تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):اين (امام جواد(علیه الاسلام))مولودى است كه پر بركت ‏تر از او براى شيعه ما به دنيا ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803952513




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سبکبالان خرامیدند و رفتند (صوتی)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سبکبالان خرامیدند و رفتند (صوتی)با صدای حاج صادق آهنگران
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند ... اما حقیقت آن است که ، زمان ما را با خود برده، و شهدا مانده اند
سبک بالان خرامیدند و رفتند  مرا بیچاره نامیدند و رفتند سواران لحظه ای تمکین نکردند   ترحم بر من مسکین نکردند سواران از سر نئشم گذشتند  فغان ها کردم، اما برنگشتند اسیر و زخمی و بی دست و پا من  رفیقان، این چه سودا بود با من؟ رفیقان، رسم هم دردی کجا رفت؟  جوان مردان، جوان مردی کجا رفت؟ مرا این پشت، مگذارید بی پاک گناهم چیست، پایم بود در خاک اگر دیر آمدم مجروح بودم  اسیر قبض و بست روح بودم در باغ شهادت را نبندید  به ما بیچارگان زان سو نخندید رفیقانم دعا کردند و رفتند  مرا زخمی رها کردند و رفتند رها کردند در زندان بمانم دعا کردند سرگردان بمانم شهادت نردبان آسمان بود      شهادت آسمان را نردبان بود چرا برداشتند این نردبان را؟     چرا بستند راه آسمان را؟ مرا پایی به دست نردبان بود      مرا دستی به بام آسمان بود تو بالا رفته ای من در زمینم      برادر، روسیاهم، شرمگینم مرا اسب سپیدی بود روزی   شهادت را امیدی بود روزی  در این اطراف، دوش ای دل تو بودی!      نگهبان دیشب، ای غافل تو بودی! بگو اسب سپیدم را که دزدید       امیدم را، امیدم راکه دزدید مرا اسب چموشی بود روزی    شهادت می فروشی بود روزی شبی چون باد بر یالش خزیدم      به سوی خانه ی ساقی دویدم چهل شب راه را بی وقفه راندم      چهل تسبیح ساقی نامه خواندم ببین ای دل، چقدر این قصر زیباست گمانم خانه ی ساقی همین جاست
مسابقه«نجوا با شهدا»
دلم تا دست بر دامان در زد  دو دستی سنگ شیون را به سر زد امیدم مشت نومیدی به در کوفت  نگاهم قفل در، میخ قدر کوفت چه درد است این که در فصل اقاقی  به روی عاشقان در بسته ساقی بر این در،‌ وای من قفلی لجوج است    بجوش ای اشک هنگام خروج است در میخانه را گیرم که بستند کلیدش را چرا یا رب شکستند؟! دعا کردند در زندان بمانم  دعا کردند سرگردان بمانم من آخر طاقت ماندن ندارم     خدایا تاب جان کندن ندارم دلم تا چند یا رب خسته باشد؟    در لطف تو تا کی بسته باشد؟ بیا باز امشب ای دل در بکوبیم  بیا این بار محکم تر بکوبیم مکوب ای دل به تلخی دست بر دست  در این قصر بلور آخر کسی هست بکوب ای دل که این جا قصر نور است بکوب ای دل مرا شرم حضور است بکوب ای دل که غفار است یارم    من از کوبیدن در شرم دارم بکوب ای دل که جای شک و ظن نیست مرا هر چند روی در زدن نیست کریمان گر چه ستار العیوب اند گدایانی که محبوب اند خوب اند بکوب ای دل،‌ مشو نومید از این در بکوب ای دل هزاران بار دیگر دلا! پیش آی تا داغت بگویم    به گوشت، قصه ای شیرین بگویم برون آیی اگر از حفره ی ناز  به رویت می گشایم سفره ی راز نمی دانم بگویم یا نگویم دلا! بگذار، تا حالا نگویم ببخش ای خوب امشب، ناتوانم خطا در رفته از دست زبانم لطیفا رحمت آور، من ضعیفم  قوی تر ازمن است، امشب حریفم شبی ترک محبت گفته بودم     میان دره ی شب خفته بودم
شهید
نی ام از ناله ی شیرین تهی بود سرم بر خاک طاقت سر نمی سود زبانم حرف با حرفی نمی زد  سکوتم ظرف بر ظرفی نمی زد نگاهم خال، در جایی نمی کوفت به چشمم اشک غم، تایی نمی کوفت دلم در سینه قفلی بود، محکم    کلیدش بود، دریاچه ی غم امیدم، گرد امیدی نمی گشت  شبم دنبال خورشیدی نمی گشت حبیبم قاصدی از پی فرستاد   پیامی بابلوری می فرستاد که می دانم تو را شرم حضور است  مشو نومید، این جا قصر نور است الا! ای عاشق اندوه گینم  نمی خواهم تو را غمگین ببینم اگر آه تو از جنس نیاز است     در باغ شهادت باز، باز است نمی دانم که در سر، این چه سودا است!    همین اندازه می دانم که زیبا است خداوندا چه درد است این چه درد است که فولاد دلم را آب کرده است مرا ای دوست، شرم بندگی کشت چه لطف است این، مرا شرمندگی کشت  برای شنیدن فایل صوتی کلیک کنید .یاد و خاطره شهدای حادثه تروریستی سیستان و بلوچستان گرامی باد . منابع : انجمن اینترنتی مسلمانانوبلاگ لیلِة القدر تنظیم برای تبیان : سیفی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3610]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن