واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: ایسکانیوز-علی حاتمی متولد سال۱۳۲۳ در خیابان وحدت اسلامی ( شاپور سابق ) تهران، خیابان مختاری، کوچه اردیبهشت است . او لیسانس از دانشکده هنرهای دراماتیک دارد و اولین اثر سینمایی او در سال ۱۳۴۸ با عنوان « حسن کچل » ساخته شد . آخرین فیلم نیمه تمامش « جهان پهلوان تختی » بود که بهروز افخمی آن را تمان کرد .حاتمی در زمان حیاتش حسن کچل را در سال ۱۳۴۸، طوقی ۱۳۴۹، باباشمل ۱۳۵۰، قلندر ۱۳۵۱، خواستگار ۱۳۵۲، ستارخان ۱۳۵۳، مجموعه ی تلویزیونی مثنوی مولوی ۱۳۵۴، سلطان صاحبقران ۱۳۵۵، سوته دلان ۱۳۵۶، هزاردستان ۱۳۵۸، حاجی واشنگتن ۱۳۶۱، کمال الملک ۱۳۶۳، مادر ۱۳۶۸، دلشدگان ۱۳۷۱ و جهان پهلوان تختی را از سال ۱۳۷۳ به جلوی دوربین برد . او 14 آذر ماه 1375 درگذشت .علی حاتمی یکی از بهترین دیالوگ نویسان سینمای ایران بود .زبان مطنطن، فاخر و آرکائیک در مجاورت بافت گفتارى زبان قابلیت على حاتمى در لحن گردانى را بخوبى به مخاطب آشنا به زبان شناسى نشان مى دهد. ویژگى هاى دیالوگ نویسى على حاتمى را مى شود زیرمجموعه مباحثى چون جامعه شناسى زبان، روانشناسى زبان، بررسى زبان شناختى دیالوگ ها بررسى کرد.على حاتمى با شناختى که نسبت به ادبیات شفاهى این سرزمین دارد، ادبیاتى که سینه به سینه توسط مردم این سرزمین منتقل شده و تاریخى کهن تر از ادبیات مکتوب دارد و پیوند آن با ادبیات مکتوب، در ذهن خود یک سازماندهى ویژه ایجاد کرده است که به تبع آن هر شخصیتى داراى یک موقعیت زبانى است و این موقعیت زبانى از موقعیت او در جامعه نشأت مى گیرد، به این شخصیت ها توجه کنید: حسن کچل، ستارخان، سلطان صاحبقران، مجید (جوب چى)، حاجى، رضا تفنگچى، خان دایى، شعبون استخونى، مفتش شش انگشتى و ....این شخصیت ها همه یک خاستگاه اجتماعى ویژه دارند که این خاستگاه داراى یک بافت زبانى است. او شناخت فطرى از ساختار زبان دارد. وى بخوبى محورهاى زبان را مى شناسد، محور همنشینى و جانشینى براى او به شکل کاملاً نهادینه همیشه در ذهنش حضور دارد.آرکائیک بودن زبان نوشتارى حاتمى به آن جایى بر مى گردد که او در محور «جانشینى» زبان، واژگانى را مى آورد که از زندگى امروز ما خارج و استعمال آن منسوخ شده است. در محور «همنشینى» زبان نیز چنین است. نوع ترکیب واژگان اصطلاحات و کاربرى فعل گاهى به قدرى مستعمل مى نماید که انگار در جهان سده هاى پیش در رفت و آمد هستیم، اما این تبحر حاتمى را در شناخت زبان آرکائیک نشان مى دهد. در حوزه گفتارى زبان هم وقتى از اصطلاحات کوچه بازارى استفاده مى کند، به قدرى ماهرانه در همنشینى یکدیگر قرار مى دهد که مخاطب احساس مى کند به منبع این گونه «گویش» و «کلام» رسیده است. گاه حتى این موضوع جایى پیش مى رود که کلاس درسى مى شود براى علاقه مندان به این نوع لحن و گویش. یکى دیگر از ویژگیهاى نوشتار على حاتمى «سجع» است. کلمات حاتمى کلامى مسجع است و به همین علت هم هست که گاهى برخى به کلام «استعارى» او که همراه با سجع است «شاعرانه» گفته اند. ویژگیهاى حاکم بر دیالوگ هاى حاتمى «شاعرانه» هست و نیست!هست به این معنا که هم استعارى است هم مسجع و گاه مخیل و نیست به این دلیل که وجوه شاعرانه ندارد، یعنى کلام ساخت شاعرانه ندارد (در واقع قرار هم نیست داشته باشد). "سجع" نهفته در کلام استعارى حاتمى گاه همراه با جناس است و گاه فقط مى توان آهنگین بودن آن را از کنار هم گذاشتن برخى «آواها» فهمید که به آن «آهنگ درونى» کلام نیز اطلاق مى شود. به موسیقى درونى و سجع این دیالوگ ها دقت کنید:"همسر ابوالفتح": چطور مى شد به دریا خوابید وقت توفان.یا":مجید": این مال و منال مفتى، همچى هلو برو تو گلو گیر نیومده، حاصل یه عمر جوب گردیه، آقامون ظروفچى بود، خودمون شدیم جوب چى.یا":محمد ابراهیم": پرهیز مرهیزش مى دین که چى، خورشید دم غروب، آفتاب صلات ظهر نمى شه.این مثال ها گرچه نمونه اى از خروار دیالوگ نویسى على حاتمى است، اما بخوبى نشان مى دهد که وى کلام استعارى، بافت گفتارى و شفاهى ادبیات فارسى و آهنگین بودن کلام را که برگرفته از شناخت صامت ها و مصوت هاست (براى حاتمى انگار فطرى بوده است) بخوبى مى شناخته و تلاش مى کرده این درخت تناور ادبیات را به یک هنر بصرى تبدیل کند تا هم منویات درونى خود را این گونه بیان کرده باشد و هم به ادبیات شفاهى وفادار بماند. بافت زبان از حوزه واژگان گرفته تا ترکیبات و اصطلاحات در کلام «شعبون بى مخ» با «سلطان» یا «رضا تفنگ چى» متفاوت است. به دلیل این که به لحاظ اجتماعى جایگاه این شخصیت ها و دیالوگ هاى آنها با هم فرق مى کند. در اینجاست که مى توان به توان على حاتمى در شناخت این موقعیت هاى جامعه شناختى متفاوت پى برد. او انگار در تمام موقعیت هاى اجتماعى به اندازه کافى زندگى کرده است، این قدر که وقتى دیالوگى را از زبان یک لوطى داش مشدى یا یک دیوانه و یا یک زن مى شنوى، انگار سال ها در آن جایگاه جامعه شناختى ایستاده و زندگى کرده است. چون به اکثر ریزه کارى هاى این شخصیت ها واقف است و با تبحر کامل حتى تکیه کلام هاى این موقعیت ها را براحتى در دیالوگ ها مى نشاند.قابلیت لحن گردانى على حاتمى، قابلیتى است که سالهاست در سینماى ایران همتایى ندارد. شاید بشود نمونه هایش را در آثار بهرام بیضایى دید، اما تنوع این لحن گردانى از «شعبون بى مخ» تا «ستارخان» فوق العاده و گاه اعجاب انگیز است. توان انعطاف پذیرى ذهن حاتمى از منتهى الیه یک نگاه زبانى تا منتهى الیه گونه دیگر، همچون کلاس درسى است که محصلان آن باید این محصول را سالها استفاده کنند. مگر مى شود فردى حتى لطایف و ظرایف گونه هاى متعدد رفتارى را این قدر صحیح و منظم آموخته باشد. براى شناخت بافت زبانى یک «سلطان» باید سالها در رگ و ریشه او رسوب کرد و زیر و بم گفتارهاى او را دریافت، آن وقت است که مى شود دیالوگ یک سلطان را نوشت، یا هر شخصیت دیگرى را و این تحیر من از این شناخت فطرى حاتمى به اضافه تلاشهاى پژوهشى اوست و دهانى که بسته مى ماند و گوشى که باز. حسن گوهرپور
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 391]