محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846200644
علي حاتمي و «آخرين پيامبر» که ساخته نشد
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
علي حاتمي و «آخرين پيامبر» که ساخته نشد ده فصل از فيلمنامه آخرين پيامبر «محمد رسول الله (ص)» بخش اول (از تولد تا بعثت) نوشته زنده ياد علي حاتمي 14 سال از خاموشي «علي حاتمي» نقّال سوته دل و حسرت خوار سينماي ايران گذشت. او راوي قصه هاي شرقي بود و بازگوي افسانه هاي در سينه مانده؛ هزاردست و لولي وش. علي حاتمي ايراني ترين و به معناي اخص کلمه، تهراني ترين فيلمنامه نويس و فيلمساز اين ديار است. او در تقابلي آشکار با مدرنيسم لگام گسيخته، به آداب، سنن و هويت بومي تهران قديم رو مي آورد و تلخ و دردمند به بازگويي و بازنمايي آن مي نشيند. فيلمنامه «آخرين پيامبر، محمد رسول الله (ص)» (از کودکي تا بعثت) از جمله آثاري است که زنده ياد حاتمي فرصتي براي بازنويسي و ساخت آن پيدا نکرد. حاتمي در اين فيلمنامه دکوپاژ شده، به روشني تأکيد کرده که اين فيلمنامه اوليه اوست و گفتارهاي آن – به شيوه مرسوم وي – مجدداً نوشته خواهد شد. تذکر: ديالوگ نسخه نهايي به شيوه مألوف نگارنده پس از انتخاب بازيگران اصلي و تمرين هاي اوليه نوشته مي شود. در اين نسخه بسنده شد به القاي مفهوم گفته ها به خواننده. رقم کمترين: علي حاتمي اشخاص مردان: 1. راوي نقش ابوطالب ................. شبيه ابوطالب 2. راوي نقش ابوسفيان ................. شبيه ابوسفيان 3. راوي نقش ابولهب ................. شبيه ابولهب 4. راوي نقش اسامه بن زيد................. شبيه اسامه بن زيد 5. راوي نقش بلال................. شبيه بلال 6. راوي نقش بحيراي راهب................. شبيه بحيراي راهب 7. رواي نقش جعفر ................. شبيه جعفر بن ابيطالب 8. رواي نقش جواني جعفر 9. راوي نقش کودکي جعفر 10. راوي نقش خالدبن وليد ................. شبيه خالد بن وليد 11. راوي نقش حمزه................. شبيه حمزه 12. راوي نقش عبدالمطلب................. شبيه عبدالمطلب 13. راوي نقش عبدالله عبدالمطلب ................. شبيه عبدالله عبدالمطلب 14. راوي نقش عبدالله ابي................. شبيه عبدالله ابي 15. راوي نقش عباس بن عبدالمطلب ................. شبيه عباس بن عبدالمطلب 16. راوي نقش وحشي................. شبيه وحشي 17. راوي نقش ورقه بن نوفل................. شبيه ورقه بن نوفل 18. راوي نقش فارسي................. شبيه فارسي (سلمان) 19. راوي نقش سهيل بن عمرو ................. شبيه سهيل بن عمرو 20. راوي نقش ميسره ................. شبيه ميسره زنان: 1. راوي نقش آمنه................. شبيه آمنه 2. راوي نقش ام اَيمن ................. شبيه ام اَيمن 3. راوي نقش حليمه ................. شبيه حليمه 4. راوي نقش خديجه کبري................. شبيه خديجه کبري 5. راوي نقش هند ................. شبيه هند ديگر اشخاص مردان: 1. راوي قيس بن زيد................. شبيه قيس بن زيد 2. راوي حارث شوهر حليمه................. شبيه حارث شوهر حليمه 3. راوي ضمره فرزند حليمه................. شبيه ضمره فرزند حليمه 4. راوي پير قريش ................. شبيه پير قريش 5. راوي سعد بن ابي وقاص ................. شبيه سعد بن ابي وقاص 6. راوي ابوجهل ................. شبيه ابوجهل زنان: 1. راوي آسيه ................. شبيه آسيه 2. راوي مريم................. شبيه مريم 3. راوي فاطمه بنت اسد ................. شبيه فاطمه بنت اسد روز – خارجي – فصل 1 – صحنه 1 چهره شبيه بلال، چشم ها اشکبار، لب ها اذان گو، چندي پس از رحلت، مؤذن پيامبر دعوت شده است براي مردم مدينه اذان بگويد. [شايان توجه است نماي افتتاحيه فيلم با چهره يک غلام حبشي است. بنده اي آزاد شده.] شبيه بلال: الله اکبر ... الله اکبر روز – داخلي – فصل 1 – صحنه 2 مردم گريان به مسجد پيامبر مي آيند. منبرِ خالي اُستن حنانه در فراق يار... نالنده و جنبده. صداي اذان: ... اشهد ان محمداً رسول الله روز – خارجي – فصل 1 – صحنه 3 1. سپاه عظيم اسلام در پشت سر پرچمدار و سپهسالار آن، شبيه اسامه سرزمين ها را در مي نوردد. 