واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مرا اسب سپیدی بود روزی ...نوشتن برای پانزدهمین فیلم سینمایی رسول ملاقلیپور از چند جهت کاری خاص است. ویژگی اکثر کارهای این کارگردان نامآشنای سینمای دفاع مقدس خلق نقطه صفر میان واقعیت و خیال است.به گزارش خبرنگار مهر، وقتی این مرز در دنیای آدمهائی ترسیم میشود که همه به نوعی درگیر دفاع مقدس و حاشیه پررنگ آن تا امروز هستند، دیگر نمیتوان آنها را مانند بسیاری از شخصیتهای پرده سفید به فراموشی سپرد.شخصیتی که درگیر کشمکش درونی با گذشتهای است که روح عمومی جامعه معاصر پذیرایش نیست و اینجاست که این کشمکش درونی به جامعه پیرامون و آدمهایش هم کشانده میشود و یک جنگ تمامعیار میان فرد و جامعه به راه میافتد. در چنین شرایطی ترسیم فضای موجود و موقعیت شخصیت اصلی نیاز به تصویری از تشنج و آشفتگی دارد که در عین باورپذیری، همذاتپنداری مخاطب را هم جلب کند و در یک کلام نمایش واقعی از ذهن نامنسجم قهرمانش باشد.
قهرمانان ملاقلیپور همیشه فریاد میزنند، نه اینکه نویسنده وادارشان کند، بلکه موقعیت آنها را به چنین جائی میرساند. فریادی بر سر دنیا و آدمهایش و همه مناسبات غریبی که تبدیل به موانع موجود بر سر راه قهرمان قصه میشوند. فریادی بر سر ... شاید همین ویژگی باشد که ملاقلیپور را تبدیل به کارگردانی با کاراکتر متناسب با همین فریادهای بلند کرده که اتفاقاً یک روز هم این فریاد را در میان مردم عادی سر داده تا واکنش لحظهای مردم خوابرفته را بسنجد!سفر ذهنی مفهومی مشترک است که در فیلمهای "سفر به چزابه"، "هیوا"، "قارچ سمی" و "مزرعه پدری" عمده میشود و دنیای آشفته قهرمان قصه با شکستن مرز میان واقعیت و خیال به سرانجامی میرسد که جائی جز دنیای ذهن و خیال او نیست.در میان آثار ملاقلیپور شاید به طور خاص بتوان به اثر قدیمیتر "خسوف" و دو فیلم "هیوا" و "نجاتیافتگان" اشاره کرد که شخصیتهای زن در آنها محوریت پیدا میکنند. در "نجاتیافتگان" زن به عنوان جنس مخالف در تضاد با فضای خشن و مردانه جنگ و در "هیوا" به عنوان عشقی مادی که افسانه میشود مورد توجه قرار گرفته است. ذکر این نکات از آن جهت در بررسی "میم مثل مادر" اهمیت پیدا میکند که در این فیلم نقش تاریخی زن به عنوان مادر مورد توجه فیلمساز قرار گرفته، آن هم در فضائی به شدت عینی و واقعی که فقط خوب و بد در مقابل هم صفآرائی میکنند.وقتی مولفه بازی با واقعیت و خیال را از فیلم ملاقلیپور میگیریم به نظر میآید آنچه این فضای خالی را جبران میکند باید چیزی از جنس زن ـ مادر درگیر با مناسبات روز جامعه باشد که البته تأثیراتی از دفاع مقدس هم گرفته باشد. آیا ملاقلیپور در روایت قصهای از جنسی نسبتاً تازه، با لحن و پرداختی جدید که میطلبد، همان ملاقلیپور همیشگی است؟در "میم مثل مادر" به تبعیت از جنس قصه، نوع پرداخت و لحن فیلمساز بسیار تعدیل و تا حد زیادی احساساتزده شده است. وقتی قرار است قصه مادری روایت شود که با وجود اطلاع از معلولیت بچهای که در راه دارد و مخالفتها و موانعی که شوهر برایش فراهم میکند، حاضر میشود به تنهائی مسئولیت به دنیا آوردن نوزاد و بزرگ کردنش را به عهده بگیرد و ... شاید داشتن توقع معمول از فیلمساز کمی بعید به نظر بیاید.در طول فیلم با تلاشهای یکطرفه مادری مواجه هستیم که با تأسی به کلیشه تاریخیاش کلیه وجوه انسانی و مادی خود را نادیده گرفته و فقط مفهوم محض یک مادر دلسوز و فداکار است. همان چیزی که همیشه در قصهها و مثلها شنیدهایم و حالا در سال 85 همین مادر را در بستر قصهای میبینیم که شاید تنها نشانه معاصر بودنش، همان نخ ارتباطی نازک با دفاع مقدس و پیامدهای آن باشد. خط کمرنگی که نمیتواند هویتی درخور به قصه و قهرمانش ببخشد، چون دخل و تصرفی در کلیت ماجرا ندارد و چیزی است که به قصه سنجاق شده است. فقط در نظر بگیرید اگر علت معلولیت سعید هر چیزی جز شیمیاییشدن مادر در سالهای دفاع مقدس بود، چه اتفاقی میافتاد؟احتمالاً فقط بیماری و مرگ پایانی مادر را از دست میدادیم که در چنین قصههائی که یک مقطع از زندگی فردی را نشان میدهند میتوان عوامل طبیعی، تصادف و ... را به راحتی وارد قصه کرد و نگران منطق آن هم نبود. چرا که اصل بر درگیر کردن احساسات سطحی مخاطب است که تابع منطق و علت نیست. نکته دیگر اینکه با توجه به کلیشه مادر فداکار نمیتوان گفت او به علت سهیم بودن در معلولیت فرزند این همه فداکاری میکند. چون اصل بر رابطه یکطرفه مادر و فرزند است و مطمئناً اگر فرزندش به هر دلیل دیگری هم معلول میشد همین کنش و واکنشها را داشت.
در "میم مثل مادر" شخصیتها با الگوی سیاه و سفید طراحی شدهاند که برگرفته از ماهیت تاریخی آنهاست. سهیل مجموعهای از خصوصیات منفی خودخواهی، تعصب، حسادت، خودبینی، جاهطلبی و ... است که طبق توقعات تاریخیاش فرصت اشتباه کردن و بازگشت را دارد. نوع پرداخت روائی و تصویری فیلمساز از اجبار او به سقط جنین سپیده در مطب دکتر و به خصوص سکانس خوراندن قرص به سپیده و مجبور کردن او به راه رفتن، چه توجیهی جز پررنگ کردن وجه غیرانسانی مرد و مظلومنمائی زن دارد؟وقتی خط فکری پررنگ همیشگی فیلمساز (دفاع مقدس) تبدیل به خط فرعی کمرنگی میشود که تأثیر ماهیتی در روند قصه و اتفاقات ندارد، آدمها با نگاه سیاه و سفید طراحی و خلق میشوند و اصل بر درگیر کردن احساسات رقیقه مخاطب قرار میگیرد، بدون آنکه تلخی موجود به عمق قصه و فضای فیلم نفوذ کند.چطور میتوان انتظار داشت فضا و حال و هوای آشنای همیشگی بر فیلم حاکم باشد؟ روزگاری که قهرمانانش دنبال اسب سپیدبال شهادت بودند گذشت و انگار ما هم باید خاطره دیدار بیواسطه آنها بر پرده سفید را به گذشته بسپاریم.فیلم سینمایی "میم مثل مادر" دقایقی پیش به عنوان نماینده سینمای ایران در بخش بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان هشتادمین دوره مراسم اعطا جوایز اسکار به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا معرفی شد .منبع : مهر مطالب مرتبط :آلبوم تصاویر فیلم میم مثل مادر میم . مثل مادر میم مثل ملاقلی پور
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12445]