تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836466113
سير تاريخي نهضت عاشورا (7)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: سير تاريخي نهضت عاشورا (7)
خبرگزاري فارس: چون به عمرو بن سعيد بن العاص خبر دادند كه امام حسين عليهالسلام از مكه خارج شده و بسوى عراق مىتازد، فرمان داد تا او را تعقيب و دستگير نمايند.
فصل چهارم:از مكه تا كربلا
تعقيب امام عليهالسلام
چون به عمرو بن سعيد بن العاص خبر دادند كه امام حسين عليهالسلام از مكه خارج شده و بسوى عراق مىتازد، فرمان داد تا او را تعقيب و دستگير نمايند، و مأموران حكومتى پس از ساعتها ركاب زدن هنگامى كه از دست يافتن به امام، نااميد شدند، به مكه بازگشتند (1)
عقبة بن سمعان مىگويد: چون امام حسين عليهالسلام از مكه خارج گرديد، عمرو بن سعيد بن العاص جماعتى را به فرماندهى برادرش يحيى بن سعيد فرستاد تا امام عليهالسلام را از رفتن به عراق بازداشته و به مكه برگرداند، ولى امام حسين عليهالسلام از بازگشت به مكه خوددارى فرمود، آن گروه با ياران امام درگير شده و با تازيانه بر آنها حمله ور شدند و امام و يارانش در برابر آنها شجاعانه مقاومت كرده و به طرف كوفه ادامه مسير دادند.
آن گروه گفتند: اى حسين! آيا تقواى خدا را پيشه نمى سازي و از جماعت بيرون رفته و بين امت را جدايى مىافكنى ؟!
امام عليهالسلام در جواب، اين آيه را قرائت كرد (لى عملى ولكم عملكم انتم بريئون مما اعمل و انا برىء مما تعملون) (2).(3)
نامه وليد بن عتبه
چون به وليد بن عتبه - امير مدينه - خبر رسيد كه امام حسين بسوى عراق حركت كرده است، نامهاى براى عبيدالله بن زياد به اين مضمون نوشت: اما بعد، حسين بسوى عراق حركت كرده است و او فرزند فاطمه دختر رسول خدا است. اى پسر زياد! حذر كن از اينكه از ناحيه تو آسيبى به او برسد كه بر خود و قبيله ات زيان وارد خواهى كرد، زيانى كه هيچ چيز و هيچكس نمى تواند مانع آن شود و تا دنيا باقى است هيچكس آن را فراموش نخواهد كرد.
ولى عبيدالله به نامه وليد اعتنايى نكرد (4)
محاصره راهها
هنگامى كه عبيدالله بن زياد از عزمت امام حسين عليه السلام به جانب كوفه آگاه شد، شخصى به نام حصين بن اسامه تميمى و بعد شخصى ديگرى از فرزندان جشيش بن مالك را كه مسئوليت افراد سپاهى و لشكرى او را بر عهده داشت، فرستاد و او در «قادسيه» فرود آمد و لشكر را از «قادسيه» تا «خفان» و از «قطقطانه» تا «لعلع»(5) مستقر نمود (6)
سپس فرمان داد ما بين «واقصه» (7) تا طريق شام و از آنجا تا راه بصره را محاصره نمودند و به كسى اجازه ورود يا خروج از محدوده را نمى دادند، و هنگامى كه امام حسين عليهالسلام اعراب را دراثناى راه ملاقات فرمود از آنها درباره اين محاصره پرسش كرد، آنها گفتند: بخدا سوگند ما نمى توانيم اين حلقه محاصره را بشكنيم و قدرت بر اين كار را نداريم! پس امام عليهالسلام به راه خود ادامه داد (8).
سفيان بن عيينة از على بن يزيد و او از على بن الحسين عليه السلام نقل مىكند كه آن حضرت فرمود: پس از خروج از مكه در هيچ منزلى فرود نيامديم و از آنجا كوچ نكرديم مگر اينكه پدرم ماجراى يحيى بن زكريا و كشته شدن او را ياد آور مىشد، و روزى فرمود: از پستيهاى دنيا نزد خدا اين است كه سر يحيى بن زكريا را به رسم هديه نزد بد كارهاى از بنى اسرائيل بردند (9).
نامه عمرو بن سعيد بن يزيد
عمرو بن سعيد والى مكه خبر حركت امام عليهالسلام را به كوفه براى يزيد بن معاويه نوشت، يزيد چون نامه عمرو را خواند اين شعر را زمزمه كرد:
فان لا تزر قبر العدو فانه يزرك عدو او يلومنك كاشح (10).(11)
پس به عبيدالله بن زياد نامهاى نوشت بدين مضمون «به من خبر رسيده كه حسين عازم كوفه گرديده است، عصر و زمان تو از ميان زمانها و شهر تو در ميان شهرها با مسأله حسين آميخته است و تو از ميان كارگزاران با او روبروى هم قرا گرفتهايد و در اين ماجرا يا تن به بندگى خواهى داد و يا آزادگى اختيار خواهى كرد» (12)
م منازل مكه تا كربلا
امام عليهالسلام در طى مسير مكه تا كربلا بيست منزل (و به قول بعضى، بيشتر) را پشت سر گذاردند و در اين منزلها ملاقاتهاى در خور توجهى داشتند كه ما به نقل آنها مىپردازيم (14):
1 - الابطح (15)
«ابطح» بين مكه و منى قرار گرفته و در حقيقت مسيل است و آبهايى است كه از منى جريان پيدا مىكند از اين مسير مىگذرد كه آغاز آن از محدوده منى و پايان آن مقبره معلى است كه قبرستان حجون نام دارد.
امام حسين عليهالسلام در اين منزل با يزيد بن ثبيط بصرى كه شرح او گذشت ، ملاقات كرد (16).
2 - التنعيم (17)
امام عليهالسلام چون به «تنعيم» رسيد، در آنجا قافلهاى را مشاهده نمود كه از يمن مىآمدند، پس از اهل آن قافله شترانى را براى اثاثيه خود و يارانش اجاره نمود و به آنها گفت: هر كسى مىخواهد با ما همراه شود، ما كرايه او را پرداخت نموده و صحبت او را نيكو خواهيم داشت، و كسى كه قصد دارد در اثناى راه از ما جدا شود ما كرايه او را به اندازاى كه طى طريق نموده، خواهيم داد؛ پس گروهى با امام همسفر شدند و گروه ديگرى جدا گرديده و به راه خود ادامه دادند (18)
3 - الصفاح (19)
كاروان كربلا به حركت خود ادامه داد تا به «صفاح» رسيد و در آنجا فرزدق شاعر (20) به ملاقات امام شتافت و عرض كرد: هر چه از خدا مىخواهيد، خداوند به شما عطا كند.
امام حسين عليهالسلام رو به او كرده گفت: براى من از مردم عراق صحبت كن.
فرزدق گفت: از مرد آگاهى سؤال فرمودى، دلهاى مردم با شماست و شمشيرهاى آنان با بنى اميه! و قضا از آسمان فرود آيد و هر چه خدا خواهد همان شود.
امام عليهالسلام فرمود: راست گفتى، كارها همه با خداست و هر روز او را مشيتى است، اگر قضاى الهى بر وفق مراد باشد، ما او را بر نعمتهايش سپاس گزاريم و براى اداى شكر از او توفيق خواهيم ؛ و اگر قضاى الهى ميان ماو آرزوهايمان جدايى افكند، عمل كسى كه خالصانه و سرچشمه آن تقواى الهى باشد، در نزد خدا فراموش نمى شود (21).
4 - وادى العقيق
امام عليهالسلام روز شنبه - دوازدهم ذيحجه - به «وادى عقيق» (22) رسيدند. در اين منزل، عون و محمد فرزندان عبدالله بن جعفر طيار به خدمت امام رسيدند و با خود نامهاى از پدرشان براى امام آورده بودند كه در آن درخواست شده بود كه حضرت از رفتن به كوفه منصرف شده و به مكه بازگردد، و همزمان با نوشتن نامه، عبدالله بن جعفر نزد عمرو بن سعيد - حاكم مكه - رفت و براى امام حسين عليهالسلام امان گرفت و آن را به همراه نامهاى توسط برادر عمرو بن سعيد به خدمت امام عليهالسلام فرستاد و خود عبدالله نيز آمد و امام حسين عليهالسلام را در «ذات عرق» ملاقات نمود و امان نامه را براى امام قرائت كرد.
امام عليهالسلام از مراجعت به مكه امتناع ورزيده و فرمود: رسول خدا را در خواب ديدم كه مرا فرمان داد تا به حركت خود ادامه دهم و من چيزى را كه رسول خدا فرمان داده است، انجام خواهم داد.
امام، جواب نامه عمرو بن سعيد را نوشته و عبدالله بن جعفر به همراه يحيى بن سعيد از امام جدا گرديده در حالى كه دو فرزند عبدالله نزد امام عليهالسلام ماندند، و به فرزندان خود سفارش كرد تا در ملازمت امام باشند ولى خود عذر خواهى نموده و باز گشت (23).