2. حرکت افقي دوربين روي نقشه اي قديمي، تأکيد بر فتوحات اسلام. 3. خورشيد درخشان بر فراز کادر. 4. خورشيد در قلمرو اسلام غروب نمي کند. 5. عنوان فيلم با شنيده شدن عبارت «اشهد ان محمّداً رسول الله» ظاهر مي شود. سپس عنوان فيلمساز و سوم عنوان سفارش دهنده طرح و عنوان بندي قطع مي شود. حرکت به زمان حال: روز – خارجي – فصل 2 – صحنه 1 ماهواره اي يا (فرستنده اي مدور) طلايي ميلاد خاتم الانبياء، در هفته وحدت قرن 14 هجري. (افه هاي صوتي) روز – خارجي – فصل 2 – صحنه 2 1. کارگردان تلويزيوني به دوربين ها علامت مي دهد. صداي کارگردان: 14 – 13 – 12 – 11 – 10 – 9 – 8 - 7 - 6 – 5 - 4- 3 – 2 – 1 2. مسئولان ضبط تصوير و صدا و ماشينيست ها در آخرين مرحله آمادگي 3. استاديوم آزادي، قوالان در ميانه ميدان روايت حيات سيد عشق را مي آغازند. تماشاگران بر سکوها نشسته اند و مدوعوين اين جشنواره ملت هاي مسلمان اند در لباس هاي ملي خود. سرود قوالان (بي کلام) 4. بر سکوي تماشاگران، بر چهره پسربچه اي که در کنار پدربزرگش نشسته است تأکيد مي کنيم که تماشاگر پرشور و جذبه صحنه قوالي اند و سرود آنان مصفاي دل اينان. (سرود بي کلام) روز – خارجي – فصل 3 – صحنه 1 بي واسطه رجعت به گذشته مي شود. صداي شبيه ابراهيم. ابراهيم: ربّنا وَاجْعَلْنا مُسْلمَيْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرّيتنا اُمّةً مُسْلِمَهْ لَکَ وَ اَرِنا مَنَاسِکَنا وَ تُبْ عَلَيْنا انّکَ اَنْتَ التّوابُ الرَّحيم رَبّنَا وَابْعَثْ فِيهمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِکَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ يُزَکيهِمْ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَزيزُ الْحَکيم (سوره بقره، آيه هاي 128 و 129) همان پيرمرد و پسربچه در يک وادي خاموش زير تابش آفتاب سوزان کار بناي خانه خدا را به پايان مي رسانند و کوه هاي مکه در دوردست شرح عهد کهن زمين را بيان مي کند. آيات با لحن خاضعانه شبيه ابراهيم به زبان عربي ادا مي شود. زيرنويس به زبان فارسي و ديگر زبان هاي مخاطب، معني آن را بيان مي کند: (پروردگارا قلب ما را تسليم فرمان خود بگردان و فرزندانمان را نيز به تسليم و رضاي خود وابدار و راه اطاعت و پرستش را به ما نشان بده. توبه و عذر ما را بپذير، زيرا تو بخشنده و مهرباني، پروردگارا از فرزندان ما شخصي را به رسالت بفرست تا بر مردم تلاوت آيات تو را نموده و آن ها را علم کتاب و حکمت بياموزد و روانشان را از جهل و پليدي پاک و منزه گرداند و تو به هر کاري توانا و دانايي) روز – خارجي – فصل 3 – صحنه 1 روز – خارجي – فصل 3 – صحنه 2 نماي بسيار دور از خانه خدا مسلمانان از اقوام و ملت هاي مختلف همگي محرم به احرام از آفريقا و آسيا و اروپا همگي در يک رخت بي دوخت، بي رنگ با يک زبان، يا حرکتي هماهنگ از خود، همگام با خلق خدا به سوي خدا. چهره هايي از زايرين به عنوان شاخصه هايي از ملت هايي که جهان اسلام را تشکيل مي دهند. به نشانه اجتماع امت اسلامي از نژادهاي گوناگون نشان مي دهيم. چهره هايي از مردم چاد، گينه، ليبي، مالي، موريتاني، مراکش، نيجر، نيجريه، سنگال، سومالي، سودان، تونس، زامبيا، صحراي اسپانيا، الجزاير، ترکيه، پاکستان، اندونزي، عربستان، عراق، اردن، سوريه، ايران، لبنان، فلسطين، افغانستان، مالي، سنگاپور، کشمير، ترکستان، بلغارستان، ازبکستان، داغستان ... و آلباني. صداي جماعت: لَبِيکْ اَللَهُم لَبِيکْ لَبِيکْ لا شَريک لَکَ لَبِيکْ شب – خارجي – فصل 4 – صحنه 1 1. بيرون ايوان مدائن، 14 کنگره قصر فرو مي ريزد به نشانه 14 قرن رجعت به گذشته. 