واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک:
فارس سینما-رسانه آرمانی در جدیدترین مصاحبه خود با هنرمندان این بار به سراغ نرگس محمدی بازیگر سریال ستایش رفته است تا مصاحبه ای متفاوت با این هنرمند داشته باشد.
نرگس محمدي نرگس محمدی دختر خوب اين روزهاي تلویزیون است که این روزها با نقش ستایش خود را به عنوان چهره اول جعبه جادویی معرفی کرده و توانسته با بازی خوب و تاثیرگذارش جای خود را بین خانوادههای ایرانی پیدا کند. این گفت وگو به بهانه درخشش نرگس در نقش ستایش با او انجام شده است. خيليها دوست دارند او را بيشتر بشناسند، او و مادرش مهمان دوربين ما بودند. پرستار بازیگر نهم فروردین در تهران متولد شدم، همزمان با تحصیل در دانشگاه ( رشته پرستاری) در کلاسهای بازیگری کارنامه شرکت کردم و از آنجا برای بازی در فیلم «مرگ یک پینوکیو» معرفی شدم که فیلم خوبی هم بود اما به دلایلی هنوز به اکران عمومی در نیامده است. بعد از این فیلم حدود یک سال در تئاتر فعالیت کردم که در همین مدت موفق شدم جایزه بهترین بازیگر زن را از جشنواره «ماه» حوزه هنری دریافت کنم. بعد از تجربهای که در تئاتر کسب کردم به سینما بازگشتم و در فیلمهایی چون ریسمان؛ باز، آناهیتا، سوپر استار و اخراجیها2 بازی کردم. البته فیلمهایی مثل سوپراستار و اخراجیها 2 بیشتر برایم جنبه تجربی داشت. اتفاقی که باعث جدایی از هنر شد... از ابتدا دوست داشتم در رشته هنر ادامه تحصیل دهم اما روزی که باید در آزمون ورودی هنرستان صدا و سیما شرکت ميکردم اتفاقی برایم افتاد که امتحان را از دست دادم. به همین دلیل در شاخه تجربی کنکور دادم و در رشته پرستاری پذیرفته شدم، درسم تقریبا در رشته پرستاری به پایان رسیده و فقط برای ارائه طرح، باید مدتی در یک بیمارستان مشغول به کار شوم. که انشاا... به زودی این کار را انجام خواهم داد. شاگرد پرويز پرستويي و... ما جزو آخرین هنرجویان موسسه کارنامه بودیم که استاد پرستویی و آقای حبیب رضایی در آنجا حضور داشتند. آقای رحمانیان نيز در کنار این دو بزرگوار حضور داشتند، خانم تیموریان و استاد رایگان، پیام دهکردی و رضا بهبودی هم درسهای زیادی از بازیگری به ما آموختند. در مجموع، کلاسها بسیار پر بار و خوب بود اما بد نیست بدانید همان روز اولی که برای ثبت نام به «کارنامه» مراجعه کردم، آقای پرستویی و رضایی گفتند که ما شرایطی را برای بچهها فراهم ميکنیم که به شدت سخت است و به همین دلیل ممکن است خیلی از بچهها در میانه کار عطای بازیگری را بر لقایش ببخشند و همین هم شد، ما در ابتدای کلاسها بیست هنرجوی دختر و بیست هنرجوی پسر بودیم، اما اواخر کار، از این جمع چهل نفره فقط پانزده نفر باقی مانده بود. من از ابتدا خودم را برای این سختیها آماده کرده بودم و از آنجایی که این حرفه و هنر را دوست داشتم تمام سختیها را تحمل کردم. حس و تکنیک مکمل یکدیگرند به نظر من حس و تکنیک مکمل هم هستند.تو به عنوان یک بازیگر اگر ميخواهی موفق باشی باید از تکنیک این کار سررشته داشته باشی و آن را با حس دربیامیزی تا به نتیجه مطلوبی در کار دست پیدا کنی... اگر بازیگر بخواهد صرفا از تکنیک استفاده کند، شبیه ربات ميشود و اگر هم قرار باشد، فقط از حس در بازی استفاده کند، باز هم نميتواند به موفقیت کامل دست پیدا کند. به شهرت و پول فکر نميکردم آن زمان كه ميخواستم وارد اين عرصه شوم اصلا به پول و شهرت فکر نميکردم، نميدانم چه بود، شاید اگر از اکثر بازیگرها این سوال را بپرسید نتوانند به طور دقیق به این سوال جواب دهند. وقتی بچه بودم تنها تفریح و لذتبخشترین تفریح برایم فیلم دیدن بود و ساعات زیادی از روز را به این کار اختصاص ميدادم، اما الان وقتي به دختر داییهایم که سن و سال کمتری هم دارند ميگویم فیلم ببینید توجهی نميکنند، این علاقهای است که باید در وجود هر کس باشد و نميتوان آن را توصیف کرد. باید برای کبوترها دونه پاشید تئاتر «باید برای کبوترها دونه پاشید» از فیلتر بازبینی نيز عبور کرده بود و خود را برای اجرای عمومی آماده ميکرد که متاسفانه مشکلی برای یکی از بازیگران اصلی به وجود آمد و من به فاصله 10 روز مانده به اجرا جایگزین او شدم. در این مدت کم، فقط و فقط به دلیل صمیمیتی که در گروه وجود داشت توانستم با نقش ارتباط خوبی برقرار کنم و خدا را شکر در جشنوار «ماه» هم توانستم جایزه بهترین بازیگر آن دوره را از آن خود کنم. براي مردم كار كن ماندگاری یعنی تلاش و با عشق برای مردم کار کردن.این خیلی مهم است که بازیگر برای مردم کار کند.باید مردم تو را بپذیرند و محبوب مردم باشی و بتوانی کارهای خوبی به مخاطب ارائه دهی تا ماندگار شوی. من به شخصه تلاش زیادی ميكنم تا مردم را از خودم راضی نگه دارم و امیدوارم در این کار موفق باشم. همیشه وامدار محبت مردم هستم این روزها متاسفانه حال مادربزرگ عزیزم خوب نیست و به دلیل بیماری در بیمارستان بستری هستند، دیروز که برای عیادت به بیمارستان رفته بودم خانم میانسالی به اتاق آمد و من را شناخت و لطف کرد و خواست که با هم در راهرو عکسی به یادگار بیندازیم. همین که وارد راهروي بیمارستان شدم، دیدم جمعیت زیادی برای دیدن من در راهرو جمع شدهاند، اینها واقعا لطف خدا و محبت مردم است که معقتدم اگر نباشند ما هم نیستیم و همیشه وامدار محبتهای این مردم عزیز و دوستداشتنیام. من و ستايش نمیشود گفت که من و ستایش شبیه هم هستیم اما به هرحال برخی از خصلتهای من در ستایش دیده ميشود اما اینطور نیست که بگویم من خودم را بازی کردم. ستایش بعضی اوقات یک کارهایی انجام ميدهد که قطعا اگر من (نرگس) جای او بودم هیچ وقت آن کارها را انجام نميدادم. البته برخی از ویژگیهایش هم بیشباهت به من نیست، مثل مهربانی، صبوری و... . یکی از مواردی که وجود داشت این بود که ستایش همنسل من نبود و برای رسیدن به این شخصیت باید حال و هوای بیست سال پیش را درک ميکردم و با آن روزگار کمی آشنا ميشدم. يكسال مقابل دوربين بودم من هشت ماه بعد از آغاز پروژه، جلوی دروبین آقای سلطانی رفتم و همین موضوع باعث شد کمی جو برايمان سنگین باشد اما گروه اینقدر صمیمی و خوب برخورد کرد که سختیهای کار برایم آسان شد. من تقریبا