واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: هموطن-وقتی مجموعه "چارخونه" به تولید 90 قسمت دوم خود رسید شاید کسی به این موضوع فکر نکرد که جای خالی تحلیل و نقدهای منصفانه کار را به تکراری نازل و مخاطب را به مشاهده این تکرار محکوم کرده است. این روزها بازار نقد و تحلیل و البته بستن پروندههای رنگین برای مجموعههای در حال پخش هم داغ است و هم پرکننده صفحات روزنامه و مجله و رنگیننامهها. اما آنچه در این رویکرد همواره در سایه قرار میگیرد استعداد یک مجموعه برای پرداختن به آن و مهمتر از همه نگاه آسیب شناسانه است. مجموعه "چارخونه" یکی از همین فرصتهای خوب و البته توخالی برای نشریاتی بود که در ابتدای ماه تنها در فکر صفحات خالی مجله خود هستند و توانست خوراکی خوب برای طولانی مدت در اختیار آنها قرار دهد. طومار پروندههای رنگین در مجلات و روزنامههای مختلف به طور مرتب برای این مجموعه و عواملش بسته شد، غافل از آنکه چقدر از اینها شبیه هم و انباشته از حرفهای فرمایشی و کلیشهای هستند. بدتر از همه اینکه بدون تزریق یک نگاه و تفکر در پشت شکلگیری این پروندهها، همه و همه آگاهانه و ناآگاهانه بدل به تریبون خصوصی این مجموعه شدند. می توان اینطور هم به ماجرا نگاه کرد که یک پرونده می تواند تنها انعکاس دهنده تلاش ها، نظرات و نتایج کار یک گروه برای رسیدن به محصولی مانند "چارخونه" باشد که البته درباره استقبال مخاطب، چرایی آن و آسیبشناسی این رویکرد میتوان تحلیلهای خاص کرد. اما آنچه در این میان به نظر میآید فراموش شده، داشتن دیدگاه در مطبوعات و نشریات است. به نظر میرسد مطبوعات آشکارا به سمت حذف کردن خود از صحنه مجادلات (حداقل در این زمینه) پیش میروند و نتیجه هم می شود کارکرد ابزاری آنها و البته مطرح نشدن بسیاری از پرسشهای منتقدانه که فقط چنین قشر پرسشگر میتوانند آن را ارائه کنند. به عنوان مثال وقتی همین "چارخونه" مورد بررسی کمی و کیفی مناسب قرار نمیگیرد و تنها به آمار و ارقام ارسالی خود سازمان به میزان استقبال مخاطب از آن بسنده میشود، نتیجه میشود بسته شدن طوماری جدید برای ادامه این مجموعه و رویکردی سئوالبرانگیز که متأسفانه برای کسی سئوال ایجاد نکرد! تصور ما این بود که میزان موفقیت یک مجموعه می تواند در ادامه پیدا کردن و نگاه مهربانانه مسئولان به آن موثر واقع شود. اگر این گونه است "چارخونه" بر اساس چه معیار تعریف شده یا نشدهای برای مسئولان و برنامهسازان شبکه سه و صدا و سیما پس از پخش بیش از 90 قسمت، وارد فاز دوم تولید و پخش یعنی 90 قسمت دوم تا آغاز ماه محرم شد؟ آغاز کم جان این مجموعه و بازتاب آن، سازندگان را به سوی دست بردن به هر راهکار برای جذب مخاطب کشاند که البته سهل الوصولترین آن تکیه بر محبوبیت بازیگران شناخته شده عرصه طنز و دست چین کردن عده ای بازیگر موفق در کاری بود که شاید اساس آن نیاز به چنین توجهی است. جواد رضویان هم آمد، آواز خواند و ... ولی مجموعه جانی را که باید از دورنمایه و روابط دلچسب و جذاب خود بگیرد، نگرفت. این گونه بود که آیتمی مانند دوشنبه که در لحظات گذری برای پرکردن فضا خاطره ای تعریف می کرد، بدل شد به یکی از کاراکترهای اصلی که بدون کوچکترین منطق در همه مکان ها و موقعیت های حضور پیدا می کند تا خاطره ای تعریف کند. "چارخونه" در حال آزمون و خطا در سطحی بود که مدیوم تلویزیون عرصه مناسبی برای آن نبود. در حالی که مخاطب مجموعه های طنز تلویزیونی را در سیر تکاملی خود دنبال کرده و پا به پای سازندگان آنها تا اینجا پیش آمده، به نظر می آید تلویزیون در این میان به مخاطبان خود کم فروشی کرده است. مخاطبی که می تواند تشخیص دهد وقتی "چارخونه" به بن بست رسیده، در موقعیتی دست به آوردن رضویان زده که این فی نفسه اشکال ندارد. اشکال از جایی ایجاد میشود که برای ورود او و حافظه مخاطب حرمتی قائل نمیشوند و ورود، حضور، پرداخت، عاشق شدن و ... او کاملاً قالبی از مجموعه "پاورچین" و کاراکتر داود برره (با بازی خود رضویان) وام که نه، بیرون آورده و به "چارخونه" سنجاق شده است. حالا چه فرقی می کند که شنبه به جای لهجه ناکجاآبادی برره، به افغانی حرف بزند و آواز بخواند، مهم این است که بر قابلیتهای آشنای خود تکیه کرده و تا حد زیادی نویسندگان را از بی شناسنامه بودن این کاراکتر رهانیده تا هر وقت کم آوردند، برداشتی نعل به نعل از نمونه های موفق متأخر داشته باشند، البته بدون آنکه کمی خلاقیت خود را هم وارد عرصه این برداشت کنند. در ماه رمضان که پخش مجموعه قطع شد، همه در انتظار ادامه قسمتهای باقیمانده آن پس از ماه رمضان و بالاخره بسته شدن پرونده این مجموعه بودند که به نظر میآمد با گرفتاری در یک دور باطل، چیزی تازه برای عرضه در حوزه طنز تلویزیونی ندارد و ترکیبی از نقاط قوت همه مجموعههای روتین قبل در شکلی خنثی است. جمع بازیگران موفق، جمع عوامل موفق و ... البته غیبت نویسندگان موفق این عرصه و تکیه بر حافظه ذهنی مخاطب، همه داشته های "چارخونه" بود. با چنین داشته هایی مجموعه به تولید 90 قسمت دیگر پس از ماه رمضان تا ماه محرم رسید. بدون آنکه به این وجه توجه شود که "چارخونه" در 90 قسمت ابتدایی چه بازدهی داشت که باید آنتن شبکه سه را 90 شب دیگر در اختیار بگیرد؟ به نظر می آید اگر همه امتیازات بالقوه این مجموعه و سرمایه گذاری روی آن را در یک کفه و بازتاب، ماحصل و پیامدش را در کفه دیگر قرار دهیم، این مخاطب است که ضرر کرده است. مخاطبی که باید تکرارهای نابهنجار در موقعیت سازی، دیالوگ نویسی، داستان پردازی و ... را تحمل کند و نسخه نازل مجموعه های دیگر را در آن شاهد باشد. جز این است که همین قسمت تأسیس شبکه ماهواره ای و برنامه ساختن مشابه قسمتی موفق در "نقطه چین" بود؟ جز این است که همین قسمت سربازی رفتن حامد، پرداخت سهل الوصول اپیزود "اجباری" در "شب های برره" بود؟ به نظر می آید عوامل و نویسندگان کار خود را آگاهانه انجام می دهند و آنچه در این سیر جای خالی پررنگی دارد، تحلیل و نقد و مطرح کردن پرسش هایی است که شاید اندکی برنامه سازان را متوجه این نکته کند که در اختیار گرفتن آنتن، مطرح شدن دیالوگ های کاراکترها بر سر زبان مردم و ... همه رسالت یک مجموعه طنز نیست. کاش به چیزی فراتر از این معیارهای تکراری و نخ نما می اندیشیدیم و برای اندیشه مخاطب هم حرمت قائل بودیم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 212]