2. فرو ريختن يک کنگره يک گنگره به ترتيب همراه با حرکت دوربين. شب – داخلي – فصل 4 – صحنه 2 دوربين به بستر شاهانه انوشيروان نزديک مي شود. شبيه انوشيروان در خوابي آشفته و خوفناک، چنگ در پرده سرپوش تخت انداخته، دوربين مسير چنگ و پرده را مي کاود تا فراز آن. سرپوش و تخت شهرياري از بالا متصل است به تاجي سمبوليک که نشانه شاهنشاهي است. روز – خارجي – فصل 3 – صحنه 1 شب – خارجي – فصل 4 – صحنه 3 خاموش شدن آتشکده فارسي. روز – خارجي – فصل 3 – صحنه 1 شب – خارجي فصل 4 – صحنه 4 ستاره باران آسمان عرب. يهودي بر بالاي قلعه اي فرياد مي زند. يهودي: اين ستاره احمدي است. ستاره پيامبر جديد که متولد شد. روز – خارجي – فصل 3 – صحنه 1 شب – خارجي – فصل 4 - صحنه 5 فرو رفتن آب درياچه ساوه در زمين تا خشک شود. روز – خارجي – فصل 3 – صحنه 1 شب – خارجي – فصل 4 – صحنه 6 فراز آمدن آبي از زميني خشک تا آبستاني فراهم آيد در عربستان. روز – خارجي – فصل 3 – صحنه 1 روز – خارجي – فصل 4 – صحنه 7 دوربين تعقيب مي کند حرکت اشتران را که از صحراي تازي، تازان اسبان پارسي را تا دجله پي مي کنند. روز – خارجي – فصل 3 – صحنه 1 شب – داخلي – فصل 4 – صحنه 8 1. چنگ کسري در پرده سرپوش بستر. 2. تاج نمادين تخت در اثر کشيده شدن سرپوش به جنبش مي آيد. 3. چهره خائف از خواب آشفته کسري. 4. تقلاي چنگ در پرده با تأکيد بر نگين انگشتري مُهر خسروي. شب – داخلي – فصل 4 – صحنه 9 فرو افتادن بت ها در بتکده، به رو. شب – داخلي – فصل 4 – صحنه 10 1. سرنگون گشتن ديهيم بارگاه خواب. 2. شبيه انوشيروان آسيمه سر از خواب مي پرد. شب – داخلي – فصل 4 – صحنه 11 1. گارد محافظ بارگاه سلطاني در راهرو به طرف خوابگاه مي دوند. 2. گارد نزديک تخت متوقف مي شود، نقطه نظر محافظان را دوربين تا چهره شبيه نوشيروان طي مي کند، تازيانه توفان به پنجره خوابگاه مي خورد. 3. پنجره با صداي مهيبي باز مي شود. 4. شبيه نوشيروان در ميان تخت، در حيرت از تاج سرنگون، باد در حال کندن بنياد پرده ها، محافظان به طرف پنجره مي روند، با زحمت روزن را مي بندند و نيزه ها را به حمايت دريچه به طور مورب روي هم مي گذارند. شب – خارجي – فصل 5 – صحنه 1 1. شبيه ام ايمن در مي گشايد، به کوچه مي نگرد. 2. در سايه روشن کوچه، دو شبيه در کسوت مريم و آسيه با حرير و ديبا و مشک و عنبر کوچه را عطرآگين کرده اند از بخور معطر. 3. شبيه ام ايمن از جلوي در کنار مي رود. بانوان در هاله اي از نور و بخور داخل مي شوند. دوربين به همان شوق تماشاگر جلو مي رود، اما شبيه ام ايمن در به روي غير مي بندد. روز – خارجي فصل 5 – صحنه 2 1. اجتماع طواف دهندگان دور کعبه در نهايت کثرت و شکوه. 2. بازيگران که راويان اين فيلم به شيوه روايي هستند، دور کعبه در پوشش احرام. گويي از آن جماعت کثير طواف دهنده اين چندين تن باقي مانده اند و توجه برانگيزتر. 3. راوي نقش ام ايمن و آمنه. [توضيح: براي حفظ اصل فاصله گذاري، عنوان بندي بازيگران فيلم در جاي جاي فيلم به هنگام حضور بر پرده نوشته مي شود و بر اين تصوير ظاهر مي گردد. بازيگر الف و ب به نقش شبيه ام ايمن و شبيه آمنه] روز – خارجي – فصل 5 – صحنه 3 چهره بازيگر نقش آمنه در احرام. چهره شبيه آمنه غرق در نور و سرور. شبيه آمنه با تبسم به دوردست مي نگرد. شبيه آمنه: پسر عبدالله. روز – خارجي – فصل 5 – صحنه 4 نقطه نظر آمنه ظهور نوروز است در طبيعت که به يمن اين ميلاد فرخنده تولدي نو يافته. شب – خارجي – فصل 5 – صحنه 5 1. نقطه نظر شبيه آمنه. 2. تاريکي مطلق. هاله اي از نور، قصري در شام و قصري در پارس را منور مي سازد در دوردست. روز – خارجي – فصل 5 – صحنه 6 1. چهره راوي نقش ام ايمن. راوي نقش ام ايمن: ام ايمن شاد برخاست. نزد عبدالمطلب شد، بشارت داد که آمنه را پسري آمده است. 2. چهره راوي نقش عبدالمطلب با ذکر عنوان بر تصوير ج به نقش عبدالمطلب. راوي عبدالمطلب: عبدالمطلب گهواره سيد، عليه السلام، برگرفت. بر دست هاي خود نهاد، به خانه کعبه آورد، در چهار گوشه کعبه بگردانيد. روز – خارجي – فصل 5 – صحنه 7 1. گهواره اي که مولود منور در آن مستور است، دور کعبه بر دست هاي شبيه عبدالمطلب طواف داده مي شود. صداي شبيه عبدالمطلب: شکرانه حق سبحانه و تعالي بگزارد و او را دعا گفت. 2. گهواره نور بر دست ها بر زمينه ديوار کعبه در حرکت و دوربين همراه. روز – خارجي – فصل 5 – صحنه 8 راوي نقش ام ايمن محرم به دور کعبه بين مي کند. راوي نقش ام ايمن: مولود هفت روز از مادر خود آمنه شير خورده و روز هفتم ولادت، عبدالمطلب قوچي براي وي عقيقه کرد و او را محمد ناميد تا در آسمان و زمين ستوده باشد. موي سرش تراشيدند و هم وزنش زر ناب بر مسکينان بخشيدند. روز – خارجي – فصل 5 – صحنه 9 شبيه موي حضرت در ترازوي نقره که دست عبدالمطلب پس از ميزان شاهين در کفه ديگر طلاي ناب مي گذارد. روز – خارجي – فصل 5 – صحنه 10 فقرا در حال خوردن گوشت عقيقه. روز – خارجي – فصل 5 – صحنه 11 شبيه عبدالمطلب با دست خود به پرندگان غذا مي دهد، پرندگان را نيز از وليمه ولادت حضرت محروم نمي دارد. روز – خارجي – فصل 5 – صحنه 12 راوي نقش ام ايمن بيان مي دارد. شبيه ام ايمن: سپس کنيز ابولهب ثوبيه که پيش از اين حمزه بن عبدالمطلب را شير داده بود، چند روزي رسول خدا (ص) را شير داد. حرکت افقي دوربين از صورت راوي نقش ام ايمن، نخست به صورت راوي نقش جعفر بن ابيطالب و سپس با تصحيح کادر دو راوي نقش نوجوان و کودک را که دوران کودکي و نوجواني راوي نقش جعفر را ايفا مي کنند، با بخش ديگر از نوشته عنوان بندي بدين ترتيب معرفي مي کند. 1-2-3 در نقش کودکي، جواني و کاملي جعفر بن ابيطالب. راوي نقش جعفر بن ابيطالب ادامه مي دهد. راوي نقش جعفر بن ابيطالب: شرف بسيار بر جعفر ارزاني شد، اول از سينه ثوبيه، چون از همان دايه شير خورده بود که حضرت خاتم. برادر رضاعي اشرف الانبياء گرديد. و دوم آن که به صورت ظاهر در ميان چند تن که بر حضرتش شبيه بودند، شبيه تر درآمد و در چشم مردمان در ظاهر به سيماي پيامبر شبيه بود. و هزار البته، خالي از نور نبوت و بي نصيب از وقار و هيبت رسالت، بازگرديم به عهد رضاع حبيب خدا. روز – خارجي – فصل 6 – صحنه 1 1. زنان قبيله بني سعد به رسم مردم اهل مکه که هواي بيرون شهر را موافق تر براي اطفال مي دانستند، در طلب دايگي و شيردادن کودکان توانگر مکه به سوي شهر روان اند. 2. شبيه حليمه که بر خر خاکستري لاغر ناتواني سوار است، از زنان عقب مانده. 3. چهره رنجديده و مبتلاي قحطي و محنت زده شبيه حليمه با حسرت در مدخل شهر به ميدان شهر خيره مانده. 4. نقطه نظر شبيه حليمه: زنان قبيله بيرون شهر از زنان توانگر شهر، کودکان را به دايگي مي گيرند و قول و قرار مي گذارند. 5. چهره مأيوس شبيه ام ايمن به واسطه اين که نتوانسته فرزند خانم خود، آمنه، را به علت يتيمي به دايه اي بسپارد. 