واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقد طراحي صحنه و لباس مردان سياه پوش (بر ساننفلد،؛ 1997) نويسنده : سينا اخباري بشقاب پرنده ها، بيگانه هايي در شکل ها و گونه هاي مختلف که به زبان خاص خود حرف مي زنند، طراحي و عناصر صحنه غيرقابل باور، لوکيشن هاي معروف نيويورک، ويل اسميت (ستاره اي رو به رشد)، تامي لي جونز (بازيگري کهنه کار)، کارگرداني با سبک و اسلوب خاص، مفهومي زيرکانه؛ جلوه هاي بصري منحصر به فرد... و فيلمي که توده وسيعي از مردم را به عنوان بيننده مد نظر دارد. مردان سياه پوش در زمان فوق العاده مناسبي ساخته شد؛ پنجاهمين سالگرد واقعه رازول (برخورد شيئي ناشناخته با زمين در نزديکي مکزيکوسيتي آمريکا) علاقه عمومي به هر چيز مربوط به بشقاب پرنده ها، بيگانه ها و توطئه هاي دولتي را بالا برده و سبب موفقيتي روز استقلال و سريال پرونده ايکس شده بود. از دهه 1950، زماني که اخبار مربوط به موجودات فضايي و يوفوها تمامي مجلات امريکا ر ابه انحصار خود در آورده بود، شايعاتي مبني بر وجود يک آژانس دولتي فوق سري با ماموريت کنترل و ارائه نوعي خدمات مهاجرت بين کهکشاني به موجودات ماوراي عالم خاکي که روي کره زمين ساکن شده اند، قوت گرفت. اين موضوع اساس فيلمنامه مردان سياه پوش را تشکيل مي دهد. فيلم بر اساس مجموعه داستان مصوري به همين نام اثر لاول کانينگهام ساخته شده و در آن، مردان سياه پوش در قالب يک آژانس غير رسمي دولتي مسئوليت مراقبت فعاليت هاي ماوراي زميني بيگانه بر روي زمين را برعهده دارند، اين ماموران در پوشش سياه رنگ مختص خود، مغرور و منحصر به فرد به نظر مي رسند. آن ها با عينک هاي آفتابي (ري بن) چيزهايي را مي بينيند که ما نبايد ببينيم و در اماکني حضور مي يابند که ما نبايد حضور داشته باشيم. در صورت وقوع چنين شرايطي ماموران با فلاش نور قرمز رنگ خود کارهايشان حافظه بيننده ر اپاک مي کنند و فيلم در جايي ديگر که شاهدان به خاطر ندارند پي گرفته مي شود. بدين ترتيب ماجراي فيلم به صورت داستان هايي مجزا از هم روايت مي شود و هر مکان طراحي صحنه خاص خود را طلب مي کند، به طوري که دراوايل فيلم گروهي که در حال آزمايش دادن هستند، در اتاقي محبوسند که پر از وسايل و مبلمان خارج از رده مربوط به دهه شصت ميلادي است. اما هنگامي که از زندگي روزمره خود فاصله گرفته و پا به دنياي مردان سياه پوش مي گذاريم با نفاوري هايي مواجه ميشويم که براي تطابق با شرايط بيگانگاني که به زمين آمده اند، بسيار پيشرفته تر ازفناوري روز خود هستند. تغييرات و استفاده واقع بينانه از جزئيات به طور صحيح در جاي خود، مردان سياه پوش را از لحاظ بصيري باورپذير ساخته است. در يادداشت هاي اوليه فيلمنامه، بيشر داستان در زير زمين در لوکيشن هايي از کانزاس تا واشنگتن دي سي و نوادا مي گذشت. کارگردان (سانفلد) که خود يک نيويورکي بود تصميم گرفت لوکيشن را به نيويورک تغييردهد تا از فضاي شهري و غير قابل پيش بيني آن استفاده کند چرا که فکر مي کرد نيويورکي ها با بيگانگاني که با تغيير قيافه به شکل عجيب و غريبي رفتار مي کنند راحت کنار مي آيند - در نيويورک وقايع خارق العاده هم عادي به نظر مي رسند - علاوه بر آن، او احساس مي کرد ساختار بيشتر بناهاي شهري نيويورک از جمله محل نمايشگاه جهاني سال 1964 به خوبي مي تواند پذيرشگر بشقاب پرنده ها و کشتي هاي فضايي باشد. بو ولش طراح صحنه (ادوارد دست قيچي، بيل جوس، بازگشت بتمن) و... نوعي نگاه کارتوني را در مردان سياه پوش به کار گرفته است. او با طراحي هاي فانتزي خود، صحنه را در راستاي فضاي داستان ترسيم مي کند. ولش دفتر ام. آي. بي را با ظاهري مطابق با معماري دهه شخصت ميلادي (زماني که اين واحد تاسيس شده بود) طراحي کرده و در عين حال به گونه اي کنايه آميز به فضاي فيلم هاي جاسوسي نقره اي و سفيد اين دهه نزديک شده است. او همچنين تحت تاثير کار يورو سارينن (معمار فنلاندي) قرار گرفت که يک ترمينال را در فرودگان بين المللي جان. اف. کندي طراحي کرده ابود. با در گرفتن اين که مقر MIB نقطه ورود بيگانگان به زمين به شمار مي رفت، ولش احساس کرد که اين مکان بايد شبيه يک فرودگاه ساخته شود. دفتر ام. آي.بي. ازداخل شبيه خانه قارچي در خواب آلود (وودي آلن) به نظر مي رسد. يونيفورم هاي سياه و کراوات ها، عناصري قابل قبول هستند؛ مري. اي. وگت (طراح لباس) با کراوات هاي نازک، پيراهن هاي خاص و عينک هاي مسطح ري بن، همگي به رنگ سياه، شخصيت معروف چيمز باند دهه شصت را به ذهن بيننده مي آورد. حتي اسميت کارآگاه در هيات جديد خود به عنوان مامور K در اين قالب غيرعادي به نظر نمي رسد. موجودات به طور کامل زنده به نظر مي رسند. طراح گريم (ريک بيکر) گونه هاي متفاوت و منحصر به فردي از بيگانگان را براي مردان سياه پوش خلق کرد که در مقايسه با حمله مريخ که سال قبل از آن ساخته شده بود، بسيار واقعي تر به نظر مي رسيد. تغيير چهره بيگانگان به انسان و برعکس ان، تصادم بشقاب هاي پرنده، وسايل نقله سنگيني که برخلاف جاذبه حرکت مي کنند همه به وسيله شرکت جرج لوکاس Magic & Industrial Light ايجاد شده اندو اين گروه 250 نوع جلوه هاي بصري مختلف را براي فيلم به کار برده است به طوري که اريک برويگ براي اين کار جايزه اسکار را از آن خود کرد. مردان سياه پوش ارجاعات و اشارات گوناگون گاه نامحسوسي به فيلم هاي ديگري چون دکتر استرنج لاو، سفرهاي ستاره اي، داستان عامه پسند، پرونده ايکس، برخورد نزديک از نوع سوم، ني تي، نابودگر 20 بيتل جوس و... دارد و همين باعث شه تار برخي از منتقدان سخت گير، هويت مستقلي براي آن قائل نباشند، چرا که داستان هاي فرعي بيشتر زمان فيلم را در بر مي گيرد. اما هر چه باشد، فيلم سوال گزنده اي را با خود به همراه دارد: آيا به واقع بيگانگان در بين ما زندگي مي کنند؟ شايد با ديدن مردان سياه پوش، به دنيا از دريچه اي ديگر نگاه کنيم! منبع:ماهنامه صنعت سینما ش 89 /ج
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 450]