واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: در زبان و ادب فارسي استعاره به تكنيكي گفته ميشود كه بر اساس آن يكي از سويههاي تشبيه افتاده باشد. به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، محمد مطلق در وبلاگ "كادوس" به نشاني http://motlagh.blogfa.com نوشته است: اگر بپذيريم كه هر كلمه يك استعاره است، آنگاه اولين چيزي كه معناي خود را از دست ميدهد "تعريف" است. "باران" استعارهاي در گفتار و نوشتار ميان فارس زبانان است كه سعي دارد "ريزش قطرههاي آب از آسمان" را به ذهن بياورد البته براي ما فارس زبانها، چرا كه اين قرارداد براي غير فارس زبان بيمعني است. اما واژههاي "ريزش" ، "قطره" ، "آب" و "آسمان" هم به نوبهي خود استعاره هستند. به عبارت ديگر ما براي توضيح يك استعاره از چند استعارهي ديگر كمك گرفتهايم كه ماهيت خود آنها هم نياز به تعريف دارد. آنتوان دوسنت اگزوپري براساس همين ديدگاه مي گويد كه " زبان منشا سوء تفاهم است" زيرا به قول بارت "معنا" هميشه به تعويق ميافتد" يا "زبان در جايي حضور پيدا مي كند كه واقعيت و حقيقت مخفياند" سادهتر آنكه هيچ انساني از چيزي كه حضور دارد حرف نميزند، پارچ آب روي ميز است و نيازي نيست كه من اين واقعيت را تكرار كنم مگر آنكه به زواياي پنهان آن اشاره كرده باشم: " آن طرف پارچ هم خيس است؟"( زاويه مادي) " پارچ از چه زماني وارد تمدن بشري شد؟" (زاويه معنوي) در كتاب" پيكاسو سخن مي گويد" خبرنگار يا نويسندهي كتاب از پيكاسو درمورد فرهنگ اسپانيا ميپرسد و او با تيزهوشي جواب مي دهد" كدام فرهنگ؟ همين كه شما درمورد فرهنگ اسپانيا ميپرسيد يعني اينكه چنين چيزي وجود ندارد!". پس زبان به عنوان دستگاهي از استعاره سعي دارد: مفهومي را انتقال دهد كه غايب است، براي بيان مفهوم غايت اصوات و نوشتهها را به عنوان قرارداد به كار ميگيرد، در كنار هم قرار گرفتن قراردادها انتقال پيام را مغشوش ميكنند، زيرا هر يك از آنها خود نياز به تعريف ديگري دارند. براي تبيين بيشتر مجبوريم از استعاره هاي بيشتري استفاده كنيم و وضعيت را يكسره پيچيدهتر كنيم. بنابراين معنا هميشه به تعويق مي افتد و سوتفاهم ايجاد مي كند. درك اين مفهوم براي خلق اثر هنري عالي است، اما در گفتوگوي روزمره يكسره باعث ازبين رفتن ارتباط انساني خواهد بود. انتهاي پيام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 198]