واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: «او نويسي» مجموعهاي از رباعيهاي جليل صفربيگي است؛ شاعري كه آرام آرام بايد او را يكي از رباعيسرايان مطرح هم روزگارمان قلمداد كرد. او نويسي دفتري است با دو مضمون بسيار مهم در شعر آييني مفهوم انتظار و عاشورا. شاعر اين دفتر پيشتر دو تجربه خوب در اين زمينه داشته است. نخست تجربه او در سرايش رباعي است با موضوعات متنوع كه در چهار دفتر «و»، «هيچ»، «انجيل به روايت جليل» و «كمكم كلمه ميشوم» به آن پرداخته است. ديگر اين كه صفر بيگي در مجموعه «هفت وادي تشنگي» كه گردآوري اشعار عاشورايي شاعران ايلامي است براي گزينش اشعار خوب معيارهايي شخصي داشته است و اين دو توامان در سرايش اين مجموعه به او كمك كردهاند. اصولا در دنياي شاعرانه سراينده و در جهان معنايي رباعياتش، كربلامقدمه واقعي انتظار و انتظار صورت آتيه كربلاست. در انتظار اين كربلاست كه به تكرار مدام ميرسد و كوفيان ديروز و امروز ندارند. بودهاند، هستند و خواهند بود و منتظران دروغين با سرشت ديرينه دورنگي، ناجوانمردي و رياكاري عجيناند. روز امام عصر همين امروز است. او آمده است و ما بيخبر از آمدنش و اين يعني تعريضي تلخ به غفلت هميشه ما: ما را نه غم در به دري خواهد كشت نه غصه بيبال و پري خواهد كشت تو آمدهاي و ما همه بيخبريم ما را غم اين بيخبري خواهد كشت صفربيگي سعي دارد غريبه گردانيهاي كتابش را متفاوت از ديگر شگردهاي هنجارگريزانه در مجموعههاي پيشين انجام دهد. او دريافته است كه عموما شعر با مضمون معهود و پيش ساخته شاعر را دچار ذهنيت ميكند و فرصت هنجارگريزي زباني و نحوي و... را به حداقل ميرساند. بسيار شنيده و خواندهايم كه شعر با مضامين هدفگذاري شده و با تم مشخص قدرت مانورهاي رايج و تثبيت شده زباني و ايماژي را از شاعر ميگيرد. لذا او در ديدگاههاي ما دست ميبرد و سعي دارد با تفكرات رايج و تثبيتشدهمان طوري ديگر رفتار كند. او گمشدگي را به خود يا ما نسبت ميدهد و از امام ميخواهد ما را از غربت برهاند و او آري او ما را در لاي كلمات ندبه بيابد نه ما او را. با آمدنت دل مرا دريا كن اين سوخته را جزيره خضرا كن آقا تو مگر نه اين كه دنبال مني من گم شدهام بيا مرا پيدا كن *** آقا تو كه خوب ميتواني ما را از اين همه غربت برهاني ما را لاي كلمات ندبه پنهان شدهايم تا اين كه بيايي و بخواني ما را سراينده در او نويسي نوعي خطابالنفس با لحني گزنده را رقم ميزند و به محاكمه دروني خود و ديگران ميپردازد و اين پردهاي ديگر از شعر انتظار و عاشوراست. به نظر شاعر زمينه ظهور امام عصر(عج) فراهم نيست و اين «بياها» بايد به «نيا» تبديل شود. هرچند كه خستهام از اين حال نيا شرمنده اگر ندارد اشكال نيا ما خط تمام نامههامان كوفي است آقاي گلم زبان من لال نيا اگرچه دفتر رباعي «او نويسي» به قصد سرايش شعر انتظار و عاشورا تدوين شده و اكثر قريب به اتفاق شعرها قابليت انتساب به فرهنگ عاشورا و انتظار را دارند، اما گاه رباعيهايي را در او نويسي ميتوان يافت كه قابليت تسري به موضوعات ديگر هم دارند مثلا اين رباعي: انگار تمام شهر تسخير شده بنگاه فروش غل و زنجير شده از چهار طرف حرملهها آمدهاند بازار پر از نيزه و شمشير شده در ميان كلمات رباعي مذكور يگانه واژهاي كه ذهن ما را به واقعه عاشورا نزديك ميكند. واژه حرمله و همراهي آن با نيزه و شمشير است، اما در اينجا حرمله واژهاي است با نقشي نمادين كه به عنوان يك نماد جايگزين هر فرد ظالم سنگدلي شده است. در رباعي زير هم بيشتر چهره امام علي(ع) نمايان است تا حضرت مهدي(عج). اي اصل اميد بيمها را درياب باباي همه! يتيمها را درياب هرچند خدا خودش كريم است اما لطفي كن و يا كريمها را درياب در او نويسي گاه سراينده شيفته تكرار است و اين شيفتگي جنبهاي تاكيدي براي تثبيت تصويرهاي شاعرانه دارد كه اغلب نوظهور و خلاقانهاند. همانند مصراعهاي زير: ختم صلوات داشت باران انگار تسبيح هزار دانه در دستش بود *** باران كه گرفته است تسبيح به دست دارد صلوات ميفرستد بر تو بجز موارد ياد شده مولف كتاب در يك مورد ديگر هم به دليل تكرار رديف مجبور به آفرينش مضموني تقريبا مشابه ميشود كه البته اين مضمون مشابه مسبوق به سابقه است و در كتاب ديگر او يعني مجموعه رباعي «و» ديده ميشود. از شنبه درون خود تلنبار شديم تا آخر پنجشنبه تكرار شديم خير سرمان منتظر ديداريم جمعه شد و لنگ ظهر بيدار شديم *** هرچند در سكوت تكرار شوند بيهوده به روي هم تلنبار شوند گام تو كه در زمين طنين اندازد نتهاي به خواب رفته بيدار شوند يكدستي و ساختمندي رباعيهاي «او نويسي» محكم و قابل اعتناست. در رباعياي كه در ادامه ميآيد، همپوشاني واژهها و قرابتهاي ساختاري و محتواي به حدي زيباست كه حرف ندارد و كلمات به آساني همديگر را ميبوسند و در آغوش ميكشند. بنويس كه با شتاب بايد برسد فورا ببرش كه جواب بايد برسد لبهاي رقيه از عطش خشك شده اين نامه به دست آب بايد برسد اما گاه عدم «به گزيني» كلمه يا كلماتي مركزيت مصاريع شعر را از بين ميبرد و گرانيگاه شعر هم به هم ميخورد و همخواني كلمات را دچار مشكل ميكند. دستان بريده، نعش بيسر دجله تنها و غريب و بيبرادر دجله يك سوي حسين و سوي ديگر عباس يك چشم فرات و چشم ديگر دجله در رباعي ياد شده تعبيرها و تصويرهاي گوناگون شعر را به وحدت نميرسانند. در مصراع اول دجله هم عباس بن علي(ع) و هم حسين بن علي(ع) را به خاطر ميآورد. در مصراع دوم با توجه به صفات تنها، غريب و بيبرادر دجله فقط امام حسين(ع) است. مصراع سوم و چهارم هم در تركيبات يك سوي حسين، با يك چشم فرات و در سوي ديگر عباس با چشم ديگر دجله تقابل و تناظري مزدوج پديد ميآورند و در كل شعر انجامش به هم ميريزد. همين طور در رباعي: آن روح زلال و صيقلي زينب بود آيينه غيرت علي زينب بود هرچند امام مقتدا بود حسين پيغمبر كربلا ولي زينب بود واژه ولي نميتواند استعلا و برتري زينب(س) را بر مقام امامت حسين(ع) نشان دهد. مفهوم پيغمبر در اينجا فقط مفهومي لغوي است، يعني پيامآور اما واژههاي «هرچند»، «امام» و «ولي» مفهوم را به سمت پيامبر بودن و رسول بودن حضرت زينب سوق ميدهند كه قطعا اين موضوع مدنظر شاعر نبوده است. زنجيره كلامي و زباني صفربيگي در قسمت دوم كتاب رهاتر، بيپرواتر و تصويريتر است. شاعر شعرهاي خود را به مرز حسي بودن و عاطفي بودن رسانده و آنها را گاه تا حد يك اثر بسيار فاخر پيش برده كه اغراق و شگفتي پايه اساسي بعضي از آنهاست و يكي از شگردهاي رباعي سرايي القاي تعجب و شگفتي است. چرخيد خداوند به دور سر تو زد بوسه بر پيكر پاره پاره تو والله كه كشتي نجات همه است گهواره كوچك علياصغر تو رباعي بالا تلميحي زيبا به حديث «ان الحسين مصباح الهدي و سفينه النجاه» دارد. تلميح، ايهام، تشخيص و تشبيه چهار ارائهاي هستند كه صفر بيگي به شكلي تازه و نو آمد در سرايش او نويسي به خدمت گرفته است. مثلا در رباعي زير كه براساس روايتي قديمي شكل يافته، ماه استعاره از حضرت علياكبر است و رابطه آن با شقالقمر جالب است. ضمنا استفاده از ضربالمثل «اين ماه كه با تو از وسط نصف شده» كنايه شباهت فراوان را هم پيش ميكشد. البته با جايگزيني ماه به جاي سيب. تمايز ويژه بخش دوم كتاب يعني بخش «عاشوراييها» ارزش تصاوير آن است. در رباعيهاي «انتظار» سراينده بيشتر به زبان شعر فكر ميكند و زبان فقط و فقط در خدمت معاني است گاه معاني تازه همانند: ما منتظر تو نيستيم آقا جان تنها همه انتظار داريم از تو *** بين خودمان بماند آقا عمري است انگار طلبكار تو هستيم همه كه در هر دو مصراع مفهومي يكسان و واحد دارند، گاه مضامين و معاني و ايهامهاي نسبتا كهنه و دستسوده. ما خط تمام نامههامان كوفي است آقاي گلم زبان من لال نيا! در پايان بايد گفت «او نويسي» مجموعهاي در خور و قابل تامل در حوزه ادبيات آييني امروز ما است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 206]