6. زنان بيرون قبيله سرخوشان، فرزنداني را که به دايگي گرفته اند در آغوش گرفته سواره به خارج شهر مي روند. تداخل: روز – خارجي – فصل 6 – صحنه 2 چهره راوي نقش حليمه، ادامه متناوب عنوان بندي (ھ – به نقش حليمه) راوي نقش حليمه: حليمه از دنبال زنان قبيله به مکه رسيد و از آن جهت دير رسيد که مرکبي داشت ضعيف و با ايشان نمي توانست رفت، چون به مکه آمد زنان قبيله هر جا که شيرخواره اي بود از آن توانگران که پدر و مادر داشت، برگرفته بودند. پيامبر ما عليه الصلوه و السلام را بر همه زنان قبيله عرضه کرده بودند. از بهر آن که پدر نداشت، او را برنگرفته بودند، حليمه ديد زشت باشد تهي دست بازگردد، رفت سيد عليه الصلوه و السلام را از آمنه بستد و بياورد. تداخل: روز – خارجي – فصل 6 – صحنه 3 1. شبيه حليمه سوار بر همان مرکب ضعيف که اينک سخت استوار مي رود و در زمينه دايگان از پشت ديده مي شوند که برمي گردند با حيرت و احترام به حليمه مي نگرند. 2. شبيه حليمه از پشت سوار بر مرکوب و نوري که از سينه او ساطع است، هاله اي بر اطراف پراکنده که پيداست مولود مقدس را در بغل دارد. 3. نگاه حيرت و احترام دايگان بر شبيه حليمه. 4. مرکب شبيه حليمه صف زنان را مي شکافد با همان وضع نوراني و به طرف قبيله رهسپار مي گردد. روز – خارجي – فصل 7 – صحنه 1 1. صحراي بي علف. باد چند بوته خاري مي آورد. شبيه حارث شوهر شبيه حليمه به دنبال بوته هاي خار با حالي نزار و اندامي لاغر مي رود. اما توان گرفتن ندارد. 2. آسمان بي ابر. (تابش سوزان خورشيد) 3. رمه گوسفندان نحيف و بي نشاط و چند لاشه مرده آن ها. 4. سگ پاسبان تشنه خفته بر زمين خشک و له له زن. 5. دوربين با تأکيد بر آسياب دستيِ سنگي بي گندم به طرف تنور خاموش حرکت مي کند. 6. اصطبل شتر ماده بي شير حارث. 7. دست هاي شبيه حارث و پستان هاي خشک شتر و دلو خالي. شب – داخلي / خارجي – فصل 7 – صحنه 2 درون خيمه، شبيه حليمه از پشت رو به بيرون خيمه ايستاده. نوري از سينه اش ساطع است که هاله آن از پشت اندام سر برتافته در حال شير دادن مولود مکرم، آثار رعد و برق از بيرون خيمه هويدا مي شود. دوربين به طرف جلو حرکت مي کند و به منظر آسمان مي رسد. باران مي بارد. (صداي رعد، صداي ريزش باران) شب – خارجي – فصل 7 – صحنه 3 1. بارش باران بر چراگاه رمه. 2. سگ گله باران را از خود مي تکاند. 3. شبيه حارث از پشت شتر شير مي چکاند. 4. دلو پر از شير که دستي آن را برمي دارد. روز – خارجي – فصل 8 – صحنه 1 1. آسياب سنگي به دست شبيه حليمه مي چرخد و گندم را آرد مي کند. 2. چهره شبيه حليمه بر تصوير قبل ظاهر شده، مجدداً پس از گفتن مطالب دوباره محو مي شود. راوي نقش حليمه: چهار سال گذشت، سيد عليه السلام دو سال تمام شير خورد و چون وجود مبارکش منشأ خير و برکت بود، مادرش آمنه را از بيم تلف او از وبا و هواي مکه دادم و دو سال ديگر از خير قدمش بهره ور شديم تا روزي پسرم، برادر رضاعي سيد عليه السلام به خيمه آمد. 3. شبيه حليمه در چادر مشغول آسياب کردن است، پسرش وارد شده مي گويد: پسر: برادر همشيرم ميل کرده همراه من به چراميدنِ گوسفندان بيايد. 4. شبيه حليمه برخاسته سراغ بقچه اي مي رود. بقچه را باز مي کند. 5. بقچه تمام کادر را پر کرده است. دست بقچه را مي گشايد، اول نيم تنه، بعد شانه سپس روغن، سورمه و آخر حرز را از داخل کادر خارج مي کند. صداي شبيه حليمه: رخت نو بر برش، شانه بر سرش، بر رخسار نيکويش روغن، بر چشم پرحياتش سورمه و بر گردن مبارکش حرز آويختم. 6. چهره راوي نقش کودکي جعفر. جعفر: محمد حرز را پاره کرده و گفت آن که نگهبان من است با من است. روز – داخلي – خارجي – فصل 8 – صحنه 2 1. گوسفندان در حال چرا، صحرا سرسبز پر از گياه و علف. پسر شبيه حليمه از صحرا ترسان و با شتاب به طرف خيمه مي دود، وقتي به درون مي رسد، مادر نيز از داخل خيمه به جلوي مدخل خيمه رسيده و دوربين نيز با تأکيد بر حرکات بازيگران درون خيمه مادر و فرزند را در زمينه صحرا نشان مي دهد. پسر شبيه حليمه: مادر... برادر قريشي ام... 2. چهره راوي نقش حليمه در وسط کادر بين مادر و پسر (پسر شرح ماجرايي مي دهد اما صدايش شنيده نمي شود) ظاهر شده به تدريج محو مي شود. راوي نقش حليمه: پسر حليمه گفت دو جامه سپيد آمدند با تشتي زرين پربرف و ابريقي نقره. پهلوي برادر قريشي شکافتند و دلش درون تشت برف نهاده به آب رحمت شستند. روز – خارجي – فصل 8 – صحنه 3 1. دوربين از بيرون چادر شبيه حليمه و پسرش را که از چادر به شتاب خارج مي شوند و به طرف صحرا مي دوند همراهي مي کند. 2. در طرف راست کادر صخره است و از طرف چپ شبيه حليمه و پسرش وارد شده با حيرت نگاه مي کنند. 3. چهره خندان راوي نقش کودکي جعفر که مي گويد: راوي نقش جعفر: محمد بر بالاي جَبَلي نشسته مي خنديد. شب – خارجي – فصل 8 – صحنه 3 شبيه حليمه همراه شوهرش درون خيمه کنار سفره نشسته اند و آسمان پرستاره شب مهتابي در زمينه پيداست. نان و عسل و شير و خرما در سفره فراهم آمده است. شبيه حارث: با اين که سفره ما از قدوم اين طفل قريشي برکت يافت، با آن چه ضمره پسرمان امروز ديد و تو شنيدي، به من گفتي بهتر است او را نزد مادرش بازگردانيم. روز – خارجي – فصل 9 – صحنه 1 راوي نقش آمنه موضوع را پي مي گيرد. راوي نقش آمنه: پس چون حليمه سيد صلوات الله عليه را به مکه آورد، مادرش آمنه و جدش عبدالمطلب او را مي داشتند چون به حد شش سالگي رسيد. شب – خارجي – فصل 9 – صحنه 2 1. دو شتر، که آمنه و حضرت و ام ايمن را حمل مي کند. حضرت گاهي در کنار شبيه آمنه و زماني در کنار شبيه ام ايمن در داخل کجاوه اي که مستور است و بر اشتران بسته اند، راه مي پيمايد و نور از پرتو وجودش از اين کجاوه به خارج ساطع. صداي راوي شبيه آمنه: مادر آمنه وي را همراه ام ايمن به قصد ديدن دايي هايش به مدينه برد. 2. چهره راوي نقش آمنه بر زمينه تصوير قبل ظاهر و تدريجاً محو مي گردد. راوي نقش آمنه: در صحرا، صحرا را به ياد مي آورد. صحرايي که عبدالله اش را گرفت. آمنه سفر را به ياد مي آورد. سفري که عبدالله اش را گرفت، سفر بي بازگشت را. 3. شبيه آمنه به صحرا نگاه مي کند. شب – خارجي – فصل 9 – صحنه 3 1. صحرا روشن مي شود. شب روز مي شود. کاروان ظاهر مي شود. کارواني تجارتي که عبدالله نيز با آن سفر کرده بود. 2. مستقبلين کاروان آمده اند و شبيه آمنه در ميانشان مشتاق و منتظر. 3. پيش قراولان کاروان مي آيند. 4. آمنه در جلوي صف مستقبلين. 5. تک چهره کاروانيان از جلوي کادر عبور مي کند. 6. آمنه نگران. 7. صحراي خالي. 8. همه جز آمنه مورد انتظار خود را يافته اند. آمنه در جلو از روبه رو و کاروان مستقبلين از پشت به طرف مکه مي روند. 9. آمنه چشم هايش لبريز اشک مي شود. 10. نقطه نظر آمنه، صحراي خالي، از پشت بلور اشک آمنه، صحراي بلورين مي گردد. شب – خارجي – فصل 9 – صحنه 4 1. چهره آمنه به دشت و صحرا مي نگرد. گوش به آواي باد شب بيابان مي سپارد. صداي راوي نقش آمنه: آمنه باد و شب و بيابان را مي نگريست. صدا را به ياد آورد. لحن را، خطبه را، خطبه پدرش، خطبه عبدالمطلب پدر عبدالله شوهرش. 2. صحرا و باد شبانه. چهره شبيه عبدالمطلب از طرف راست صحرا و چهره شبيه وهب از طرف چپ صحرا ظاهر مي شوند و خطبه مي خوانند. سپس از وسط کادر خيمه هايي نمايان مي شود، تابان در نور شمع ها دو مرد کمر يکديگر را گرفته به شادي به چرخ آمده اند و آواي دف و ني ، بشارت مراسم عروسي مي دهد. 3. چهره شبيه عبدالمطلب. شبيه عبدالمطلب: پسر من قريش است از قومي اصيل، شهره به شمشير و اسب و شب رو کوه و صحرا، شجاع و کريم، شفيع محرومان و معني کلمه مروت. 4. چهره شبيه وهب. شبيه وهب: دختر من چون ستاره ناب است.. پاک، چون عقيق بي لک... مظهر مهر و صفا، مصداق وفا و حيا. 5. خيمه هاي روشن از نور شمع و سور و سات عروسي عبدالله و آمنه. 6. مردان در حال خوردن شربت و شيريني. 7. دف زنان. 8. مردان در حال چرخ، کمر يکديگر را گرفته اند. 9. مستمندان در حال خوردن وليمه عروسي. 10. شبيه عبدالله و شبيه آمنه در رخت عروسي. شب – خارجي – فصل 9 – صحنه 5 1. چهره آمنه به آسمان نگاه مي کند، به ستاره. صداي شبيه آمنه: آمنه به آسمان نگاه کرد، به ستارگان. 