واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: به ياد مرد كمدين بزرگ تئاتر و سينماي ايران
رضا ارحام صدر كمدين بزرگ تئاتر و سينما 24 آذر امسال در خانهاش درگذشت در حالي كه بيش از سي سال از آخرين باري كه روي صحنه رفته يا فيلمي از او به نمايش در آمده بود ميگذشت. او را ميتوان مبتكر نوعي از نمايشهاي عامه پسند كه گاه در بيان طنز و هجو انتقادهاي اجتماعي را بازگو ميكرد دانست. در واقع پايه اين نـمـايشها همان نمايشهاي سنتي و سياهبازي بود. نمايشهاي صدر كه داستانهاي ساده و تك خطي داشت با توجه به استقبال تماشاگران براساس بداهه گويي بازيگران روايت ميشد. به همين دليل هيچ گاه متن از پيش نوشته شدهاي براي كارهاي او وجود نداشت و نمايش ميتوانست هر شب نسبت به شب قبل و بعد تفاوتي كلي داشته باشد. جمشيد مشايخي در گفتگو با ايسنا مطرح كرده بود رضا ارحام صدر از بـزرگـتـريـن كـمـديـنهـاي سـيـنما و تئاتر ايران بود كه درسهاي زيادي از او گرفتم.
ارحام صدر در تمام دوران زندگي اش ستاره بود
جالب و شايد عجيب اين بود كه او در تمام دوران زندگياش ستاره بود و همشهريانش همچون يك ستاره بزرگ در آسمان هنر ايران با او وداع كردند؛ تشييع جنازه بزرگ و باشكوهي كه آن را با تشييع جنازه محمد علي فردين درسال 1379درتهران مقايسه كردهاند. پس علت محبوبيت و ماندگاري چيست كه همه را به چنين احترامي نسبت به او واداشته است؟ او يك اصفهاني اصيل بود كه به طرز غريبي به زادگاه و مردمان شهرش عشق ميورزيد. اين دل بستگيهاي دو سويه، ريشهاي عميق و تاريخي دارد. پدربزرگها و پدران نسل امروز خوب به ياد دارند كه در دهههاي 1330،40 و50 يكي از برنامههاي ثابت بسياري از مسافراني كه راهي اصفهان ميشدند ديدن بود. پس از مرگ ارحام، بسيار اين توصيف دربارهاش تكرار شد كه او يكي از جاذبههاي فرهنگي اصفهان بود و اين اتفاق درتاريخ فرهنگي ايران اگر نه بي نظير،دست كم كم نظير است. اين هنرمند همان طور كه با تكه پرانيها و شوخيهاي پالوده و بي غلط و لهجه شيرينش محبوب همشهريانش بود كه با ظرافتها و اصطلاحات و كنايههاي اصفهاني آشنا بودند، به همان ميزان مورد توجه ديگر ايرانياني قرار داشت كه كمترين آشنايي را با لهجه و فرهنگ مردم اصفهان داشـتـنـد . بسياري بودند كه با وجود بي علاقگي به فيلمهايش همچنان احترام و علاقهاي عميق به او احساس ميكردند بدون آنكه دليل اين همه احترام و علاقه را بدانند. شايد براي كشف معماي اين تضاد بايد پاي بحثهاي تاريخي و سرنوشت نمايش را در اين سـرزمـيـن به ميان كشيد زيرا ارحام صدر عصاره و كامل كننده سنتهاي نمايشي شاديآور در ايران بود كه قدمتي چند صدساله دارد. سبك و سياق تازهاي كه او براي نمايشهايش ساخت، گرچه امروز چيزي بديهي و دم دستي به نظر ميرسد- زيرا ا كنون تبديل شده به رويه غالب نمايشهاي كمدي انتقادي در سراسر كشور- اما آن روزها اتفاقي تازه و خوشايند براي بسياري از مردم بود .
صدر و شوخيهاي بيرحمانه
ارحام سنتهاي نمايشي ايراني را با يكديگر و با مولفههاي غربي آن آميخته بود و نتيجه آن شده بود كه تماشاگراني كه هفته ها در انتظار خريد بليت يكي از نمايشهاي اوبودند، با اجرايي پر طراوت و جذاب روبه رو مي شدند. البته يك سبك و روش ساخته شده توسط صدر بيش از پيش فرد محور بود و اين بار عملا ساير بازيگران به نوعي ابزار صحنه محسوب مي شدند كه بودن آنها عاملي بود براي خلق شوخي هاي بيشتر قهرمانان نمايش .رضا ارحام صدر در شوخي تا آن حد بي رحمانه پيش مي رفت كه به شخصيتي كه خودش بازي مي كرد نيز رحم نميكرد. نمايش هاي شادي آور مطلق بر عنصر بداهه متكي هستند. اين نمايش ها به دليل قدمت تاريخي شان به عنوان رسانه اي قوي و موثر نيز عمل مي كرده اند، به اين معني كه در اجراي هر شب، بازيگران مروري بر اتفاق هاي روز جامعه داشته اند و به دليل آزاد بودن ، دستشان در بداهه پردازي اين قابليت را داشت كه موضوع صحنه هاي مستقل و حتي گاه موضوع اصلي نمايش را به سمت رخدادهاي مهم روز جامعه تغيير دهند. ارحام صدر به اين ترتيب رنگ و طعم تازه اي به نمايش سنتي ايراني داد . دليل اهميت او در تاريخ معاصر ايران درست به همين دليل است. مردي كه با خنداندن مردم، زدن حرفهاي توي دل مانده آنها در قالب طنز، متلك و دست آخر با نصيحتشان از طريق پايانهاي اخلاقي و ناصحانه، بر صحنه ها درخشيده بود. او علاوه بر نبوغ بي نظير نمايشي اش هوش سرشاري نيز در بيرون از صحنه نمايش داشت و به خوبي راه محبوب ماندن را بلد بود، به خصلت هاي انساني كه به طور عيني در وجودش بودند اجازه بروز داده و در كارهاي خير پيش قدم بود، هميشه و حتي در روزهاي اوج محبوبيت ، در ميان مردم بود، با آنها نشست و برخاست مي كرد و درد دلشان را مي شنيد. شيوه اي كه ارحام صدر شصت سال پيش بنيان نهاد و در روزگار خود بسيار پرطرفدار و تازه و جذاب بود امروز دوباره كهنه و قديمي به نظر مي رسد .
خلاقيت و نوآوري در اجرا يكبار اتفاق ميافتد
گرچه هنوز هم كساني هستند كه چراغ اين گونه نمايشها را روشن نگه داشتهاند، اما حقيقت اين است كه ديـگـر افـراد مـعـدودي هـسـتـند كه به تماشاي چنين نمايشهايي ميروند. نمايشهايي كه گوشهاي از تاريخ و سنتهاي فرهنگي اين مرز و بوم به حساب ميآيند. شايد بايد همان راهي را رفت كه ارحام صدر رفت. خلاقيت و نوآوري در اجرا اتفاقي كه يك بار افتاد و نمايش ايراني را از خطر انقراض نجات داد. او هميشه و تا پايان شايسته ستايش است. ستايش مردماني كه با او اندكي از دشواري زندگي را اگر چه براي ساعتهايي فراموش كردهاند. روحش شاد...
جمعه|ا|11|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 131]