تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):هيچ شفيعى براى زن نزد پروردگارش نجات بخش تر از رضايت شوهرش نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820373635




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

هنرمندان چندين گام از سياستمداران جلوترند


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: هنرمندان چندين گام از سياستمداران جلوترند كوروش نريماني، كارگردان «جن‌گير» هليا قاضي‌ميرسعيد:نمايش «جن‌گير» جديدترين اثر كوروش نريماني است كه همچون آثار قبلي اين نويسنده و كارگردان، داراي حال‌وهوايي كمدي است. در اين اثر بازيگراني چون؛ سيامك صفري، ژاله صامتي، خسرو شهراز، فروغ قجابگلي،‌ معصومه كاظمي و هوتن شكيبا به ايفاي نقش مي‌پردازند. كوروش نريماني با آثاري كه تاكنون به نمايش گذاشته، ثابت كرده طنز و كمدي را به‌خوبي مي‌شناسد و مي‌تواند تماشاگران را خشنود كند اما با فكر به آنچه ديده‌اند از سالن بيرون بفرستد. او اين كار را با انديشه و ژرف‌نگري‌اي كه دارد، با زيبايي و كمال به رخ مي‌كشد. نمایش «جن‌گیر» از چهارشنبه چهارم آذر در دو نوبت اجرا می‌شود.به نظر مي‌رسد طنز موجود نمايش «جن‌گير» كه با استقبال چشمگيري هم از سوي مخاطبان مواجه شده تا حدودي برگرفته از شرايط امروز جامعه باشد؟اصولا طنز و كمدي از درون اجتماع سختكوش بيرون مي‌آيد نه از درون يك اجتماع مرفه. طنز متعلق به طبقه فرودست جامعه است. در همه‌جاي دنيا كشورهاي فقيري كه با مشكلات و سختي‌هايي روبه‌رو هستند، طنز كلامي و تصويري غني‌تري دارند. اينكه ما فكر كنيم اگر كسي طنزي در كلامش هست لزوما دل خيلي خوشي دارد يا در حيطه كار تئاتر، اگر كسي كمدي كار مي‌كند دلخوش و جيب پرپولي دارد، ساده‌انگارانه است. در هر مملكتي زماني طنز شيرين گل مي‌كند كه پشت پرده زندگي مردم مشكلات و سختي‌هايي وجود داشته باشد. من به كمدي بيشتر از نمايش‌هاي جدي و تراژيك اعتقاد دارم چون در قالب كمدي هم مي‌توان حرف‌هاي جدي را مطرح و هم مي‌توان جذاب صحبت كرد. در كمدي لزوما آدم‌ها يك‌طرفه به قاضي نمي‌روند و معمولا فضا را آنچنان و حتي آنقدري كه مستحق آن نيست، جدي نمي‌گيرند اما در نمايش‌هاي كمدي حرف‌هاي بسيار جدي‌تري از نمايش‌هاي تراژيك مطرح مي‌شود. به‌هرحال به لحاظ فضاي ذهني كار ساده‌اي نيست كه در شرايط كنوني شما هم حرف خود را بزنيد و هم جذاب حرف بزنيد و هم لبخندي به گوشه لب تماشاگر بنشانيد.در پس طنز اجتماعي و سياسي كه در نمايش ديده مي‌شود، اعتراض سربسته‌اي وجود دارد كه مي‌شد جسورانه‌تر به‌ آن پرداخت اما چنين رويكردي ديده نمي‌شود.من اصلا اعتقاد ندارم وقتي هنر حرفي براي گفتن دارد سطح خود را نازل كند تا به سطح روزمره جاري كشور برسد. معتقدم سياستمداران چندين‌گام از هنرمندان عقب‌ترند و متاسفم كه در كشور ما هنوز اين مساله درك نشده و يكي از عواملي كه به فرهنگ عمومي جامعه ما ضربه مي‌زند، همين مساله است. در كشور ما كمتر پيش مي‌آيد كه تصميمي براساس نظر هنرمندان و عالمان جامعه گرفته شود، متاسفانه خيلي وقت‌ها نوعي سياسي‌بازي و سياسي‌كاري جاي تصميم‌هاي عقلانه را مي‌گيرد. من هيچ وقت دوست نداشتم كه حرف هنرمند ما در حد يك سياستمدار نازل شود اما در مورد اين كار من فكر مي‌كنم كه حرف‌هايي در اين نمايش و ديگر نمايش‌هاي ما زده مي‌شود كه هم از جنس زمان خود است و هم از جنس زمان آينده. نمايش‌هايي كه من قبلا كار كردم مانند «شب‌هاي آوينيون»، «دن كاميلو»، «والس مرده شوران» و «شوايك»، نمايش‌هايي بودند كه در آنها حرف‌هاي بسيار جدي مطرح شده و فقط از جنس روزمره نبودند و اگر ما صدسال ديگر هم اين نمايش‌ها را اجرا كنيم، به لحاظ مضمون حرف تازه‌اي خواهند داشت. موضوعاتي كه ما روي آنها دست مي‌گذاريم معمولا ازلي و ابدي هستند و از جنس روزمرگي نيستند، به همين دليل، نه انتظار آن را داشتيم و نه مي‌خواهيم كه خودمان را به حد روزمرگي بكشانيم؛ با اين حال واكنش تماشاگر نشان مي‌دهد كه ما حد تماشاگر را مدنظر داشته‌ايم.اما تماشاگر با طنز كلامي كار كه متعلق به امروز است ارتباط برقرار مي‌كند و نسبت به آن واكنش نشان مي‌دهد.بخشي از كار اين‌طور است. ما هميشه اين ادعا را داشتيم كه طنز تصويري كار ما زياد است. رويكرد ما نسبت به كاراكترهايي كه انتخاب مي‌كنيم خيلي خاص است و لازم است به اين نكته اشاره كنم كه كاراكترهاي ما در بيشتر كارهايمان كاراكترهاي دور از دسترسي مثل جن، عروسك يا مرده‌اي است كه زنده شده، هستند. دنياي نمايش‌هاي ما، اتفاقا دنيايي است كه ربطي به روزمره ندارد اما آنقدر آن را به زندگي امروز نزديك مي‌كنيم كه قابل‌دسترس نشان مي‌دهد. ما در مواردي از كلام زياد استفاده كرديم اما به نظرم بايد نمايش يكي دو بار ديگر ديده شود آن وقت مي‌بينيد تصوير جاي ديالوگ‌ها را پر مي‌كند.البته همين روند هم در جذب مخاطب بسيار موثر بوده است.بله. در اين سيزده، چهارده سال ما تقريبا تماشاگران ثابتي پيدا كرديم، با اينكه اسم نمايش «جن‌گير» است. اما از آنجا كه تماشاگران با رويكرد كارهاي ما آشنا هستند براي تماشا مي‌آيند. تماشاگران ما به شكل كار ما عادت كردند. مخاطبان تئاتر ما معمولا كساني هستند كه كارها را مي‌شناسند و آنهايي هم كه نمي‌شناسند پرس‌وجو مي‌كنند در نتيجه استقبال تماشاگر خيلي دور از ذهن نبود. اتفاقا ما وقتي كار مي‌كنيم خيلي دغدغه تماشاگر نداريم و آن چيزي كه دغدغه ماست اين است كه نتوانيم جوابگوي تماشاگر زيادي كه داريم، باشيم. اين دغدغه اساسي من است و من هميشه اين نگراني را دارم كه سطح كار ما به خاطر اينكه تماشاگر زيادي داريم پايين‌تر از حد معمول نيايد و داراي سطح مطلوب و قابل‌قبولي به لحاظ كيفي باشد.پس در اين ١٥-١٤ سال سليقه مخاطب را شناخته‌ايد؟بله. صددرصد. البته ما تماشاگر را با سليقه خودمان همراه مي‌كنيم؛ يعني يك ارتباط و تعامل دوطرفه است و اين‌طور نيست كه ما كاري بكنيم كه لزوما خوشايند تماشاگر باشد يا هر موضوعي كه براي ما جذاب است، تماشاگر بپذيرد. در اين مدت، سليقه‌هاي ما به‌نوعي با سليقه مخاطب منطبق شده، ما مي‌دانيم با چه تماشاگري روبه‌رو هستيم و به احتمال خيلي زياد تماشاگر ما هم مي‌داند با چه شكلي از كار، اجرا، نوشته و چه كارگرداني روبه‌رو است.موسيقي‌اي كه در نمايش از آن استفاده شده، بسيار متفاوت از فضاي ذهني مخاطب نسبت به تعاريف متداول از جن است. اين ايده از كجا آمد؟من به‌دنبال شكلي از موسيقي مي‌گشتم كه در عين آشنايي، غريب نشان داده شود. بخش‌هايي از اين موسيقي بسيار آشنا است و تا همين ٢٠-١٠ سال پيش جزو موسيقي‌هاي روزمره مردم بود. موسيقي اين كار موسيقي فوركلوريك ايران است و ‌شناسنامه دارد و مشخص است كه مربوط به كدام ناحيه كشور مي‌شود. همه آن را دوست دارند و برايشان جذاب است، موسيقي‌هاي اين نمايش كه فضاي فانتزي ايجاد مي‌كند، همه موسيقي ايراني هستند. اما در اين كار به‌گونه‌اي خود را غريب نشان مي‌دهد و همين مساله ثابت مي‌كند كه ما چقدر با فرهنگ و هنر خودي غريبه هستيم و با اينكه در طول اين سال‌ها حرف تهاجم فرهنگي را زده‌ايم، هرگز به فكر اين نبوديم كه براي موسيقي ايراني، نمايش ايراني، نقاشي ايراني و قهوه‌خانه ايراني تبليغ كنيم و از آن سود و استفاده ببريم. ما متاسفانه يك مشكل اساسي داريم و آن اين است كه هميشه در حال پس‌زدن فرهنگ خودي هستيم.موسيقي كه با حركات موزون جن‌ها پخش مي‌شود، مخاطب را شوكه مي‌كند اما اين شوكه‌شدن باعث پس‌زدن كار نمي‌شود و خوشايند است.كمدي يعني غيرمترقبه بودن؛ من روي اين قضيه بسيار اصرار داشتم و اولين بار كه اين موسيقي را حين تمرين استفاده كرديم خودمان هم شوكه شديم و به اين نتيجه رسيديم كه هيچ موسيقي‌اي نمي‌تواند جايگزين اين موسيقي شود. جايي كه اين موسيقي استفاده مي‌شود هم غيرمترقبه است و خلاف انتظار تماشاگر است و اين يكي از اصول كمدي است كه خلاف انتظار باشد و شايد يكي از دلايل جذابيت آن همين مساله است. جالب اينجاست كه برخي تماشاگران پس از پايان نمايش از ما موسيقي كار را مي‌خواهند! و مي‌پرسند اين موسيقي متعلق به كجا است؟ در حالي كه اين موسيقي زماني در گيلان باب بوده است.حضور ساير جن‌ها عموما با حركات موزون همراه بود. ايده و طراحي حركات موزون هم به عهده شما بود؟اين حركات حين نمايش شكل گرفت اما چه در اين بخش و چه در بخش‌هاي ديگر من روي ايده‌هاي بچه‌ها خيلي حساب باز مي‌كنم. كار ما شكل گروهي دارد اما به هر حال از دل خلاقيت‌هاي گروهي و خلاقيت خود بازيگران به يك جمع‌بندي درست مي‌رسيم و اين حركات هم حاصل خلاقيت خود بچه‌ها بود.و چون هيچ ذهنيتي از جن وجود ندارد، در اين زمينه دست شما كاملا باز بود.بله دقيقا. آن چيزي كه مد نظر من بود اين بود كه هم جذاب و هم در عين حال خيلي غيرمترقبه باشد. از آنجا كه نمي‌خواستم روزمره باشد، اين مساله هم در بافت نمايشنامه و هم در شكل كارگرداني وجود داشت. اصلا دوست نداشتم به تلقي‌اي كه عموم جامعه از جن و جن‌گيري دارند، نزديك شوم چراكه حرف ما درباره جن و جن‌گيري نيست.همانطور كه گفتيد استنباطي كه از اسم نمايش مي‌شود كاملا با مضمون آن متفاوت است. آيا تعمدي در كار بوده است؟!بله. جن‌گير چندين معني مي‌دهد و با خودش بار معنايي به همراه دارد. تفاوت معناي متداول جن‌گير در اسم، فرم و فضاي كار تعمدي بود علاوه بر اينكه نمي‌خواستم مستقيما به خود انسان‌ها برنگردم و ترجيح مي‌دادم وارد فضايي شوم كه آدم‌ها با آن بيگانه باشند. مي‌خواستم اين بيگانگي را روي صحنه نمايش ببرم چون آن وقت متوجه مي‌شويم چقدر جامعه خودمان را نشناخته‌ايم و چقدر نسبت به هم بيگانه هستيم.يك برداشتي كه مي‌توان از اين نمايش داشت اين است كه انسان‌ها اينقدر درگير حاشيه‌هاي بي‌اهميت زندگي شده‌اند كه به راحتي مي‌توانند بازيچه دست شوند. آيا شما نسبت به وضيت جامعه چنين نگرشي داريد؟من دوست ندارم راجع به مضمون كار صحبت كنم. ترجيح مي‌دهم نمايش با مخاطب خود حرف بزند، چراكه مضامين مختلفي را كه مخاطبان درمي‌يابند، همگي در يك راستا قرار دارند. اين برداشت مي‌تواند بخشي از مضمون كار باشد اما فقط اين نيست. به نظرم پيچيده‌تر از اين است. آدم‌هاي نمايش ما آدم‌هاي ساده‌دلي هستند اما بد نيستند.اگر موافق باشيد به شرايط كنوني تئاتر بپردازيم و اينكه آيا در شرايط كنوني وضعيت كار در اين حوزه بهبود پيدا كرده است يا اوضاع همچنان به همان منوال سابق ادامه دارد؟بخش اجرايي براي انجام برخي كارها تلاش‌هايي انجام داده و كساني كه در اين حوزه مديريت مي‌كنند تلاش خود را مي‌كنند و اين بي‌انصافي است كه من تلاش برخي مسوولان هنرهاي نمايشي را ناديده بگيرم. البته اين تلاش‌ها مربوط به وزارت ارشاد نمي‌شود چون در اين سال‌ها هيچ ارتباطي با اين وزارتخانه نداشته‌ام. اما آن چيزي كه قرار نيست در جامعه هيچ وقت جا بيفتد ضرورت تئاتر است و مقوله تئاتر هيچ وقت جدي گرفته نشده است. طي چهار، پنج سال اخير وزرايي كه سر كار آمدند فرهنگي نبودند. وزيري كه خود در خط مقدم مقابله با فرهنگ قرار دارد مسلما نمي‌تواند براي هنرمند فضاي مناسبي را فراهم كند. من عموما از وزير قبلي نيش و كنايه مي‌شنيدم و معمولا ايشان انتقاد مي‌كرد يا به تخطئه سينما، تئاتر و... مشغول بود، كمتر ديدم وارد تعامل با هنرمندان شود. اين دردناك است كه در حضور بهترين نويسندگان و كارگردانان و... اين مملكت يك سياستمدار زمام امور فرهنگي جامعه ما را به عهده مي‌گيرد؛ كسي كه حتي يك كتاب هم ننوشته است. وضعيت تئاتر هم دستخوش همين وضعيت ناگواري است كه ما در سطح كلان فرهنگي شاهد آن هستيم؛ عادت نكرديم فرهنگ و هنر را عاري از دنياي سياست ببينيم. متاسفانه اين فضاي لطيف هميشه دستخوش سياسي‌بازي و رفتارهاي سياسي مسوولان بوده است و هربار رئيس‌جمهور يا وزيري عوض شده وضعيت براي هنرمندان يا كمي بهتر شده يا فجيع شده است. در كشورهاي پيشرفته هنرمندان عرصه‌هاي مختلف، هر يك به كار خود مشغولند و شرايط كاري آنها با تغيير وزير و رئيس‌جمهور تغييري نمي‌كند، چراكه وظيفه مسوولان كمك‌رساني به اهالي فرهنگ و هنر است. من هميشه اين انتقاد را به خود وارد مي‌دانم كه چرا انتقاداتم را متوجه مديريت سطوح پايين كردم غافل از اينكه بخشي از اين سياست‌هاي كلان از سطح وزارتخانه‌ها اعمال مي‌شود.