2. منظره اي از آسمان پرستاره که ناگهان ستاره پرفروغي در آن ظاهر مي شود از همه کواکب منيرتر. صداي شبيه آمنه (ادامه): به ستاره احمدي، به فرزندش محمد (ص)، محمد پسر عبدالله، که حالا يتيم عبدالله بود. و گريست آمنه، به محمد (ص) نگريست، در پرتوي مرموز قصرهاي شام و پارسي ديد. آمنه خنديد. 3. شبيه آمنه تبسم مي کند، دوباره به افق هاي دوردست تاريک نگاه مي کند. 4. تاريکي مطلق شب. هاله اي از نور قصري در شام و قصري در پارس را روشن مي سازد. روز – خارجي – فصل 10 – صحنه 1 شبيه آمنه مزار عبدالله را با آب مي شويد و گل افشان مي کند. در زمينه دو شتر که بر بالاي آن کجاوه هايي مستور است قرار دارد. شبيه ام ايمن به طرف يکي از آن ها که از پرتو وجود حضرت منور است، مي رود تا فرزند بر مزار پدر بياورد. روز – خارجي – فصل 10 – صحنه 2 راوي نقش ام ايمن موضوع را ادامه مي دهند. راوي نقش ام ايمن: آمنه فرزندش و مرا، يک ماه در دارالنابغه که محل دفن همسرش عبدالله بود، اقامت داد و در بازگشت در راه مکه در ابواء بيمار شد و درگذشت. روز – خارجي – فصل 10 – صحنه 3 1. باد گل و گياه مزار عبدالله را همراه خود مي برد. دوربين از مزار عبدالله به طرف صحرا حرکت مي کند. تداخل: 2. منزلي در ابواء. دوربين از صحرا به طرف قبر تازه آمنه حرکت مي کند. باد گلپرهاي قبر را مي برد، به بهانه همراهي گلپرها به منظري دور در صحرا نظر مي اندازيم. قافله کوچک با دو شتر که يک کجاوه آن حتي در نور خورشيد لامع است، به طرف مکه ره مي سپارد. منبع:ماهنامه فيلمنامه نويسي فيلم نگار / آذر 1382 / سال دوم / شماره 16 /ن
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 666]
صفحات پیشنهادی
علي حاتمي و «آخرين پيامبر» که ساخته نشد
علي حاتمي و «آخرين پيامبر» که ساخته نشد-علي حاتمي و «آخرين پيامبر» که ساخته نشد ده فصل از فيلمنامه آخرين پيامبر «محمد رسول الله (ص)» بخش اول (از تولد تا ...
علي حاتمي و «آخرين پيامبر» که ساخته نشد-علي حاتمي و «آخرين پيامبر» که ساخته نشد ده فصل از فيلمنامه آخرين پيامبر «محمد رسول الله (ص)» بخش اول (از تولد تا ...
فيلمي كه ساخته نشد روايت هنرمندان از فيلمنامهي «آخرين پيامبر» علي ...
فيلمي كه ساخته نشد روايت هنرمندان از فيلمنامهي «آخرين پيامبر» علي حاتمي-محمدمهدي دادگو گفت: با توجه به دورخيزي كه معاونت سينمايي براي ساخت پروژههاي فاخر دارد، ...
فيلمي كه ساخته نشد روايت هنرمندان از فيلمنامهي «آخرين پيامبر» علي حاتمي-محمدمهدي دادگو گفت: با توجه به دورخيزي كه معاونت سينمايي براي ساخت پروژههاي فاخر دارد، ...
«آخرین پیامبر» مرحوم علی حاتمی، به روایت انتظامی
فیلمی كه ساخته نشد روایت هنرمندان از فیلمنامهی «آخرین پیامبر» علی حاتمی ... مرحوم حاتمی نوشتههای دیگری هم مانند «ملكههای برفی» و «گاردن پارتی» دارد كه قابلیت .
فیلمی كه ساخته نشد روایت هنرمندان از فیلمنامهی «آخرین پیامبر» علی حاتمی ... مرحوم حاتمی نوشتههای دیگری هم مانند «ملكههای برفی» و «گاردن پارتی» دارد كه قابلیت .
فیلمی كه ساخته نشد
فیلمی كه ساخته نشد روایت هنرمندان از فیلمنامهی «آخرین پیامبر» علی ... پروژههای فاخر دارد، امیدوارم فیلمنامه «آخرین پیامبر» علی حاتمی یكی از كارهایی باشد كه سال 87 ...
فیلمی كه ساخته نشد روایت هنرمندان از فیلمنامهی «آخرین پیامبر» علی ... پروژههای فاخر دارد، امیدوارم فیلمنامه «آخرین پیامبر» علی حاتمی یكی از كارهایی باشد كه سال 87 ...
سالروز تولد راوی قصه های علی حاتمی
سالروز تولد راوی قصه های علی حاتمی-ایسکانیوز-علی حاتمی متولد سال۱۳۲۳ در خیابان ... علي حاتمي و «آخرين پيامبر» که ساخته نشد-علي حاتمي و «آخرين پيامبر» که ...
