تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 19 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):به راستى كه دانش، مايه حيات دل‏ها، روشن كننده ديدگان كور و نيروبخش بدن‏هاى ناتوان ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814589299




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به مجموعه شعر كم‌كم كلمه مي‌شوم قدم ‌زدن ‌يك‌ كروكوديل در رباعي‌


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: نگاهي به مجموعه شعر كم‌كم كلمه مي‌شوم قدم ‌زدن ‌يك‌ كروكوديل در رباعي‌
جام جم آنلاين: تا چند سال پيش حتي تصورش را هم نمي‌كرديم كه شاعري در شعر، آن هم در قالب رباعي، كلمات عجيب و دور از ذهني مثل كروكوديل، لئوناردو داوينچي و يا ژوكوند را بياورد! يا شايد به ذهن هيچ‌يك از ما نمي‌رسيد كه رباعي‌اي بخوانيم كه در هيچ كدام از مصراع‌هايش قافيه رعايت نشده است، اما امروز كه كتاب «كم‌كم كلمه مي‌شوم» جليل صفربيگي را مي‌خوانيم، مطمئن مي‌شويم اتفاق‌‌هاي تازه‌اي در دنياي شعر و شاعري افتاده و قرار نيست هميشه رباعي‌هايي به سبك خيام با همان لحن و فضا و قوافي و واژه‌ها بخوانيم.


كتاب‌ كم‌كم كلمه مي‌شوم مجموعه رباعي‌هاي تازه جليل صفربيگي است كه در كنار تعدادي از رباعي‌هاي پيشين او از كتاب‌هاي «هيچ» و «انجيل به روايت جليل» منتشر شده است.

صفربيگي در اين مجموعه رويكردي كاملا متفاوت و تازه به قالب رباعي دارد. نوآوري و نگاه تازه او را مي‌توان در چند حوزه بررسي كرد:

نوآوري در عرصه قالب و ساختار رباعي

صفربيگي در برخي رباعي‌هايش ساختار و چارچوب سنتي رباعي را كاملا درهم ريخته است. به همين دليل در اين مجموعه به رباعي‌هايي برمي‌خوريم كه ديگر تعريف رباعي و خصوصياتي كه در كتب قديم براي آن برشمرده‌اند، در مورد آنها صدق نمي‌كند. مانند 2 رباعي ذيل كه در هيچ‌كدام از مصراع‌هايش قافيه رعايت نشده است و تنها وزن رباعي دارد:

مي خواستم اين شعر رباعي باشد

اما چه كنم قافيه‌اش اندك بود

در دفتر سرنوشت من دست ببر

بين من و مرگ ويرگولي بگذار

و يا رباعي ديگري كه سه مصراع كاملا و عينا شبيه هم دارد و تنها مصراع سوم، متفاوت است:

دستور بده كه صندلي را بكشند

دستور بده كه صندلي را بكشند

ما منت مرگ را نخواهيم كشيد

دستور بده كه صندلي را بكشند!

و گاهي رباعي‌اي مي‌خوانيم كه فقط رديف دارد و قافيه مصراع آخر آن... (نقطه‌چين)‌ است:

اين شعر فقط قافيه دارد، هيچ است‌

يك قافيه پوچ كه آن هم هيچ است‌

هيچ است رديف و قافيه هم هيچ است‌

نه، قافيه هم هيچ ندارد ... است

به نظر مي‌رسد در اين رباعي‌ها شاعر از سر تفنن و سرگرمي دست به سرودن زده و حرف زيادي براي گفتن نداشته است. او نه ادعاي ابداع و خلق قالبي جديد و ابتكاري دارد و نه قصد دارد حرف عميق و فلسفي و بزرگي بزند، بلكه خود نيز از موضع پايين به خاطر اين بازيگوشي شاعرانه و به هم ريختن ساختار سنتي رباعي از خيام عذر مي‌خواهد:

راهم راهم راهم راهم راهم‌

گم گم گم گم گم گم در راهم‌

من آبروي رباعي‌ات را بردم‌

خيام! من از تو معذرت مي‌خواهم!

