واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: فيلمي در ستايش موسيقي
نگاهي به "همسرايان"/ فيلمي در ستايش موسيقي "همسرايان" ساخته کريستف باراتيه فيلمي است در ستايش موسيقي به عنوان بهترين درمانگر آلام بشري که اين تم تکراري را بر بستري نهچندان تازه به صورت جذاب روايت ميکند. اين فيلم خارجي با محور قرار دادن تم تقديس موسيقي حال و هوايي مشابه چند فيلم قديمي دارد، علاوه بر اينکه تقابل شيوههاي خشن آموزشي و روشهاي نوين و شخصيتر در تربيت و آموزش انسان به خصوص کودکان، به عنوان يک بحث محوري در فيلم مطرح ميشود.از جهت تم تقديس موسيقي ميتوان "همسرايان" را به فضا و حال و هواي فيلمهاي متعدد به ويژه "آواي موسيقي" نزديک دانست که در آن هم بر بستر قدرت نجاتبخش موسيقي، قوانين خشک و خشن تربيتي در تقابل با انعطافپذيري فرد در برابر موسيقي قرار ميگيرند. در اين فيلم ورود يک پرستار يا معلم سرخانه جديد به خانهاي سرد و بيروح قرار است هم عقايد پدر را دچار چالش کند و هم در فرزندان که به نوعي بيمارگون سعي در جلب توجه و آزار پرستاران قبلي را دارند، موثر واقع شود. در فيلم "همسرايان" نيز موقعيت اوليه با ورود يک آدم تازه وارد به محيطي جديد طراحي ميشود. يک معلم موسيقي سابق (کلمان) به عنوان ناظم جديد به مدرسه شبانه روزي بچههاي يتيم و مشکلدار وارد ميشود و مخاطب همراه با او به تصويري تلخ از مناسبات حاکم بر روابط در مدرسه ميرسد.در واقع اين تصوير جمله کاربردي مدير مدرسه است "قانون عمل و عکسالعمل"؛ قانوني که او را واميدارد رفتار اشتباه بچهها را با تنبيه سخت پاسخگو باشد. اما در مقابل کلمان همه تئوري و جهانيبيني خاص خود را از سالها تجربه در اين جمله کليدي ميگنجاند "هيچوقت نگو هيچوقت" و به اين ترتيب راه را براي هر گونه تخيلپردازي کودکاني که پشت ديوارهاي مدرسه شبانه روزي زنداني هستند، باز ميگذارد. وجهي که در طول فيلم هم در قالب نريشن راوي به آن تأکيد ميشود.ديالوگ مدير وقتي بدل به قانون شماره يک حاکم بر مدرسه ميشود که حضور معلم / ناظم جديد در تقابل با آن قرار ميگيرد و روش خاص او در همان اولين گام براي براه آوردن بچههاي شر کلاس جواب ميدهد. تشکيل يک گروه کر يا همسرايان و کار با آنها در طول فيلم به گونهاي پرداخت شده که به مثابه غذاي روح بچهها، نوعي آرامش و دلمشغولي به آنها داده و در عين حال آنها را هدفمند ميکند.در ميان بچههايي که در مدرسه شبانهروزي حضور دارند، فيلمساز چند کاراکتر را از پسزمينه خارج کرده و به گونهاي پررنگ به آنها پرداخته است. دو پسرک که برجسته شدن آنها به مرور خاطرات گذشته در زمان حال هم کمک ميکند. پيير که مادري مطلقه دارد از اين بچههاي ياغي است که به واسطه استعداد در موسيقي و صداي خوش پررنگ ميشود. رابطه عاطفي پنهان ميان کلمان و مادر پيير زمينهاي است براي پرداختن به وجوهي جديد در کلمان و پيير که اتفاقاً کنش و واکنش بين آنها ايجاد ميکند.هر چند کلمان در پاسخ به حرکت پيير واکنش نشان ميدهد و او را از تکخواني گروه برکنار ميکند، اما درست هنگامي که پسرک نياز به اعلام حضور در مقابل کنتس و بزرگان دارد، کلمان به او اين فرصت را ميدهد و در واقع قانون عمل و عکسالعمل مدير را نقض ميکند.