واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
هر چه شكستهتر، گرانبهاتر نويسنده:کاظم مصطفاييمنبع: مجله پرسمان چگونه مىتوان هنگام شركت در مراسم مذهبى دل خود را شكست؟ آيا اين عمل اختيارى است؟ اصلاً اين كار چه ضرورتى دارد؟هر چند كه از آينه بىرنگتر استاز خاطر غنچهها، دلم تنگتر استبشكن دل بينواى ما را اى عشقكاين ساز شكستهاش، خوش آهنگتر است دل شكستگى، نشانه نزول رحمت الهى و توجه حق تعالى به بندهاش مىباشد. در حديث قدسى آمده است: «انا عند المنكسرة قلوبهم؛1 من در نزد بندگان شكسته دلم هستم».انسان شكسته دل، با فدا كردن نقد قلب و شكستن ارزندهترين سرمايه و دارايى خود در راه محبوبش، به حريم ربوبى راه مىيابد و جواز حضور در محضر يار را دريافت مىكند.در كوى ما، شكسته دلى مىخرند و بسبازار خود فروشى، از آن سوى ديگر استمعمولاً هر چيزى صحيح و سالمش قيمت دارد؛ ولى دل، شكستهاش. هر چه اين شكستگى بيشتر باشد، بهايش افزونتر است و خداوند بيشتر خريدار آن است.با شكستن دل، ديوار خودبينى فرو مىريزد؛ قطره ناچيز وجودمان، به اقيانوس بىكران هستى مىپيوندد و دريچه تنگ دل، به باغ دلگشاى انس با محبوب گشوده مىشود. شكسته دلى، به يادمان مىآورد كه خدا فراموشمان نكرده، در غربتكده دنيا تنها و بىكس نيستيم. شكستن دل، هر چند عملى غير اختيارى است، ولى مقدمات و زمينه هايى اختيارى دارد كه اگر بستر لازم و مناسب براى تحقق آن مقدمات فراهم گردد، مىتوان به نتيجه آن اميدوار بود.افكار، اعمال، حالات جسمانى، شرايط روحى، نوع غذا، ميزان خواب و فضاى مكانى كه در آن مراسم مذهبى بر پا مىشود و لحن گوينده و مداح مجلس و... همگى در شكستن دل دخالت دارند.گاهى در مجلسى كه انسان بدون هيچگونه مقدمه و آمادگى قبلى در آن شركت كرده و ظاهراً زمينه و شرايط براى شكستن دل فراهم نمىباشد، ديواره ساحل قلب با هجوم امواج درياى رحمت الهى مىشكند و الماس اشك از گوشه چشم فرو مىغلطد و گاهى اتفاق مىافتد كه قلب انسان در جايى كه همه چيز براى تَرَك خوردن آن آماده است، سختجانى مىكند و هر چه به چشمانت التماس كنى، گوهرى نثارت نمىكند.بايد توجه داشت كه شكستن دل، گاهى كاملاً جنبه احساسى و عاطفى دارد؛ بى آن كه تكيهگاه و پشتوانهاى ازمعرفت داشته باشد. انسان با به ياد آوردن حوادث و امورى كه باعث اندوه و دل تنگى او شده، متأثر مىگردد و اشك از چشمانش جارى مىشود؛ يعنى مجلسى كه در آن شركت كرده، يادآور خاطرات ملالانگيز و حزنآور گذشته اوست. چنين فردى در حقيقت بر تلخكامىها و مصائب خود مىگريد؛ نه اين كه شكوه معنوى و جاذبه روحانى مجلس و يا يادآورى مصائب بندگان برگزيده خداوند او را به گريستن وا داشته است.گاهى نيز شكستهدلى، محصول درخت معرفت و بصيرت انسان و زاييده آگاهى از عظمت، كرامت و لطف خداوند و درك جايگاه والاى اولياى برگزيده اوست. يادآورى كمالات و صفات زيباى خداوند و عظمت و قدرت همراه با مهربانى و گذشت او و مقايسه آن با جرم، گناه و عصيان نفس، هر قلبى را - هر چند به سختى سنگ هم باشد - در هم مىشكند. شنيدن داستانِ تحمل انواع بلاها، اذيت و آزارها و چشمپوشى كريمانه از جسارتهاى دشمنان كينهتوز، توسط اولياى الهى، با آن همه محبوبيت و قربى كه در پيشگاه ربوبى دارند، هر ديدهاى را بارانى مىكند و رقّتقلب را براى او به ارمغان مىآورد.