واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: آخرين منجي در جلوهگاه ادب فارسي
انديشه پيروزي نهايي حق و عدالت بر نيروي باطل و بسط جهاني ايمان اسلامي و برقراري همه جانبه ارزشهاي والاي انساني و تشكيل مدينه فاضله و جامعه آرماني و اجراي آرا و ايدههاي متعالي به وسيله شخصيتي مقدس و عظيم و عاليقدر كه در اديان و روايات متواتر اسلامي، از او به عنوان تعبير شده است، انديشه اي است كه تمامي فرق، اديان و مذاهب با تفاوتهايي به آن معتقدند. زيرا چنين فكري، ريشه و جايگاه قرآني دارد و حص حصين و عروهِالوثقي متين الهي - قرآن كريم - با قاطعيت تمام، پيروزي نهايي اسلام و تسلط و پيروزي صالحان و نيكوكاران و كوتاهي ايادي ستمپيشگان و جباران تاريخ براي هميشه، مسلم و آينده متعالي و درخشان بشريت را نويد داده است. خداوند به مؤمنان و شايستهكاران وعده داده است كه آنان را جانشين زمين قرار دهد و ديني كه براي آنها پسنديده است مستقر سازد و دوران خوف و جور و ستم را به دوران امنيت و آرامش بدل نمايد.از ديگر سو، ادبيات گرانقدر ما نيز كه ملهم از تعاليم عاليه اسلام عزيز و آيات نوراني قرآن كريم و روايات منقول از ائمه معصومين (عليهمالسلام) است، به مسأله قيام و انقلاب حضرت مهدي (عج) توجه و عنايت ويژهاي داشته است و در اكثر دواوين شاعران فارسيزبان به موضوع مهدويت توجه شده است. در اين مقال كوتاه، هدف ما بررسي ديدگاه شاعران فارسيزبان به مسأله قيام، انتظار و انقلاب حضرت مهدي(عج) است كه در ادبيات متعددي به آن موضوع اشاره شده است. بيشك ظهور مهدي موعود(عج) منتي بر مستضعفان و خوارشمردگان و ابزاري براي رهبر قرار دادن و عزت بخشيدن آنان و زمينهسازي براي وراثت هميشگي مستضعفان و خلافت الهي آنان در روي زمين است و چه مسعود و مبارك خواهد بود روزي كه با ظهورش جهان هستي از دغلبازيها و فتنهانگيزيهاي ناپاكان پاك شود و حكومت عدل الهي بر سراسر گيتي گسترش يابد و منافقان و حيلهگران از صحنه خارج شوند و پرچم عدالت و رحمت بر بسيط و گستره زمين افراشته گردد.
ظاهر شود آن شه اگر، شمشير حيدر بر كمر
دستار پيغمبر به سر، دست خدا در آستين
دياري از اين ملحدان، باقي نماند در جهان
ايمن شود روي زمين، از جور و ظلم ظالمين
با ظهور حضرتش قانون عدل الهي و اسلامي بر فراخناي هستي حاكم و كاخهاي ستم و كنگرههاي تعدي فرو ريزد و قطعاً اين همان وعده لايتخلف الهي است كه مؤمنان واقعي در انتظارش هستند چرا كه اطمينان و ايمان دارند سنت الهي لايتغير است و جهان به زودي چنين روزي را خواهد ديد.
يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور
كلبهي احزان شود روزي گلستان غم مخور
حافظ مكن انديشه كه آن يوسف مصر
باز آيد و از كلبهي احزان به در آيي
از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش
زدهام فالي و فرياد رسي ميآيد
ذكر خجسته امام حجت بن الحسن العسكري(عج) در شعر و ادب فارسي، سابقهاي بس قديم و طولاني دارد.در سدههاي پيش از حافظ، شاعر و حماسهسراي معروف ايران در قرن پنجم و مؤلف فرهنگ فرس اسدي در آغاز ضمن اشاره به حكمت دين و لزوم دينداري و تاكيد بر حقانيت دين اسلام، در ذكر فرخنده امام غايب اين چنين سروده است:
دل از دين نشايد كه ويران بود
كه ويران زمين جاي ديوان بود
نگه دار دين آشكار و نهان
كه دين است بنياد هر دو جهان
جهان را نه بر بيهده كردهاند
تو را نزپي بازي آوردهاند
از اين پس نباشد پيمبر دگر
به آخر زمان، آيد به در
بگويد خط و نامهي كردگار
كند دين پيغمبري آشكار
بدارد جهان بر يكي دين پاك
برآرد دجال و خيلش هلاك
رسد ز آسمان هر پيمبر فراز
شود از پس مهدي اندر نماز
از موضوعات مرتبط با مهدويت، بحث غيبت است. غيبت بدانمعنا است كه حضرت حجت ظاهر نيست؛ نه اينكه حاضر نيست و غيبت به معناي حاضر نبودن نسبت نادرستي است كه به مهدي موعود ميدهند و لذا منتظران واقعي كه او را ميخوانند در انتظار ظهورند نه حضور. چون آنگاه كه مهدي موعود ظاهر شود، همه انگشت حيرت به دندان خواهند گزيد و با تعجب خواهند گفت كه او را پيش از اين هم ديدهاند، و راست هم خواهند گفت؛ زيرا كه او امام ما و حجت خدا بر زمين است و زنگارهاي تعلق، تقيد و تعين به ظواهر دنيوي باعث شده است كه ما حضورش را احساس نكنيم.
تو يوسف جمالي و چشم خلق بسته
نظر ز تو گشايد، چو چشم پير كنعان
مهدي و هادي وي است اي راه جو
هم نهان و هم نشسته پيش رو
نور انورش طالع از جمال مه رويان
ذات اقدسش آمد ذات غيبت را برهان
جوهر وجود او گشته در عرض پنهان
گه قرين آه دل، گه بديده گريان
در قرآن كريم، درباره مسائل آينده دوران و حوادث آخرالزمان و برتري و استيلاي خوبي و حكومت خوبان بر جهان و رهبري صالحان، گاه به اشاره و گاه به تصريح، سخن گفته شده است كه تعدد آيات مؤيد اين موضوع است.
سروش اصفهاني با تلميح از آيه (سوره هود آيه 86) بيت زير را سروده است:
در فرقان نامش بقيهالله
دين باقي از او، تا روز محشر
از ديگر موضوعات مرتبط با موضوع قيام و انقلاب حضرت حجت، است. انتظار واژهاي ژرف و باوري شورآور و خروشي در گسترش و تواضعي در برابر حق و طغياني در برابر ستم و راهگشايي براي حكومت عدل و داد و شعار پايداري و خط بطلاني بر همه كفرها و نفاقهاست كه ما نيز در حلقه مريدان و مهدي طلبان تاريخ و مقاومان و صلابت پيشگان و به استناد حديث زير، در انتظار چنين روزي هستيم.
(خطبه 150)
به انتظار خود كردهايم چنان كه زراه
رسيدهاي و همان چشم حسرتم باز است
به كوي او همه شب تا به روز مينالم
فغان كه يار نميپرسد اين چه آواز است
بوي پيراهن آن يوسف گم گشته بيار
تا كه يعقوب ز بيتالحزن آيد بيرون
با آمدنش قطرات نور، از جام لحظهها در قالب وجود انسانها خواهد ريخت و عدل و مساوات همهگير خواهد شد و نابسامانيها از ميان خواهد رفت و ستمها و جهلها از جهان رخت بر خواهد بست. دلها منور، عقلها كامل، دانشها واقعي و جانها سرشار خواهد شد و شعار همهجا را فرا خواهد گرفت.
خسرو اقليم گير، سرور ديهيم بخش
مهدي آخر زمان داور روي زمين
و آن روز، عصمت جاودان، زنده خواهد ماند و اركان ايمان قوام خواهد يافت و همهجا و همهچيز نور خواهد بود و نور و ذات هر چيزي نوراني خواهد بود و روح نور و درخشندگي در همه جا و همهچيز حلول خواهد كرد.
اگر تو رخ بنمايي، ستم نخواهد شد
زحسن و خوبي تو هيچ كم نخواهد شد
كيست معشوق من آن شاهد بزم ازلي
مظهر جلوه حق سرخفي، نور جلي
سروبستان نبي، شمع شبستان علي
محرم اندر حرم، قرب شه لم يزلي
حضرت مهدي (عج) سرچشمه زندگاني است و چشمه آب حيات، در حقيقت همان سرچشمه ولايت است كه ميراث دار آن در اين عصر، مولايمان حضرت حجهِابنالحسن العسكري (عج) است. او آخرين ميراثدار پيامبر رحمت و احياگردين آخرين رسول الهي است.
اي حجت دين، حكيم مشفق
وي محي دين حق، محمد
او فرجامين ساقي وحدت و چشاننده شراب ناب عشق است كه خضر نبي جرعهاي از آن حقيقت نوشيد و تا ابد زنده و جاودان گشت.
برجان من چون نور امام زمان بتافت
ليلي اسرار بودم و شمس الضحي شدم
حضرت حجت، ميراثدار رسول خدا و وارث تمام انبياء و اوصيا است:
ايزد به نامش زد رقم، منشور ختمالاوصيا
چونان كه جدا مجدش گرديد ختم المرسلين
او جلوه نور محمدي و عصاره همه موجودات و توجه گاه اوليا است كه در سينه مباركش اسرار دين محمدي نهفته است و شمشير اعجازگون حيدري نمايان خواهد شد.
در نفس مباركش نهفته راز احمدي
در سفن بلاركش معجز تيغ حيدري
198
او عصاره و فشرده همه انبيا و يادگار حق و باقي مانده حجت الهي است:
(خطبه 182 نهجالبلاغه)1
مهدي امام منتظر، نو باوه خير البشر
خلق دو عالم سر به سر بر خوان احسانش نشين
مصدر هر هشت گردون، مبدا هر هفت اختر
خلق هر شش جهت، نور دل هر پنج مصدر
والي چهار عنصر، حكمران هر سه دختر
پادشه هر دو عالم، حجت يكتاي اكبر
آن كه وجودش شهره نه آسمان بل لا مكان شد
و در برههاي كه انسانهاي سرگشته، از همه مسلكها و قدرتها نوميد گشتهاند و در طلب آرمانهايي ميخروشند و در جست و جوي پناهي روحي و معنوي و تكيهگاهي وجداني و فطري، به هر سوي ميدوند و در غرغاب تحيرها و تطاولها، به اميد طليعهاي عيني، روز ميشمارند و همواره در آرزوي شنيدن فرياد يكي از منجيان و مربيان و مشعلداران نجاتاند و در انتظار شنيدن فرياد دل انگيز موسي و عيسي و ابراهيم و محمدند، در كنار مسجدالحرام و رو به كعبه و پشت به مقام ابراهيم خواهد ايستاد و دو ركعت نماز خواهد گزارد و فرياد خواهد زد: منم يادگار آدم، نوح، اسماعيل و منم وارث و گزيده و خلاصه همه انبيا.
به مقدم خلف منتظر، امام همام
مسيح حضر قدوم و خليل كعبه مقام
شعيب مدين تحقيق، حجت القائم
عزيز مصر هدي، مهدي سپهر غلام
خطيب خطه افلاك، منهي ملكوت
اديب مكتب اقطاب، محيي اسلام
به انتظار وصول طليعتش خورشيد
زند درفش درخشنده صبحدم بر بام
نه در ولايت او در خور است رايت ريب
نه با امامت او و لايق آت است عيب
او فروغ هدايت و راز بزرگ تجلي و مايه حيات جوامع بشري و كشتي هدايت و خورشيد جهانهاست و با آمدنش عشاق مشتاق مهجور و شيدائيان بيتاب را آرامش ميدهد. چرا كه عشاق منتظر، كوله بار دل مشتاق را بر دوش نهادهاند و در بيابانهاي پرخطر و وحشتزا اما پراميد، راه ميسپارند. چرا كه ياس وجودش را ايمان و ظهور قريبش را ايقان دارند.
گرچه امروز كسي از حالت دل آگه نيست
در دل مايه جز از مهر تو كس را ره نيست
دامن وصل تو چون همت ما كوته نيست
ملك هستي را جز از ذات گرامت شه نيست
تا تو شاهي، همگي بنده درگاه توايم
سرقدم ساخته، دل باخته و در راه توايم
عشق اگر بال گشايد، به جهان حاكم اوست
گر كند جلوه در اين كون و مكان حاكم اوست
روزي از رخ بنمايد زنهان خانهي خويش
فاش گردد كه به پيدا و نهان، حاكم اوست
من چه گويم كه جهان نيست به جز پرتو عشق
ذوالجلالي است كه بر دهر و زمان، حاكم اوست
امروز مسلمين جهان، هزار و چند سال است كه از فراقش ميسوزند و با زهر هجرش ميسازند و با جهل و ناداني ميستيزند و صدها سال است كه اميد وصال سيماي بيمثال او سلاح ستم ستيزشان را قوت ميبخشد و جنگ صلحآميزشان را نصرت. و بيشك امروز مستضعفان جهان جز آستان رفيع مهدي (عج) ملجأ و جز لوا و علم عدالت گسترش مأمني ندارند.
دلم رفت و نديدم روي دلدار
فغان از اين تطاول آه از اين هجر
چنان در دامن گيتي گرفت آن آتش فتنه
كزو ز آزادگان چون سرو برچيدند دامنها
چه جاي دوستان كز فتنه فتانه فرسوده
پناه پرچم صلح تو ميجويند دشمنيها
آنان در انتظار رويت خوشيد پنهاني هستند كه را بر پهن دشت هستي بگستراند و آيه نصر و پيروزي موعود خداوند را مبني بر وراثت زمين به متقين را تحقق بخشد.
هادي مهدي داراي جهان حجت عصر
آن كه بر آن رايت او خواند خدا آيت نصر
پنجشنبه 31 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 331]