دانشآموز ديگر که پرداختي دراماتيک در اين بخش يافته، پسرکي به نام پپينو است که هر شنبه پشت دروازه ورودي مدرسه انتظار پدرش را ميکشد، در صورتي که پدر و مادرش را در جنگ از دست داده است. اين خط فرعي وقتي با خط اصلي قصه و زندگي کلمان پيوند ميخورد که پسرک پس از اخراج کلمان از مدرسه او را تعقيب ميکند تا همراهش برود و اين روز مصادف است با شنبه.بسط و پردازش بيشتر اين دو کاراکتر در روايت زمان گذشته بيشتر راهکاري است براي ورود کارکردي قصه از زمان حال به گذشته که البته چرايي اين ساختار روايي نه روشن است نه بهترين انتخاب. فيلم جايي آغاز ميشود که يک رهبر ارکستر معروف (پيير) با ورود دوست دوران کودکياش (پپينو)، همراه با دفتر خاطرات معلم موسيقي سابق خود (کلمان)، شروع به مرور گذشته ميکند و همه اتفاقات اشاره شده در قالب فلاش بک روايت ميشود.با پايان گرفتن دفتر خاطرات که همراه با رفتن کلمان از مدرسه شبانه روزي و بردن پپينو است، روايت به زمان حال بازميگردد و انتظار ميرود در اين بخش به چيزي وراي تصوير محض آينده دو کودک ديروز برسيم. اما واقعيت اين است که نويسنده و فيلمساز نتوانستهاند از اين امکان بالقوه بهرهاي مناسب برده و در واقع روايت زمان حال را مکمل و در پيوند با فلاش بک قرار دهند.از همين روست که ادامه ماجرا به شيوه گفتار متن روي نماهايي بريده روايت ميشود تا رسيدن مدير خشن مدرسه به سزاي اعمالش، آينده موسيقايي پيير و ... در چند جمله کوتاه به کار پايان دهد بدون آنکه بتواند فراتر از يک تصوير محض کارکرد پيدا کند.سکانسي که کلمان در حال ترک شبانه روزي در دل آرزو ميکند حداقل چند نفر از دانشآموزان حکم مدير را زير پا گذاشته و به استقبالش بيايند و در اين ميان موشکهاي کاغذي بچهها که راوي خداحافظي آنهاست از پنجره به پائين انداخته ميشود، يکي از سکانسهاي تأثيرگذار فيلم است که به گونهاي فضايي نوستالژيک ايجاد و کليت روايت زمان گذشته را واجد پتانسيل و حال و هوايي ملموس ميکند.فيلم خارجي "همسرايان" ساخته کريستف باراتيه پنجشنبه 12 ارديبهشت ساعت 22 از شبکه اول سيما پخش شد. نخستين فيلم باراتيه محصول محصول مشترک فرانسه، سوييس و آلمان در سال 2004 است. فيليپ لوپه کوروال و باراتيه فيلمنامه اين اثر را بر مبناي داستان باراتيه از فيلمنامهاي از رنه ويلر و نوئل نوئل نوشتند.در فيلم "همسرايان" ژرار ژونيو، فرانسوا برلئان، کاد مراد، ژان پل بونر، ماري بونل و ژان باتيست به ايفاي نقش پرداختند و در خلاصه داستان اين فيلم آمده: پانزده ژانويه 1949، کلمان ماتيو؛ معلم موسيقي سابق، وارد مدرسهاي شبانهروزي ميشود که مختص بچههاي يتيم يا مشکلدار است."همسرايان" سال 2005 نامزد اسکار بهترين فيلم غيرانگليسيزبان بود و يکي از ترانههاي فيلم نيز نامزد اسکار شد. اين فيلم سال 2004 برنده جايزه بهترين آهنگساز از جوايز فيلم اروپا شد و در هشت رشته نامزد دريافت جوايز سزار سال بود که دو جايزه بهترين بهترين موسيقي و صدا را برد.منبع : مهر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 420]