واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: عدم انجام كارها چيزي فراتر از پرهيز از كارهاست. به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در وبلاگ"مديرستان" به نشاني http://www.modirestan.mihanblog.com به نقل از كتاب «آسيبشناسي اهمالكاري» آمده است: اهمال كاري به تعبيري كه آليس آن را به كار مي برد، نوعي سندرم فرد است. يعني كاري را كه تصميم به اجراي آن گرفته مي شود. و آن كار حداقل مي تواند در آينده براي فرد نتايجي را در برداشته باشد، بدون دليل به آينده محول مي شود. اما در عين حال عدم انجام آن نيز به زيان فرد است و از اين بابت خود را سرزنش مي كند. چنين فرآيندي فرد را وادار ميكند كه براي موجه جلوه دادن عادت مورد نظر دلايل متعددي را بياورد، به گونهاي كه به گفته فستينگر، بتواند درگيريهاي ذهني و ناهماهنگي هاي شناختي خود را مرتفع سازد. فرد اهمال كار مجبور است در قبال تعلل ورزيدن و همزمان سرزنش كردن خويش از خود دفاع نمايد. بدين ترتيب از يك سو براي عدم انجام كارهايش دليل تراشي مي كند و از سوي ديگر انجام كارش را به آخرين دقايق موكول مي كند. در ديدگاه آليس چنين فرايندي غيرقابل دفاع بوده و نوعي شكست تلقي مي شود. از ويژگي هاي افراد اهمال كار تأخير در تصميم گيري است. اهمال كاري مزمن در تصميم گيري باعث اهمال كاري مزمن در انجام وظايف مي شود، زيرا فرد اهمال كار نمي تواند تصميم بگيرد كه چه فعاليتهايي را در چه زماني و براساس اولويت بندي بايد انجام دهد. (بسويك و همكاران، ١٩٨٨) افراد غيراهمال كار نيز ممكن است گهگاه دچار رفتار تأخيري شوند. اما اين رفتار در مورد فرد اهمال كار تفكرات عميق آنها را تحت تأثير قرار مي دهد. تفكرات عميق در مورد يك فرد اهمال كار منجر به بروز رفتارهاي تأخيري به اشكال گوناگون مي شود. به علاوه ممكن است اين تفكرات حتي زودتر از مشاركت آنها در انجام كارها ظاهر گردد. (اسپكتر، ٢٠٠١) شايد لازم باشد كه تصميم گيري در مورد برخي از موضوعات به تأخير بيفتد. به عنوان مثال اگر هيچگونه فشار زماني وجود نداشته باشد، زماني كه اطلاعات كافي جهت اتخاذ يك تصميم آگاهانه وجود ندارد، زماني كه اطلاعات و موضوع از نظر ادراكي پيچيده هستند و نمي توان اين سطح از پيچيدگي ادراكي را برطرف كرد و يا زمان بيشتري جهت بررسي موضوع لازم است، وقتي ساير مسائل فوري با اولويت برتر وجود دارد كه در آن واحد نيازمند توجه هستند و يا وقتي كه پيامدهاي تصميم گيري آنقدر مهم هستند كه تفكر بيشتري در مورد موضوع لازم است، بهتر است كه تصميم گيري را به تعويق انداخت. اما اهمال كاري مزمن در تصميم گيري و انجام وظايف باعث ايجاد واكنش هاي پراسترس در فرد مي شود كه شامل حس از دست دادن كنترل نسبت به زندگي خود (احساس گرفتاري) توأم با پيامدهاي ناخوشايندي در زمينه بهداشت جسمي و ذهني مي باشد. (دي لانگيز، فولكمن و لازاروس- ١٩٨٢ ، تايس و با ميستر - ١٩٧٧ )
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]