از اين روي، ما نيز اين رباعي‌ها را جدي نمي‌گيريم و درباره ‌آنها قضاوتي نمي‌كنيم.

نوآوري در حوزه زبان شعر

تا پيش از اين، بيشتر رباعي‌هايي كه خوانده بوديم، از تعدادي واژه‌هاي معمول و متداول تشكيل مي‌شدند و كمتر كسي جرات و جسارت اين را داشت كه در قالب كوچك و محدودي مثل رباعي كلماتي را به كار ببرد كه در نگاه اول هرگز شاعرانه به نظر نمي‌رسند و جاانداختن آن در رباعي بسيار دشوار است ، صفربيگي اين جسارت را دارد كه هر كلمه‌اي را لازم مي‌داند، در رباعي‌هايش بياورد. گاه با آوردن زبان محاوره و استفاده از ضرب‌المثل‌ها و تكيه‌كلام‌هاي گفتگوهاي عادي و روزمره، باعث ايجاد فضايي صميمي و روان در شعر مي‌شود.

عبارات و تكيه كلام‌هايي نظير «در هچل افتادن، بدجور گرفتار شدن، دنبال نخود سياه رفتن و به گور پدر كسي خنديدن در رباعي‌هاي ذيل شاهد خوبي براي اين مدعاست:

من قرعه به نامم از ازل افتاده‌

يك مرد هميشه در هچل افتاده‌

در عشق تو بدجور گرفتار شدم‌

مثل مگسي كه در عسل افتاده.

دل بي تو درون سينه‌ام مي‌گندد

غم از همه سو راه مرا مي‌بندد

امسال بهار بي‌‌تو يعني پاييز

تقويم به گور پدرش مي‌‌خندد.

از پيش خودت به چاه ما را نفرست‌

با اين سر بي‌كلاه ما را نفرست‌

لطفي كن و زود كار را يكسره كن‌

دنبال نخود سياه ما را نفرست!

نزديك شدن شعر به زبان محاوره براي ايجاد صميميت و ساده شدن زبان خوب است؛ اما گاه افراط در استفاده از تكيه‌كلام‌هاي عاميانه يا استفاده نابه‌جا و نادرست از زبان محاوره زبان شعر را تنزل داده است:

ابليس شدم براي كس خم نشدم‌

رانده شدم از بهشت و آدم نشدم‌

گفتند برو كه شايد آدم بشوي‌

اصلا به شما چه‌

به جهنم نشدم.

حضور طبيعي و ساده واژه‌هايي مثل گاز، يخچال، زودپز، سالاد و ماهي‌تابه كه در نگاه اول شايد غير‌شاعرانه به نظر برسند، در برخي رباعي‌ها قابل‌توجه است. شاعر خيلي خوب توانسته اين كلمات را در بطن شعر جا بيندازد به گونه‌اي كه به اصطلاح توي ذوق نزند:

حس مي‌كند انگار سرش مي‌جوشد

بر گاز تمام باورش مي‌جوشد

از چشمه چشم‌هاي او جوشيده است‌

اين آب كه در سماورش مي‌جوشد.

اين خانه پر از خاطره‌هاي كهنه است‌

انگار هوا همان هواي كهنه است‌

يخچال لبالب از سكوتي سرد است‌

انبار پر از سر و صداي كهنه است.

همچنين شاعر كلمات بيگانه‌اي مثل لئوناردو داوينچي، كروكوديل، ژوكوند و بلوند را با چيره‌دستي در بافت زبان رباعي‌هايش جا انداخته است:

اين قرمز تند را تو يادم دادي‌

موهاي بلوند را تو يادم دادي‌

انگار لئوناردو داوينچي هستم‌

لبخند ژوكوند را تو يادم دادي.

خسته شدم از دست جليلي كه منم‌

از شاعر هيچ زن ذليلي كه منم‌

با جادوي عشق كاش گنجشك شوم‌

بيزارم از اين كروكوديلي كه منم.

اما شاعر به اين هم بسنده نمي‌كند و گاه در دستور و قواعد زبان هم دست مي‌برد و كلمات تازه‌اي مي‌سازد. مانند كلمه «بوسيدگي» در رباعي زير:

مي‌لرزم و ضعف ديد دارم دكتر

مجنونم و شكل بيد دارم دكتر

لب‌هاي من از تب جنون مي‌سوزند

بوسيدگي شديد دارم دكتر

نوآوري در عرصه مضمون و محتوا

آوردن مضامين عاشقانه با زباني ساده و نزديك به زبان محاوره در قالب رباعي كه پيش از اين بيشتر عرصه طرح مضامين فلسفي و انديشه‌هاي عرفاني بوده است، در رباعي‌هاي اين كتاب قابل توجه است. نكته‌اي كه درخصوص اين دسته از رباعي‌ها بايد ذكر كرد، اين است كه صفربيگي در رباعي‌هاي عاشقانه‌اش هم راه خود را در پيش گرفته و دنباله‌رو نگاه و فكر ديگران نيست.

بارزترين ويژگي اين رباعي‌ها نگاه ساده و‌بي‌پيرايه به مضمون عشق و استفاده فراوان و البته حساب شده و بجا از زبان محاوره و تركيبات و اصطلاحات آن است. به عنوان مثال، اصطلاح «افتضاح بارآوردن» را ببينيد كه در اين رباعي چقدر طبيعي و به‌جا استفاده شده و خوش نشسته است:

عمري دل خود سياه بار آوردم‌

يك قلب پر از گناه بار آوردم‌

من قابل اعتنا نبودم اي عشق!

شرمنده‌ام، افتضاح بارآوردم!

و يا اصطلاح «اعصاب كسي به هم ريختن» كه بار منفي دارد و در گفتگوهاي روزانه بارها و بارها به كار مي‌رود، در رباعي زير تا چه حد مناسب و بجا استفاده شده تا جايي كه براي توصيف معشوق شايد هيچ جمله‌اي تا اين حد تاثيرگذار نباشد و منظور شاعر را نرساند:

زيبايي تو خواب مرا ريخت به‌هم‌

آرامش مرداب مرا ريخت به‌هم‌

زيباتر از آني كه تحمل بكنم‌

زيبايي‌ات اعصاب مرا ريخت به‌هم!

ارتباط‌ها، تناسب‌ها و ايهام‌هايي كه شاعر ميان كلمات برقرار كرده است، در اين رباعي‌ها شبكه درهم تنيده‌اي از معاني چندگانه ايجاد كرده كه قابل توجه است:

بگذار دچار خود پريشي باشند

دنبال نژاد و قوم و خويشي باشند

هر چند كه گرگ مي‌وزد از هرسو

چشمان تو بهتر است ميشي باشند.

پول كلم و هويج‌ها را پرداخت‌

كم‌كم كلمه ... قافيه‌هايش را باخت‌

جوشيد دلش ميان سيروسركه‌

با شعر نمي‌شود كه ترشي انداخت‌

حرف آخر

برخلاف رباعي‌هاي عاشقانه و اجتماعي صفربيگي كه در آنها خلاقيت و كشف‌هاي ناب و زيبا فراوان است، رباعي‌هاي انتهاي كتاب كه مضمون مذهبي دارند و تعداد آن در مقايسه با ديگر رباعي‌ها اندك است،كمتر نشاني از نوآوري‌ وكشف فضاهاي تازه مي‌يابيم. در اين رباعي‌ها بيشتر با زبان يكنواخت، تركيب‌هاي معمولي و گاه حتي شعاري روبه‌رو هستيم:

چرخيد خداوند به دور سرتو

زد بوسه به پاره‌پاره پيكر تو

فرمود كه كشتي نجات همه است‌

گهواره كوچك علي‌‌اصغر تو

اين مقاله را با اين رباعي به پايان مي‌بريم:

بنويس كه با شتاب بايد برسد

فورا ببرش جواب بايد برسد

لب‌هاي رقيه از عطش خشك شده‌

اين نامه به‌دست آب بايد برسد!

انسيه موسويان
 يکشنبه 26 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 170]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن