واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - مسعود جعفری جوزانی کارگردان ایرانی توانست برای خود و گروهی از عوامل پروژهای که در آمریکا میسازد، روادید دریافت کند. علی افتخاری: جیمز راین در روزنامه نشنال نوشت: در همان حال که تهران و واشنگتن در حال رقص دیپلماتیک درباره برنامههای هستهای ایران هستند، یک گروه از فیلمسازان ایرانی از آب شدن آشکار یخهای ارتباط بین دو دشمن دیرین سود بردهاند. مسعود جعفری جوزانی کارگردان ایرانی توانست برای خود و گروهی از عوامل پروژهای که در آمریکا میسازد، روادید دریافت کند. جوزانی که این روزها فیلم سینمایی «در چشم باد» را در کالیفرنیا میسازد، در اینباره میگوید: «یک سال پیش چنین درخواستی بیپاسخ میماند.» او گروه خود را اولین گروه فیلمسازی میداند که پس از انقلاب اسلامی در ایران در سال 1979 توانستهاند وارد ایالات متحده شوند. فیلیپه دیاز، مؤسس شرکت فیلمسازی سینما لیبره استودیو در لسآنجلس که در تولید این پروژه با ایرانیها همکاری میکند، میگوید: «غولهای سینمای آمریکا از مدتها پیش ایده همکاری مشترک با فیلمسازان ایرانی را در سر داشتهاند.»دیاز ادامه میدهد: «پس از هشت سال دوران ریاست جمهوری بوش، دور از ذهن بود کسی در هالیوود حاضر باشد با یک تیم ایرانی شریک شود و روی فیلم آنها سرمایهگذاری کند. برای همین است که ما درگیر این پروژه شدهایم. تشکیلات بوش حاضر نشد به هنرمندان ایرانی، کوبایی یا اساساً هر کشوری که آنها آن را خودسر میدانند، ویزا بدهد.» اما باراک اوباما رئیسجمهوری جدید آمریکا ژوئن پیش در قاهره در سخنانی خطاب به مسلمانان جهان از تمایل برای «غلبه بر دههها بیاعتمادی» خبر داد. در فاصله کمتر از یک ماه به برگزاری نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک، دو کشور درگیر یک دیپلماسی طراحیشده درباره برنامه هستهای ایران هستند که تهران بر صلحآمیز بودن آن تأکید دارد. جوزانی از تغییر خط مشی اوباما استفاده کرد و با مراجعه با سفارت آمریکا در دوبی برای ساخت فیلمی سینمایی بر مبنای مجموعه تلویزیونی موفق «در چشم باد» در آمریکا تقاضای صدور روادید کرد. جوزانی پس از پایان 40 روز فیلمبرداری این پروژه در لسآنجلس در یک گفتوگوی تلفنی، میگوید: «از زمانی که اوباما رئیسجمهور شده، میتوانید تغییرات را حس کنید. کارکنان سفارت برخوردی بسیار محترمانه داشتند و بلافاصله به گروه ما ویزا دادند.»فیلم جوزانی به نوعی روایت سینمایی مجموعه 52 ساعتی «در چشم باد» است که از طریق یک داستان ملودراماتیک سرشار از صحنههای نبرد، تماشاگر را در میان شش دهه از تاریخ پرآشوب ایران هدایت میکند. داستان پس از جنگ جهانی اول آغاز میشود و تا سالهای 1980 و پس از حمله عراق به ایران ادامه دارد. شخصیت اصلی مردی به نام بیژن است که سال 1945 از ایران درگیر جنگ خارج میشود تا در آمریکا زندگی جدیدی را تجربه کند. سالها میگذرد. بیژن اکنون متخصص اعصاب است و در لسآنجلس زندگی میکند. تا اینکه نامهای از زنی به دست او میرسد که ادعا میکند همسر اوست، کسی که بیژن فکر میکرد به دست ارتش شوروی کشته شده است. قهرمان داستان اکنون باید بین نامزد خود و زندگی بیدردسر در کالیفرنیا و بازگشت به ایران و رفتن پیش کسانی که ظاهراً همسر و پسر او هستند، یک کدام را انتخاب کند و این درحالی است که ایران در آستانه جنگ با عراق است. پارسا پیروزفر بازیگر نقش بیژن، در اینباره میگوید: «او مردی عادی و شریف است که با شرایطی غیرعادی روبهرو شده است. زندگی او در ایران با جنگ و آشفتگی همراه میشود. او به آمریکا میرود و میخواهد گذشته خود را از یاد ببرد، اما گذشته او باز میگردد.»دیاز از همکاری چشمگیر تیم ایرانی و همتایان آمریکایی آنها میگوید و اینکه رفاقت و شوخیهای آنها سرصحنه حامل پیامی قوی درباره ارتباطات بین فرهنگی بود. او میگوید: «پروژههای هنری میتواند درها را باز کند و ذهنیتها را تغییر بدهد. ما نمیتوانیم سیاستهای حاکمان در واشنگتن و تهران را عوض کنیم، اما میتوانیم نشان بدهیم مردم دو کشور خیلی با هم متفاوت نیستند. ما همه انسان و شبیه هم هستیم و وقتی با هم همکاری میکنیم، درست از کار درمیآید.»صنعت سینمای ایران پس از انقلاب شکوفا شد و همچنان این جلوه خود را حفظ کرده است، اما به اعتقاد مجید میرفخرایی طراح صحنه فیلم «در چشم باد» این سینما کاملاً متفاوت با هالیوود است. او میگوید: «صنعت سینمای آمریکا به خوبی تثبیتشده و فیلمسازان برای مقاطع زمانی متفاوت دکورها و لباسهای از پیش آماده در اختیار دارند، اما در ایران همه چیز باید ساخته و تهیه شود.»در هالیوود، میرفخرایی روی کار هنرمندان استوریبورد، طراحان دکور، واحد لباس و تیم جلوههای ویژه نظارت دارد. گروه تولید این پروژه 12 میلیون دلاری پیش از ورود به مرحله تدوین، چند روز هم در سان فرانسیسکو فیلمبرداری دارند. جوزانی که در ایران یک فیلمساز شناختهشده است، به موفقیت فیلم جدید خود در ایران اطمینان دارد. او از این پروژه به عنوان «طولانیترین و پرهزینهترین پروژه تاریخ سینمای ایران» یاد میکند و اعتقاد دارد به تماشاگران آمریکایی تصویری متفاوت از زندگی در خاورمیانه ارائه میدهد. او میگوید: «آمریکاییها درباره شیوه زندگی ما در خاورمیانه کنجکاو هستند. ما آدمهایی بسیار فرهیخته هستیم، اما در 40 سال اخیر با دردسرها و آشفتگیهای بزرگ روبهرو بودهایم.»جوزانی در پایان میگوید: «فیلمهای آمریکایی اغلب ما را به صورت آدمهای بد تصویر میکنند، اما یک داستان واقعی مانند این به آنها نشان میدهد، ما ایرانیها چطور زندگی میکنیم، چقدر هوای هم را داریم و چقدر عاشق خانوادههایمان هستیم. آنها میبینند که آشفتگی کشور ما حاصل روابط بینالملل و جنگ سر نفت بود.» باسکرویل کلید میخوردچند قسمتی از پخش سریال جوزانی گذشته است و از ظواهر امر چنین بر میآید که خدا را شکر قرار نیست در این مجموعه یکسری آدمهای اتو کشیده تاریخ را برایمان تعریف کنند. به گفته جوزانی تکتک دیالوگهای فیلمنامه «درچشم باد» از روی خاطرات مکتوب و کتابهای معتبر برداشته شدهاست که میتوان این مهم را بزرگترین نقطه قوت این سریال قلمداد کرد. اما «در چشم باد» یک ویژگی دیگر هم دارد. این مجموعه نخستین فرآورده سینما و تلویزیون ایران پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ است که با مدیریت اجرایی یک استودیوی سینمایی آمریکایی به سرانجام میرسد. فیلمبرداری مجموعه «در چشم باد» چند روزپیش در آمریکا به پایان رسیده اما گویی جوزانی قصد دارد از فرصت بدست آمده و سر فصل جدیدی که در روابط فرهنگی دو کشور گشوده شده به نحو احسن بهره برده و تا تنور داغ است نان بعدی را بچسباند. بر همین مبنا او پس از پایان فیلمبرداری «در چشم باد» در گفت و گویی ضمن ابراز خوشوقتی و رضایت از نحوه همکاری آمریکاییها در به ثمر رساندن این پروژه اعلام کرد: «حالا که توانستیم تولید فیلم را با موفقیت در لس آنجلس به پایان برسانیم، خوشحالم اعلام کنم پروژه بعدی من «باسکرویل» خواهد بود.» اما اینکه «باسکرویل» از کجا سر و کلهاش پیدایش شد جواب سادهای دارد. جوزانی از سالها قبل فیلمنامهای داشت به اسم «باسکرویل» که در آن به داستان زندگی و مبارزات یک جوان آمریکایی به نام «هوارد باسکرویل» در جریان انقلاب مشروطه پرداخته بود. در خلاصه داستان آن آمده است: «هوارد باسکرویل (1909-1885) یک دانشجوی آمریکایی بود که به قصد آشنایی با تفکرات خاورزمین به عنوان معلم مدرسه مموریال تبریز به ایران آمده و در وقایع سال 1278 و جنبش مشروطه خواهان و هجوم قزاقها به مجاهدین میپیوندد. باسکرویل به عدهای از شاگردان خود آموزش نظامی داده و فوج باسکرویل را تشکیل میدهد. سرانجام در یک درگیری در شام غازان، هوارد باسکرویل در اثر اثابت گلوله طرفداران استبداد شهید شده و در تبریز به خاک سپرده میشود. . .» با خواندن این خلاصه داستان باید تصدیق کرد که حتی اگر فیلمنامه «باسکرویل» متعلق به شخص دیگری بود، این داستان تنها و تنها نام کارگردان «شیر سنگی» و «در مسیر تندباد» را فریاد میکند و بس. از صمیم قلب امیدوارم پروژه جدید مسعود جعفری جوزانی بیهیچ اما و اگری به ثمر بنشیند. وقوع این اتفاق هر حسنی که نداشته باشد، حداقلاش این است که سینما پس از شش سال یکی از کارگردانان صاحب سبک و خوش فکر خود را از تلویزیون پس میگیرد. مطالب بیشتر را با عنوان دوربین جوزانی در آمریکا [اینجا] بخوانید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 257]