واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: كوتاه، اما تاثيرگذار تلويزيون- نيره رضايي مطلق: انتخاب بازيگر براي يك سريال تلويزيوني از مهمترين عواملي است كه در ميزان موفقيت آن اثر تاثير زيادي دارد. در اين ميان حتي شيوه بازي گرفتن از آنها و استفاده از تواناييهاي بعضا تئاتريشان هم ميتواند در درآوردن آن نقش مهم باشد چرا كه صرف وجود يك فيلمنامه قوي و ديالوگهاي محكم كه براي بازيگر نقش فرعي و اصلي نوشته ميشود نميتواند ارزش يك سريال را بالا ببرد بلكه درك درست نقش از سوي بازيگر و عجين شدن با آن شخصيت و ميزان بهره بردن كارگردان از تواناييهاي بازيگرش هم ميتواند تاثيرگذار باشد. فريدونجيراني در «مرگ تدريجي يك رويا» با انتخاب بازيگران نه چندان تكراري حداقل نشان داد كه هم از ميزان اهميت اين انتخابها آگاه است و هم بهره بردن از تواناييهاي اين بازيگران براي نقشهاي هرچند فرعي برايش مهم است. «مرگ تدريجي يك رويا» قصه مارال عظيمي و به نوعي خواهرش ساناز است. اما سواي اين دو شخصيت اصلي زن سريال، از نقشهاي فرعي مناسبي براي زنان هم بهره برده است. شيوا خنياگر و مهنازانصاريان در نقش پري و هلن سوي قطب منفي آدمها و مهسا كرامتي و آشا محرابي در نقش شيرين و مهري نقشهاي مثبت زن را به نمايش ميگذارند. در اين ميان البته نقش آفاق كه برعهده مائده طهماسبي بوده هم تا حدي تاثيرگذار بوده و شخصيت جا افتادهاي در سريال به حساب ميآيد. نقشم تكراري نبود مائده طهماسبي، بازيگر تئاتر است، اما سريال «باجناقها» پايش را به تلويزيون باز كرده است. هرچند او كارگرداني نمايش «خانواده تت» را هم در كارنامهاش دارد و آثاري چون تقصير (فرهاد آئيش)، والس مرده شورها (كوروش نريماني) در بازيگري تئاتر از او بازيگري منعطف ساخته است اما شايد پس از حضورش در «پارك وي» فريدونجيراني، اين ارتباط باعث شد كه بازي در «مرگ تدريجي يك رويا» را آن هم در يك نقش به نظر تكراري با نقشي كه در «پارك وي» داشت، بپذيرد. طهماسبي درباره حضور دوبارهاش در تلويزيون ميگويد:«بعد از سريال «باجناقها» كه اولين تجربه تلويزيونيام در اين سالها بود حس كردم كه بهتر است انرژيام را روي تئاتر متمركز كنم. با اين حال در اين فاصله دو تله تئاتر كار كردم كه تجربه خوب و لذت بخشي بود. در اين فاصله پيشنهادهايي هم براي بازي در سريال به من ميشد كه شايد به خاطر گروه و كارگردان آن را نميپذيرفتم، تا اينكه با توجه به تجربه قبليام با فريدون جيراني وقتي ايشان پيشنهاد بازي در نقش آفاق را دادند پذيرفتم. به هر حال جيراني كارگردان شناخته شدهاي است و كار با گروه او را دوست داشتم.» بازيگر نقش آفاق درباره نگرانياش از تشابه دو نقشي كه در دو اثر جيراني بازي كرده معتقد است كه نميتوان فقط به دليل شباهتهاي طبقاتي اين دو نفر آنها را مثل هم دانست؛ آفاق «پارك وي» كرولال بود و انفعال آفاق مرگ تدريجي را نداشت. اما در اين سريال آفاق براي ماندنش دليل دارد، جلوي ساناز ميايستد و يك جورهايي ميخواهد از مادر آنها حمايت كند. خاطرات اين آفاق از زندگي با فروغ الزمان بسيار متفاوت با آفاق پارك وي است. فكر ميكنم مخاطبي كه هر دو اثر را ديده است كاملا در جريان تفاوت هر دو نقش هست. در اين سريال كاملا تعهد و علاقه آفاق و حتي ديندارياش هم ديده ميشود. شايد به خاطر همين ويژگيها بوده كه من پذيرفتم دوباره در نقش آفاق اما با دنيايي جديد ظاهر شوم. طهماسبي درباره بازي در كنار بازيگراني چون فريده سپاه منصور و هوشنگ توكلي و بازيگران جوان ميگويد:«براي من بازي كردن در كنار بازيگران حرفهاي همان قدر ارزش دارد كه كار كردن در ميان بازيگراني چون ستارهاسكندري، ساميهلك و... . در طول سريال هم فرصتهاي خوبي براي هر دو طرف فراهم بود كه از تجربيات هم استفاده كنيم. با اين حال مرگ تدريجي يك رويا سريالي است كه به خاطر ريتم تند و جذابيتهاي تصويري و فيلمنامه حتما مخاطب را با خود درگير ميكند و ماحصل كار يك كارگردان حرفهاي و كاربلد هم براي بيننده لذتبخش خواهد بود. هلن قابل ترحم است مهناز انصاريان، بازيگر و رماننويس سينمايي است. او را با خاله شيرين سريال «پس از باران» به ياد ميآوريد. انصاريان درباره نقش هلن ميگويد:«وقتي جيراني نقش هلن را به من پيشنهاد داد اول از همه دنبال تفاوتهاي او با نقش بقيه آدمهاي سريال و نقشهاي قبليام گشتم. خيلي زود هم با جيراني به اين توافق رسيديم كه هلن را در قالب يك شخصيت در بياوريم و او را به شكلي باورپذير ترسيم كنيم. شايد اگر اصرار خودم نبود هلن خيلي تختتر از اين ميشد ولي به جيراني اصرار كردم كه هلن تيپ نباشد و رفتارهايش، هم به ادامه قصه جذابيت ببخشد و هم اين كاراكتر در صحنههايي تاثيرگذار باشد.» هرچند قرار بوده نقش ساناز به انصاريان سپرده شود و حتي در اينباره او با جيراني چند جلسه هم صحبت كرده بود اما در نهايت نقش هلن براي انصاريان راضي كننده است. انصاريان كه در كارنامه خود فيلمنامه «ليلا» اثر داريوش مهرجويي را دارد معتقد است كه نويسندگي به او خيلي كمك كرده تا نقش را بفهمد، چرا كه يك نويسنده ميتواند قصهاي كه چند زن در آن حضور دارند را در ذهن خود تحليل كند و جايگاه خودش را پيدا كند. در واقع هر كدام از اين زنها عقايد مختلفي دارند و براساس آن شخصيتشان شكل گرفته است، در واقع زندگي هر كدام از آنها يك قصه مفصل و طولاني دارد كه ميتواند در بخشي از سريال هم به آن پرداخته شود.با اين حال شايد همين شكل پررنگ زنان در سريال است كه آن را جذاب كرده است. انصاريان در مورد شخصيت مارال كه يك نويسنده است خيلي با نويسنده سريال به توافق نرسيده است و معتقد است كه تماشاگر خيلي نميتواند با مارال عظيمي ارتباط برقرار كند و اين به نويسندگي سريال برميگردد كه چنين چهرهاي را از يك زن نويسنده ترسيم ميكند.بازيگر نقش هلن در مورد انتخاب نقشاش هنوز هم معتقد است كه اين نقش دوستداشتني و عميق است. اين زن در عين اينكه با هوش است و ذكاوت خاصي دارد، يك جورهايي قابل اعتنا هم هست و حتي حس ترحم مخاطب را برميانگيزد. انصاريان درباره فيلمنامه «مرگ تدريجي يك رويا» ميگويد: «به عنوان يك نويسنده فيلمنامه، سريال را از جنبههاي ديگري كه شايد بازيگران به آن توجه نميكنند نگاه ميكنم و البته چند بار هم نظرم را در مورد نقشم با كارگردان در ميان گذاشتم. يك جاهايي جيراني حرفم را قبول ميكرد و مواردي هم بود كه او نظر ديگري داشت. با اين حال من از ميان چند نقش پيشنهادي در آن زمان هلن را در «مرگ تدريجي يك رويا» پذيرفتم چون هم به خود كار و هم كارگردانش اعتقاد داشتم.» پري خاكستري ماند شيوا خنياگر، بازيگر سينما و قبل از آن گوينده راديو بوده است و شايد اعتباري كه او از راديو و سينما كسب كرده ورودش را به تلويزيون تضمين كرده است. «راه شب» (داريوش فرهنگ) اولين تجربه تلويزيوني او است و پس از آن مخاطبان تلويزيون چهره او را در «پرواز در حباب» و «اغما» سيروس مقدم ديدند. اما آشنايي خنياگر با فريدون جيراني قبل از اين سريال به بازي او در فيلم «ستاره است» برميگردد و اينكه بدون هيچ ترديدي نقش پري را در «مرگ تدريجي يك رويا»پذيرفته است. خنياگر درباره انتخابش براي نقش پري ميگويد:«شايد جيراني از علاقه من به نقشهاي خاص خبر داشت كه نقش پري را به من داد. من خودم وقتي فيلمنامه را خواندم از اين نقش خوشم آمد و حس كردم ميتوانم شخصيت چنين زني را نمايان كنم.» او معتقد است كه به شخصيت پري و هلن به وسعت مارال و ساناز پرداخته نشده است، چرا كه به هر حال شخصيتهاي فرعي تا يك جايي با داستان همراهند اما در همين فرصت كوتاه هم ميتوان به كمك شخصيتهاي اصلي آمد و چهره آنها را نشان داد. از نگاه خنياگر شخصيت پري اصلا تيره نيست و او آن را خاكستري ميداند و ميگويد: «پري واقعي است و نمونههاي مثل او در جامعه زياد است. اين شخصيت منفي نيست و يك جاهايي كه فرصت به دست ميآيد و وارد هزار توي اين آدم ميشويم حس ميكنيم او در موقعيتهاي متفاوت مجبور به انتخابهايي شده كه نتيجهاش اين زندگي است. از اينكه كارگردان و مخاطب نگاه يك طرفه و از بالا به اين آدم نداشتند خوشحالم.» با اين حال بازيگر نقش پري معتقد است :« شخصيت مارال در قصه ابهام دارد و مخاطب نميتواند آن را باور كند. دوگانگي وجود اين آدم و اينكه چهره نويسندهها را مخدوش كرده است برايم قابل قبول نيست. اين را شايد از نويسندههاي سريالها بايد بخواهيم كه اين قدر زنان را تك بعدي نشان ندهند؛ يا قهرمان و فرشته و يا شيطان و منفي. شايد براي همين مخاطب با هلن و پري بيشتر همذاتپنداري ميكند تا با مارال. چون او برخلاف شرايط موجود و واقعيتهاي زندگياش رفتار ميكند. هرچند اين حرف دليلي نميشود كه كارگرداني جيراني را زير سؤال ببريم ولي اگر ضعفي در كار است از فيلمنامه است نه پرداخت كارگردان.» در پايان خنياگر از اينكه مخاطب همچنان سريال را دنبال ميكند خوشحال است و معتقد است كه در اين سريال فرصتهاي تصويري و كارگردانياي به وجود آمده كه براي مخاطب جذاب است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 706]