واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: جهان - اوباما؛ اتوپيست يا ايدهآليست؟
جهان - اوباما؛ اتوپيست يا ايدهآليست؟
دياكو حسيني:اگر «وودرو ويلسون» سمبل آرمانگرايي در ديپلماسي آمريكاست «جان اف كندي» هم نماد واقعگرايي آميخته با آرمانگرايي آمريكاست و اكنون مردي به كاخ سفيد خيز برداشته كه او را به كندي شبيه ميسازند. اما آيا اوباما همانقدري كه به كندي بودن مشهور است و در ليبرال بودن همقد و قدر كندي ظاهر ميشود، در تلفيق آرمانخواهي و واقعگرايي نيز به كندي اقتدا ميكند؟ كسي كه بحران موشكي كوبا را در كنار بحرانهاي دومينويي جنوب شرقي آسيا در لائوس و ويتنام از سر گذراند و آنقدر واقعگرا بود كه همراه با رهنمود «اتحاد براي پيشرفت» و مقابله با جبهه شرق، نداي آرمانپرستانه تنشزدايي (دتانت) سر دهد و به جنگ تمدن برانداز جهاني تن در ندهد و همه قواعد خشك و بي روح رئاليسم سياسي را بر باد دهد. باري، جان كندي واقعگرا نيز بود؛ آنقدر كه وقتي خطر كمونيستيشدن متحدان آسيايي و اروپايي را احساس كرد، به راه سلف خويش رفت و از آيزنهاور الگو گرفت؛ به مساعدت مالي براي كشورهاي جهان آزاد بسنده نكرد، به ويتنام سرباز فرستاد و از حضور فرانسويها در هندوچين دفاع كرد.
امروزه اما برخلاف جورج دبليو بوش كه آرزويي فزونتر از فرمانروايي بر جنگهاي حاضر در سياره خاكي در دل ندارد، اوباما سوداي رهبري، صلحهاي غايب در كره آبي را هم به سر دارد. باراك اوباما بيش از آنكه صلحطلب باشد، به مديريت صلح باور دارد و با اين وجود، البته بايد در نظر داشت كه صلحخواهي همان آرمانگرايي نيست اما دستيابي به صلح چنانكه اوباما در نظر دارد، همواره در معرض سقوط به ورطه آرمانطلبي است و هر رهبري كه در همسايگي آرمانطلبي به سر برد، به سوءفهم اتوپيا هم چشمك ميزند. اتوپيا و آرمان شهري به تعبيري كه «توماس مور» در نظر داشت، چون تفسير غار افلاطون دربرگيرنده «حقيقت ناب» نيست.
سخن آرمانشهر نه از هستها كه از بايدهاست. آرمانشهر همان ارض موعود است. دنيايي كه نيست و بايد برساخته شود؛ دنياي ناكجاآباد. سخن ايدهآليسم اما متكي بر هستها است و اينكه ميتوان جهان و زندگي را بر آرمانهاي شدني و موجود برقرار كرد؛ نه آنكه بر بال افسانهها و اسطورهها نشست و از هيچ، طرحي نو درانداخت. مرز اتوپيا، مرز نيكي و پليدي است و مرز ايدهآليسم، مرز ارزشهاي مفيد و واقعيات نه خيلي مفيد است. اتوپيسم مترادف مطلقانديشي است و ايدهآليسم مساوي نسبتانديشي. برقراري عدالتي كه همگان را به يكسان در دامان خويش بگيرد؛ غصه و رنجه را رخت بربندد و مواهب طبيعي را به مساوات تقسيم كند و فرودست و فرادست را به تاريخ بسپارد و جنگها را از ريشه بركند، همه در كنه اتوپيسم مشهود است و ايدهآليسم را با اين گزارههاي سادهدلانه كاري نيست كه ايدهآليسم در تضاد ايدهها معنا مييابد و به جاي خير برين به دنبال بهينهسازي ارزشها ميرود. از اين رو است كه آرمانگرايي چون وودرو ويلسون هم گفته بود، «صدور ارزشهاي آمريكايي نه از سر نوعدوستي كه به سبب منافع آمريكاست و روزي فراخواهد رسيد كه ارزشهاي آمريكايي درون ميهن از ميان ميرود مگر آنكه جهان بر اساس ارزشهاي آزادي و دموكراسي آمريكا بنا شود.» راز پيروزي اوباما در اين است كه در عصر جنگهاي منطقهاي خود را به كوچه چپ صلح و دوستي نزند و از در تظاهر به صلح درنيايد كه دور، فعلا، دور مرافعه است و منازعه و اكنون مديريت صلحي كه اوباما را بر جمهوريخواهاني چون بوش وجاهت ميبخشد، وي را توأماني كه از گزند اتوپيسم در امان ميدارد، از محور آرمانخواهي واقعبينانه نيز دور نميسازد. علت روشن است: برهم خوردن ساختار دوقطبي نظم تحميلي، آمريكا را به مرارت دچار ساخته و احياي اين نظم، در ملازمت با بازسازي ساختار قدرت جهاني آمريكا معنا مييابد؛ چه به زور و چه به زر. اتفاقا رئيسجمهور كنوني آمريكا بيش از باراك حسين اوباما مومن به اصول اتوپيسم است. هرچه باشد، جورج بوش با حمله به عراق و افغانستان مبشر دموكراسي و آزادي بود و در پندار و گفتار اشاعه آزادي را افزونتر از منافع ژئوپليتيكي مقدم ميداشت؛ اگرچه در كردار جز تاراج نفت عراق و سيري صنايع انرژي آمريكا حاصل نشد و اگر آمريكا به راه دموكراسي رفت اما از سراي اغتشاش و ناامني سربركشيد. اوباما با درك و فهم اين خطاي اتوپيستي بوش بود كه وعده خروج نظاميان آمريكايي را داد و بيترديد طبق اصول واقعبينانه است كه جوزف بايدن واقعگرا را به اردوي خويش فراخوانده است. اتكا به ديپلماسي عمومي و تقويت جايگاه آمريكا در نهادهاي بينالمللي كه در ساليان حكومت بوش تحت اتوپيسم يكجانبهگرانه، به عالم نسيان رفته بود، اكنون به همت اوباما از بايگاني خارج شده و به گود افتاده است. در صورتي كه اوباما بر اساس واقعبيني با جنگ عراق مخالف بود اما با نفس جنگ مخالف نيست. چه جنگ افغانستان را مهمتر از عراق ميداند و به اهميت تطور جغرافياي سياسي آسياي جنوبي و زدودن عناصر افراطي مسلمان از اين منطقه واقف است. چنين است كه اتوپيسم جمهوريخواهان در برابر آرمانگرايي دموكراتها رنگ ميبازد و آينده آمريكا نه بر شالوده اتوپيسم و دنياي دست نيافتني كه بر بنيان آرمانهاي واقعبينانه و موازي با حقايق موجود بينالمللي شكل مييابد.
چهارشنبه 13 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 456]