یک سال مداوم سرکار بودم اما سختی کار برایم لذتبخش بود چون به نتیجه آن امیدوار بودم و برای دیدن کار لحظه شماری ميکردم. فيلمي را ميپسندم که بفروشد... به نظرم نميشود سینماي هنری و سینمای تجاری را از هم جدا کرد چون این دو سینما به نوعی مکمل یکدیگرند و من به عنوان یک بازیگر اگر توانایی این را داشته باشم که در یک کار تجاری یک تعداد تماشاگر و مخاطب جذب کنم و حالا بتوانم با بازی در یک فیلم هنری آن مخاطب و تماشاگر را باخود برای دیدن فیلم هنری به سینما بکشانم يا به عبارتی دیگر برای دیدن فیلم هنری که به نظرمن، حرفها و مفاهیم خیلی بیشتری را به مخاطب منتقل ميکند و به نوعی پل ارتباط شوي فکر میکنم و وظیفهام را انجام دادهام. در مجموع به شخصه فیلم خوبی را ميپسندم که بفروشد. چون فکر میکنم یک کارگردان فیلمي را ميسازد که تماشاگر آن را ببیند. به نظر من اگر دست اندرکاران اصلی سینما بتوانند فیلمی را تولید کنند که در ضمن داشتن مفاهیم خوب، تمام معیارهای یک فیلم هنری و شاخصهای فروش را نيز رعایت کرده باشد، سینمای آرماني به وجود ميآید. دوست دارم بازیگر خوبی باشم دوست دارم مردم من را به عنوان یک بازیگر خوب بشناسند و حداقل وقتی بعد از چند سال خودم به یاد کارهایم افتادم و کارنامه کاریام را مرور کردم از کارهایم لذت ببرم و به رزومهام افتخار کنم. برایم مهم نیست که به عنوان بازیگر سینما شناخته شوم یا بازیگر تئاتر یا تلویزیون، هرجا که کار خوب باشد اولویت من است و ترجیح ميدهم فقط به خود بازیگری فکر کنم نه به مدیوم آن. البته این را کتمان نميکنم که من هم مثل خیلی از بازیگران دیگر دوست دارم روزی صاحب سیمرغ فجر شوم یا با کارگردانهاي بزرگی مثل اصغر فرهادی، داریوش مهرجویی، حسن فتحی و... كار کنم. کلیشه شدن هرگز اگر دخترهای آن دوره را با دخترهای هم نسل خودمان مقایسه کنیم ميبینیم که ستایش مطابق با نسل خودش پیش ميرود و زیاد هم مثبت نیست. دخترهای آن موقع همینطور مطیع و حرف گوش کن و البته صبور بودند، برعکس من و هم نسلهای من (خنده). اما در مجموع دوست ندارم در نقشهای مثبت کلیشه شوم و به همین دلیل در همین مدت چند کار که نقشهای مثبت داشت را رد کردهام تا کلیشه نشوم. همه آدمها خاکستریاند، کسی مطلقا سیاه يا مطلقا سفید نیست. نرگس؛ تنها دوست من من از بین کارهای منزل فقط آشپزی را دوست دارم و هر وقت که بتوانم به مادرم در این زمینه کمک ميکنم. مادر نرگس ميگويد: من از نرگس در مورد کارهای خانه راضیام. نرگس از کودکی تنها دوست من بوده و هست و همیشه در کنار من حضور داشته، البته این چند ساله به دلیل مشغله کاری کمی در کارهای منزل تنبل شده که آن را هم ميگذاریم به حساب مشغله کاریاش (خنده). مادر؛ بهترين نعمت خدا مادر، عزیزترین و بهترين نعمتي است که خداوند به هر بندهاش مرحمت مينماید، برای من هم عزیزترین موجود روی زمین مادرم است و با تمام وجود دوستش دارم. بعد مادرش را بغل ميكند و مقابل دوربين ماهنامه «خانه آرماني» ميايستد. مصطفی امامی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3130]