فكر مي‌كنيد اگر انتقادات خود را به مديران بالاتر منتقل مي‌كرديد، نتيجه مي‌داد؟نه. چون درك متقابلي وجود ندارد. شما اگر ضرورت پوشيدن كفش را ندانيد، تنوع آن مشكلي را حل نمي‌كند. تعامل زماني شكل مي‌گيرد كه درك متقابلي از يك مقوله وجود داشته باشد. نمي‌خواهم نااميدانه صحبت كنم اما نمي‌توانم واقعيت تلخ عدم مديريت درست فرهنگي را ناديده بگيرم. اين مشكل حتي به نمايندگان مجلس هم مربوط مي‌شود. در طول يك سال فعاليت كاري مجلس، چند روز به مقوله فرهنگ و هنر اختصاص دارد؟ در مدارس ما هميشه و تا بوده هنر و فرهنگ زنگ تفريح محسوب مي‌شود! اين در حالي است كه در كشورهايي كه سالن‌هاي متعددي براي تئاتر، موسيقي و... وجود دارد معضلات عميق اجتماعي كمتر ديده مي‌شود.علاوه بر تلاش بخش اجرايي آيا اتفاق مثبت ديگري در حوزه تئاتر افتاده است؟توجه به تئاتر شهرستان‌ها يكي از اتفاقات مثبت در حوزه تئاتر بوده است كه در گذشته كمتر بود. همچنين تعامل با هنرمندان تئاتر خوب بوده اما تعاملي كه به نتيجه منتهي نشود، بي‌فايده است. دستاورد مثبت ولي ناقصي ديگري هم وجود دارد كه همان قرارداد تيپ است كه مديران متوجه شده‌اند هنرمندان تئاتر بايد متناسب با تورم روز كشور دستمزد دريافت كنند. قرارداد تيپ از آن جهت ناقص است كه در بخش كارگرداني يا طراحي صحنه و لباس كارشناسي نشده است. چرا زماني كه قرار است اتفاق خوبي بيفتد بايد به شكل ناقص انجام شود كه موجب سردرگمي هنرمندان شود؟پس با اين صحبت‌ها مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه هنوز برنامه‌ريزي كلان درستي براي هنر و به ويژه تئاتر نشده است؟به نظرم هنوز هنر تئاتر جدي گرفته نشده است. نه فقط تئاتر، بلكه زماني كه هنر و فرهنگ يك جامعه جدي گرفته نشود ما ضربه‌هاي زيادي از اين بابت مي‌خوريم. در اين مدت مديريت كلان كشور ما در حال درمان بوده است در حالي كه بايد پيشگيري را آغاز كند و اين پيشگيري بايد در حوزه فرهنگ اتفاق بيفتد. مديران سطح بالاي كشور ما چون براي مدت كوتاهي انتخاب مي‌شوند هيچ وقت نمي‌توانند حساب كنند كه مثلا ٢٠ سال مديريت كنند و از آنجايي كه فرهنگ حوزه‌اي نيست كه دو، سه ساله جواب دهد بنابراين مديران قيد حوزه فرهنگ و هنر را مي‌زنند چون دير به نتيجه مي‌رسد. اما اگر فرهنگ درستي نهادينه شود ساليان سال باقي خواهد ماند. اما هنوز ضرورت و لطافت فرهنگ و هنر به درستي درك نشده است و مديران كلان فرهنگي كشور ما اصولا ميانه‌اي با فرهنگ ندارند و با آن بيگانه هستند و اساسا در اين حوزه نمي‌گنجند.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 304]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن