واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگاهی به زندگی و آثار ماریو بارگاس یوسا نویسنده پرویی
ماریو بارگاس یوسا بیست ساله بود که اولین داستانش منتشر شد؛ داستان کوتاهی بود به اسم «رهبران» که در یکی از نشریات پایتخت به چاپ رسید. اما راه درازی را در پیش داشت و شاید خودش هم آن قدر جاه طلبی نداشت که روزگاری نامش را در میان سه نویسنده بزرگ آمریکایی جنوبی ببیند. امروز اما ادبیات پر رونق آمریکای لاتین مدیون مارکز، فوئنتس و یوسا است.او در سال 1936 در شهر آرکیپا در کشور پرو متولد شد. بد اقبال بود که تولدش با جدائی والدینش همراه شد. مادر به همراه نوزادش به بولیوی رفت. تا نه سالگی در این کشور اقامت داشتند و سرانجام به پرو باز گشتند. از همان سنین نوجوانی با نشریه لاکرونیکا همکاری داشت. با چاپ نخستین شعرهایش و سازماندهی اعتصابات دانشجویی نخستین سال های دانشگاه، چهره ی یک روشنفکر تمام عیار را به خود گرفت. به کارهای مختلفی رو آورد که چیزی جز تلاش معاش نبود. اما در کنار این کارها ادبیات و حقوق را با علاقه دنبال می کرد. سال 1958 بود که موفق به دریافت یک فرصت تحصیلی در دانشگاه مادرید شد. سال بعد مجموعه داستان های کوتاهش در بارسلون به چاپ رسید.سرانجام مثل خیلی دیگر از هنرمندان و روشنفکران آمریکای لاتین از پاریس سر در آورد. جالب آن که در همین شهر بود که با بورخس، فوئنتس و تعدادی دیگر از نویسندگان اسپانیولی زبان آشنا شد.در سال 1963 اولین رمانش منتشر شد؛ دوران قهرمان ماجرای دخالت نظامیان در عرصه سیاست و تبعات شوم اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن است. چیزی که به تقدیر محتوم بسیاری از ملت های جهان سوم و به خصوص آمریکای لاتین بدل شد.این رمان به شدت با استقبال منتقدان و خوانندگان روبه رو شد. همین تأثیر گسترده کافی بود تا نام نویسنده به عنوان یک منتقد رادیکال مطرح شود و تعدادی از نسخ کتابش به عنوان کتاب ضاله طی مراسمی رسمی به آتش کشیده شود. اما این مانع از دریافت جایزه منتقدان از طرف یوسا نمی شود.در سال 1966 پس از چاپ دومین رمانش «خانه سبز» از پاریس به لندن می رود و به تدریس ادبیات اسپانیایی – آمریکایی اشتغال می ورزد. سال بعد دومین مجموعه داستانش منتشر می شود و نویسنده اش را برنده دو جایزه ادبی می کند.وقتی برای دریافت جایزه منتقدین اسپانیایی به کاراکاس می رود، خطابه های درباره سرنوشت و مسئولیت نویسنده ی پرویی ایراد می کند. مهمتر از آن دیدار با گابریل گاوسیا مارکز است که بعدها به همکاری ادبی و انتشار «رمان در آمریکای لاتین» می انجامد.سومین رمانش «گفتگو در کاتدرال» در 1969 منتشر می شود. یک سال بعد به بارسلون می رود تا نوشتن یکی از معتبرترین نقدها بر آثار مارکز را آغاز کند. این کتاب در 1971 منتشر می شود.پیش از این یوسا چند سفر به کوبا داشت و مثل بسیاری از نویسندگان آمریکای لاتین، رابطه خوبی با حکومت کوبا داشت. اما زندانی شدن ابرتو پادیلا، نویسنده کوبایی زمینه ساز اعتراض گسترده نویسندگان آمریکای لاتین شد. یوسا به همراه دیگر نویسندگان سرشناس آن خطه، اختناق حاکم بر جامعه کوبا و شخص فیدل کاسترو را محکوم کردند.با کمک تعدادی از نویسندگان هم فکرش نشریه «آزاد» را در پاریس منتشر کرد و کتاب «ماجرای پنهانی یک رمان" را در بارسلون منتشر ساخت.چهارمین اثرش «سروان پانتوخا و خدمات ویژه» در سال 1973 منتشر شد. سال 1974 پس از اقامت طولانی در اروپا به زادگاهش باز می گردد. در 1976 به ریاست باشگاه پن (انجمن قلم آمریکا) برگزیده می شود و سفرهای زیادی به دانشگاه های مختلف اروپا و آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی می کند و به عنوان استاد مدعو به سخنرانی و تدریس می پردازد.«خاله خولیا و نویسنده» ماجرای نخستین ازدواج یوسا است که در 1977 به چاپ رسید.رمان حجیم «جنگ آخر الزمان» که در سال 1981 منتشر شد، حاصل کار هنرمندی است که دوران جوانی نویسندگیش را پشت سر گذاشته است. این پروژه بزرگ، زیر قلم یوسا با مهارت شگرفی شکل گرفته و حجم کار و شخصیت های پرشمار و رابطه بینامتنی رمان با بخشی از تاریخ برزیل، هیچگاه موجب سستی اثر نمی شود. تا جایی که این اثر را به عنوان نظیری برای «جنگ و صلح» تولستوی در ادبیات آمریکای لاتین توصیف کرده اند. جالب آن که ماجرای اصلی این رمان نیز در قرن نوزدهم می گذرد.یوسا پس از «جنگ آخرالزمان» چند اثر دیگر نیز به مجموعه آثارش افزوده است که از میان آنها «زندگی واقعی الخاندرو مایتا» و «سوربز» و «اندرزهایی به نویسنده جوان» اهمیت بیشتری دارند. اما هنوز هم «گفتگو در کاتدرال» و «جنگ آخر الزمان» به عنوان مهم ترین آثار نویسنده مورد توجه مخاطبان و منتقدان است. فارسی زبانان آشنایی با ماریو بارگاس یوسا را مدیون ترجمه های دقیق و نثر متین «عبدالله کوثری» هستند که امکان لذت بخش ورود به دنیای شگفت بهترین آثار بارگاس یوسا را فراهم کرده است.نویسنده :سید محمد تقوی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 389]