سالروز تولد راوی قصه های علی حاتمی-ایسکانیوز-علی حاتمی متولد سال۱۳۲۳ در خیابان ... علي حاتمي و «آخرين پيامبر» که ساخته نشد-علي حاتمي و «آخرين پيامبر» که ...
بازخوانی فیلمنامه ی آخرین پیامبر مرحوم علی حاتمی
22 آگوست 2006 – ... فیلمنامه ی آخرین پیامبر مرحوم علی حاتمی آرزویی كه برآورده نشد« من یك ... یك بار به ساخت یك شخصیت بدون نقطه ضعف بپردازم و آن ساخت فیلم ...
22 آگوست 2006 – ... فیلمنامه ی آخرین پیامبر مرحوم علی حاتمی آرزویی كه برآورده نشد« من یك ... یك بار به ساخت یك شخصیت بدون نقطه ضعف بپردازم و آن ساخت فیلم ...
3 تا عکس از لیلا حاتمی تو خارج ار کشور
در ازدواجمان، خوشحال ترینم وقتی ........ 4. در ازدواجمان، ناراحت ترینم وقتی . ... استقرار تيم بسكتبال آمريكا در خارج از دهكده ... علي حاتمي و «آخرين پيامبر» که ساخته نشد ...
در ازدواجمان، خوشحال ترینم وقتی ........ 4. در ازدواجمان، ناراحت ترینم وقتی . ... استقرار تيم بسكتبال آمريكا در خارج از دهكده ... علي حاتمي و «آخرين پيامبر» که ساخته نشد ...
براي بزرگداشت علي حاتمي در فجر ...
دريغ، يازده سالي گذشته است كه سينما انتظار ميكشد كه يك حاتمي سينماشناس، ايران ... احادیث و روایات: پیامبر اکرم (ص):على پيشواى مؤمنان و ثروت پيشواى منافقان است. .... فيلمهاي خوبي هم ساخته بود مثل "سوته دلان" و "ستارخان" و در واقع فيلمنامهنويس .... هم از فيلمنامهي نساختهي علي حاتمي به نام آخرين پيامبر (ص) ياد ميكند و به ايسنا ...
دريغ، يازده سالي گذشته است كه سينما انتظار ميكشد كه يك حاتمي سينماشناس، ايران ... احادیث و روایات: پیامبر اکرم (ص):على پيشواى مؤمنان و ثروت پيشواى منافقان است. .... فيلمهاي خوبي هم ساخته بود مثل "سوته دلان" و "ستارخان" و در واقع فيلمنامهنويس .... هم از فيلمنامهي نساختهي علي حاتمي به نام آخرين پيامبر (ص) ياد ميكند و به ايسنا ...
علی حاتمی در جشنوارهی فجر
علی حاتمی در جشنوارهی فجر« دریغ، یازده سالی گذشته است كه سینما انتظار ... در "مادر" هم قرار بود بازی كنم آن هم نشد. ... فیلمهای خوبی هم ساخته بود مثل "سوته دلان" و "ستارخان" و در واقع فیلمنامهنویس .... اجل مهلت نداد آخرین پیامبر (ص) را بسازد عزت الله انتظامی هم از فیلمنامهی نساختهی علی حاتمی به نام آخرین پیامبر (ص) یاد میكند و به ایسنا ...
علی حاتمی در جشنوارهی فجر« دریغ، یازده سالی گذشته است كه سینما انتظار ... در "مادر" هم قرار بود بازی كنم آن هم نشد. ... فیلمهای خوبی هم ساخته بود مثل "سوته دلان" و "ستارخان" و در واقع فیلمنامهنویس .... اجل مهلت نداد آخرین پیامبر (ص) را بسازد عزت الله انتظامی هم از فیلمنامهی نساختهی علی حاتمی به نام آخرین پیامبر (ص) یاد میكند و به ایسنا ...
بزرگان سینما از علی حاتمی گفتند
بزرگان سینما از علی حاتمی گفتند-فرهنگ > سینما - 14 آذر ماه 1388 هجری شمسی مصادف با ... احادیث و روایات: پیامبر اکرم (ص):فاطمه پاره وجود من است، هر که او را بیازارد مرا آزار ... حاتمی سپس به کار ساخت فیلمهای تبلیغاتی مشغول شد بعدها شروع به همکاری با .... عزت الله انتظامی: افسوس که اجل مهلتش نداد«آخرین پیامبر(ص)» که به زندگی ...
بزرگان سینما از علی حاتمی گفتند-فرهنگ > سینما - 14 آذر ماه 1388 هجری شمسی مصادف با ... احادیث و روایات: پیامبر اکرم (ص):فاطمه پاره وجود من است، هر که او را بیازارد مرا آزار ... حاتمی سپس به کار ساخت فیلمهای تبلیغاتی مشغول شد بعدها شروع به همکاری با .... عزت الله انتظامی: افسوس که اجل مهلتش نداد«آخرین پیامبر(ص)» که به زندگی ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها