تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایق‌سواری تالاب انزلی؛ تجربه‌ای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکس‌ترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816485675
آنانكه عاطفه را ميكشند
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: هيچ ردي نبايد بماند، نقشه آنقدر دقيق است كه مو لاي درزش نميرود. مرد كه اين را با خود ميگويد چاقوي سلاخي را در شكم لاشه گوسفند فرو مي‌كند و آن را مي‌درد. هنوز لاشه‌هاي زيادي باقي مانده تا قصابي شود و او آنها را يك به يك از دم تيغ مي‌گذراند. چند ساعت ديگر نقشه‌اش بايد عملي شود و شر او از سرش كم. چيزي درونش مدام او را به كشتن فرمان مي‌دهد انگار هيچ نيرويي نمي‌تواند آن صحنه‌اي را كه بوي خيانت مي‌دهد از ذهنش پاك كند. بچه‌ها را كه به خانه مادربزرگشان فرستاده، سروكله زن هم ديگر بايد پيدا شود. مرد هم كه كارش تمام شده و خون خشكيده بر لبه چاقو را نيز پاك كرده است. صداي جنگ چاقو و سنگ، فضاي زيرزمين را پر مي‌كند، اما نواي آرام بازشدن قفل در مرد را به سكوت مي‌خواند. زن كه چادرش را از سر در مي‌آورد كورسوي لامپ به سمت زيرزمين مي‌بردش. چند پله را آرام پايين مي‌آيد، ولي مرد غافلگيرش مي‌كند و گلويش را محكم در پنجه‌ها مي‌فشارد. حالا مرد مانده است با چاقوي سلاخي تيز شده و ناله‌هايي كه از گلويي لهيده بيرون مي‌جهد. اينجا كينه و انتقام حرف اول را مي‌زند و رحم و مهلت اعتباري ندارد. زن قصد دفاع از خود دارد، اما با فشار دست مرد روي پله خم مي‌شود و نفسش با بريده شدن گلويش از شماره ميافتد... چهار پنج سال پيش وقتي صفحه حوادث روزنامه‌هاي كشور اين خبر تكان دهنده را در صدر اخبار خود قرار دادند و چهره مردي خونسرد كه دستش به خون زن و دو فرزندش آلوده بود را به عنوان قاتلي كه حكم اعدامش در آستانه صدور است به نمايش گذاشتند، خيلي‌ها از جو ناامني كه احتمال مي‌دادند هر لحظه فضاي خانواده آنها را نيز تهديد كند احساس ترس كردند. قاتل مردي 45 ساله بود كه به خاطر سوء ظن به همسرش هر چند كه هيچ‌گاه گناه زن به اثبات نرسيد سر او را از تن جدا كرده بود تا آن‌گونه كه مي‌پنداشت او ديگر نتواند به مردي غير از او نگاه كند. مرد البته نقشه‌اي تقريبا حساب شده داشت چون توانسته بود دور از چشم هر بيگانه‌اي زنش را از زندگي محو كند و جسدش را در بياباني دور افتاده به آتش بكشد؛ اما چيزي كه وجدان جمعي جامعه را تا مدت‌ها تحت تاثير قرار داد مرگ فجيع دو فرزندي بود كه ناخواسته مرگ مادر و جنايت پدر را به چشم ديده بودند. آن‌گونه كه مرد بعدها در دادگاه اقرار كرد دختر و پسرش در روز حادثه به خانه مادربزرگشان رفته بودند، اما گويا بي‌تابي آنها براي بازگشت به خانه منجر به ديدن صحنه جنايت و تنبيه مرگبارشان شده است. وقتي قاتل در دادگاه خونسردانه شيوه قتل فرزندانش را تشريح كرد، در توضيح انگيزه‌اش هيچ جمله‌اي نداشت مگر آن كه «آنقدر در زندگي‌ام گوسفند كشته‌ام كه آن دو را هم مثل گوسفند ديدم.» پس طبيعي است كه پدر التماس‌هاي دو فرزندش را چون آواز چهارپايان شنيده، همان اتفاقي كه روان‌شناسان پس از معاينه قاتل و تاييد بيماري رواني‌اش بر آن دست گذاشتند، اما در قتلهاي خانوادگي ايران هميشه چاقو پايان بخش زندگي نيست ولي روش هر چه باشد معني‌اش يكي و آن از دست رفتن تحمل و فوران خشونت است. اوايل مهر امسال بود كه سرهنگ رجبي، معاون مبارزه با جرائم جنايي پليس آگاهي كشور اعلام كرد حدود 30 درصد از قتلهاي كشور، خانوادگي است. آن‌گونه كه او بيان مي‌كند تصميمات آني و عصبانيت‌هاي شديد لحظه‌اي سبب شده تا 60 درصد مقتولان خانوادگي را زنان تشكيل دهند. البته گفته‌هاي سرهنگ رجبي با اظهارات سردار ذوالفقاري، جانشين رئيس پليس كشور با فاصله‌اي اندك تكميل شد. او در حالي كه از دو برابر شدن قتلهاي خانوادگي در كشور در سال‌هاي گذشته خبر مي‌داد، اعلام كرد كه در 5 ماه نخست سال 87 قتلهاي خانوادگي نسبت به مدت مشابه سال 86، 20 درصد افزايش را نشان مي‌دهد. اين گفته ذوالفقاري از واقعيتي پرده بر مي‌دارد كه برابر آن ايران به خاطر 2/8 درصد قتل در هر 100 هزار نفر رتبه پنجاهم جهان را به خود اختصاص داده است. آمارهاي ارائه شده همچنين نشان مي‌دهد ايلام با 6/8 درصد و خراسان جنوبي با 5 درصد قتل در رتبه نخست و آخر رده‌بندي استان‌هاي كشور از نظر ارتكاب به اين جرم قرار گرفته‌‌اند. در اين ميان نگاه به ابزارهاي به كار گرفته شده در قتل‌ها نيز گوياي اين است كه 14 درصد آدم‌كشي‌ها با سلاح سرد، 26 درصد با سلاح گرم، 15 درصد بر اثر ضرب و جرح، 10 درصد با خفه كردن، 5/5 درصد با شيوه‌هاي مختلف (تركيبي از روش‌ها) و 3 درصد آنها با ابزاري نامعلوم انجام مي‌شود. اين در شرايطي است كه نزاع و درگيري (31 درصد)، موضوعات اخلاقي، ناموسي و اختلافات خانوادگي (هر يك 15 درصد)، سرقت (3 درصد) و موارد نامعلوم (26 درصد) از بنيادي‌ترين انگيزه‌هايي است كه سبب شده تا به طور ميانگين در كشور روزانه 6 قتل به ثبت برسد. چرا قاتل مي‌شويم؟ اين پرسش كه چرا آدم‌ها روي به قتل عضوي از خانواده كه شايد روزي مهر او را نيز در دل داشتند مي‌آورند، پرسشي كليدي است. البته اين پرسش با سوالي ديگر نيز همراه است كه چرا فقط عده‌اي مشخص به اين كار دست مي‌آلايند و عده‌اي ديگر حتي با تحمل شرايطي سخت در زندگي تاب ستاندن جان از ديگري را نمي‌آورند. آبان 86 هنگامه‌اي كه هنوز مجلس هفتمي‌ها بر كرسي‌هاي خانه ملت تكيه داشتند، مركز پژوهش‌هاي مجلس خلاصه نتايج گزارشي را درباره آسيب‌هاي اجتماعي منتشر كرد كه در آن از بيكاري، اعتياد و فقر به عنوان مهم‌ترين مشكلات اجتماعي كشور ياد شده بود. در اين گزارش كه چكيده يافته‌هاي نظر سنجي ميان هزار نفر از اعضاي هيات علمي دانشگاه‌ها، قضات، فرهنگيان، روحانيون و ... در آن درج شده بود اعلام شد از مجموعه 28 مساله بنيادين اجتماعي در ايران اين 3 عامل در صدر مشكلات قرار دارد كه به واسطه وجود آنها معضلاتي چون طلاق و جرائمي چون قتل به وقوع مي‌پيوندد. البته اين همان چيزي است كه روان‌شناسان نيز بر آن انگشت تاييد مي‌گذارند همان‌گونه كه