واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: نويسنده: ترنس ساموئل مردي كه هرگز به بلوغ فكري نرسيد
جام جم آنلاين: بيست سال پيش در چنين روزهايي رونالد ريگان در آخرين روزهاي رياست جمهورياش، گويي براي گراميداشت موفقيتهاي سياست خارجي خود در سفري به ظاهر پيروزمندانه به اتحاد جماهير شوروي رفت. ريگان كه در گذشته روسها را با خود دشمن كرده و روسيه را امپراتوري شيطاني ناميده بود ناگهان و محتاطانه آنان را به طرف خود كشيد و علنا ابراز اميدواري كرد كه خصومتها پايان يابد. وي گفت: دو ملت در آستانه عصري دوستانهتر قرار دارند. پيرمرد افزود: «آمريكاييها هميشه سعي ميكنند از دشمنان قديمي دوست بسازند.»
اين در حالي بود كه هنگام سخنراني ريگان موشكهاي روسي به طرف شهرهاي آمريكا هدف گرفته شده بودند. آنچه كه در اين سخنراني تاريخي چشمگير است تضاد آشكار آن با دنياي مخلوق جورج بوش است كه در آن، گفتگو با مردمي كه با آنان موافق نيستند، يك نقص عقيدتي بدنامكننده به شمار ميرود.
ريگان اين سخنان را در دانشگاه مسكو، در سايه مجسمه عظيم نيم تنه لنين و در حضور بزرگان انقلاب روسيه بر زبان آورد كه محيطي خاص براي سياستمداري بود كه گوشت و خون سياسياش با ضديت با كمونيسم سرشته شده بود.
«ما نميدانيم نتيجه اين سفر چه خواهد بود اما اميدواريم كه وعده اصلاحات تحقق يابد. در اين بهار مسكو، در اين ماه مي 1988، اجازه بدهيد اميدوار باشيم كه آزادي مانند نهال سبز تازهاي كه بر گور تولستوي كاشته شده است سرانجام در محيط غني و حاصلخيز مردم و فرهنگ شما شكوفه دهد و به بار نشيند.»
روز بعد نيويوركتايمز در سرمقاله خود اين سخنراني را زيباترين نطق ريگان دانست و اعلام كرد اين سخنان نشانه «بلوغ و پختگي» جهانبيني رئيسجمهوري است. اما با تمامي صحبتها امروز حرف زدن از بلوغ فكري كاري به كلي عبث و دور از ذهن است و در سايه موقعيت كنوني آمريكا در جهان هيچ معادلي براي رويداد شگفت ايستادن ريگان در زير سايه مجسمه لنين در قلب امپراتوري كمونيسم و صحبت از اميد و تغيير به نظر نميرسد. ريگان گفت: «ميخواهم نه فقط از واقعيات امروز، بلكه از امكانات فردا سخن بگويم.»
شايد هيچ چيز براي بياعتبارتر كردن سياست دولت كنوني در زمينه عدم گفتگو با دشمنان بدتر از مقايسه آن با تصوير و اقدام ريگان در مسكو نباشد كه درباره اميدهاي خود براي آينده سخن گفت.
همچنين ممكن است براي تصوير فاجعه جورج بوش هيچ چيزي بهتر از مقايسه موقعيت او در اين هفت ماه آخر رياستجمهورياش با موقعيت ريگان در تابستان 1988 نباشد. برخلاف ريگان كه ميتوانست از سخنراني خود در مسكو براي تشويق و ترغيب دشمنان پيشين به اصلاحات بيشتر به خاطر آيندهاي بهتر استفاده كند بوش مجبور شد از حضور در پارلمان اسرائيل براي توجيه ناكاميهاي بيحد و مرز در سياست خارجي خود و از همه چشمگيرتر در عراق استفاده كند.
بوش به جاي نگاه به آينده مجبور است به گذشته نگاه كند و راحتي خود را در موارد مشابه جنگ جهاني دوم جستجو كند كه هيچ كدام از آنها در شرايط كنوني ما قابل اعمال نيست. بوش با نابود كردن عراق كه عاملي بازدارنده در منطقه بود، ايران را به عنوان قدرتي منطقهاي تقويت كرد و اكنون گفتگو با متنفذترين مردم منطقه اشتباه نيست.
اما از همه چشمگيرتر، همچنان كه در اين روزهاي آخر عمر دولت بوش شاهد هستيم بررسي لطماتي است كه بوش به حزب جمهوريخواه كه در واقع از رونالد ريگان به او ارث رسيده بود، وارد آورده است. با وجود لطمات فراواني كه ريگان به بودجه فدرال، تور ايمني دولت و بافت سياسي آمريكا زد، توانست احترام، اعتبار و قدرتي به محافظهكاري آمريكايي بدهد كه بيش از يك نسل باقي ماند. چنان اعتبار و قدرتي كه حزب دموكرات را از گردونه قدرت آمريكا خارج كرد و توانست بوش را با وجود ناتوانيهاي آشكار وي به عنوان يك نامزد رياست جمهوري، يك مدير اجرايي و يك متفكر، به رياست جمهوري آمريكا برساند.
از بوش به عنوان تحقق آرزوهاي ريگان و ميراثخوار او ستايش به عمل ميآمد. پس از شكست در برابر بيل كلينتون در سال 1992 و گرفتن كنترل كنگره در 1994، محافظهكاران به طور كلي و جمهوريخواهان به طور خاص از پيروزي سال 2000 بوش به عنوان غنيمتي استقبال كردند كه از سال 1980 در انتظارش بودند يعني زماني كه فكر ميكردند ليبراليسم را براي هميشه به زانو درآوردهاند. آنان تا سال 2004 تمامي اهرمهاي دولت را در اختيار گرفتند اما برخلاف انتظارهاي آنان دستور كار محافظهكاري بيش از هر زمان ديگري دچار تزلزل و ناكامي شده بود.
امروز بوش منفورترين و نامحبوبترين رئيسجمهوري تاريخ معاصر است. او به عقايد جمهوريخواهان درباره كوچكي ابعاد دولت پشت پا زده و اعتبار آنان را به عنوان نگهبانان مسوولتر پول مالياتدهندگان نابوده كرده است و البته به جنگ منتخب خود او هم بايد اشاره كرد كه به ملتسازي برخلاف اصول اخلاقي و قانوني و شرورانه ويلسونوار كه محافظهكاران همواره از آن متنفر بودهاند، منجر شده است. (توماس وودرو ويلسون بيست و هشتمين رئيسجمهوري آمريكا 1921-1913 كه بنيانگذار جامعه ملل بود).
اين روزها در واشنگتن حرفي كه بيش از همه بر سر زبانها است اين است كه تصوير جمهوريخواهان خراب شده است اما به نظر من واقعيت ممكن است خيلي بدتر از اين باشد. نشانههايي وجود دارد كه حزب جمهوريخواه به سمت شكست تمام عيار در انتخابات كنگره در پاييز امسال به پيش ميرود.
ريگان آنچه را كه يازدهمين فرمان حزب خود ميناميد، تدوين كرد: «تو نبايد از جمهوريخواه ديگر بدگويي كني.» هفته گذشته اسكات مك كللان، منشي مطبوعاتي سابق بوش با مجموعهاي از افشاگريهاي نابودكننده درباره كاخ سفيد، كه خود در آن كار ميكرد و درباره رئيسجمهوري كه به وي خدمت ميكرد يازدهمين فرمان ريگان را به كلي بياعتبار كرد اما با توجه به گناهان متعدد بوش درباره كشور، حزب خود و مردم سراسر جهان، اين احساس وجود دارد كه اين حداقل مجازاتي است كه او ميتوانست انتظارش را داشته باشد.
منبع: گاردين
مترجم: علي كسمايي
پنجشنبه 23 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 272]