تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر جوان مؤمنى كه در جوانى قرآن تلاوت كند، قرآن با گوشت و خونش مى آميزد و خداوند ع...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821173166




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

به من مي‌گن هري كثيف


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
به من مي‌گن هري كثيف
به من مي‌گن هري كثيف   نويسنده: راجر ابرت   نقد فيلمنامه «گران تورينو» اين‌طور به نظر مي‌رسد كه گران‌تورينو به نوعي فيلم خداحافظي كلينت ايستوود است. اما او هنوز فيلم‌سازي 78ساله است با ظاهري خوب و قوي و بسيار فعال در عرصة فيلم‌سازي. من او را در اين فيلم هري كثيف پير مي‌بينم، اما اين‌بار كلينت ايستوود يك افراطي پير است كه ديگر توانايي آزار رساندن به ديگران را ندارد. (در فيلم سال1971 به نظر مي‌رسد كه او از تصور غلطي كه درباره‌اش وجود داشت ناراحت بود؛ «حالا مي‌دونيد كه چرا به من مي‌گن هري كثيف. در هر كار كثيفي پيشرفت مي‌كنم.») در اينجا بازمانده‌اي است از ارتش و متعلّق به طبقة كارگري. (زماني در كارخانة هواپيمايي فورد در كره كار مي‌كرده است.) آخرين تصوير ايستوود نشان دادن هري در سال‌هاي بعد است كه بازنشسته شده و تنها در خانه‌اي تميز و كوچك زندگي مي‌كند. عقايد نژادي سفت و سختي دارد و اين درحالي است كه همسايگاني دارد با نژادهاي درهم آميخته. اين فيلم، بزرگ‌ترين و يا حتي جدّي‌ترين فيلم ايستوود نيست. مسلّماً چنين تصوري هم پيش نمي‌آيد. اساساً گران تورينو نمونة بازسازي شده هري كثيف است. اين‌بار هري به جاي شليك گلوله فرياد مي‌زند و به جاي ديوانه‌بازي هيپي‌ها يا يك افسرپليس فاشيست با اسلحه در پي گروه تبهكاران مونگ است. گروهي كه قصد دارند پسر همساية مونگ او را عضو خود كنند و قبل از دادن امتيازاتي به او تا سر حدّ مرگ كتكش بزنند. در اينجا هري نقابي كاملاً انساني بر صورت مي‌زند. در جايي از داستان از جانب مونگ‌ها دعوت مي‌شود كه باهم باشند و در سكانسي با زبان خارجي درگير است و كسي به او مي‌خندد. بعدها ياد مي‌گيرد كه دست كشيدن به سر بچه‌ها بدشانسي مي‌آورد و هنگامي‌كه زن مونگ بشقاب او را پر از غذاهاي غيرقابل توصيف مي‌كند، لبخند بي‌جاني تحويلش مي‌دهد. در اينجا دو دنيا باهم برخورد دارند؛ كمدي و درامي نه چندان جدّي. اما اين بدين‌معنا نيست كه ايستوود انگيزه جدّي براي احياءكردن آن مرد را ندارد. در جايي در همان اوايل فيلم به يك كارآگاه ضد اجتماع مي‌گويد: «اون هيچ‌كار جالبي انجام نمي‌ده، هري از همه متنفره. ملوان، ميمون، سگ مزدور، سفيدپوست، كاكا سياه، چيني. هركسي كه بگي.» مجموعه‌اي از ديالوگ‌ها با اشارات چشمي پشت سرهم گفته مي‌شود، اما احتمالاً ايستوود از اين قضيه تا حدّي به رضايت نرسيده و يا احساس كرده كه به اندازه كافي پيش نرفته و دوباره شخصيتي نژادپرست را به نمايش مي‌گذارد. در اينجا هري در تمام توهين‌هاي نژادي مهارت دارد و با ميل و رغبت آنها را به زبان مي‌آورد. احتمالاً بر اين باور است كه اين كار به كسي آسيب نمي‌رساند و هم كسي با آدم خشني مثل او كاري ندارد. اما متوجة اين قضيه نيست كه مردم او را خوب مي‌شناسند. (سال‌هاست كه تنها به يك آرايشگاه مي‌رود.) اما اين افراد جديد (افرادي كه برخاسته از فرهنگ مونگ و با نزاكت و باشعور هستند) از اين رفتار خشن او ناراحت مي‌شوند. از قاطي شدن در كار همسايه‌ها سر باز مي‌زند و نسبت به آنها احساس خوبي ندارد. (در ابتدا شايد از جهتي حق با او باشد، چراكه پسر همسايه قصد دزديدن گران‌تورينوي او را داشته.) بهترين و ساده‌ترين لحظه در فيلم، قسمتي است كه هري با اكراه و از روي بي‌ميلي دست پير و چروكيده‌اش را دراز مي‌كند. اگر او به اشتباه به سر پسرك دست مي‌كشد، دست‌كم لحظه‌اي به دست مي‌آورد تا براي ابراز احترام براي كسي سر تكان دهد. اگر او غذا و گل‌هاي آن خانواده را رد مي‌كند، بيشتر به اين دليل است كه مي‌خواهد تنها باشد نه اينكه واقعاً به اين موضوعات بي‌علاقه است. (صحنة دوست‌داشتني زماني است كه سيني ساندويچ تخم‌مرغ را پيدا مي‌كند... بدون لحظه‌اي درنگ به همساية مونگي‌اش مي‌آموزد كه آن را داخل خانه‌اش بگذارد.) هري رابطة تند و تيز با همسايگانش را بيشتر مي‌كند؛ «اينجا كلّي غذا هست.» «آره اما بهتره از سگ من دور بموني.» «نگران نباشيد ما فقط گربه مي‌خوريم.» شايد طرح كلّي فيلم شبيه هري كثيف و مونگ‌ها به نظر برسد، اما تمركز آن روي هري است. درست مثل هر فيلم‌ساز كارآزموده‌اي، ايستوود نگاهي به دوره زندگي خودش دارد و بازسازي و بازنگري ظاهري‌اي از گذشته انجام داده است. خط داستاني ايستوود در گران‌تورينو درست برخلاف فيلم قبلي‌اش بچه اشتباهي سرزنده‌تر و بي‌پرده‌تر است. او هميشه روش ساده‌اي براي روايت داستان دارد. و براي پايان داستان، پاياني كاملاً ملودرام به تصوير كشيده؛ رويارويي نهايي با تبهكاران شرور مونگ چيزي نيست مگر يك پايان ملودرام. مي‌دانم كه نام واقعي شخصيت فيلم والت است... اما ايستوود به شدّت احساس مي‌كند كه كار كوچك ناتمامي دارد. كه كلّ آخر فيلم را به گفتن اين كار ناتمام اختصاص داده است. اين آواز قو هري است؛ آخرين شانس او براي ايفاي نقش در جامعة مدني و سفيدپوستي كه حاضر است براي ديگران قرباني شود. منبع:criticafterdark.com نشريه فيلم نگار؛ شماره82  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 230]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن