واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: و را ای مهربان ، من دوست می دارم
چو می دانم الفبای سكوتم را ،تو می دانی
و با بغض نشسته در گلویم، آشنا هستی
تو می خوانی، كلام خاموش چشمان بارانی
و می دانی، حدیث راز پنهانی
تو را ای آشنا، با مهر می خوانم
برایم مهربان
شمعی، چراغی، خرده نوری،ارمغان آور
تو را بر جان زیبا لحظه های عاشقی
با یك بغل آرامش و گرمی
بكوبان كوبه در را و بنگر
من چه بی صبرانه در راه نگاهت
چشم در راهم
بفرما عشق، این سینه
بگو دیگر چه می خواهی؟
عزیزا، دل به دریا زن
مرا بنگر كه با این قطره قطره شوق دیدارت
چه رود پرخروشی را برایت ارمغان دارم
نگاهی، گوشه چشمی ،ناز لبخندی
سروشی، دست گرمی، مهر دلبندی
كه بی تو، كار من، سامان نمی گیرد
تو را در كوه چون خواندم
دلش پر بود
و فریادم به پژواكی به سویم باز پس می داد
تو را از رود پرسیدم
خروشان تر به خود پیچید و دریا را تمنا كرد
تو را با ابر چون گفتم
تمام بغض خود را بر سرم وا كرد
تو را از چشم های مانده بر راه عزیزی، جست و جو كردم
نم اشكی به مژگانش، نگاهم كرد، نگاهم كرد
هلا ای عشق، این جا، جای تو خالی است
در این جا
در نوار قلبی این مردمان ، جایی برایت نیست
تو آن رازی كه پرونه، درون شمع می جوید
تو آن اوجی ، كه حلاجان دگر خود را نمی بینند
تو آن سازی، كه هر نغمه، به پایت، پرده می سوزد
تو آن مستی، كه هوشیاران عالم در پی ات هستند
چه زیبا نغمه ای، ای عشق
چه افسون پرده ای ، ای راز
بلندای عروجی، ساز
كه بی تو، لحظه های عمر من
آری، سراسر سرد و تكراری ست
بیا ای عشق
كه این جا شعر هستی، واژه ها را ، از تو می گیرد
كه در تفسیر هر تصویر دنیا
من نشانی از تو می بینم
كلامم جنس خوبی می شود
وقتی تو بر لب های من،مُهر محبت می زنی با مِهر
عبادت می شود كارم
به هنگامی كه، كارم را به نامت می كنم آغاز
تو را ای عشق می خوانم
و می دانم ، جوابم را تو خواهی داد
كه جنست، جنس زیبایی ست
و در قاموس تو، قهر و عداوت نیست
كمی ناز است
آن را هم خریدارم
تویی سّر وجود هر چه سر مستی ست
تویی راز دوام هر چه در هستی است
تو می نوشی زلال ان چه را، آهسته باید گفت
و می دانی، تمام آنچه را، حتی نباید گفت
بخوان ای عشق، آوازی كه رنگ و جنس او باشد
بنا كن شانه ای، تا مامن سرهای ما باشد
بیاور دست گرمی، تا بگیرد دست ما در دست
چه زیبا می شود این دل
به هنگامی كه آهنگ قدم هایت
درون سرسرای سینه می پیچد
نگاه من، چه روشن می شود
وقتی تو می شویی دو چشم خسته من را
و دستانم چه پر مهرند
هنگامی كه فرمان سخاوت ، از تو می گیرند
چه می گویم كه ، من
وقتی كه می آیی
دگر ، من ، نیستم
آری مرا، از این من سرگشته و حیران رهایم كن
و من ، در من، تو ویران كن
به نام نامی نامت
به نام عشق و زیبایی
مرا ، بی من، تو زیبا كن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 114]