واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: به مناسبت پخش سريال آشپزباشي آشپزي در سينما و تلويزيون ايران جام جم آنلاين: پخش سريال آشپزباشي به كارگرداني محمدرضا هنرمند از چند هفته پيش آغاز شده و همانطور كه از اسمش پيداست، داستان سريال ارتباط نزديكي با غذا و مفاهيم مرتبط با آن مانند رستوران ، آشپز و آشپزخانه دارد. هنوز خيلي زود است كه بخواهيم سريال آشپزباشي و داستان آن را تحليل كنيم ، چون قسمت مهمي از اين مجموعه هنوز پخش نشده تا بتوان درباره كليت و محتواي آن اظهارنظر كرد، اما ميتوان به غذا و آشپزي بهعنوان عنصر جذابيتساز اين سريال نگاهي انداخت و به بهانه پخش آشپزباشي، مروري داشت بر صحنههاي مشهور تاريخ سينماي ايران كه از عناصر خوراكي براي فضاسازي، انتقال مفاهيم كنايي يا پرداخت بافت بصري استفاده كردهاند. به عبارت ديگر ميخواهيم اين نكته را بررسي كنيم كه فيلمسازان معتبر و صاحبسبك سينماي ما چگونه از عنصر ساده و پيشپاافتادهاي مانند غذا به نفع محتوا و ساختار تصويري آثارشان بهره گرفتهاند. بيترديد كارگردان آشپزباشي براي نشان دادن جذابيتهاي پنهان در تصوير خوراكيها برنامهريزي داشته و از غذا براي جذب مخاطب استفاده كرده است. كافي است قسمت اول سريال را به خاطر بياوريم: نماهاي اينسرت طولاني از ظروف پر از غذا به ابزاري براي فضاسازي تبديل شده و تصاوير خوشآب و رنگ از خوراكيهاي اشتهابرانگيز ، بيننده را بهصورت غريزي مجذوب صفحه تلويزيون ميكرد. اين نوع استفاده از تصوير غذا را ميتوان نوعي تمايل غريزي انسان به غذا خوردن دانست كه غذاهاي خوش آب و رنگ، اشتهاي او را تحريك ميكند. نمونههاي اين شيوه استفاده از تصوير غذا در سينماي جهان بسيار زياد است. همين اواخر انيميشن اسكاري راتاتويل (براد برد) با طراحي داستان در فضاي داخلي آشپزخانه يك رستوران و نمايش طيف گستردهاي از رنگ و نور در قالب غذاهاي اشتهابرانگيز، توانست تصوير غذا را به مولفه درونمايهاي براي ايجاد جذابيت تبديل كند. راتاتويل پر از سكانسهاي خلاقانهاي است كه ميوهها و غذاها را در كاملترين وجه به تصوير كشيده و ماجراهاي داستان را با خواص لوكيشن آشپزخانه عمومي مطابق كرده است. فيلم «ميز خالي نداريم» با بازي كاترين زتاجونز در نقش اصلي در لوكيشن مشابهي اتفاق ميافتد، اما در اينجا صحنههاي غذا، بستري را براي وقوع يك ماجراي عاشقانه فراهم ميكند و بيشتر تاثير حاشيهاي دارد. غذا در سينماي ايران شيوه غذا خوردن و ابزار صرف غذا همواره در فيلمهاي ايراني، نشانگر طبقه اجتماعي و ميزان رفاه خانوادهها بوده است. در فيلمهاي پيش از انقلاب خانوادههاي مرفه و اشرافي با ژستهاي متكلفانهاي پشت ميز مينشستند و از كارد و چنگال براي خوردن غذا استفاده ميكردند، در حالي كه خانوادههاي جنوب شهر با حالت خودمانيتري روي زمين سفره پهن ميكردند و با قاشق و حتي دست غذا ميخوردند. اشراف و طبقات مرفه از چلوكباب و غذاهاي فرنگي استفاده ميكردند و خانوادههاي فقير اما سرخوش پايين شهر اغلب مشغول