ديگران سودش را ببرند، بلكه ما بايد جزئيات فرآيند مشاركتي را بدانيم و ذينفعمان را بشناسيم. خطي دورمان نكشيم. بايد توجه جدي به مشاركت همه ذينفعمان در همه مراحل داشته باشيم. لازم است نتايج اقدامات به اطلاع همه برسد به اين معني كه پس از ارزيابي نتايج كه آيا به خواستههايمان رسيدهايم يا نه همه ذينفعمان مطلع بشوند و اشكالات را به كمك سايرين پيدا كنيم و مشاركت را استمرار بدهيم. وقتي سلامت روان جامعه به خطر بيفتد، يعني بيماري وجود دارد كه بايستي درمان شود. ما براي توليد بيشتر مجبوريم سرمايهاجتماعيمان را بالا ببريم. وقتي من زبالههايم را ساعت 9شب داخل كيسه زباله درب منزل ميگذارم. يعني به سلامت خانواده خود و همسايگانم توجه دارم و اينجا ديگر هوش جمعي (خرابكار) يعني منافع من مقدم بر منافع ديگران وجود ندارد. ما بايستي مداخله در زندگيمان وجود داشته باشد. اين مداخله يعني مشاركت. مشاركت سطوحي دارد. از حداقل به حداكثر. حال براي آنكه مشاركت مناسب داشته باشيم. بايد مفهوم اقتدار اقترايي را روشن سازيم. پايه مقتدرسازي مشاركت است، يعني اينكه من بتوانم شرايط را طوري تغيير دهم كه خودم ميخواهم. از طرفي ديگر حمايتگيري رسانهاي، مثل مطبوعات، راديو تلويزيون، باعث ميشود موضوعات فردي تبديل به موضوع اجتماعي شود. وقتي پاي من، داخل چاله كوچه بيفتد و پايم بشكند مقصر من نيستم. چون اين به تنهايي مسئله من نيست. بلكه اين مسئله مال بچه من، همسايه من هم هست. تا مادامي كه آن چاله پر نشود و من خودم را مسئول پر كردن آن ندانم بايد مطمئن باشم، اين اتفاق شكستگي پا براي ديگري هم ميافتد حتي بچه من. در جادهاي سنگ ميبينيم و آن را بر ميداريم، احتمال اين هست كه جلوي ما ديگر سنگي نباشد. اما اگر سنگهاي ديگري بود چه؟ اگر فكر كنيم كه ما از آن سنگ بگذريم يعني احتمال وجود سنگهاي ديگر را نديد گرفتيم. ما بايد به يك باور برسيم و اهميت به آن باور بدهيم كه مشكلي اگر وجود دارد مال همه است و اين ما را به يك امنيت خاطر در زندگي ميرساند و نگاه به مجموعه اقداماتي كه ميشود مهم است نه يك چيز خاص كوچك. عدم حركت در مسير خطوط موازي مشاركت چه هزينههاي اجتماعي و رواني را براي ما ايجاد ميكند؟ لباس فروشيهاي خيابان وليعصر تهران را نگاه كنيم. تعداد زيادي مغازه، پر از لباسهاي گوناگون. پول زيادي صرف خريد يا اجاره مغازه شده است، پول زيادي صرف پر كردن آن و دكوربندي آن، پول زيادي صرف حمل و نقل، حقوق و درآمد بايد تامين شود، مردم بايد وقت زيادي صرف گشتن مغازهها بكنند، حاشيه خياباناصلي گرفته شده است، پاركينگ ندارند، ترافيك و آلودگي هوا ايجاد شده است و مهمتر از همه اينكه اغلب زمانها فروشندگان در حال فروش نيستند حتي اگر مغازهشان پر از آدم باشد. همه اينها يعني هدر رفتن منابع مالي و انساني. فقط طرح سؤال ميكنم؟ چطور است كه اين افراد يك فروشگاه بزرگ و مجلل و داراي سرويس پذيرايي و پاركينگ و تاكسي و فروش اينترنتي و... راه نمياندازند؟ مشاركت در سرمايه و كار و مشاركت در سود بديهي است كه قادر خواهد بود جنس ارزانتر و متنوعتر بفروشد و اعتماد مردم را جلب كنند. اين مسئله به همان بحث تئوري بازيها برميگردد. كار كمتر و سود بيشتر از طريق مشاركت اتفاق ميافتد. مثال ديگر سيستمهاي ايمني منازل و اتومبيلها و نظاير آن است كه در شهرهاي بزرگ براي آن هزينه ميشود. در حالي كه در بسياري از روستاها هزينهاي صرف اين ماجرا نميشود. فشار اجتماعي براي ارتزاق از راه درست و حمايت همسايگي و عدم پذيرش رفتار ناسالم و نيز مراقبت از يكديگر (نه به معني مداخله غير ضروري) لزومي به استفاده از اين لوازم را ايجاد نميكند. آدمي راحتتر است تا به همنوع خود اعتماد كند تا به آهن و پلاستيك. در اين شرايط هر يك از ما هزينههايي ميپردازيم، براي فكر كردن، حل مسائل شخصي و ارتباطيمان با ديگران، اضطراب و تحمل فشار براي تصميم گيري و تعيين اينكه ديگران چگونه فكر ميكنند و نحوه مدارا يا مقابله با آن اقدامات، اين احساس كه در حل مسائل و بلند كردن بار زندگي اجتماعي تنها هستيم و دهها مسئله شبيه اين موارد جزو هزينههاي رواني است كه ما در عدم مشاركت ميپردازيم. براي هزينههاي اقتصادي و رواني مربوط به احساس دوري و تنهايي قابل مشاهده، راهحل همكاري و همفكري يعني مشاركت است. اين مجموعه يعني اعتماد و كارجمعي لازمه توسعه اجتماعي است. بر اين باور هستيم كه توسعه تنها در سايه وجود سرمايهاجتماعي اتفاق ميافتد. مفهومي جديد كه به روابط شهروندي و اعتماد متقابل اعضاي جامعه ربط پيدا ميكند. آيا لازمه رسيدن به مشاركت، توزيع و تعديل قدرت نيست؟ مقتدرسازي يا اقتدار افزايي، يعني قدرت پيدا كردن مردم، در رسيدن به مشاركت است. جامعه با در نظر گرفتن همه شرايط، بايستي ترتيباتي را فراهم آورد تا اعضاي آن بتوانند به مشاركت برسند. و البته يك اراده نيز در اين بخش ميتواند به سرعت رخداد اين اتفاق كمك نمايد. ببينيد تئوري نوآوري مثل (مد شدن) با حضور همه مردم اتفاق نميافتد. بلكه به تدريج چند نفر يك چيز را مد ميكنند و به تبع آن مثل منحني توزيع نرمال افزايش پيدا ميكند، اما رسانهها و سازمانهاي مردم نهاد نيز ميتوانند در تسهيل اين فرآيند از طريق اطلاعرساني و آموزش كمك كنند. اينكه اقدامات انجام شده و نتايج آن بايستي توسط كارشناسان نقد شود. اشتباهات و انتشار آن به عنوان تجربههاي غلط و بد به اندازه تجربههاي خوب ميتواند بسيار حائز اهميت باشد متاسفانه ما اغلب در روزنامهها و ساير رسانهها ميبينيم كه وقتي كاري خراب ميشود. بدون نگاهي به كليت آن موضوع فقط خراب بودن آن بزرگنمايي ميشود. اگر شما وارد ادارهاي بشويد و متننامه خود را به گونهاي بنويسيد كه رئيس اداره را مجاب كنيد تا به خواسته شما در آن نامه پاسخ دهد. در واقع شما مقتدرانه عمل كرديد. در بسياري از موارد ديده و شنيدهايم كه كارمندان رسمي دولت فلان ارگان يا فلان سازمان به طور مثال با نامهنگاري ميخواهند فعاليتي را انجام دهند كه شايد به آن چيزي كه ميخواهند نميرسند اما ميبينيم كه چند تا جوان از محلهاي به محله ديگري ميروند و همان فعاليت، اتفاق ميافتد. و اين همان بوروكراسي است. كه ممكن است يك جايي ما را گير بيندازد، اما صداقت جوانها آنها را از موانع رد كرده است. در فرآيند اگر بخواهيم مردم در سرنوشتشان دخالت كنند بايد اول از هر چيزي مقتدر شوند، موثر باشند. دوم در موضوعات معمول تحت عنوان فرآيندهاي مذاكره و مشاركتهاي منابع را در دسترس داشته باشند و اينكه از منابع خودشان يعني آنچه كه چه به لحاظ منابع طبيعي و انساني دارا هستيم حفاظت كنند. بنابراين مردم براي اينكه بتوانند سرنوشت بهتري پيدا كنند بايد قادر باشند با حفظ قانون و قواعد اجتماعي و شهروندي و قوانين جاري كشور، مداخله كنند در اين مسير مشاركت يعني توزيع دانش و توانايي بين افراد اجتماع و افزايش قدرت چانهزني و قانع سازي ديگران براي انجام اقدامات، مجموعه اين فرآيندها در قالب قوانين احساس رضايت بيشتر و تلاش افزونتر و در نتيجه توسعه بيشتر كشور را به ارمغان ميآورد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
داوطلبان مجازي كه حق انتخاب رشته ندارند خبرگزاري فارس: معاون سازمان سنجش آموزش كشور شرايط داوطلبان مجازي كه حق انتخاب رشته ندارند را اعلام كرد. ابراهيم خدايي در ...
داوطلبان كنكور بومي طارم حق انتخاب دانشگاه پيام نور شهر زنجان را ندارند-به گزارش ايرنا، عبادالّه عبادي روز دوشنبه ،در همايش كليدهاي طلايي انتخاب رشته در كنكور ...
تحميل خودروسازان پايان مييابد؟ حق انتخاب بيمه شخص ثالث با خريدار خودروست عصر خودرو: معاون نظارت بيمه مركزي با تاكيد بر حق انتخاب خريدار خودرو در انتخاب ...
حق انتخاب : «سی نا» را بهتر بشناسیم-دنیای اقتصاد - فيات یکی از برندهای معروف و جهاني صنعت خودرو ایتالیا چندی است که به واسطه يكي از محصولات خود ميهمان ...
افزايش حق انتخاب اولين دستاورد هدفمندي يارانه ها در بازار نان است-به دنبال يكسان سازي نرخ آرد و نان عرصه توليد و پخت انواع نان در استان كردستان به سمت بهبود ...
بگذاريد كودكان حق انتخاب داشته باشند همه افراد دوست دارند چيزي را كه مورد علاقه و سليقه شان است، انتخاب كنند و از آن لذت ببرند و استفاده بكنند و مسلماً چيزي را هم كه ...
دادن حق انتخاب به بچه ها-همه افراد دوست دارند چیزی را كه مورد علاقه و سلیقه شان است، انتخاب كنند و از آن لذت ببرند و استفاده بكنند و مسلماً چیزی را هم كه خود پسندیده اند، ...
كمك...حق انتخاب!-mehr1325-09-2005, 09:35 PMسلام برنامه را از لينك داده شدهdownload.com...با سيستم دانلود اكسپلورر كه resume ندارد بايد دانلود كنم ...با توجه به ...
حق انتخاب را از دست ندهيد-همه چيز از فکرتان شروع مي شود. اين سيستم اعتقادي شما و طرز تفکرتان است که زندگي امروزتان را شکل مي دهد. اگر زندگي متوسطي را مي ...
سیستم آموزش دولتی حق انتخاب را از والدین گرفته است-وبلاگ - شیرزاد عبدالهی، کارشناس آموزش و پرورش مطلبی درباره لزوم اجرایی شدن مواد مربوط به آموزش اعلامیه ...
-