تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):به امام سجّاد عليه‏السلام عرض كردم: مرا از تمام دستورهاى دين آگاه كنيد، امام عليه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829391578




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حرفهاي بزرگم ، کوچک شده اند


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: :عمار تفتي سال گذشته با سريال «زيرزمين» و نقش «قربون» به تلويزيون آمد و با گريم خاصش مورد توجه خاص و عام قرار گرفت. امسال رمضان هم تفتي با سريال «ميوه ممنوعه» و نقش فرزاد آمده است تا شايد بتواند به شهرت و اعتبار خود بيفزايد. عمار تفتي اما تازه کار نيست. او در سن 11سالگي در فيلم «ايليا نقاش جوان» به کارگرداني ابوالحسن داوودي بازي کرد. اگر فيلم «نون و گلدون» را به خاطر داشته باشيد ، حتما بازي تفتي را در نقش اول اين فيلم نيز به خاطر داريد. با تفتي به گفتگو نشستيم تا بدانيم اين بازيگر جوان که 16 سال است در کارهاي هنري فعاليت دارد ، چگونه طي طريق کرده است. وقتي از بازيگران مي پرسيم آيا تقدير در ورود شما به عرصه هنر نقش داشته است ، اکثر آنها جواب مثبت مي دهند. اين مساله چقدر شامل حال شما مي شود؟ اتفاقا من هم بر حسب برخي اتفاقات و در سن خيلي کم وارد دنياي هنر شدم و باز هم خيلي اتفاقي به کار سينما علاقه مند شدم البته آدمي نيستم که خيلي از اتفاقات لذت ببرم. براي همين هم سعي مي کنم به اتفاقات پيش آمده شکل و طرح تازه اي ببخشم. به هر حال از دوران دبيرستان به هنرستان صداوسيما رفتم و ديپلم تئاتر گرفتم. در دانشگاه هم ليسانس مونتاژ گرفتم چون مي خواستم کارگردان شوم و فکر کردم کار مونتاژ به من کمک مي کند که کارگردان بهتري شوم. بعد از آن به فيلمنامه نويسي علاقه مند شدم ؛ چرا که معتقدم يک کارگردان خوب بايد فيلمنامه نويسي و تئاتر را بشناسد. خب ، شما که اينقدر به کارگرداني علاقه مند بوديد چرا الان بازيگر هستيد؟ چون اول بازيگر شدم و بنا به همين مساله پيشنهادهاي بازي برايم بيشتر از کارگرداني و حتي مونتاژ بود. ضمن اين که استقبال بيشتري هم از بازيگري من شد و در سينما پس از طي يک دوره 15ساله توانستم تجربه هاي زيادي در اين زمينه کسب کنم. اما کارگرداني دغدغه اول شما بود. درست است؟ بله. کارگرداني اولين وسوسه من براي ورود به سينما بود. وقتي در سن خيلي کم در فيلم «ايليا نقاش جوان» بازي مي کردم ، در بين آن همه بازيگران مشهور و حرفه اي ، بيشتر از هر چيز ديگري تحت تاثير کارگردان قرار گرفته بودم. به چه دليل ، ارشد بودنش در گروه يا هدايت بازيگران؟ به خاطر همه چيز و بيشتر از همه به خاطر مديريتش. به نظرم مي آمد که همه گروه و بازيگران جمع شده اند تا او به عنوان کارگردان بتواند حرفش را بزند و فکر مي کردم هر آدمي در آن سمت حرفهاي زيادي مي تواند داشته باشد. آيا هنوز شما آن حرفهاي بزرگ را داريد؟ اصلا حرفي براي گفتن داريد؟ بله ، اما آن حرفهاي بزرگ حالا ديگر خيلي کوچک شده اند و فکر مي کنم ديگر آن حرفها بزرگ نيستند و در حال حاضر به دنبال حرفهاي بزرگتري مي گردم و اميدوارم آن روزي که روي صحنه کارگرداني تکيه مي زنم ، حرفهايي که مي زنم بزرگ باشند و همين طور ارزشمند. آن حرفهاي بزرگ براي شما در چه چيزهايي خلاصه شده است؟ نمي دانم اما آن حرفهاي بزرگ ممکن است يک روزي ماندگار شود. پدر سينمايي شما چه کسي بود؟ اتفاق خجسته اي که براي من در سينما افتاد اين بود که در سينما با توجه به سن کمي که داشتم ، اولين فيلم را براي ابوالحسن داوودي بازي کردم. اولين دستياري سينمايي ام را باز براي اين فرد انجام دادم ، همين طور اولين مشق فيلمنامه نويسي ام را. بنابراين داوودي پدر سينمايي من محسوب مي شود. محسن مخملباف چطور؟ چه نقشي در پازل هنري شما داشت؟ دومين تجربه بازيگري ام ، حضور در فيلم «نون و گلدون» به کارگرداني محسن مخملباف بود. به هر حال مخملباف ، کارگردان صاحب سبکي است و خلاقيت زيادي هم در کارهايش دارد. من از مخملباف هم نکات زيادي آموختم. در کارگرداني هيچ وقت براي خودتان الگو داشته ايد؟ بله ، هميشه تحت تاثير کارهاي بهرام بيضايي بوده ام اما از طرفي وقتي فيلم «نياز» را مي ديدم ، دوست داشتم من آن را ساخته بودم. بشدت اين فيلم و خصايصش را دوست دارم. شما جزو بازيگراني هستيد که اين شانس را داشته ايد با کارگردان هاي مطرحي چون ابوالحسن داوودي ، محسن مخملباف ، محمد بزرگ نيا و... کار کنيد. حضور در کنار اين کارگردان ها چقدر در روند صعودي شما تاثيرگذار بوده است؟ به نظرم اين که شما با چه کسي کار مي کنيد يا چه مي کنيد ، اصلا ملاک نيست. وقتي 14 ساله بودم ، براي مخملباف بازي کردم و وقتي 22 ساله بودم مقابل دوربين محمد بزرگ نيا قرار گرفتم. شايد آن زماني که در کنار اين بزرگان بودم ، اين تصور را داشتم که آنها سکوي پرتاب من بودند اما من 11 سال به شکل حرفه اي در سينما حضور داشتم و نمي خواستم خودم را پشت اين آدمها قايم کنم. از کارگردان هايي که در کنارشان بودم ، خيلي چيزها آموختم و تجربه کردم اما من بايد امضاي خودم را مي داشتم و خودم پله ها را طي مي کردم. براي مثال نون و گلدون فيلم خوبي بود اما نتوانست به شهرت من بيفزايد. شما مي گوييد 16سال است که داريد در اين حرفه فعاليت مي کنيد. مردم شما را کمتر مي شناسند. چون در سينما کارهاي ديگري مي کردم ، از دستياري گرفته تا جامه داري. به هر حال سعي کردم طي اين مدت تجربه هاي شخصي بيشتري را کسب کنم. مي خواستم همه چيز را بشناسم و بدانم. دنياي سينما آنقدر وسيع است که هرچه بياموزي ، باز هم کم است. به هر حال براي عموم مخاطبان تلويزيون عمار تفتي مساوي است با «قربون» در سريال «زيرزمين». اين مساله چقدر براي خودتان خوشايند است؟ با اين قضيه مشکلي ندارم و اصلا به اين فکر نمي کنم که مخاطب من را از کجا مي شناسند. مخاطب کار من را مي بيند و براي من قضاوت او مهم است و نه چيز ديگري. به هر حال اين مشکل من نيست که مخاطب من را با سريال زيرزمين مي شناسد. من با آدمي در خيابان روبه رو شدم که مي گفت سريال سياه ، سفيد ، خاکستري شما را هنوز به خاطر دارم ، در صورتي که اين مجموعه متعلق به 11 سال پيش است. براي من خيلي قشنگ است که مخاطب آن کارم را هنوز به ياد دارد يا مخاطبي که مي گويد در نون و گلدون خيلي خوب بودي. خب ، اين يادآوري ها چه نکته خاصي را براي شما به دنبال دارد؟ اين که مخاطب من ، مخاطب ساده انگاري نيست بلکه بسيار باهوش و زيرک است. چقدر به نظر مخاطبانتان اهميت مي دهيد و برايتان مهم است؟ من راه خودم را مي روم و سعي مي کنم انتخاب هاي درستي داشته باشم. سعي نمي کنم توقعات مخاطبم را برآورده کنم بلکه تمام تلاشم بر اين است که روند قابل دفاعي داشته باشم. به هر حال برآورده کردن توقعات اين طيف مخاطب بخصوص در رسانه تلويزيون ، کار آساني نيست. بعد از بازي در سريال «زيرزمين » بيشتر انتخاب شديد ، يا انتخاب کرديد؟ من هميشه سعي کرده ام انتخاب کنم ، حالا نه الزاما خود نقش را بلکه گاهي اوقات هم به خاطر حضور يک کارگردان بازي در يک مجموعه را پذيرفته ام ، گاهي هم به خاطر وجود يک شبکه يا وجود يک تهيه کننده. تا به حال شده وسط کاري پشيمان شده باشيد؟ بله ، خيلي پيش آمده که وسط کاري دلسرد بشوم و همين طور خسته. در اين مواقع چطور با خودتان کنار آمديد؟ به هر حال من کاري را انتخاب کرده ام و موظف هستم مسووليت اين انتخاب را هم گردن بگيرم. اين مساله تنها چيزي است که هميشه من را در اين شرايط آرام مي کند. و اما «ميوه ممنوعه». چطور در اين کار حضور پيدا کرديد؟ از طرف دستيار آقاي فتحي براي اين کار دعوت شدم. در ابتدا نزد آقاي فتحي رفتم و درباره اين نقش (فرزاد) با ايشان صحبت کردم و سپس جواب مثبت دادم. آشنايي با حسن فتحي ، باز هم يک اتفاق خوب براي شما محسوب مي شد. اين طور نيست؟ بله ، اول به اين علت که حسن فتحي يک کارگردان منحصر به فرد است و در کنار کارگردان بودنش رفيق خوبي هم براي گروهش است و دوم اين که کارگرداني است که خيلي چيزها به بازيگرش مي آموزد که هرکدام يک درس بزرگ است. اولين ذهنيتي که پس از پيشنهاد بازي در اين مجموعه در شما ايجاد شد چه بود؟ شنيده بودم که فتحي کارگردان سختگيري است و همين طور بسيار جدي بنابراين من هم سعي کردم درباره اين کار سختگير و جدي باشم. در واقع سختگيري و جديت در اين کار شايد وجه مشترک من و آقاي فتحي بود بنابراين ما توانستيم تجربه خوبي با همه داشته باشيم. شما برحسب اتفاق وارد سينما و دنياي هنر شديد. آيا به آرزويتان در اين دنيا رسيديد؟ اگر منصفانه بخواهم قضاوت کنم ، بله. البته شايد اگر بعضي از اتفاق ها زودتر پيش مي آمد ، به ايده آل هاي من نزديک تر بود. مثل چي؟ مثل اين که مي توانستم در سن 25 سالگي ، اولين فيلم بلند سينمايي ام را بسازم اما نشد. چون در 24 سالگي تصميم گرفتم فيلم نسازم. به هر حال از شرايطي که در اين دنيا دارم ، راضي هستم البته اين موضوع بدين معني نيست که در جايگاه خودم قرار گرفته ام ، چون وقتي آدم در جايي ايستاده قطعا زير پايش محکم است و حالا مي تواند جاي ديگري برود و هر کاري که دوست دارد انجام بدهد اما شرايط بد جامعه ما شرايطي نيست که آدم بتواند ادعا کند که جايي ايستاده است چراکه زير پاي هيچ کس آنقدري که فکر مي کند محکم نيست و تا اتفاق خاصي هم نيفتد ، خيلي ها متوجه اين مساله نمي شوند. به هر حال من هم بسرعت دارم حرکت مي کنم تا به ايده آل هاي بهتري دست پيدا کنم. چون هم من در انتخاب نقشم و بهتر شدن آن جدي بودم و هم آقاي فتحي حساسيت زيادي داشتند. وقتي بازي در اين کار به شما پيشنهاد شد ، چند قسمت از کار نوشته شده و آماده بود؟ تنها چند صفحه سيناپس در اختيار من قرار گرفت ، که در آن چيزهاي زيادي از فرزاد پيدا نکردم البته اصلا قرار نبود فرزاد اين گونه که الان مي بينيد باشد و شخصيت او در طول کار و با نظر آقاي فتحي تغيير پيدا کرد. منظورتان چه نوع تغييري است؟ نقش فرزاد خيلي کم بود اما به کمک هم (من و فتحي) فرزاد را در قصه پيدا کرديم. خود قصه اين کار تا چه حد برايتان جذاب بود؟ بسيار جذاب بود چراکه در عين حالي که نقد اجتماعي مي کند ، فضا و موقعيت عمومي جامعه ما را هم نيز به چالش مي کشد. ضمن اين که بسيار قصه پرحجمي بود ، به اين معني که مخاطب با خرده داستان هاي زيادي در اين کار روبه رو مي شود. به هر حال داستان پر از اکت است که همين مساله مخاطب را جذب مي کند. فرزاد همان چيزي شد که مي خواستيد؟ فرزاد دقيقا همان چيزي شد که همه ما مي خواستيم ؛ از فتحي به عنوان کارگردان گرفته تا خود نويسنده ها. عمار تفتي چطور به فرزاد نگاه مي کند؟ در واقع نظر خود او چيست؟ هميشه وقتي نتيجه کارم را مي بينم فکر مي کنم که اي کاش جور ديگري بازي کرده بودم. بعد به چيزهايي فکر مي کنم که ديگر فرصتش نيست و زمان از دست رفته است. به هر حال نقش فرزاد قابل دفاع است. وقتي کارگرداني مثل فتحي پلاني را تاييد مي کند من بازيگر مي توانم يقين پيدا کنم که کارم را درست انجام داده ام و آن پلان ، همان پلاني شده است که در ذهن کارگردانش بوده است. سخت ترين سکانس بازي شما در اين سريال؟ سکانسي که تمام ايده آل ها و نقشه هاي فرزاد ، نقش بر آب مي شود و تمام چيزهايي که در ذهنش ساخته بوده ؛ عملا از بين مي رود. بين قربون (زيرزمين) و فرزاد، چقدر فاصله وجود دارد؟ بين آنها فاصله اي وجود ندارد. قربون و فرزاد در اعتدال يکديگر قرار دارند. فرزاد ، قربوني است که فرصت رشد کردن داشته است. قربوني است که توانسته به دانشگاه برود و درس بخواند. کار آبرومندانه براي خودش داشته باشد و... اما زماني که فرزاد عصباني مي شود و شرايط آن طور که دلخواهش است پيش نمي رود ، خيلي بدتر از قربون است حتي لحن و رفتارش. به هر حال قربون کمي بدشانسي آورده بود. حضور در کنار بازيگراني چون هرمز هدايت ، علي نصيريان و... چگونه تجربه اي بود؟ من تقريبا 16سال پيش شاگرد هرمز هدايت بودم. وقتي که 10 ساله بودم او به من بازي کردن را آموخت و الان که در کنارش هستم اين حس در من به وجود مي آيد که دارم حاصل کارکرد يک استاد و شاگرد را نشان مي دهم و در واقع يک جور اداي دين و همين طور يک رقابت شيرين بين من و استاد در اين کار شکل گرفته است. هرچند که هرمز هدايت با بزرگ منشي اي که دارد ممکن است چنين احساسي نداشته باشد؛ چرا که من هميشه سعي مي کنم جوري بازي کنم که اين استاد به خودش ببالد و از ثمره زحمتش لذت ببرد. ديالوگ يکي از ويژگي هاي منحصر به فرد کارهاي حسن فتحي است. در اين باره چه نظري داريد؟ زبان يک بخش بسيار مهم در هر اثر دراماتيکي است. چه تئاتر باشد و چه سينما و تلويزيون. زبان رسالت مهمي در کارهاي نمايشي دارد چرا که ارتباط آدمها را با يکديگر تعيين مي کند. اما متاسفانه تاحدخيلي زيادي اين رسالت ناديده گرفته شده است. مهمترين بخش دراماتيکي داستان اين است که هر آدمي بايد به زبان خودش صحبت کند ، آن هم نبايد شرايط خاص خودش يعني سواد ، خانواده ، شرايط جغرافيايي و... باشد به هر حال کارهاي فتحي اين خصلت را دارد که هر کس در جايگاه خودش حرف مي زند مثلا حرف زدن جلال و حاج يونس بشدت با هم فرق مي کند. حتي اگر قرار باشد کسي در کارش فحش بدهد از لغاتي استفاده مي کند که بديع ، تازه و فاخر باشند. البته اين مساله در متون کارهاي بيضايي ، مهرجويي و تقوايي هم ديده مي شود و فتحي هم دارد از اين موضوع خوب استفاده مي کند. «ميوه ممنوعه» چه نوع ميوه اي است؟ ظاهرا سيبي است که آدم به سفارش حوا خورد و هر دويشان سقوط کردند به زمين. براي عمار تفتي چه نوع ميوه اي است؟ گفتن اين مساله خيلي براي من سخت است. «ميوه ممنوعه» براي فرزاد چيزي است که اغلب آدمهاي فرهنگي اين مملکت با آن زندگي کرده اند ، بزرگ شده اند و دست و پنجه نرم کرده اند به نوعي رسيدن به آرزوهاي بزرگ و دنيا را تغيير دادن است. «ميوه ممنوعه» براي فرزاد بيرون رفتن از طبقه اش است. او در طول داستان مي آموزد که پايش را از گليمش درازتر نکند يا اگر اين کار را کرد عذاب خوردن «ميوه ممنوعه» را هم بچشد. مصاحبه را شما تمام کنيد. نمي دانم اين چيزي را که مي خواهم بگويم ربطي به مصاحبه و حرفهايي که زديم دارد يا نه اما مي خواهم از يک استاد که هيچ وقت شاگرد او نبودم ، تشکر کنم. رضا کيانيان بازيگر فوق العاده اي است و همين طور براي من يک استاد بزرگ. چيزهاي زيادي از او آموختم که مهمترين آن ممارست در کار هنري بود و همين طور ملامت کشيدن. انرژي مثبت او هميشه براي من دلچسب و اميدوارکننده بوده است. محبوبه رياستي




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 322]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن