واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - مروری بر حضور سینماگران در عرصه انتخابات ریاستجمهوری. علی اناری: روز گذشته هنرمندان و سینماگران کشور در نشستی با مهندس میرحسین موسوی، یکی از کاندیداهای دهمین دوره ریاست جمهوری ایران به بیان نظرات خود درخصوص وضعیت هنر و فرهنگ کشور پرداختند. این نشست که عنوان «گفتوگوی اصحاب اندیشه و فرهنگ و هنر با میرحسین موسوی» را بر خود داشت بارها در سرزمین ما با عناوین دیگر و درباره کاندیداهای دیگر برگزار شده است. اما بهراستی جایگاه هنرمندان در فعالیتهای مستقیم سیاسی کجاست؟ این پرسش سالهاست که ذهن بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر را به خود مشغول کرده است. محمدحسین صفار هرندی وزیر ارشاد دولت نهم اسفند ماه سال گذشته در یک برنامه شبانه و زنده تلویزیونی راجع به حضور هنرمندان و به طور مشخص سینماگران در عرصه انتخابات ریاست جمهوری گفت: «چهرههایی که محبوب مردم میشوند خودشان را هزینه این و آن نکنند.» این اظهار نظر وزیر ارشاد دولت محمود احمدینژاد، فردای آن شب با تیتر «هشدار صفار هرندی درباره فعالیتهای انتخاباتی هنرمندان» صفحه اول روزنامهها و سایتهای خبری را از آن خود کرد و همانطور که پیشبینی میشد واکنشهایی را هم در پی داشت. وزیر ارشاد در ادامه همین گفتوگو ساخت فیلمهای تبلیغاتی را از این قاعده مستثنی دانسته و آن را در راستای فعالیت حرفهای هنرمندان قلمداد کرد اما همچنان توصیه اکیدش این بود که هنرمندان اعتبار خود را به پای نامزدی نریزند که معلوم نیست برنده یا بازنده باشد. جرقهای که سال 76 زده شدتجربه انتخابات دورههای گذشته ثابت کرده است که هرچه به روز برگزاری انتخابات نزدیکتر میشویم دایره این اعلام حمایتها از کاندیداهای مختلف وسیعتر میشود. اما این که داستان حمایت هنرمندان و به خصوص سینماگران از کاندیداهای ریاست جمهوری از کجا شروع شد هم حکایت خودش را دارد. اصولاً تا قبل از هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری خبری از اینگونه حمایتها نبود و اگر قرار بر اعلام حمایت بود اصل شرکت در انتخابات مورد تأکید قرار میگرفت که آن هم بیشتر از سوی وزارت ارشاد به سرانجام میرسید و حداکثر نقش هنرمندان در این عرصه حضور در پای صندوقهای رأی بود. فیلمهای انتخاباتی هم به حضور کاندیدای مورد نظر مقابل دوربین ثابت صدا و سیما در استودیوهای مجموعه پیر جام جم منحصر میشد و دیگر هیچ. با پایان دوره دوم ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی و آغاز فعالیتهای انتخاباتی کاندیداهای دوره هفتم، حضور وزیر ارشاد مستعفی دولت اول رفسنجانی و رئیس وقت کتابخانه ملی در عرصه انتخابات اولین جرقههای خارج شدن هنرمندان از انفعال سیستماتیک چندساله در عرصههای اینچنینی را رقم زد. سیدمحمد خاتمی چهره شناخته شده و محبوبی برای هنرمندان به شمار میرفت و با توجه به رقیب قدرتمندی که در رقابت دوره هفتم پیش روی خود داشت بسیاری از سینماگران و فعالان دیگر عرصههای هنری در ابتدا به صورت خودجوش و در ادامه به شکل سازمان یافته بر خود واجب دانستند به حمایت از کاندیدای موردنظر خویش بپردازند. در این انتخابات اولین حضور سینماگران حرفهای و شناخته شده در عرصه ساخت فیلم تبلیغاتی کاندیداها نیز رقم خورد و سیفالله داد به همراه بهروز افخمی فیلم تبلیغاتی سیدمحمد خاتمی را کلید زدند. بعد از پیروزی سیدمحمد خاتمی در این انتخابات در میان تصاویر پخش شده از تلویزیون که شور و شوق مردم را از نتیجه انتخابات به تصویر میکشید، چهرههای خندان تعدادی از سینماگران برجسته کشور که در مقابل خانه سینما به میمنت این پیروزی بین مردم شیرینی و شکلات پخش میکردند از تصاویر فراموش نشدنی آن دوران است. بعد از انتخابات سیفالله داد به ریاست معاونت سینمایی ارشاد برگزیده شد و بهروز افخمی نیز یک دوره نمایندگی مجلس را تجربه کرد. جرقهای که در انتخابات هفتم زده شد در انتخابات هشتمین دوره ریاست جمهوری به جریانی تعریف شده بدل شد. سرنوشت داد و افخمی به عنوان سازندگان فیلم تبلیغاتی رئیسجمهور منتخب ملت دیگران را برای ورود به این عرصه و آزماییدن شانس خفته بیش از پیش وسوسه میکرد. در این دوره روح و جانمایه مدیوم سینما در فیلم تبلیغاتی تنی چند از کاندیداها حلول پیدا کرد و برای اولین بار فارغ از وجه مستندگونهای که برای این نوع فیلمها میتوان متصور شد ما شاهد بازی و ارائه نقش در فیلمها بودیم. شکست در نهمین دورهاما دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری را میتوان نقطه عطفی در روابط مابین هنر و سیاست در ایران به حساب آورد. نمود سبک شخصی کارگردانان در فیلمها در این دوره به حدی بود که منتقدان قدیمی و پیگیر سینمای ایران با دیدن فیلمها و میزانسنی که بر صحنه حاکم بود حتی بدون این که نام کارگردان را بدانند میتوانستند حدس بزنند فیلم مورد نظر را چه کسی ساخته است. اما اوج رابطه هنرمندان و سیاستمداران ساخت فیلمهای تبلیغاتی نبود. انتخابات این دوره به دور دوم کشیده شد و در این دور بار دیگر شاهد اجماع هنرمندان و سینماگران در حمایت از یک کاندیدای خاص بودیم. این اجماع که حتی از اجماع سال 76 هم گستردهتر و پیوستهتر بود بیش از آن که در حمایت از کاندیدای مورد نظر باشد ناظر بر رد مشی کاندیدای طرف مقابل بود. موج عظیمی از کارگردانان، بازیگران، اندیشمندان و نویسندگان به حمایت از هاشمی رفسنجانی پرداختند، برایش بیانیه امضا کردند و در کمپینها و سخنرانیها حضور پیدا کردند. اما این بار بر خلاف سال 76 و انتخابات دوره هفتم خیل کثیر هنرمندان موفق به در آغوش گرفتن شاهد پیروزی نشدند و پرونده انتخابات نهم با پیروزی محمود احمدینژاد بسته شد. هنرمندان حرف گوش نکنزمان زیادی تا 22 خرداد، موعد دهمین انتخابات ریاستجمهوری ایران باقی نمانده و یکی از بحثهای داغ این روزها این است که چه کسی فیلم چه کسی را میسازد. هر روز اسم یک نامزد در کنار نام یک کارگردان مشهور درج میشود و فردای آن روز اطلاعیههای حاوی تأیید و تکذیب هر دو طرف ماجرا ستونهای خبری روزنامهها و سایتها را پر میکنند. از طرف دیگر درحالی که خانه سینما با انتشار بیانیهای دو پهلو ضمن اعلام مطالبات خود از کاندیداهای ریاست جمهوری تأکید کرد در انتخابات حامی نامزد خاصی نیست، بعضی دیگر از هنرمندان که گویی حرف حساب سرشان نمیشود توصیه مشفقانه وزیر ارشاد را نادیده گرفته و بیتوجه به اعلام بیطرفی خانه سینما آشکارا علم حمایت از کاندیداهای متبوع خویش را به اهتزاز درآوردند. شاید در این میان حمایت داریوش مهرجویی از میرحسین موسوی یکی از بارزترین وجههای این نوع اعلام حمایتها باشد. مهرجویی با بیان این که حمایت هنرمندان از کاندیداها را در انتخابات اقدامی مرسوم در جامعه دموکراتیک میداند موافقت خود را با موضعگیری هنرمندان در عرصههای اینچنینی اعلام کرد. به دنبال مهرجویی تعدادی دیگر از سینماگران نیز با تأیید نظرات این کارگردان قدیمی سینمای ایران اعلام موضع سیاسی را حق طبیعی خود دانستند. پرسش اصلی اما همچنان پابرجاست. حق با صفار است یا مهرجویی؟ آیا باید وارد میدان شد و موضعگیری صریح کرد یا آبروی یافته را برای روز مبادا ذخیره کرد؟ شاید خرداد 88 فرصت خوبی باشد که یک بار برای همیشه تکلیف این پرسش روشن شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 346]