واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دلبسته شهرت نيستم بازيگر فيلم سينمايي "برف روي شيرواني داغ" با اشاره به علاقهاش به بازي در نقشهاي متفاوت تاکيد کرد؛ دلبسته شهرت بازيگري نيست و خوشحال است که اين حرفه او را در خاطره بشري سهيم کرده است.
روند رو به رشدي که شهاب حسيني در سالهاي اخير در بازيگري پيموده قابل لمس و مشهود است، حسيني با انتخاب نقشهايي متفاوت و دور از هم و اجرايي درست و ظريف از اين نقشها توانسته به موقعيتي ويژه ميان بازيگران سينماي ايران دست پيدا کند.دو فيلم "برف روي شيرواني داغ" و "جدايي نادر از سيمين" با بازي حسيني اين روزها روي پرده سينماها است. تماشاي تفاوت بازي او در اين دو نقش دشوار نشاندهنده تواناييهاي اين بازيگر محبوب است. بازيگري که ميتواند انتخاب اول هر کارگردان و امتياز هر فيلم باشد.در اين گفتگو حسيني درباره همکاري با محمد هادي کريمي کارگردان فيلم سينمايي "برف روي شيرواني داغ"، وداع مقطعي از بازيگري و ويژگيهاي نقشهايي که در آنها بازي ميکند، صحبت کرده است.* شما پيش از اين در فيلم سينمايي "غير منتظره" با محمدهادي کريمي همکاري کرده بوديد، نقش شما در آن فيلم منفي و متفاوت بود. آيا اين همکاري و سابقه و تجربه مشترک با آقاي کريمي به عنوان فيلمنامهنويس باعث شد در "برف روي شيرواني داغ" بازي کنيد؟- شهاب حسيني: قبل از تمام مسائل که عنوان کرديد، بيشتر اين موضوع به ارادتي که من به آقاي کريمي دارم، برميگردد و مربوط به سال 78 ميشود. حسن نظر ايشان باعث شد من در فيلم "رخساره" بازي کنم. در همان زمان برنامهاي را به عنوان "آفتابگردان" براي شبکه جام جم اجرا ميکردم، فيلم "رخساره" در مرحله پيشتوليد بود که بازيگر مورد نظرشان به قرارداد نرسيد.گروه دنبال بازيگر بودند که آقاي کريمي فيلمنامهنويس اين فيلم، کار من را در جايي ميبيند و معرفيام ميکند. همين اتفاق باعث شد که من در فيلم "رخساره" حضور پيدا کنم. هميشه قلم آقاي کريمي را دوست داشتهام، او با دغدغه مينويسد. ايشان فيلنامهاي با عنوان "ساکن طبقه وسط" دارد که شاهبيت کارهاي آقاي کريمي است، اميدوارم ساخته شود.اولين بار که فيلمنامه را خواندم حدود ساعت 3 صبح بود که به ايشان زنگ زدم و عنوان کردم از خواندن آن حال عجيبي دارم و از ايشان پرسيدم کي قرار است ساخت آن را آغاز کنند.* پس شما از قديم و قبل از "غير منتظره" با آقاي کريمي آشنايي داشتيد؟- بله. همکاري ما اول بر ميگردد به دوستي و مودتي که بين ماست. در فيلم "شمعي در باد"، "رستگاري در هشت و بيست دقيقه" و "الهه زيگورات" که فيلمنامههاي اين آثار متعلق به ايشان است بازي کردهام. وقتي ايشان تصميم به کارگرداني گرفت من خوشحال شدم چون دغدغه ايشان را حس ميکردم و ميشناختم.در "غيرمنتظره" هميشه درباره جنس تفکر آدمهايي که وارد حيطه شهرت ميشدند صحبت ميکرديم، فيلمنامه در اين راستا شکل گرفت. هميشه ميخواستم لطفي که ايشان به من داشت جبران کنم. با خودم اين الزام را داشتم که در