خوردن آبگوشت و غذاهاي سنتي بودند. اين شيوه نمايش غذا و آداب غذا خوردن در فيلمهاي قديمي به قسمت مهمي از شخصيتپردازي آدمهاي داستان تبديل شده بود. طوري كه از نوع غذا و شيوه صرف آن ميشد خاستگاه طبقاتي و شأن اجتماعي افراد را حدس زد. اولين فيلمي كه كليشه غذا خوردن در سينماي ايران را بر هم زد «گزارش» (عباس كيارستمي) بود كه زوجي از طبقه متوسط را در حال خوردن غذا روي ميز نشان ميداد. در يكي از صحنههاي معروف از كرخه تا راين (ابراهيم حاتميكيا) شخصيت اصلي داستان از خواهرش كه ساكن آلمان و ميزبان اوست، ميخواهد كه غذا را به سبك فرنگي و روي ميز آماده كند. البته اين رفتار در لايهاي عميقتر بر تمايل شخصيت به سازگاري و آشتيجويي نسبت به فرهنگ ميزبان دلالت ميكند و نشاندهنده رفتار دوستانه ايرانيهاست. غذا خوردن در رستوران، بخصوص در ملودرامهاي بعد از انقلاب به وسيلهاي براي ديالوگ گفتن شخصيتها تبديل شد. معمولا دو شخصيت در رستوران روبهروي هم مينشستند و در حين خوردن غذا گفتگو ميكردند. از دل همين گفتگوها ماجراهاي فيلم جلو ميرفت و در واقع از گفتگو به عنوان ابزاري براي روايت داستان استفاده ميشد. صحنه غذا خوردن در خانه علاوه بر نماي ظاهري آن كه يك رفتار فيزيكي و جزو رفتارهاي معمولي زندگي روزمره است، ميتواند ارتباط مفهومي با محتوا و مضمون فيلم داشته باشد. در فيلمهاي علي حاتمي به غذاي اصلي و مخلفات و ميانوعدهها توجه خاصي شده است. نماهاي طولاني از ظروف ميوه و شيريني ، دوريهاي پلو و سيخهاي كباب در آثار حاتمي به نوعي نشانه بصري معنادار مبدل شدهاند كه نماد زيباييها و جذابيتهاي زندگي سنتي است و كاركرد زيباييشناختي دارد. حاتمي به ظرف غذا نيز در كنار غذا اهميت ميدهد و حتي گاهي ظرف نسبت به مظروف اهميت بيشتري مييابد. بيترديد كارگردان آشپزباشي براي نشان دادن جذابيتهاي پنهان در تصوير خوراكيها برنامهريزي داشته و از غذا براي جذب مخاطب استفاده كرده استمثلا در سوتهدلان، حبيبآقا ظروفچي فهرست بلندبالايي از ظروف مورد استفاده در عروسي را نام ميبرد كه همگي يادآور سنتها و شيوههاي زيستي مردم آن دوران است. چيزي شبيه همين صحنه در مسافران (بهرام بيضايي) نيز تكرار ميشود و اينبار همخواني بيشتري با ساختار دوگانه فيلم دارد كه غم و شادي را دو روي يك سكه ميداند. در مسافران بلافاصله بعد از برشمردن غذاهاي مخصوص عروسي، به مواد غذايي مخصوص مراسم عزاداري اشاره ميشود تا غم و شادي و مرگ و زندگي را به عنوان دو وجه از يك مفهوم مطلق، مورد تأكيد قرار دهد. گاهي آداب غذا خوردن به وسيلهاي براي بيان شرايط محيطي تبديل ميشود. در فيلم ناصرالدينشاه آكتور سينما، فضاي اندروني دربار قاجار با سينيهاي متعددي كه براي هر يك از زنان جداگانه فرستاده ميشود نشان داده ميشود تا عمق اختلاف و دشمني آنان با يكديگر معلوم شود. در اندروني حتي كسي حاضر نيست كنار ديگري سر يك سفره بنشيند و اين نكته بيانگر نفرت و كينهاي است كه اين زنان از يكديگر دارند. در سريالهاي تاريخي مذهبي تلويزيون نيز همواره مومنان را در قالب زندگيهاي ساده و بيآرايه ميبينيم و ستمكاران در قصرهاي بزرگ، زندگي تجملزدهاي دارند. يكي از نشانههاي تصويري اين تجملگرايي اشرافي، ظروف ميوه و تُنگهاي شربت است كه در مقابل شاهان چيده شده است. در واقع غذا به مثابه نمادي از سبك زندگي و نيك و بد سرشت شخصيتها كاربرد دارد. سفره و غذا در آثار مهرجويي شايد هيچ فيلمسازي در ايران به اندازه داريوش مهرجويي به نقش غذا در روايت و شخصيتپردازي توجه نكرده باشد. فيلمهاي مهرجويي از تصوير غذا در جايگاههاي متفاوتي استفاده ميكنند. در مهمان مامان فراهم كردن سفرهاي در شأن مهمانان مهمترين دغدغه شخصيتهاي اصلي و موتور پيشبرنده درام است. كارگردان در بطن اين دغدغه، شخصيتها را از مسيري پيچيده ميگذراند و علاوه بر اينكه دستاويز دراماتيك مناسبي براي قصهگويي پيدا ميكند، خصلتهاي طبقه فقير اما بااصالت جامعه را نيز مورد تأكيد و ستايش قرار ميدهد. خصلتهايي مانند مهماننوازي ايراني، آبروداري، حمايت همسايهها از يكديگر در مواجهه با مشكلات و ازخودگذشتگي. همسايههاي فيلم مهمان مامان هر كاري از دستشان برميآيد انجام ميدهند تا شام آبرومند و صميمانهاي براي مهمانان تدارك ببينند. يعني غذا به ابزاري براي نشان دادن خصلتهاي معنوي و شيوه زندگي مردم تبديل ميشود. در اين فيلم بيشتر از هر فيلم ديگري نماهاي سفره و غذاهاي سنتي ديده ميشود. در اجارهنشينها عباسآقا سوپرگوشت بههيچوجه حاضر نميشود زير بار پيتزا دادن به كارگران برود و اصرار ميكند غذا بايد حتما چلوكباب باشد. به اين ترتيب بخشي از شخصيت سنتي و بازاري خود را آشكار ميكند و نشان ميدهد كه سنخيتي با پديدههاي مدرني مانند پيتزا ندارد. در حقيقت سليقه غذايي عباسآقا نيز مثل طرز لباس پوشيدن و شيوه حرف زدنش بخشي از شخصيتپردازي او را تشكيل ميدهد. نيمرو خوردن علي عابديني در هامون هم همين كاربرد را دارد. يعني تنهايي، تجرد و صوفيمسلك بودن اين شخصيت را ميرساند. در فيلم «سارا» غذا با نمايش جزئيات فراوان آماده طبخ ميشود و تأكيد زيادي روي مراحل پخت آن صورت ميپذيرد. سارا به اين نكته اشاره ميكند كه بخش عمده زمان و انرژي زنان ايراني در آشپزخانه مصرف ميشود و آشپزي قسمتي از شخصيت كدبانوي منزل است. در يك مورد ويژه و متفاوت، مهرجويي در فيلم «پري» از نيروي دافعهبرانگيز غذا استفاده ميكند تا بههمريختگي شخصيت اصلي و پريشاني روحي او را نشان بدهد. همزمان با روزه گرفتن پري، تصاويري از جوجهكباب نپخته خونآلود، تخممرغ خام با برنج و ماهي زنده در ظرف آش نمايش داده ميشود تا حس بيزاري و دلبههمخوردگي از غذا براي تماشاگر ايجاد شود و با احساس پري نسبت به غذا همدلي كند. از لحظهاي كه پري روزه ميگيرد و از غذا خوردن پرهيز ميكند، غذا در شمايلي نفرتانگيز و اشتهاكوركن به تصوير كشيده ميشود و اين جزو معدود مواردي است كه در سينماي ايران چنين كاركردي براي خوراكيها در نظر گرفته شده است. شاهين شجريكهن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 803]