فيضي، روان‌شناس و مشاور خانواده در گفتگو با جام‌جم از آن ياد كرد. به گفته او اعتياد و بيكاري دو عامل شاخصي هستند كه مي‌توانند موتور انگيزه افراد براي دست آلودن به قتل عضوي از خانواده را روشن كنند. اين روان‌شناس در عين حال از عامل ديگري نيز سخن به ميان مي‌آورد كه در لفافه علمي پارانوئيد شدن قابل بررسي است. اين بدان معني است كه امروزه آدم‌ها نسبت به يكديگر سوءظن پيدا كرده‌اند، به طوري كه با تشديد اين بدبيني‌ها صبر و حوصله از كف خارج مي‌شود و با چاشني شدن خشونت با آن، قتل در خانواده شكل مي‌گيرد. اما مهسا بلوردي روان‌شناس، مشاور خانواده و بنيانگذار مركز مشاوره همدلي، ريشه قتلهاي خانوادگي را از نظر گاهي ديگر مورد بررسي قرار مي‌دهد. او به جام جم گفت: بيشتر قتلهايي كه درون خانواده شكل مي‌گيرد، ريشه در پرخاشگري‌هاي موجود در خانواده دارد به طوري كه به خاطر بالا بودن سطح پرخاشگري، استرس نيز بالا مي‌رود و به دنبال آن جنوني پديد مي‌آيد كه نتيجه‌اش به قتل رسيدن عضوي از خانواده است. بلوردي با ارائه شاهد مثالي در اين باره توضيح مي‌دهد: وقتي در محيط خانواده مادر فردي پرخاشگر است و دست به تنبيه شديد بدني بچه‌ها مي‌زند يا زماني كه پدر و مادر به صورت مداوم عليه هم پرخاشگري مي‌كنند و واژه‌هاي زشت نثار هم مي‌كنند، آن وقت است كه اين شيوه عمل در ذهن فرزندان نيز نهادينه مي‌شود و از پرخاشگري پدر و مادر الگو‌برداري مي‌كنند. اين سبب مي‌شود تا كم‌كم پرخاشگري جزيي از عادت‌هاي رفتاري فرزندان شود به طوري كه در سال‌هاي بعد راهي جز انجام آن براي فرد باقي نمي‌ماند. اين مشاور خانواده در ادامه با يادآوري اين نكته كه با وجود پرخاشگر بودن بيشتر خانواده‌هاي ايراني همه آنها دست به قتل نمي‌زنند، توضيح مي‌دهد: پايين بودن فرهنگ، نبود تحصيلات و فقر مادي از عواملي است كه سبب مي‌شود عده‌اي كه البته زمينه انجام جرائم را دارند دست به خون ديگري بيالايند. براي نمونه وقتي بچه‌‌اي از نظر مالي در تنگاست و خواسته‌هايش برآورده نمي‌شود همچنين مي‌بيند كه چطور پدر و مادرش به خاطر نبود امكانات با هم درگير مي‌شوند، پس خود را محق مي‌بيند كه او نيز با پدر و مادر درگير شود؛ حال ممكن است كه در يكي از اين درگيري‌ها قتلي نيز رخ دهد. بلوردي در ادامه بر اعتياد به عنوان عاملي بنيادي براي بروز قتلهاي خانوادگي تاكيد مي‌كند و با دست گذاشتن بر قتلهايي كه در آنها پدر و مادر قاتل فرزندان مي‌شوند ميگويد: وقتي پدر و مادري معتاد هستند، به طور حتم نمي‌توانند تعادل لازم در محيط خانواده را ايجاد كنند. پس دوباره پرخاشگري‌ها اوج مي‌گيرد و خشونت رخ مي‌دهد. از سوي ديگر فقر و مشكلات مادي هم در كنار به پوچي رسيدن سبب مي‌شود تا يكي از پدر و مادر يا هر دو به اين فكر باشند كه اگر آنها از زندگي چيزي نديده‌اند فرزندانشان نيز نخواهند ديد. در اين شرايط است كه پدر يا مادر عزيزترين بخش وجود خود را قرباني مي‌كند در حالي كه هرگز به اين فكر نكرده كه اگر او مردي ناموفق بوده، دليلي براي ناموفق بودن فرزندانش وجود