اولين حرکت ايشان در مقام کارگرداني کنارشان باشم.نقش فواد در "غير منتظره" يک نقش خاکستري بود که من هم علاقمند بودم در چنين نقشي بازي کنم. بعد از چند سال بلاخره همکاري ما منجر به "برف روي شيرواني داغ" شد. ايشان وقتي درباره فيلمنامه اين فيلم صحبت ميکرد، حال و هواي عجيبي داشت.اين به خاطر حسي است که ايشان نسبت به پيامبر اسلام (ص) دارد. همان شمايلي که در فيلم ديده ميشود و هميشه معتقد بودد که چه نگاه عجيبي در اين شمايل است. شايد خط اوليه داستان بيشتر براساس عشق به آن تصوير شکل گرفته است.*با توجه به آشنايي و همکاري قبلي که با آقاي کريمي داشتيد، قطعا اولين انتخاب براي "برف روي شيرواني داغ" شما بوديد؟- آقاي کريمي در ابتدا نقش اميرحسين آرمان (ماهان) را به من پيشنهاد داد. اما در کارنامه کاري که داشتم احساس کردم خيلي تفاوت ويژهاي با کارهاي ديگرم ندارد. بهمن را خيلي در آن فيلم به خاطر تلورانس خاکستري که داشت دوست داشتم و احساس کردم نقش جذابي است.* بهمن روشنفکري است که به لمپنيسم رسيده، اين از نوع لمپنيسم از جنس لمپنهاي جنوب شهر نيست، لمپنيسم متعلق به طبقه روشنفکر است.- بله. او از طبقه روشنفکران است اما تصميم ميگيرد لمپن رفتار کند. فضاي جامعه امروز به گونهاي شده که آدمهاي خيلي مودب مقداري از جامعه دور ميافتند و مردم معتقدند اين افراد پاستوريزه هستند. متاسفانه ما از اخلاق دور شدهايم، فکر ميکنم در اين ميدان مبارزه ادبياتي وجود دارد که همه بايد آن را رعايت کنند تا زندگيشان پيش برود.ايشان وقتي درباره فيلمنامه اين فيلم صحبت ميکرد، حال و هواي عجيبي داشت.اين به خاطر حسي است که ايشان نسبت به پيامبر اسلام (ص) دارد. همان شمايلي که در فيلم ديده ميشود و نگاه عجيبي در اين شمايل است. خط اوليه داستان بيشتر براساس عشق به آن تصوير شکل گرفته است.بايد اين را بگويم که شايد همه چيز با هم چيده شده بود تا من به گونهاي روحي و عصبي از شرايط برسم تا به نقش بهمن که بايد آن را بازي ميکردم نزديک شوم. آن زمان درگير مجموعه تلويزيوني "شوق پرواز" بودم. شرايط سخت کاري و اختلاف نظر در کارهاي اجرايي اين مجموعه باعث شده بود من شرايط سخت، حساس و عصبي را تجربه کنم. همزمان شدن روزهاي تصويربرداري مجموعه با فيلمبرداري "برف روي شيرواني داغ" و از طرفي دو شيفته شدن کار من با توان بدنيام همراه نبود. مقداري اين کار را با سختي و غر زدن انجام دادم.* اما اصلاً اين شرايط در بازي و حس شما ديده نميشد.- دوستاني که در صحنه و پشت صحنه بودند اين خستگي و غر زدنهاي من را تحمل کردند. خود آقاي کريمي من را خيلي تحمل کرد به خاطر اينکه در شرايط روحي خوبي نبودم. اما خوشحالم نتيجه کار راضي کننده است.* شما جزو بازيگراني هستيد که به دليل نوع چهره و فيزيکي که داريد عمدتاً نقشهاي مثبت به شما پيشنهاد ميشد اما در اين فيلم و يا چند فيلم ديگر در نقشي منفي ظاهر شديد. اين ريسکي است که شما انجام ميدهد. بعضي از بازيگرها دوست ندارند نقش منفي بازي کنند.- دلم ميخواست که هميشه در نقشهايي باشم که کاري براي انجام دادن داشته باشد و يا حضورشان باعث راه افتادن قصه باشد. براي خودم هم خيلي جذاب است. مثبت و منفي بودن اهميتي ندارد، تعيينکننده بودن نقش در روند شکلگيري قصه مهم است.* فکر ميکنم شما هم معتقديد اين فيلم به نوعي بخشي از جامعه روشنفکري امروز ما را نشان ميدهد و بيشتر شخصيتهاي فيلم ما به ازاء بيروني دارند.- تعدادي از روشنفکران به دليل ياس و افسردگي سرخورده شدهاند، گروهي به دليل داشتن آگاهي و دانستن دچار چنين ياسي ميشوند غصههاي آنها نيز بيشتر ميشود، آگاهي هميشه همراه با مقايسه است.* نقش بهمن جايگاه ويژهاي در کارنامه شما دارد؟- من آدمي که در نقش او ظاهر ميشوم مجزا از دنياي واقعي نميبينم. اين که ما به ازاي بيروني آن پذيرفته شده و
واقعي است و مخاطب ميتواند با آن احساس همذات پنداري کند و او را به خوبي بشناسد، جذاب است. بيشتر نقشهايي که بازي ميکنم را سعي ميکنم خودم باورکنم.از اين جهت بهمن براي من جايگاه ويژه دارد، مثل "جدايي نادر از سيمين" و "پرسه در مه". يک جاهايي از اين محاسبات که چقدر به من اضافه ميکند يا کم به نوعي تلاش ميکنم من را اين وسط حذف بکنم و شهاب حسيني کمرنگتر باشد و بيشتر بپردازيم به کاراکتري که قرار است در آن قالب ايفاي نقش کنم.* آقاي کريمي عنوان کرد وقتي فيلمنامه "ساکن طبقه وسط" را خوانديد اين بحث بيان شده که قرار است به نوعي اين آخرين فيلم شما باشد و براي مدتي از بازيگري کناره گيري کنيد؟- اگر بتوانيم اين کار بکنم که خيلي عالي ميشود. احساس ميکنم اگر بخواهم اين کار را بکنم از آقاي کريمي تقاضا ميکنم بيشتر از يک بازيگر به عنوان يک دوست، مشاور در کنار ايشان در اين فيلم در تمام لحظات شکل گيري حضور داشته باشم.من تصميم به اين موضوع داشتم. در حال حاضر در مجموعه تلويزيوني "سرزمين کهن" به کارگرداني کمال تبريزي بازي ميکنم که فکر ميکنم حدود دو سال ديگر درگير آن باشم. به هر حال اين تصميم را داشتم که در دورهاي از بازيگري فاصله بگيرم و اگر به خواست خدا برگردم، توام با تغيير و تحول خوب و مثبت باشد. اين احساس نياز براي حجم آگهيها شناخت، مطالعه و تحقيق و کارهاي عقب افتادهاي که اين بارها هميشه بر روي دوشم سنگيني ميکند، در خودم حس مي کنم.من 15 سال از زندگيام را صرف اين کار کردم تا در کاري که ميکنم به ثبات برسم و بايد طي چهارسال آينده سهم کساني که در اين 15 سال از حق خود چشم پوشي کردند بپردازم.
* شما در چند سال اخير گزينه اول هر کارگردان سينما هستيد و اين خيلي جالب است که ما در يک سال شهاب حسيني را در فيلمهاي متفاوت مانند "آفريقا"، "برف روي شيرواني داغ" و "جدايي نادر از سيمين" ميبينم، ولي نقشها با هم متفاوت است و هرگز بازي مشابهي از شما نديديم.- من فقط به عنوان کليد اصلي بگويم که مثل يک قلم مو هستم در دست کارگردان، نميتوانيد از يک قلم مو بپرسيد و يا بخواهيد توضيح بدهد نقاشي چگونه کشيده شده است، چون نقاش شخص ديگري است. ميتوانم بگويم جديتر شدن دغدغههاي زندگي باعث شد که جذابيت در سطح کمرنگ شده به عمق ماجرا بروم و اينکه اساساً چرا کار بازيگري ميکنم، اگر بناست شهرت باشد گزينه رد شده و جذابيتي ندارد و اگر دنبال پول باشم که ميروم به دنبال تجارت، پس با خودم صادق هستم که در بازيگري به چه چيزي فکر ميکنم.فکر کردم چيزي که با ارزش است و اساساً بازيگري براساس آن شکل گرفته اين است که سينما توانايي به نمايش گذاشتن افکار، احساس و تصميماتي را دارد که افراد که در زندگيشان گرفتهاند و سرنوشت خود را رقم زده اند. اين موضوع باعث ميشود که تجربه جديدي به مخاطب بدهد تا وقتي براي تجربه کردن آن نگذارد.زيبايي هنر سينما به خاطر بيان کردن تفکرات و درونيات آدمهاست. اگر ما عمر 70 هزار ساله داشتيم تمام راهها را خودمان ميتوانستيم تجربه کنيم اما چون اين گونه نيست ساختن يک فيلم خوب يا بازي کردن در يک فيلم خوب يا ديدن آن به معني شريک شدن در زندگي است که در آن فيلم جريان دارد. اين افق تازه و پنجره تازه است که به ما اجازه بهره وري بيشتر از مدت زمان اندک زندگيمان ميدهد.با اين نگاه من عاشق کارم هستم، چون سهمي در خاطره بشري بر عهده دارم. به چيزهاي ديگر بازيگري خيلي دلخوشي ندارم سعي ميکنم دلبسته آنها نشوم، چون ترک کردن چيزي که دوست داري سخت است. شهرت و وابستگيها آدم را غرق ميکند و اگر يک روز بخواهد از اين موضوع بگذرد، احساس ميکند زندگي برايش تمام شده است.سينما و تلويزيون تبيان مهر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 391]