واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک:
شریف نیوز:مسعود رضوانی فرهنگ در بند یكى از مشكلاتى كه اهالى فرهنگ و هنر و رسانه با آن دست و پنجه نرم مىكنند، وابستگىشان به مجموعههاى غیرفرهنگى است. مىبینیم كه یك مجموعه فرهنگى براى تامین حداقل امكانات خود چشم امید به فلان مقام مسئول یا فلان مدیر بخش صنعت دارد. و از آنجا كه مدیرانی كه ارزش و استقلال حوزههاى فرهنگى را درك كنند بسیار بسیار معدودند، لذا تا بوده عزت نفس فرهنگیان لكهدار بوده و اگر وضع همین گونه پیش برود خواهد بود. همه در این مساله كه براى حل این مشكل باید فكرى كرد متفقند، اما عدم درك صحیح سیاستگذاران نسبت به این حوزه و ابزارى دیدن آن باعث شده تا بودجه كشور همیشه به گونهاى تنظیم شود كه مجموعههاى فرهنگى كشور بخش «آویزان» محسوب شوند! و تا این دید اصلاح نشود، وضع به همین منوال پیش خواهد رفت. خبرنگاران چشمشان به صدقههاى روابط عمومى ارگانهاى صنعتى و نفتى است و هنرمندان چشم به سكههایی كه مثلا هدیهاند... و شاعران، درمانده و نویسندگان، بیچاره... و بیوگان آنها كه مردهاند، بدبختتر از همه به دنبال بیمه شدن فرزندانى كه بیمه نیستند و به دنبال... جفاى مدیران فرهنگى این عدم درك صحیح، حتى در حوزه مدیران فرهنگ دیده مىشود. بسیارى از مدیران سازمانهاى فرهنگى نیز از درك و بینش كافى برخوردار نیستند و خوب كه مىنگرى مىبینى یا مهندسى است كه مدتى مدیرعامل شركت صنعتى فلان بوده یا در سابقه كارى او عضویت در هیات مدیره بهمان شركت ساختمانى (!) است و شما اگر توانستید ارتباط حوزههاى فوقالذكر را با فرهنگ بیابید ما هم یافتهایم. و این مىشود كه آقای مدیر، شعر و نوشته و داستان و مقاله و خبر را به چشم كالاى صنعتى مىبینند كه باید سودده باشد و داراری ارزش افزوده. حال آنكه ارزش افزوده در فرهنگ نامرئى است و چشمان تیزبین و شعور كافى مىخواهد براى سنجیدن آن. یادم مىآید سال 81 سایتی خبرى را راهاندازى میكردیم. اكثر سایتهای كنونى پا به عرصه شبكه نگذاشته بودند، این سایت در مدت كوتاهى به تعداد بیش از 5 هزار بازدیدكننده در روز رسیده بود و این تعداد درآن زمان قابل توجه بود. فردى كه قرار بود از مجموعه ما حمایت كند و به اصطلاح از مدیران فرهنگى محسوب مىشد، مىگفت كه افق ایده آل و نهایى كه براى كار مىشود دید، 20 هزار بازدیدكننده در روز است، اما كار كردن در حد پنج هزار بازدید در روز توجیه ندارد!!! در آن زمان (سال 81) واقعا این تعداد بازدید با امكانات مجموعه ما خیره كننده بود. اما به خاطر همین دید غلط و عدم درك كافی بود كه ما به عنوان طراحان و مسئولان سایت، تصمیم به تعطیلى سایت گرفتیم، چون در پشت خود درك كافى كه ارزش كار را بسنجد نداشتیم. این درد مشترك اصحاب فرهنگ و هنر و رسانه است. گم كردن اهداف در بین تمام زیگ زاگ رفتنهاى مدیران فرهنگى آنچه كه برخى اوقات اتفاق مىافتاد و توجیهات فراوانى براى آن ساخته و پرداخته مىشود، فعالیت در حوزه كارهایى است كه اساسا ربطى به مجموعه كارى و شرح وظایف سازمان ندارد. شما تصور كنید یك مجموعه فرهنگى در یك دانشگاه با تلاش فراوان و با صرف امكانات خود و دانشگاه اقدام به تاسیس یك دبیرستان بكند. و چند برگ كاغذ هم در زمینه اهداف فرهنگى این كار سیاه كند. سئوالى كه پیش مىآید این است كه آیا اصولا ربطى بین وظایف یك مجموعه فرهنگى در دانشگاه كه باید دانشگاه و دانشجویان را حوزه كارى خود بداند و فروغلتاندن بودجه، آبرو و زحمت و تلاش و اعتبار در یك دبیرستان وجود دارد؟ از این نمونه كارها و انهدام فرصتها، نیروها و هرز دادن بودجهها بسیار است و كافى است سرى به مجموعههاى فرهنگى بزنید تا بفهمید كه مدیران آنها چگونه در اهداف اصلى بیگانهاند و در بیراهه سیر میكنند. اما چرا چنین مىشود. اضافه كردن قدرت به هر شكل ممكن آنچه باعث به وجود آمدن چنین وضعیتى است، اول در دیدگاههاى فرهنگى اشتباه، و دوم در انگیزه افزودن تمامى اهرمهاى قدرت به مجموعه است. از اولى كه بگذریم، افزودن قدرت و افزایش زیرمجموعههاى بىخود و عریض و طویل كردنهای بىجهت از جمله كارهاى همیشه در دستور بسیارى از مدیران فرهنگى است. به همین خاطر شما باید به عنوان یك مدیر فرهنگى در دانشگاه، كلاس كنكور راه بیندازید تا با اهرم پول بر قدرت خود بیفزایى تا با شهریههاى میلیونى دانشآموزان و انباشت آنها مدیر قدرتمندترى به حساب بیایى. حالا شما مدیری هستى كه یك كلاس كنكور دارى، یك دبیرستان دارى، و شاید حتی یك رستوران داشته باشی(!)، در سازمان خود تشكیلاتى دارى... و اینها همه و همه قدرت است. و قدرت شیرین است. در چیستی قدرت اما «قدرت» یعنى چه؟ قدرت یعنى حفظ پایگاه. قدرت یعنى اینكه ما كه از سازمان برویم، پایگاهمان را نباید از دست بدهیم. قدرت یعنى تكثر مسئولیتها. قدرت یعنى تمركز، یعنى اینكه همه راهها به ما ختم شود. قدرت یعنى تمایل به پدرخواندگى. قدرت یعنى اینكه اصولا همه به ما مدیون هستند و اگر كوچكترین قدمى براى كسى برداشتیم تا ابد باید بنده ما باشد. قدرت یعنى به خاطر یك ریال حمایت، صاحب طرحها و پروژهها شوى. و اما قدرت یعنى پول بیشتر. و این آخرى یكى از مهمترین منابع قدرت است كه در سازمانهاى فرهنگى تبدیل به آفتى مىشود؛ پولى كه یك ریالش به شاعر و نویسنده نمىرسد و صرف همان طرحهاى مسخره، همایشهاى «ما هم وجود داریم» و غیره مىشود. قدرت؛ ظاهرا همه دم از دورى از آن مىزنند و آن را نفى مىكنند. اما دقت كه میكنی، مانند اختاپوس تا رگ و پى اكثر مدیران باتقواى(!) ما رسوخ كرده. و قدرت یعنى همین، یعنى مىآید بدون آنكه بفهمى. این تازه وقتى است كه به اصطلاح آدم سالمى باشى. روى سخن من در اینجا با آنانى نیست كه براى كسب آن مىآیند و مىروند بلكه با كسانى است كه ظاهرا از آن پرهیز مىكنند ولى در عمل... چه شیرین است قدرت و چه نامرئى است، همانطور كه شیطان وجود خود را در بندگان خدا منكر مىشود. چه كنیم؟ در آخر هم اگر بخواهیم راه حلى ارائه بكنیم، همان تكرار مكررات است. همان شعارها. شعارهایى چون «شایستهسالارى» ـ كه ترجیح مىدهم آن را با عنوان غیركلیشهاىتر «شعورسالارى» و «شعورمندى» جایگزین كنم ـ باید مدنظر مدیران ارشد قرار گیرد. فكر مىكنم این مهمترین گره كار باشد: تا مدیران فرهنگى شعور برخورد با اهالی فرهنگ نداشته باشند و جایگاه و اهمیت این حوزه را نشناسند، آش همین آش و كاسه همین كاسه است. همراه شو عزیز! كین درد مشترك، هرگز جدا جدا، درمان نمیشود...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 475]