5 - وادى الصفراء(24)
ورود امام حسين عليهالسلام در اين منزل مصادف با روز يكشنبه سيزدهم ذيحجه است. در «حدائق الوردية» گفته است كه: آبهاى «وادى صفراء» بسوى «ينبع» جارى مىشود، و اين وادى متعلق به قبائل جهينه و الانصار و بنى فهر و نهد است (25).
مجمع بن زياد و عباد بن مهاجر در منازل «جهينه» در اطراف مدينه بودند، و چون امام حسين عليهالسلام از مكه خارج گرديد و به اين منزل رسيد، مجمع و عباد امام عليهالسلام را در اين منزل ملاقات نمودند و ملازم آن حضرت شده و به دنبال آن حضرت به كربلا آمده و به شرف شهادت نايل آمدند (26).
6 - ذات عرق (27)
روز دوشنبه چهاردهم ذيحجه امام حسين عليهالسلام وارد «ذات عرق» شدند و با مردى از قبيله بنى اسد به نام بشر بن غالب ملاقات فرمود و از مردم كوفه سؤال نمود و او پاسخ داد: دلها با شما و شمشيرها با بنى اميه است! امام عليهالسلام فرمود: راست گفتى اى برادر اسدى (28).
رياشى از راوى اين حديث نقل مىكند: من حج بجاى آوردم، پس همراهان خود را رها كرده و به تنهايى به راه خود ادامه دادم، در بين راه ناگهان چشمم به چاردها و خيمه هايى افتاد، به طرف آنها رفتم و چون نزديك شدم سؤال كردم: اين خيمهها از كيست ؟
گفتند: از حسين عليهالسلام.
گفتم: فرزند على و زهرا عليها السلام ؟!
گفتند: آرى.
از خيمه آن حضرت سؤال كردم، آن را به من نشان دادند و من به جانب آن خيمه رفتم، امام حسين عليهالسلام را مشاهده كردم كه بر درب خيمه تكيه نموده در حالى كه نوشتهاى قرائت مىكرد، سلام كردم، امام پاسخ داد، گفتم: يا بن رسول الله! پدر و مادرم بفدايت، چه امرى باعث شده كه در اين سرزمين خشك فرود آمدى ؟
فرمود: من از بيم اين جماعت (بنى اميه) در اين مكان منزل نمودم، و اينها نامههاى مردم كوفه است، ولى همين صاحبان نامهها مرا خواهند كشت، و چون چنين كنند هر فعل حرام و نكوهيدهاى را بدون بيم از عذاب الهى انجام دهند و در اين حال خدا كسى را بسوى آنها خواهد فرستاد و آنها را از دم تيغ خواهد گذرانيد و به خاك مذلت خواهد نشاند بطورى كه ذليلتر از قوم امه (29) شوند (30).
7 - الحاجر من بطن الرمة (31)
روز پانزدهم ماه ذيحجه كه مصادف با روز سه شنبه بود، امام به «حاجر بطن الرمة» رسيد (32) . در اين منزل، امام عليهالسلام قيس بن مسهر صيداوى - و بعضى گفتهاند كه برادر رضاعى خود عبدالله بن يقطر - را بسوى اهل كوفه فرستاد در حالى كه ظاهرا" خبر شهادت مسلم بن عقيل (رحمة الله عليه) به او نرسيده بود. مضمون نامه اين بود:
«بسم الله الرحمن الرحيم از حسين بن على بسوى برادرانش از مؤمنين و مسلمين، سلام عليكم، من خداى يكتا را حمد مىكنم، اما بعد، نامه مسلم بن عقيل به من رسيد و او به من خبر داده از حسن رأى و تصميم اشراف و اهل مشورت شما بر يارى كردن ما و طلب حق ما، و من از خداى متعال مسئلت مىكنم كه در حق ما احسان نموده و شما را اجرى بزرگ عطا فرمايد: من روز سه شنبه هشتم ذيحجه (روز ترويه) از مكه بيرون آمدم. وقتى فرستاده من نزد شما رسيد در كار خود شتاب كنيد و هر چه لازمه كار است تدارك كنيد كه در همين روزها من خواهم رسيد انشاء الله، و السلام عليكم و رحمة الله» (33).
ماجراى قيس بن مسهر صيداوى
امام عليهالسلام نامه را به مرد شجاعى به نام قيس بن مسهر صيداوى (34) سپرد، و او نامه را گرفته و با شتاب ركاب مىزد تا به قادسيه رسيد، گروهى از مزدوران ابن زياد (كه هر كسى به عراق وارد يا خارج مىشد تفتيش و بازرسى بدنى مىكردند) راه بر او گرفته تا او را تفتيش كنند، او بناچار نامه امام را پاره نمود تا از مضمون آن آگاه نشوند.
مزدوران، قيس بن مسهر و قطعههاى نامه را نزد عبيدالله بن زياد فرستادند، عبيدالله از او پرسيد: تو كيستى ؟
پاسخ داد: مردى از شيعيان امير المؤمنين حسين بن على عليهالسلام.
عبيد الله گفت: نامهاى را كه با تو بود چرا پاره نمودى ؟
قيس پاسخ داد: براى اينكه تو از مضمونش آگاه نشوى!
عبيدالله گفت: نامه را چه كسى فرستاده و نزد چه كسانى مىبردى ؟
قيس گفت: نامه از حسين عليهالسلام بسوى گروهى از اهل كوفه بود كه من اسامى آنها را نمى شناسم.
عبيدالله خشمگين شد و فرياد زد: بخدا سوگند تو را هرگز رها نكنم مگر اينكه اسامى آن افرادى را كه حسين براي آنها نامه فرستاده است بگويى، و يا اينكه بر منبر بالا رفته و حسين و پدر و برادرش را سب كنى! در اين صورت تو را رها مىكنم و الا تو را از دم تيغ خواهم گذراند!
قيس در پاسخ گفت: چون آن گروه را نمى شناسم، پيشنهاد دوم تو را انجام خواهم داد!
عبيدالله با اين گمان كه او از مرگ مىهراسد، قبول كرد و دستور داد مردم كوفه در مسجد اعظم آن شهر گرد آيند تا سخنان قيس بن مسهر فرستاه امام عليهالسلام را در مدح بنى اميه بشنوند.
در اين هنگام قيس بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهي ، درود بر رسول گرامى و رحمت بسيار بر على و فرزندانش فرستاد، سپس بر عبيدالله و پدرش و سردمداران حكومت از كوچك و بزرگ لعنت فرستاد و با صداى بلند گفت: اى مردم! حسين بن على بهترين خلق خدا و فرزند فاطمه دختر رسول خداست، و من فرستاده او بسوى شما هستم، من در يكى از منازل بين راه از او جدا شده و نزد شما آمدم تا پيام او را برسانم، به نداى او لبيك گوئيد.
مأمورين ابن زياد كه شاهد ماجرا بودند، جريان را به عبيدالله گزارش كردند و او كه كاملا در نقشه خود شكست خورده بود و خشم سراپايش را گرفته بود فرياد زد كه او را به بالاى قصر دارالاماره برده و به زيرش افكنند، مأمورين او اينچنين كردند و قيس را به شهادت رسانده استخوانهاى او را در هم شكستند.
چون خبر شهادت قيس به امام عليهالسلام رسيد بسيار محزون گرديد و در حالى كه اشك از ديدگانش جارى بود مىگفت:«بار خدايا براى ما و شيعيان ما جايگاهى والا در نزد خود قرار ده، و ما و شيعيان ما را در جوار رحمت خود مستقر فرما كه تو بر انجام هر كارى قادرى» (35)(36).
8 - فيد
روز چهارشنبه شانزدهم ذيحجه امام به منزل «فيد» رسيدند، و اين منزل قريهاى است در مسير مكه و كوفه كه راه در آنجا نصف مىشود، و در «فيد» قلعهاى است كه داراى حصار است و حاجيان در اين منزل مازاد آذوقه و اثاثيه خود را مىگذارند تا هنگام مراجعت از مكه بر گيرند. مردم «فيد» علوفه مركبهاى حجاج را در طول سال ذخيره كرده و در موسم حج، به ايشان مىفروختند (37).
9 - الاجفر (38)
امام عليهالسلام روز پنجشنبه هفدهم ذيحجه به اين منزل رسيدند(39) ، و در آنجا عبدالله بن مطيع عدوى را ملاقات كرد كه پيش از امام در آنجا فرود آمده بود، و هنگامى كه حسين عليهالسلام را ديد نزد آن حضرت آمد و گفت: پدر و مادرم فدايت باد اى پسر رسول خدا، چه باعث شده كه بدين جا آمدهاى ؟!
امام حسين عليهالسلام فرمود: پس از مرگ معاويه، مردم عراق به من نامه نوشتند و مرا دعوت نمودند.
عبدالله بن مطيع به حضرت گفت: تو را بخدا قسم اى پسر پيامبر، مگذار تا حرمت اسلام از ميان برود، تو را سوگند مىدهم كه پاس حرمت قريش و عرب را بدار، بخدا قسم اگر اين حكومت را كه در دست بنى اميه است، طلب كنى، تو را خواهند كشت و پس از تو از هيچكس بيم ندارند، بخدا سوگند كه اين حرمت اسلام و عرب است كه شكسته مىشود، پس چنين مكن و به كوفه مرو و خود را در دسترس بنى اميه مگذار!
ولى امام حسين عليهالسلام پيشنهاد او را نپذيرفت(40)
10 - خزيميه(41)
امام حسين عليهالسلام روز جمعه هجدهم ماه ذيحجه بر اين مكان نزول اجلال فرمود و يك شبانه روز در اين منزل توقف نمود، صبح زينب مكرمه عليها السلام به نزد او آمد و گفت: اى براد! آيا به شما بگويم كه شب گذشته چه شنيدم ؟!
گفت: در نيمههاى شب از خيمهها بيرون رفتم، شنيدم هاتفى مىگفت:
الا يا عين فاحتفلى بجهد و من يبكى على الشهداء بعدى على قوم تسوقهم المنايا بمقدار الى انجاز وعد(42).(43)
حسين عليهالسلام فرمود: اى خواهر! هر چه را كه پروردگار مقدر فرموده است، همان خواهد شد(44)
11 - شقوق(45)
ورود امام عليهالسلام در اين منزل مصادف با روز يكشنبه بيستم ذيحجه بوده است، زيرا آن حضرت در منزل «خزيمه» نيز يك شبانه روز اقامت داشتند(46).
در اين منزل، امام حسين عليهالسلام مردى را ديد كه از جانب كوفه مىآيد و امام از او درباره مردم كوفه سؤال نمود، و او وضعيت مردم را بازگو كرد.
امام فرمود: امر، دست خداى متعال است، هر چه خواهد انجام مىدهد و پرودگار ما هر روز ارادهاى دارد، اگر قضاى الهى بر ما نازل شد، ما خدا را بر نعمتهايش حمد كرده و از براى شكرش استعانت مىطلبيم و اگر قضاى الهى ميان ما و آرزوهايمان فاصله انداخت، كسى كه نيت او خالص است و بر پايه حق استوار، از رحمت او بدور نباشد. پس اين اشعار را انشاد فرمود:
فان تكن الدنيا تعد نفيسة فدار ثواب الله اعلى و انبل و ان تكن الاموال للترك جمعها فما بال متروك به الحر يبخل و ان تكن الارزاق قسما مقدار فقلة حرص المرء فى الكسب اجمل و ان تكن الابدان للموت انشئت فقتل امرىء بالسيف فى الله افصل عليكم سلام الله يا آل احمد فانى ارانى عنكم سوف ارحل(47).(48)
در تاريخ ابن عثم كوفى آمده است كه: فرزدق در اين منزل با امام حسين عليهالسلام نيز ملاقات كرده است، و ما در صفحات قبل جريان ملاقات او را با امام در منزل «صفاح» نقل كرديم، ولى سيد ابن طاوس نقل كرده است كه امام عليهالسلام اين اشعار را در پاسخ سؤال فرزدق فرمود، و فرزدق گفت: چگونه بسوى كوفه مىروى و نسبت به مردم آن اميد بستهاى در حالى كه همينها بودند كه مسلم بن عقيل پسر عموى شما را كشتند؟!
امام حسين عليهالسلام اشكش جارى شد و فرمود: رحمت خداى بر مسلم باد، مسلم بسوى رحمت و بهشت و رضوان خدا رفت و آنچه بر عهده او بود انجام داد، و آنچه بر عهده ماست، باقى است. سپس اشعار فوق را بجز بيت آخر نقل كرده است(49).
12 - زرود
روز دوشنبه بيست و يكم ذيحجه بود كه قافله امام حسين عليهالسلام به «زرود»(50) رسيد(51)، و در آنجا مقدارى توقف كرد.
ملاقات با زهير بن قين
در نزديكى اردوى امام، زهير بن قين بجلي فرود آمده بود، و او از هواداران عثمان بشمار مىرفت و در آن سال مراسم حج را بجاى آورده و به كوفه باز مىگشت(52).
جماعتى از قبيله بنى فزاره و بجيله نقل كردهاند كه: ما با زهير بن قين از مكه باز مىگشتيم و در راه همراه با حسين عليه السلام و همراهانش طى طريق مىكرديم، چون حسين عليه السلام در محلى فرود مىآمد، ما در جاى ديگرى فرمود مىآمديم! ولى در بعضى از منازل امام عليه السلام در محلى فرود آمد كه ما هم بناچار در همانجا فرود آمديم. در منزل «زرود» بود كه با زهير نشسته و غذا مىخورديم كه ناگهان فرستاده حسين عليهالسلام بر ما وارد شد و سلام كرد و گفت: اى زهير بن قين! مرا ابا عبدالله حسين بسوى تو فرستاده كه او را ملاقات كنى.
ما همه دست از عذا كشيده و سكوت كرديم، همسر زهير - كه ديلم(53) مرو بود - گفت: سبحان الله! فرزند پيامبر تو را فراخوانده و كسى را به دنبالت فرستاده و تو از رفتن خوددارى مىكنى ؟! چه مىشود اگر نزد او رفته و سخن او را بشنوى!
زهير از جاى برخاست و بسوى امام رفت، طولى نكشيد كه مراجعت نمود در حالى كه چهرهاش مىدرخشيد و مسرور بود، فرمان داد تا خيمه را برچيده و بارها و لوازم را برداشته و در جوار اردوى امام عليه السلام خيمه زدنند، و بعد به همسرش گفت: تو را طلاق دادم زيرا دوست ندارم از من جز خوبى به تو برسد، من تصيميم گرفتهام كه در مصاحبت حسين عليهالسلام باشم و جانم را فداى او كنم. سپس همسر خود را با مقدارى آذوقه و مال با چند تن از عموزاده هايش همراه كرد تا او را به مقصد برسانند، همسر زهير برخاست و گريست و با او وداع كرد و گفت: خدا يار و مددكار تو باشد، و براى تو اين سفر را به خير كند و در روز واپسين اين از خود گذشتگى مرا به جد حسين عليه السلام ياد آور باش.(55)
زهير بعد از واداع با همسرش به همراهان خو گفت: هر كسى از شما دوست دارد، با من بيايد، والا اين آخرين ديدار ماست! و بعد، حديثى را براى همراهان خود نقل كرد كه: ما در «بنجر»(56) جنگ مىكرديم و خداوند ما را پيروز كرد و غنائمى را بدست آورديم. سلمان باهلى(57) و به ما گفت: زمانى كه محضر سيد شباب آل محمد عليهالسلام را درك كرديد به جنگ نمودن در كنار او و يارى نمودن او و غنائمى كه در اين مسير نصيب شما خواهد شد، بيشتر شاد باشيد! من هم اكنون شما را به خدا مىسپارم.
ابراهيم بن سعيد كه از همراهان زهير در سفر حج بوده است روايت كرده كه: هنگامى كه زهير نزد امام حسين عليهالسلام رفت، امام به او گفت كه: من در كربلا كشته خواهم شد و سرم راز زحر بن قيس به اميد گرفتن جايزه نزد يزيد خواهد برد ولى يزيد چيزى به او نخواهد داد!(58)
--------------------------------------------------------------------------------
1- العقد الفريد 4/166.
2- سوره يونس: 41. «عمل من براى خودم و عمل شما هم از آن شما، شما از آنچه من مىكنم بيزاريد و من نيز از اعمال شما بيزارى مىجويم».
3- مثير الاحزان 39.
4- بحار الانوار 44/368.
5- لعلع» اسم كوه و يا منزلى است بين كوفه و بصره. (مراصد الاطلاع 3/1205).
6- انساب الاشراف 3/166.
7- واقصه» موضعى در طريق مكه به عراق است. (معجم البلدان 5/354).
8- ارشاد شيخ مفيد 2/72.
9- تفسير مجمع البيان 3/502.
10- اگر نزد قبر دشمن نروى و او را زيارت نكنى، او نزد تو خواهد آمد، و يا دشمن، تو را ملامت كند».
11- مثير الاحزان 44.
12- العقد الفريد 4/169.
14- ترتيب منازل امام را تا كربلا بر حسب آنچه مرحوم قزوينى در كتاب «الامام الحسين و اصحابه» آورده است ذكر كرديم.
15- ابطح» محل جريان سيل را گويند، و در اينجا مراد موضعى است بين مكه و منى كه به منى نزديكتر است. (معجم البلدان 1/74).
16- الامام الحسين و اصحابه 150.
17- تنعيم» موضعى است در مكه خارج از حرم در طريق مدينه كه اهل مكه براى عمره از آنجا محرم مىشوند. (مراصد الاطلاع 1/277).
18- ارشاد شيخ مفيد 2/68.
19- صفاح» مكانى است بين حنين و نشانههاى حرم بر جانب چپ كسى كه داخل مكه مىشود، و در آنجا فرزدق حسين بن على را ملاقات نمود. (معجم البلدان 3/412). در اينكه ملاقات فرزدق با امام عليهالسلام در چه منزلى از منازل بين راه رخ داده اختلاف كردهاند، برخى همانند ذهبى اين ملاقات را در «ذات عرق» و خوارزمى آن را در منزل «شقوق» و سيد ابن طاووس آن را در «زباله» ذكر كرده است، ولى ظاهرا در همان منزل «صفاح» اين ملاقات بوده است، و جماعتى ملاقات فرزدق با امام را يكى در منزل «صفاح» هنگامى كه فرزدق به حج رفته و در بازگشت ملاقات با اما را درمنزل «زباله» نقل كردهاند. (حياة الامام الحسين 3/60) (لواعج الاشجان 87) (الامام الحسين و اصحابه 155). و بعضى ملاقات فرزدق با امام عليهالسلام را روز ششم ذيحجه در مكه ذكر كردهاند قبل از حركت آن حضرت به طرف عراق. (الاغانى 21/393).
20- نام فرزدق، همام فرزند غالب بن صعصعه مىباشد. شيخ طوسى در رجال خود او را از اصحاب امام سجاد عليهالسلام شمرده است، و او همان كس است كه وقتى امام سجاد عليهالسلام خواست استلام حجر الاسود نمايد و مردم به جهت جلالت و عظمت آن حضرت راه باز كردند و هشام بن عبدالملك از آن منظره خشمناك شد مردى از اهل شام او را گفت: اين مرد كيست ؟ هشام گفت: او را نمى شناسم.
فرزدق گفت:
هذا الذى تعرف البطحاء و طاته و البيت يعرفه و الحل و الحرم هذا ابن خير عباد الله كلهم هذا التقى النقى الطاهر العلم ، فرزدق را بعد از وفات در خواب ديدند و از او سؤال كردند: خدا با تو چه كرد؟ گفت: به جهت آن قصيدهاى كه براى على بن الحسين گفتم خداوند از من درگذشت. (تنقيح المقال 2/ باب الفاء 4).
21- تاريخ الخليفة ابن الخياط 231 ؛ كامل ابن اثير 4/40 ؛ العقد الفريد 4/171.
22- عقيق» به مكانهاى مختلفى اطلاق مىشود، و مراد از وادى العقيق كه امام در آنجا منزل نمودند، منزلى است كه آن را وادى مبارك گفتهاند و اين وادى در ميانه وادى ذوالحليفه است ولى به مكه نزديكتر است و قسمتى از آن «ذات عرق» است كه ميقات مردم عراق مىباشد. (معجم البلدان 4/139).
23- ابصار العين 39 ؛ الامام الحسين و اصحابه 64.
24- وادى الصفراء» از نواحى مدينه و داراى نخل زياد و زراعت است، اين وادى سر راه حجاجى است كه به مكه مىروند و رسول خدا بر اين وادى زياده بر يكبار عبور نموده و از آنجا تا بدر يك مرحله راه است و در حوالى صفراء كوههاى كوچكى وجود دارد. (معجم البلدان 3/412).
25- الامام الحسين و اصحابه 159.
26- ابصار العين 115.
27- ذات عرق» به كسر عين و سكون راء: منزلى است كه حاجيان عراق در آنجا محرم مىشوند و حد فاصل بين «تهامه» و «نجد» است. (مراصد الاطلاع 2/932).
28- مثير الاحزان 42.
29- مردا از «قوم امه» همانا قوم سبا است. و احتمال دارد كه قوم امه، تصحيف فرام الامه باشد و آن خرقهاى است كه زن در ايام عادت از آن استفاده مىكند.
30- البداية و النهاية 8/183 ؛ بحار الانوار 44/368.
31- بطن الرمة» منزلى است كه مردم بصره و كوفه در آنجا بهم مىرسند و از آنجا متوجه مدينه مىشوند. (مراصد الاطلاع 2/643).
32- الامام الحسين و اصحابه 161.
33- البداية و النهاية 8/181.
34- او قيس بن مسهر بن خالد مردى شريف و شجاع و از مخلصين در محبت اهل بيت است. و در اينكه امام عليهالسلام قيس بن مسهر را از كجا به كوفه فرستاده است، بين اهل تاريخ اختلاف است، در بيشتر نقلها آمده است كه آن حضرت قيس بن مسهر را از بطن الرمة به كوفه اعزام نموده است، ولى در بحار 44/381 چنين آمده است: «و فى المناقب: فقال له زهير: فسر بنا حتى ننزل بكربلا، الى ان قال: و نزل الحسين فى موضعه ذلك و دعا الحسين بدواة و بيضاء و كتب الى أشراف الكوفة ثم نقل الكتاب الى أهل الكوفة، الى أن قال: ثم طوى الكتاب و ختمه و دفعه الى قيس بن مسهر... الخ»، و از اين چنين برمى آيد كه امام حسين عليهالسلام قيس بن مسهر را بعد از نزول به كربلا به كوفه اعزام داشته است.
35- اللهم اجعل لنا و لشيعيتنا منزلا كريما" عندك و اجمع بيننا و اياهم فى مستقر رحمتك انك على كل شىء قدير».
36- الفتوح 5/147.
37- الامام الحسين و اصحابه 162.
38- الاجفر» جمع «جفر» و آن نام چاهى است در آنجا، اين منزل بين فيد و خزيميه مىباشد. زمخشرى گفته است كه در اجفر آبى است براى قبيله بنى يربوع كه بنى يربوع كه بنى جذيمه از بنى يربوع گرفتهاند.
39- الامام الحسين و اصحابه 163.
40- ارشاد شيخ مفيد 2/71. ولى گروهى، ملاقات عبدالله بن مطيع را هنگام رفتن امام عليهالسلام از مدينه به مكه - چنانچه گذشت - ذكر كردهاند.
41- خزيمه» منزلى از منازل حاجيان است بعد از ثعلبيه، و اين منزل منسوب و خزيمة بن خازم است. (مراصد الاطلاع 1/466).
42- اى چشم! بكوش و از اشك پر شو، كيست بعد از من بر اين شهيدان بگريد. قومى كه مرگ آنها را با خود مىبرد، چنانچه خدا مقرر نموده تا وعده او تحقق يابد».
43- ابن قولو به در باب نوحه پريان بر امام حسين عليهالسلام از ام سلمه نقل كرده كه اين اشعار را هنگامى كه امام حسين عليهالسلام شهيد گرديد، از پريان شنيده است. (كامل الزيارات 93).
44- بحار الانوار 44/372.
45- شقوق» منزلى است بعد از «واقصه» براى كسى كه از كوفه به مكه مىرود. (معجم البلدان 3/365).
46- الامام الحسين و اصحابه 165.
47- اگر دنيا نفيس و گرانبها است، بهشت كه محل پاداش الهى است گرامىتر و گرانبهاتر است. اگر نتيجه گرد آورى اموال، بجا گذاردن آنهاست، چرا جوانمرد نسبت به آن بخل ورزد؟ اگر رزقها براى آدميان مقدر شده است، هر چه حرص در كسب روزى كمتر باشد، زيباتر است. اگر بدنها براى مرگ آفريده شدهاند، كشته شدن آدمى با شمشير در راه خدا افضل است. سلام خدا بر شما اى خاندان احمد، من خود را مىبينم كه بزودى از كنار شما كوچ خواهم كرد».
48- مناقب اين شهر آشوب 4/95.
49- المهلوف 32.
50- زرود» موضعى است بين ثعلبيه و خزيميه كه راه حاجيان از كوفه مىباشد، و يك ميل تا خزيميه فاصله دارد، و در آنجا بر كه و حوضى است، و در «زرود» واقعهاى رخ داده كه آن را «يوم زرود» گويند.
(معجم البلدان 4/327). و در «مراصد الاطلاع» آمده است كه: زرود موضعى است در طريق مكه بعد از رمل و در آن قصر اصفر است كه شايد نام آن قصر زرود باشد و در آن بركه و چاههايى است. (مراصد الاطلاع 2/664).
51- الامام الحسين و اصحابه 166.
52- حياة الامام الحسين 3/66.
53- بعضى نام زوجه زهير را «دلهم» ذكر كردهاند. (ابصار العين 95).
54- الملهوف 30.
55- بلنجر» به فتح باء و لام و سكون نون و فتح جيم: شهرى است در نواحى درياخى خزر. (مراصد الاطلاع 1/220).
56- سلمان بن ربيعه باهلى از اصحاب رسول خداست، عمر بن الخطاب او را قبل از شريح به كوفه براى قضاوت فرستاد، چهل روز در كوفه ماند و كسى براى فصل خصومت نزد او نيامد. او را «سلمان الخليل» مىگفتند، وى در جنگ «بلنجر» فرمانده سپاه بود و در سال 38 در بلنجر از بلاد ارمينيه مقتول گرديد. (الاستيعاب 2/632).
57- اثبات الهداة 2/588؛ دلائل الامة 74. و اين روايت را قبلا در رابطه با آگاهى امام عليه السلام از شهادت خودشان ذكر كرديم و در اينجا بمناسبت مقام بيان نموديم.
.........................................................................................
ادامه دارد...
شنبه 14 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 132]
-
گوناگون
پربازدیدترینها