ندارد. اينها همان موضوعاتي است كه محمد مصطفايي، وكيل پايه يك دادگستري نيز به آن اشاره دارد. به گفته او همه آن چيزي كه با عنوان پرونده قتلهاي خانوادگي از آن ياد مي‌شود چيزي نيست جز ثمره فشارهاي خارجي وارد شده بر ذهن و روان بزهكار كه در يك لحظه او را خشن كرده و سبب روي دادن يك جرم شده است. آن‌گونه كه مصطفايي بيان مي‌كند، بيشتر قتلهاي خانوادگي از خشونت ناشي مي‌شود كه اين عامل نيز خود تحت تاثير عواملي چون فقر مالي و فشارهاي ناشي از اقتصاد بيمار جامعه، نداشتن شغل مناسب يا بيكار بودن و فقدان مسكن و امكانات رفاهي پديدار مي‌شود. او در عين حال معتقد است جايگاه مرد در خانواده ايراني به عنوان عنصري كه براي انجام هر كاري آزاد و مختار است مي‌تواند عاملي مهم براي شكل‌گيري خشونت در خانواده باشد. انواع قتلهاي خانوادگي اما علت هر چه باشد، مهم رويداد جنايتكارانه‌اي است كه در كانون خانواده اتفاق ميافتد. برابر دسته‌بندي‌هاي موجود، قتلهاي خانوادگي به قتل فرزند از سوي پدر و مادر، قتل پدر و مادر به دست فرزند و قتل زن و شوهر از سوي يكديگر قابل جدا كردن است. روان‌شناسان بر اين باورند كه شرايط بحراني روحي و رواني پدر كه به خاطر گرفتاري به بيماري‌هاي رواني يا تحريكات ناشي از توهمات شيطاني كه در اثر وقوع اختلال در شخصيت ايجاد شده يا فشارهاي طافت‌فرسا ناشي از معضلات اقتصادي و نااميدي از تامين نيازهاي نخستين زندگي و تلاش براي خلاص كردن فرزندان از سختي‌ها از جمله عواملي است كه سبب كشته شدن فرزندان به دست پدر مي‌شود. اين در حالي است كه قتل فرزند به دست مادر نيز با همين انگيزه‌ها همراه است. اما هواخواهي فرزند از پدر يا مادر، اختلاف خانوادگي، اختلاف مالي، اعتياد فرزند و رانده شدن او از خانواده و تلاش در انتقام‌گيري يا سرقت از پدر و مادر نيز از جمله عواملي است كه انگيزه قتل پدر و مادر را در ذهن فرزند برمي‌‌انگيزد. البته اين شيوه قتل گاهي نيز به خاطر ازدواج دوباره پدر يا مادر يا برقراري روابط نامشروع مادر برگزيده مي‌شود كه گاهي نيز تلاش فرزند براي رهايي دادن پدر يا مادر از بيماري سختي كه دست به گريبان آنند (اتانازي) به آن اضافه مي‌شود. اما متدوال‌ترين نوع قتلي كه در ايران شكل مي‌گيرد، قتل زن به دست شوهر و قتل شوهر به دست يا با مشاركت زن است. پژوهش‌ها نشان مي‌دهد فقر، خشونت، كتك‌كاري، مقيد نبودن به بنيان‌هاي شرعي، رعايت نكردن حجاب و روابط اجتماعي با متانت يا روابط نامشروع و پايبند نبودن به تعهدات ناشي از ازدواج ازجمله عواملي است كه قتل زن از سوي شوهر را كليد مي‌زند. اين در حالي است كه در قتلهايي كه شوهر به دست زن كشته مي‌شود زن در بيشتر آنها نقش معاون يا شريك دارد و با اجير كردن فردي ديگر فرمان قتل شوهر را صادر مي‌كند. چند مشكل در لابه‌لاي گفته‌هاي كارشناسان و افراد صاحب ايده، به عواملي در بروز پرخاشگري مي‌رسيم كه كمتر مورد توجه قرار گرفته است. فيضي با برشمردن عواملي چون اعتياد، بيكاري و سوءظن‌هاي بيمارگونه و نقش آنها در وقوع قتلهاي خانوادگي به افزايش فروش سلاح كمري در كشور نيز اشاره مي‌كند؛ عاملي كه تاكنون از چشم بسياري دور مانده و اقدامي براي ريشه‌كني آن انجام نشده است. هنوز حافظه تاريخي ملت به ياد دارد روزي را كه دادستان كل كشور ورود اسلحه غيرمجاز به كشور را توطئه جديد آمريكا معرفي كرد. اين جمله البته بر واقعيتي دلالت دارد كه برابر آن روزانه حجم گسترده‌اي از اسلحه‌هاي غيرمجاز آن هم نه در شرايطي دشوار وارد كشور مي‌شود. به گفته مقامات امنيتي انتظامي كشور، اكنون استفاده از اسلحه‌هاي غيرمجاز و ورود بي‌رويه آن به معضلي جدي براي استان‌هاي فارس، كرمان، خوزستان و هرمزگان تبديل شده است. البته طرفداران اسلحه در جهان معتقدند كه اسلحه مردم را نمي‌كشد بلكه اين مردم هستند كه خودشان را ميكشند؛ اما صاحب‌نظران بر اين باورند كه با در اختيار بودن اسباب جرم احتمال وقوع آن هم بيشتر مي‌شود. با اين وجود براساس طرح‌هاي مصوب شوراي امنيت كشور و با فعاليت دستگاه‌هاي مسوول تاكنون دو مرحله طرح جمع‌آوري سلاح و مهمات غيرمجاز در كشور اجرا شده است به طوري كه در مرحله نخست كه از سال 74 تا 75 اجرا شد 270 هزار قبضه انواع سلاح غيرمجاز جنگي و شكاري و در مرحله دوم نيز از سال 79 تا 82، 70 هزار قبضه اسلحه جمع‌آوري شد. اين در حالي است كه در دو مرحله ياد شده نزديك به 130 هزار دارنده سلاح غيرمجاز نيز شناسايي شدند، اما به نظر مي‌رسد اگرچه اين طرح‌ها سبب خالي شدن دست عده‌اي از سلاح مي‌شود، اما در برابر حجم انبوه واردات اين سلاح‌ها و جنايات ناشي از آن شمار اندكي است به گونه‌اي كه تازه‌ترين آمارها مبني بر استفاده از سلاح گرم در 26 درصد قتل‌ها در ايران سند خوبي براي اثبات اين ادعاست، اما محمد مصطفايي، وكيل دادگستري در حالي به نقص قوانين و فيضي، روان‌شناس به بي‌اعتماد بودن مردم به قوه قضاييه اشاره دارند كه به باور آنان اين عوامل آتش زير خاكستري هستند كه با برافروختن شعله‌هاي خشونت، قتل‌ها را متولد مي‌كنند. منتقدان به بخشي از قانون مجازات اسلامي آن زمان با جسارت از نقص قوانين موجود در كشور سخن مي‌گويند كه به اعتقاد آنان وقوع قتل در كشور آن هم از نوع فرزندكشي به دست پدر، ثمره سكوت قانونگذاران در اصلاح بخشي از قوانين است. برابر ماده 220 قانون مجازات اسلامي اگر پدر به صورت عمدي فرزندش را بكشد، قصاص از او ساقط مي‌شود به طوري كه تنها بايد به ديگر اولياي دم ديه پرداخت كند. اين در حالي است كه برابر ماده 612 قانون مجازات اسلامي چون قتل جنبه عمومي دارد به سبب نگراني از وقوع آن بر ضد ديگر افراد جامعه، پدر قاتل تنها به حبس تعزيري از 3 تا 10 سال محكوم مي‌شود. اين در حالي است كه اگر چنين قتلي به دست مادر رخ داده باشد، قصاص شامل حالش مي‌شود. در واقع همين نكته است كه به اعتقاد حقوقدانان دري را مي‌گشايد تا برخي مردان بدون نگراني از سرانجام كار به برخورد خشن با فرزندان روي بياورند و بي‌هيچ ترسي از كيفر دست به جنايت بزنند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 247]
-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها