واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
کمدين در فيلم عامه پسند ايراني نويسنده:علي مصلح حيدرزاده به نظر مي رسد آنچه اين روزها نامش را «فيلم مبتذل» گذاشته اند شکل دگرگون شده و عجيبي از «کمدي ايراني» است که پيش از اين، سر و شکل ديگري داشته. فيلم هاي کمدي در سينماي ما هميشه متکي به کمدين بوده اند و چه در سينماي پيش از انقلاب و چه در سينماي 30سال گذشته، در هر دهه، يکي از اين کمدين ها گل مي کرده است. شايد بتوان اولين کمدين سينماي پس از انقلاب را اکبر عبدي دانست؛ کسي که تا سال ها باعث مي شد هر فيلمي پرفروش شود. دوره ي اول: اکبر عبدي عبدي تحصيلات آکادميک نداشت و با تکيه بر استعداد ذاتي اش بازيگر شد و ماند. او بازيگر تئاتر هاي آماتور بود اما در تلويزيون خيلي زود شکوفا شد. دو سريال محله ي برو بيا و بازم مدرسه ام دير شد بدون حضور او قابل تصور نيست و عبدي با همين دو کار، خيلي زود وارد حافظه ي تصويري نسل پرورش يافته ي دوران بعد از انقلاب شد. اجاره نشين ها به عنوان نخستين فيلم کمدي جريان ساز دهه ي 1360نقش غيرقابل انکاري در شهرت و پرکاري او داشت. بعد از جنگ، عبدي در سينماي ايران تثبيت شد و طي يک دهه، ستاره ي بلامنازع سينماي ايران بود. نام و حضور او براي تهيه کنندگان، معادل موفقيت در گيشه بود و البته سقوطش نيز از همين جا آغاز شد. عبدي که در فاصله ي ميان کمدي ها، نقش هايي ماندگار در فيلم هاي مادر، ناصرالدين شاه آکتورسينما، دلشدگان و هنرپيشه آفريد، اسير مناسبات اقتصادي سينماي ايران شد و در دهه ي 70 در هر کمدي پيش پاافتاده اي که فکرش را بکنيد، بازي کرد. نقطه اوج اين بي دقتي در انتخاب، سال73 بود که در شش فيلم سينمايي بازي کرد. در فيلم مستند -داستاني يک داستان ساده ي ابوالفضل جليلي -که همان سال ساخته شد -او وقتي در برابر اين سؤال قرار مي گيرد که امسال چند فيلم دارد، با کنايه مي گويد: «امسال سري دوزي کرديم!»؛نوعي خودآگاهي طنازانه ي تلخ نسبت به خود ويرانگري. دوره ي دوم: عليرضا خمسه خمسه خواستگاهي متفاوت با عبدي داشت. او تحصيلات آکادميک بازيگري داشت و سال ها قبل از حضور در تلويزيون و سينما، تئاتر بازي مي کرد اما شهرتش را مديون يک مسابقه ي تلويزيوني است: هشيار و بيدار که به خاطره ي جمعي يک نسل تبديل شد و به علاوه، گوشه هايي از توانايي هاي خمسه -به خصوص در زمينه ي پانتوميم -را نشان مي داد. آغاز فيلم او در سينما با دو فيلم از بهرام بيضايي بود، اما نخستين فيلمي که خمسه را شناساند لنگرگاه (1367) بود؛ يک درام خانوادگي جدي که حضور خمسه وجه طنز آميز آن بود. خمسه همان سال در روز با شکوه کيانوش عياري بازي کرد و با موفقيت آن در گيشه و نزد منتقدان به عنوان کمديني ماهر شناخته شد. او طي ده سال (1367تا1376) در 17فيلم مقابل دوربين رفت که آمار قابل توجهي است. جالب آن است که در آن سال ها از سوي داوران جشنواره ي فجر ناديده گرفته شد و در آن مقطع تنها يک جايزه گرفت که براي بازي در فيلم چشم شيطان بود؛ از معدود نقش هاي جدي اش! او البته يک بار ديگر هم اين جايزه را در دوره ي جديد کارنامه اش به خانه برد و از قضا باز هم براي يک فيلم و نقش غير کمدي ديگر: بيست. نکته ي جالب درباره ي خمسه آن بود که با افول سينماي کمدي دهه ي 70،از صحنه ي سينما ي ايران ناپديد شد. او به تلويزيون رفت و در چند برنامه مجري بود. غيبت او از سينما 9 سال طول کشيد (از1376تا1385). وقتي هم بازگشت، ديگر کمدين نبود. اگر اکبر عبدي بازيگري غريزي و کمديني متکي بر نبوغ دروني بود، خمسه بازيگري را بر اساس مهارت آکادميک و کلاسيک به نمايش مي گذاشت اما اين نقطه ي افتراق باعث نشد اين دو کمدين، سرنوشت متفاوتي داشته باشند. هر دو افول کردند و بازگشتند اما در بازگشت، ديگر ستاره نبودند؛ مکمل ستاره هاي نورسيده ي سينماي ايران شدند. دوره ي سوم: کمدي دهه ي 80 و جواد رضويان اگر زماني فکر مي کرديم مصداق کمدي سخيف يا مبتذل آنچه بود که در دوران پس از جنگ تا نيمه ي اول دهه ي 1370در سينماي ايران جريان داشت، سينماي کمدي نيمه ي دوم دهه ي1380ما را از اشتباه در آورد. آنچه به عنوان «کمدي عبدي/خمسه» شناخته مي شود در برابر موج جديد فيلم هاي کمدي ايراني بيش از حد شريف است. آنچه به عنوان جريان سينماي کمدي دهه ي80مي شناسيم عملاً از نيمه ي دوم آن آغاز شد. اگر کمدي دهه ي 70نتيجه ي نياز جامعه ي ايران به خنده پس از دوران جنگ بود، کمدي دهه ي80 از درون بي تفاوتي و بي خيالي جامعه بيرون آمد. به همين دليل است که فيلم هاي کمدي اين سال ها تقريباً ارتباط چنداني به واقعيت هاي اجتماعي امروز ندارند. به همين ميزان، کمدي دهه ي 80 از ارزش هاي سينمايي هم دور است. مبدأ آنچه به عنوان جريان کمدي عامه پسند اين دهه شناخته مي شود، اخراجي هاي مسعود ده نمکي است؛ فيلمي از يک فعال سياسي سابق. اخراجي ها حاصل نگاه فانتزي به جنگ است؛ کاري که يک بار کمال تبريزي در ليلي با من است انجام داد ونتيجه گرفت اما يک دهه فاصله ميان اين دو فيلم، باعث کيلومترها فاصله ميان ارزش هاي سينمايي آنها شد. اين فيلم و دنباله اش با فروش فوق العاده اي خود، راهي ميان بر را به تهيه کنندگان نشان دادند: مي توان با هر چيزي شوخي کرد و به بهانه ي دوري از جديت، مجوز نمايش هم گرفت و سود کرد. اين گونه بود که سعيد سهيلي به عنوان فيلمساز ارزشي دهه ي 70دو کمدي چارچنگولي و ازدواج در وقت اضافه را ساخت که احتمالاً در مقام مقايسه در کشوري مثل آمريکا بايد لااقل درجه ي R مي گرفت و تماشاي آن براي نوجوانان ممنوع مي شد. شاخص ترين چهره ي سينماي کمدي اين دهه جواد رضويان است که طي پنج سال 10فيلم بر پرده ي سينما ها داشته است. تحليل کار او به سادگي امکان پذير نيست. او همان شمايلي را که در طنزهاي موسوم به نودشبي در تلويزيون داشت، با کمترين تغيير به سينما آورد و ادامه داد و جواب گرفت. او اکنون يکي از گران ترين بازيگران سينماي ايران است و اين قدرت را دارد که فيلمنامه ي فيلم هايي را که در بازي مي کند، تغيير دهد. دامنه ي نفوذ کار او محدود به سينما هم نيست؛ او سفارش کارگرداني تله فيلم هم مي گيرد که در تيراژ وسيع به شبکه ي نمايش خانگي مي آيد و سپس روي آنتن تلويزيون مي رود. در ميان ستاره هاي نوظهور سينما و تلويزيون کمتر کسي است که به اندازه ي او مخاطب توده وار داشته باشد، منتقدان و نخبگان جدي اش نگيرند و مسير بي تغيير خود را به سادگي آب خوردن ادامه دهد. ظاهراً جامعه ي ايران چنان از جديت گريزان است و چنان سرگرم مشکلات اجتماعي و اقتصادي اش است که جواد رضويان و کارهايش به عنوان دم دست ترين مسکن، استفاده مي شود. منبع:خردنامه همشهري24،شماره49 /م
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 669]