شكستن دل، امرى تصادفى نيست؛ بلكه مانند هر پديده ديگرى در نظام آفرينش، داراى علل، عوامل و موانعى است. سختى دل و قساوت قلب، مانع شكستگى آن است.بايد عوامل سختى و قساوت قلب را شناخت و با بر طرف كردن آنها، زمينه نرمى دل و رقّت قلب را فراهم آورد. هر چند عوامل ذاتى و اكتسابى و ويژگىهاى محيطى و تربيتى موجب مىشود كه برخى دلها به سختى بشكند؛ ولى در عين حال، عواملى مانند گناه و غفلت، در اين مورد نقش بسزايى دارند.از منظر روايات اسلامى، مهمترين عامل قساوت و سختى قلب، گناه است. اميرمؤمنان عليهالسلام مىفرمايد: «ما جفّت الدموع الاّ لقسوة القلوب و ما قست القلوب الّا لكثرة الذنوب؛1 اشكها نمىخشكند؛ مگر به خاطر سختى دلها و دلها سخت و سنگين نمىشوند؛ مگر به خاطر فزونى گناه». در برخى روايات غفلت از خداوند و فراموشى ياد او، موجب سنگدلى و سنگين دلى شمرده شده است؛ «اوحى الله عزوجل الى موسى عليهالسلام: يا موسى! لا تفرح بكثرة المال و لا تدع ذكرى على كل حال، فان كثرة المال تنسى الذنوب و ان ترك ذكرى يقسى القلوب؛2 خداوند متعال به حضرت موسى عليهالسلام چنين وحى فرستاد: اى موسى! از فزونى اموال شادمان مباش و در هيچ حالى مرا از ياد مبر؛ چون فراوانى مال، موجب فراموشى گناهان است و ترك ياد من، قلب را سخت مىكند».آرزوهاى دور و دراز و به دور از واقعيات و ناهماهنگ با ميزان توانايى و ظرفيت، از عوامل قساوت قلب است. يكى از پيامهاى پروردگار به موساى كليم عليهالسلام اين است: «يا موسى! لا تطول فى الدنيا املك فيقسو قلبك و القاسى القلب منى بعيد؛3 اى موسى! آرزوهايت را در دنيا دراز مكن كه قلبت سخت و انعطافناپذير مىشود و سنگدلان از من دورند».دلى كه حجابهاى جرم و عصيان آن را تيره و تار كرده و پردههاى غفلت آن را در بر گرفته و صفاى فطرى و جلاى خدايى خود را از دست داده است، چگونه مىتواند انوار حقايق و پرتو معارف الهى را پذيرا گردد و با شنيدن آيات وحى و يادآورى جلال خدا و شنيدن كرامتهاى روحى و مصائب بندگان برگزيده او، خاضع و شكسته گردد؟ انسانىكه دلش ميزبان هر ميهمان ناخواندهاى است و هر تازهواردى بدون هيچ بازرسى و كنترلى به خانه قلبش گام مىگذارد و از كانال چشم و گوشش هر نوع ديدنى و شنيدنى به راحتى به درونش راه مىيابد و هرگونه سخنى بدون تأمل و انديشه بر زبانش جارى مىگردد، نبايد انتظار داشته باشد كه گوهر شكسته دلى و مرواريد غلطان اشك، روزى او گردد.علاوه بر معرفت، بصيرت، صفاى دل و طهارت روح، امورى مانند معاشرت با خوبان و شايستگان، دلجويى از يتيمان، دستگيرى از مستمندان، زيارت اهل قبور، انس با كتاب خدا و سخنان پيشوايان دين، حضور مستمر در مجالس دينى و رعايت اعتدال در غذا خوردن و بهويژه دورى گزيدن از اهل جرم و گناه و شركت نكردن در مجالس آنها، مىتوانند زمينهساز خضوع درونى و شكستگى قلب شوند. فراموش نكنيم كه زمام قلب، در اختيار خداوند مقلب القلوب است؛ پس بايد از سكاندار دلها كه دانا، توانا و مهربان است، شكستهدلى برخاسته از شور و شعور را كه راست قامت بودن در دنيا و آخرت از ثمرات آن است، عاجزانه درخواست نماييم كه او شنوا و اجابت كننده است. پىنوشت1- مجلسى، بحارالانوار، ج 77، ص 55.2- همان، ح 23.3- كلينى، اصول كافى، ج 2، باب القسوة، ح 1.
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 208]